چکیده :
علی عبدالرازق مصری و امام خمینی، از مهمترین پرسشگران بنیادیترین بحث در اندیشه سیاسی، یعنی نسبت دین و سیاست هستند، با این تفاوت که عبدالرازق میکوشد تا سکولاریزم را از نصوص دینی نتیجه بگیرد، ولی امام خمینی در تضاد با آن، نظریه وحدت دین و سیاست را اثبات میکند.
مسئله پژوهش حاضر این است که چرا عبدالرازق و امام خمینی با وجود پرورش دینی از موضعی درون دینی، به تضادی تئوریک در نسبت دین و سیاست میرسند. حل این مسئله میتواند بر چالش بین سکولارهای مسلمان با پیروان وحدت دین و سیاست تأثیر جدی بگذارد و به یکی از پرسشهای مبتلابه در اندیشه سیاسی اسلام پاسخ گوید. یک فرضیه در پاسخ به این چرایی، تضاد و تعارض یا تناقض نصوص دینی است که از نظر نویسنده باطل است؛ زیرا از سطحینگری به آیات قرآن و ضعف شدید علمی حکایت دارد.
کلید واژه : دین، سیاست، علی عبدالرازق، امام خمینی، خلافت، امامت.