چکیده :
در تاریخ دین یهود سه جریان عرفانی عمده به ترتیب زمانی وجود دارد: مِرکبِه، قبّاله و مکتب حَسیدی. جریان عرفانی حَسیدی، در قرن هجدهم و توسط اسرائیل بَعَل شَمْ طوُوْ معروف به «بِشت» شکل گرفت. مراکز اولیه حَسیدیسم در اوکراین و لهستان جنوبی قرار داشت. بعدها این نهضت سراسر اروپای شرقی را فرا گرفت. تعالیم حَسیدیسم، شکل عمومیشدهای از قبّاله بود و به جای مراعات شریعت ظاهری یهود، بر اهمیت عبادت باطنی خدا تأکید داشت.
یکی از دستاوردهای حَسیدیسم اولیه، تثبیت رهبری کاریزماتیک بود که توسط نیروی معنوی و مقدسی چون صِدّیق در جامعه حَسیدی یهود صورت میگرفت. در این مکتب عرفانی، هر گروهی برای خود یک «ربّی» دارد که به عنوان (Tzaddik) «صِدّیق» از او نام برده میشود. وی واسطه بین خداوند و بندگان است. تئوری صِدّیق در قرن هجدهم، یهودیت را با مفهوم جدیدی از رهبر مذهبی، که هم پرجذبه و هم عرفانی است، معرفی نمود که بر اساس آن، در هر نسل افراد نیکوکار و خالصی وجود دارند که با استفاده از عنایت خداوند و حالت عرفانی خاصشان، رابط بین زمین و آسماناند و از طریق آنها، لطف و رحمت الهی به انسانها افاضه میشود.
کلیدواژه: مکتب حَسیدی، صدّیق، قداست، دِوِقوُت، تیقون، صیمصوم.