تا ۱۷ سوره «غافر» روز یکشنبه، ۱۲ بهمن ماه، بیان کرد: برخی در جریان آیه
11 این سوره «قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا
اثْنَتَیْنِ» که سخن مشرکان است و در مورد حیات و مرگ انسانها سخن میگوید
را مردود شمردهاند چرا که این سخن مشرکان است و خداوند آن را نقل میکند
و حجت نیست. این سخن صحیح نیست چرا که درست است که این سخن از مشرکان است
اما چون در قرآن آمده است و روش قرآن اینگونه است که اگر سخن باطلی را از
دیگران نقل میکند رد میکند و در اینجا این سخن را رد نکرده است لذا این
سخن نشانی از حقیقت دارد و این آیه حجت است اگر چه از زبان مشرکان بیان شده
است. مثلاً در اوائل سوره انعام آنجایی که کافران میخواهند کفر خود را
کتمان کنند «أَن قَالُواْ وَاللّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ»
میفرماید: «انظُرْ کَیْفَ کَذَبُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم
مَّا کَانُواْ یَفْتَرُونَ؛ بنگر که چگونه بر ضد خودشان دروغ گویند، و آنچه
افترا مىبستند از نظر آنها ناپدید شد (شئون و شوکتى که درباره بتان قائل
بودند باطل درآمد)» بنابراین اگر در قرآن سخنی آمد و خود قرآن آن را نفی و
باطل نکرد معلوم میشود که آن سخن باطل نیست و حق است.
وی ادامه
داد: خداوند در این سوره اصول سه گانه توحید و نبوت و معاد را بارها به
عبارتهای گوناگون بازگو میکند آیه ۱۳ به بعد این سوره عبارت دیگری از
بیان این اصول است در این آیات خداوند میفرماید: «هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ
آیَاتِهِ» ذات اقدس اله علامتهای تکوینی خود را به انسان نشان میدهد و
اگر چشم انسان بسته نباشد یا کور نباشد میتواند آیات الهی را ببیند. همه
موجودات در حقیقت آیهای از آیات الهی هستند چون هیچ موجودی نیست مگر
اینکه هستی او به عدم باشد و موجودی که چنین باشد نیاز به موجود دیگر دارد
تا او را بیافریند، چون بطلان صدفه و تصادف برای هستی اینها بسیار روشن
است. این آیه در حقیقت دلیلی است برای اصل وجود ذات اقدس اله. لذا بعد از
اینکه ثابت شد خداوند حق است و ما لاریب فیه است فرمود: «وَیُنَزِّلُ
لَکُمْ مِنَ السَّمَاءِ رِزْقًا وَمَا یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ» پس
روزی شما را نیز او تأمین میکند و این تدبیر الهی است که ربوبیت را او
اداره میکند بنابراین دیگر اصنام و امثال آن برای رب بودن معنایی ندارد.
این سماء دو معنا میتواند داشته باشد یکی سماء ظاهری که همین آسمان بالای
سر ماست که رزق به صورت باران از آن نازل میشود و معنای دوم میتواند سماء
غیبی باشد روزی و رزق آن نیز غیبی و معنوی خواهد بود این سماء سمائی است
که در آن بر روی کفار باز نمیشود. این سماء کرات سماوی نیست که کفار آلان
به صورت ترمینال در آن رفت و آمد میکنند.
آیتالله جوادی اظهار
کرد: بنابراین رزق و روزی ظاهری و معنوی انسان از آسمان نازل میشود اما
فقط برخیها با این حرفها متذکر میشوند. حقیقت این است که خداوند در نشئه
الست با همه انسانها اتمام حجت کرد و این قرآن و تمام این حرفا را فقط
تذکار انسان نازل کرد «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآن لِلذِّکْرِ» اما
انسان یادش رفته است و اگر چنانچه غبار گناه و گمراهی نباشد کاملاً یادش
میآید. اما در این میان برخی که اهل انابه هستند به یاد میآورند.
«یُنِیبُ» در اینجا میتواند به دو نحو معنا شود یعنی کسانی که همواره در
نوبت هستند و اینطور نیست که شب جمعهای بشود به فکر دعا و عبادت بیافتند
بلکه همیشه در نوبت عبادت خداوند هستند. معنای دیگری که برای این کلمه
میتوان در نظر گرفت این است که اینها منقطع الی الله هستند. آنهایی که
جزو دسته اول هستند یک عمل صالحی دارند که در قیامت مقبول است آنهایی که
جزء دسته دوم هستند نه تنها عمل صالح دارند بلکه عامل صالح نیز دارند.
اینها کسانی هستند که مصداق آیه ۳۱ سوره ق هستند «وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ
لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ» یعنی بهشت برای اینها آماده شده است و
نزدیک اینهاست.
وی ادامه داد: مساله مهمی که در این جا وجود دارد و
قرآن نیز به آن بارها اشاره کرده است این است که بهشت برای کسی که در دنیا
کار خوب انجام میدهد نیست بلکه بهشت برای کسی است که کار خوب و اعمال
خود به قیامت ببرد «من جاء بالحسنه» چرا که ممکن است انسان کارهای خوب
زیادی انجام دهد اما به واسطه برخی غفلتها و سیئات فراوان آنها را از دست
بدهد. بنابراین بهشت برای کسانی آمده شده است که در دنیا کار خوب انجام
داده باشند و بتوانند این کار خوبهای خود را به قیامت ببرند. برخی
انسانها با حسنه به قیامت میروند اما برخی دیگر مانند حضرت ابراهیم (ع)
با قلب سلیم میروند یعنی نمیگویند که خواستم فرزندم را به خاطر تو قربانی
کنم، کعبه ساختم یا بت شکستم و … اینها جاء بالحسنه است اما وجود مبارک
حضرت ابراهیم وقتی وارد صحنه قیامت میشود قلبش در دستش است. در اینجا هم
منیب کسی است که با قلب سلیم وارد قیامت میشود کسی که منقطع الی الله است.
این
مفسر قرآن کریم بیان کرد: این آیات در حقیقت مقدمهای است برای اینکه
خداوند در آیات بعدی درجات بهشتیان را بیان کند. یعنی اینکه به چه کسی درجه
میدهد به چه کسی درجه بالاتر میدهد. البته این مسائل را در آیه ۱۱ سوره
مجادله مشخص کرد «یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ
أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» یعنی
مؤمن عادی یک درجه دارد مؤمن عالم چند درجه. بنابراین چون او رفیع الدرجات
است خودش میداند که به چه کسی درجه بدهد به چه کسی درجه برتر بدهد. اگر
کسی عمل صالح آورد به او درجه میدهد، اگر کسی قلب سالم آورد به او درجات
میدهد، اگر کسی عمل عادی آورد به او درجه میدهد اگر کسی عمل با علم آورد
درجات میدهد.
وی ادامه داد: از همین رو خداوند خودش میداند که چه
کسی را به عرش برساند. استقرار در عرش برای اوحدی از مؤمنین است. اینکه
گفته شده «قلب المومن عرش الرحمن» اگر چنانچه این مؤمن با علم و عمل صالح
بالا برود این میتواند به عرش الهی راه پیدا کند. در حقیقت قلب کسانی
مانند انبیاء، اولیاء، صلحا، صدیقین، شهدا عرش الرحمن است البته با تفاوتی
که در درجه رتبی بین آنها وجود دارد عرش الرحمن است. بنابراین اگر قلب
مؤمن عرش الرحمن شد پس هر چیزی بر این قلب القا شود آن حکمت عرشی میشود.
پس زمانی که رزق و روزی چه معنوی و چه مادی دست خداوند است پس «فَادْعُوا
اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» همه چیز را از او بخواهید و از هر گونه
شرک و ریا بپرهیزید.
منبع : شفقنا