آیین هندو از انزوای دینی تا رونق جدید
با روی کار آمدن آیین بودا و حمایت برخی سلسلههای حکومتی، مدتی این آیین در سرزمین هند میداندار شد؛ تاجاییکه آیین هندو برای چند قرن منزوی شد. اما سرانجام، از سال ۵۰۰ میلادی این اوضاع تغییر کرد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، با روی کار آمدن آیین بودا و حمایت برخی سلسلههای حکومتی، مدتی این آیین در سرزمین هند میداندار شد؛ تاجاییکه آیین هندو برای چند قرن منزوی شد. اما سرانجام، از سال ۵۰۰ میلادی این اوضاع تغییر کرد و بر اثر انحطاط داخلی نظام بودایی این آیین از رونق افتاد. در همین زمان بود که عالمان هندو به تبیینی نو از مبانی سنتی همت گماردند و به این آیین رونقی دیگر بخشیدند. (۱)
مکاتب بنیادگرای فلسفی
تاریخ ایجاد مکاتب فلسفی قبل از این دوران بوده و حتی شکلگیری برخی مکاتب به دوره حماسی و شاید قبل از آن مربوط باشد؛ اما در هر حال، از حدود سال ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی را باید دوران شکوفایی مکاتب فلسفی آیین هندو به شمار آورد. در این دوران شخصیتهای برجستهای مبانی آیین هندو را به گونهای نظاممند تبیین کردند و مکتبهایی فلسفی را پدید آوردند. برخی از مهمترین نظامهای فلسفی آیین هندو، که در این دور یا قبل از آن به ظهور رسیدند، به قرار زیر است:
۱. مکتب سانکهیه (۲)
این مکتب که اصل و ریشه آن به پیدایش اوپهنیشدها باز میگردد، بر ثنویت استوار است و در مقابل وحدت وجود اوپهنیشدها قرار دارد. در واقع به باور این مکتب دو حقیقت ازلی وجود دارد: یکی ماده یا صورت که عالم محسوس است و آن را «پرکریتی» (۳) گویند؛ دیگری، «روح» یا «معنا»ست که نامرئی و نامحسوس بوده، «پوروشه» خوانده میشود.
در حقیقت، بدبختی انسان ناشی از این است که بین ماده و معنا یا جسم و روح تمیز نمیدهد و همین باعث میشود که روح در بند پرکریتی باقی بماند. دیگر نکته آنکه نجات از چرخه سمساره، با معرفت کامل به هستی و تمییز روح از ماده حاصل میشود. بنابراین، راه نجات علم و معرفت است.
۲. مکتب یوگا (۴) (یُگه)
این مکتب، که اصل آن به اوپهنیشدها باز میگردد، در قرن دوم پیش از میلاد از سوی فردی به نام «پتنجلی» به گونهای منظم شکل گرفت.
این مکتب، که برخی از اصول مکتب «سانکهیه»- مانند تعدد ذات وجود- را قبول نداشت، بیشتر بر طریقهای عملی برای یافتن معرفت و علم تأکید داشت؛ طریقهای که آن را راه نجات میدانست. مکتب «یوگا» قواعدی خاص ارائه میدهد که برطبق آنها تمرکز حواس حاصل میآید؛ آنسان که روابط حواس با عالم خارج قطع میشود و تنفس منظم میگردد و با تمرکز بر نقطهای خاص و توأم با ریاضتهای طاقتفرسا علم و معرفت حاصل میشود.
۳. مکتب ودانته
کلمه «ودانته» (۵) به معنای پایان وده و مقصود از آن مبادیای عرفانی و فلسفی است که در اوپهنیشدها ذکر شده است. مکتب «ودانته» بر این تعالیم استوار است و میکوشد تا آنها را تبیین نماید.
این تعالیم که در رسالهای به نام برهمه سوتره (۶) گردآوری و بیان شده، از جملاتی کوتاه تشکیل یافته تا سالکان آن را بهتر بیاموزند. برهمه سوتره که در تاریخ نگارش آن اختلاف است و از اواسط هزاره اول پیش از میلاد تا قرن دوم میلادی تخمین زده میشود، متنی بسیار پیچیده و مشکل است. پیچیدگی و رمزآلودگی این اثر باعث شده است که عالمانی برجسته، بر پایهی ذوق و برداشت خویش، آن را شرح و تفسیر کرده، بر اساس آن مکاتبی خاص ایجاد کنند.
سه تن از برجستهترین این عالمان عبارتاند از:
الف). شَنَکَره ( قرن هشتم میلادی)
شنکره (۷) مکتبی را به وجود آورد که «عدم ثنویت قاطع» خوانده میشود. او بر وحدت محض و یگانگی جهان و برهمن تأکید داشت و برهمن را روح کلی غیرشخصی میدانست و جهان جدای از برهمن را توهم و مایا میانگاشت.
وی حتی خدای شخصی را توهمی مربوط به سطح پایینتر میشمرد و رستگاری را در این میدانست که انسان به حقیقت بالاتر معرفت یابد.
ب). رامانوجه (۱۰۱۷-۱۱۳۷ م)
رامانوجه (۸) با اندیشههای شنکره مخالف بود و وحدت محض را نمیپذیرفت. درحقیقت، از همینرو بود که مکتب او «عدم ثنویت مقیّد» خوانده شد. وی قائل بود که نباید خدا را موجودی غیرشخصی پنداشت که نمیتواند به موجودات لطف و عنایتی داشته باشد. او میگفت: عالم جسمانی، روح فردی و نیز حقیقت نهایی و روح کلی هردو واقعیت دارند و رابطه آنها مانند رابطه نفس و بدن است؛ بدینگونه که روح کلی، جهان را به مثابه بدن خود تدبیر میکند. به تعبیر او، «ویشنو» که در اوج عظمت قرار دارد، خود را در ارواح فردی جلوهگر میسازد و به صورت اوتارهها در زمین ظاهر میشود؛ بنابراین، تفاوت اندیشه او با شنکره در این است که شنکره به یک حقیقت واحد محض غیرشخصی قائل بود و امور دیگر را توهم و خیال میانگاشت، درحالی که، رامانوجه ضمن اینکه به حقیقت واحد قائل بود، امور دیگر را وهم و خیال نمیدانست و بر این باور بود که آن حقیقت واحد محض واقعاً به صورت شخصی متجلی میشود.
ج). مَدهوَه (۱۱۶۷-۱۲۷۶م)
مَدهوَه (۹) برخلاف «شنکره» که برهمن را عین جهان میدانست و نیز، برخلاف «رامانوجه» که میکوشید بین بعد تنزیهی خدا و نزدیکی او با جهان، موازنه ایجاد کند، خدا را به گونهای به تصویر میکشید که جدای از عالم مادی است؛ خدایی که تنها جهان را به وجود آورده و عین جهان نیست؛ بنابراین، اگر مکتب شنکره جهان را «مایا» [وهم و خیال] میدانست و به وحدت محض قائل بود و نیز رامانوجه هم وحدت و هم کثرت را واقعی میدانست، مدهوه به ثنویت محض و جدایی کامل خدا از جهان قائل بود. (۱۰)
دین تودههای مردم
یکی از ویژگیهای آیین هندو این است که بین هندوی رسمی و آن چیزی که نزد تودههای مردم به عنوان دین وجود دارد، فاصله است. تودههای مردم، به ویژه جمعیت انبوه روستایی، از بحثهای فلسفی و عرفانی و مطالبی که در متون مقدس آمده، بیاطلاعاند. دین آنان بیشتر مانند ادیان ابتدایی است. آنان خدایان پرشماری را پرستش میکنند و برای هر حاجت خود به یکی از این خدایان تأسی میجویند.
تمام ویژگیهای ادیان ابتدایی- از قبیل آنیمیسم، فتیشیسم، شمنیسم- در میان آنان رواج دارد و حتی شیطانپرستی و حیوانپرستی نیز در میان آنان دیده میشود. آنان با اینکه به خدایان بزرگ هندو معتقدند هزاران معبد برای خدایان کوچک خود میسازند و در آنها به پرستش میپردازند. از سویی، حتی کسانی که آیین هندوی رسمی را قبول دارند بسیاری از عقایدشان محلی است و مناسک دینی مخصوص به خود را دارند.
یکی از حیوانات مورد احترام هندوها گاو است که آن را مظهر و نماد قدرت خدایان میدانند و حتی معتقدند در هر عضوی از بدن او الههای جای گرفته است. این حیوان از گذشتههای دور مورد احترام بوده و کشتن آن گناهی بزرگ به شمار میرفته است. احترام به این حیوان تا بدانجاست که حتی فضولات آن نیز تقدس یافته است. (۱۱)
با آمدن عصر جدید و ارتباط هندوها با جهان خارج، تحولاتی در این آیین پدید آمد؛ بدان معنا که برخی از اعتقادات قدیمی یا فراموش و یا کمرنگ شد. یکی از مهمترین این اعتقادات، نظام طبقاتی است که پذیرش آن از سوی انسان این عصر دشوار است؛ تاجایی که برخی از هندوان در برابر این اصل ایستادند و آن را رد کردند؛ از سوی دیگر، مردم طبقات پایین نیز آگاه شدند و دیگر کمتر به قواعد آن تن در میدهند.
این در حالی است که با صنعتی شدن کشور نیز دیگر نمیتوان مشاغل را جدا نمود و هر شغلی را به طبقهای خاص اختصاص داد.
رسم دیگری که در میان هندوهای قدیم رواج داشته، ازدواج اطفال با یکدیگر بوده است. بر این اساس، برای اینکه نظام طبقاتی باقی بماند، کودکان را در دوران طفولیت به عقد یکدیگر در میآوردند و دختران نیز از خردسالی به خانه مرد میرفتند. از آنجا که ازدواج مجدد برای زن بیوه- مطابق قانون منو- حرام بود اگر پسر بچه در کودکی از دنیا میرفت، دختر بچهای که همسر او بود باید تا آخر عمر در خانواده شوهر- برای گذران زندگی- خدمت میکرد و زندگی خفّتباری را میگذراند. این رسم و قانون در عصر حاضر برداشته شده و حتی قانونی مبنی بر ممنوعیت ازدواج پیش از بلوغ به تصویب رسیده است.
رسم دردناک دیگری که در عصر حاضر با آن مخالفت میشود سنت قدیمی سوزاندن زن بیوه همراه با جسد شوهر است. مطابق این رسم هنگامی که مردی وفات مییافت همسر او در کنار جسد شوهر، زنده در آتش سوزانده میشد.
البته، این تحولات و اصلاحات عموماً با پذیرش اصل سنت دینی صورت گرفته است. نکته دیگر آنکه دینستیزی و دینگریزی تمدن غربی نیز این ملت را هم بینصیب نگذاشته است، چنانکه، کسانی تحت تأثیر این فرهنگ اصل دین و معنویت خود را منکر میشوند. (۱۲)
ویژگیهای آیین هندو
همانطور که اشاره شد، آیین هندو آیینی است که در طول تاریخ طولانی خود مراحلی از تحول را پشت سر گذاشته است. اما، تحولات این آیین به گونهای بوده که با پذیرش اصول پیشین پذیرای امور جدیدی نیز گردیده است. با این حال، در طول تاریخ این دین، برخی اصول تا به امروز محکم و پا بر جا مانده است.
احترام و تکریم ودهها، که به نخستین مرحله این آیین باز میگردد، همواره اصلی اساسی بوده است. با اینکه تفاسیر بسیار متفاوتی از این متون شده و گاه خدایان متعدد آنها به گونهای تفسیر میشوند که از آن توحید ناب به دست میآید، حرمت و احترام آنها تا به امروز باقی مانده است. متون و نوشتههای مربوط به این آیین، که بعدها به وجود آمد، در دورههای پسین مورد احترام قرار گرفت؛ متونی که از نظر حجم و تعداد در میان ادیان زنده جهان منحصر به فرد است.
اعتقاد به یک هستی یا روح جهانشمول به نام برهمن در طول تاریخ این آیین مورد توجه بوده است و همواره در ورای تکثر و تعداد خدایان، به این ذات یگانه و فراگیر نیز اشاره میشده است.
اعتقاد به کرمه و تناسخ را، که در مرحله دوم تاریخ این آیین به وجود آمد، میتوان از اعتقادات عمومی این آیین برشمرد که در طول تاریخ و در نزد همه پیروان این آیین پا بر جا بوده است. (۱۳)
در پایان، باید به دو ویژگی آیین هندو اشاره کرد که در میان دیگر ادیان کمتر دیده میشود: نخست، اینکه این آیین هرگز به فردی خاص منسوب نیست و بنیانگذاری ندارد؛ ویژگی دیگر این آیین پذیرندگی بسیار آن است؛ به گونهای که، توانسته در طول تاریخ طولانی خود اندیشههای بیگانه زیادی را در خود بیامیزد. همین ویژگی باعث شد سرزمین هند سرزمین ادیان و فرقههای بیشماری گردد که همگی به صورتی مسالمتآمیز در کنار هم زیست کنند.
پینوشتها:
1- شایگان، داریوش، همان، ج ۱، ص ۱۲۵-۲۲۶؛ بی ناس، جان، همان، ص ۲۵۲.
2- Sankhya.
3- Prakriti.
4- Yoga.
5- Vedanta.
6- Brahma- Sutra.
7- Sankara.
8- Ramanuja.
9- Madhva.
10- ر. ک. سن، ک. م. هندوئیسم، ترجمهها پاشایی، چاپ دوم، انتشارات فکر روز، ۱۳۷۵، ص ۹۹-۱۰۶؛ اسمارت، نینیان، زمینههای بحث فلسفی در آئین هندو، ترجمه علی موحدیان عطار، فصلنامه هفت آسمان، شماره ۲، ص ۲۱۵-۲۲۵.
11- ر. ک. بی ناس، جان، همان، ص ۲۷۵-۲۷۶؛ A. Nigosian, World Religions),WR P49-50
12- ر. ک. بی ناس، جان، همان، ص ۲۹۱-۳۰۰.
13- ر. ک. هیوم، رابرت، همان، ص ۵۵.
منبع مقاله :
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (۱۳۹۴)، ادیان زنده جهان (غیر از اسلام)، قم: انتشارات کتاب طه، چاپ اول.