با رسانهای شدن فتوای حضرت آیتالله سیستانی توسط یکی از شاگردان مطرح این مرجع عالیقدر، بار دیگر چهرهای از همگرایی جهان اسلام را به جهانیان نشان داد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، چند روز گذشته مجدداً استاد سید منیر الخبّاز القطیفی شاگرد مطرح حضرت آیتالله سیستانی فتوایی از معظمله را رسانهای کرد که در آن بر صحت عبادات اهلسنّت و اسلام حقیقی آنها تصریح میکرد. این فتوای کلیدی، علیرغم پیامدهای جدید و فراوانی که در همگرایی جهان اسلام دارد، پژواکی در مجامع داخلی و بویژه رسانههای جهان اسلام – که مخاطبین اصلی این فتوا هستند – پیدا نکرد.
این فتوا به چندین جهت از فتوای مشهور شلتوت جامعتر است، ولی نکته اینجاست که چرا روی فتوای شلتوت مانور رسانهای گسترده انجام شد و اکثر قریب به اتفاق مسلمانان (شیعه و سنی) از آن مطلع شدند، ولی روی فتوای حساس آیتالله سیستانی حتی ریپورتاژ رسانهای کوچکی انجام نشد!؟ به همین مناسبت در یادداشت پیش رو اشاراتی در این زمینه خواهیم پرداخت.
یکم. از نظر جایگاه میتوان این فتوا در راستای فتوای شیخ محمد شلتوت، بلکه بالاتر از آن شمرد. این فتوا، بهترین بستر برای همگرایی بین شیعه وسنّی و بویژه الفت بیش از پیش میان سردمداران و پیروان فریقین با آرای متفاوت فقهی – کلامی را در پی خواهد داشت. فتوای آیتالله سیستانی از جهت مبانی علمی، از فتوای شلتوت بسیار مستحکمتر است.
فتوای شلتوت بیشتر بن مایههای فقهی دارد؛ ولی فتوای آیتالله سیستانی علاوه بر مبانی غنی فقهی، ریشه در باورهای کلامی – جامعه شناختی معظم له دارد. به طور خلاصه آبشخور کلامی این فتوا را میتوان در سیره عقلا و مبحث «ما جری علیه الدلیل» با صبغه همزیستی اجتماعی رهگیری کرد. اما نکته این جاست که چرا روی فتوای شلتوت مانور رسانهای گسترده انجام شد ولی در فتوای مهم آیتالله سیستانی حتی ریپورتاژ رسانهای کوچکی در جهان اسلام صورت نگرفت!
دوم، آسیب شناسی عدم بازتاب این فتوا در بین مخاطبان اهل سنّت از ضروریات است. به طور اجمال باید اعتراف کنیم که عدم وجود «وحدت مرجعیّت» در اسلام سنّتی مهمترین آسیب است که سالی نیست که ترکشی از آن بر پیکره تشیّع وارد نشود. واتیکان، با خروج دود سفید از محراب کلیسای سیستین به علامت انتخاب پاپ جدید، «وحدت مرجعیّت کاتولیکها» را رسانهای میکند. همچنین الازهر از سال ۱۰۹۰ قمری با انتخاب یک شیخ الازهر به پیروان اسلام سنّتی و رسانهها، تکلیف خود با «مرجعیّت واحد الازهر» را یکسره کرده است. ولی کماکان اسلام سنّتی نسخه شیعی، تکلیف خود را با این امر مشخص نکرده است و در هزار توی و بن بست «تشتت مرجعیّت شیعه» گرفتار است. در اثر این بلاتکلیفی صدای واحدی از مرجعیّت شیعه به جهان اسلام، دنیای ادیان و جهان سیاست مخابره نمیشود.
بجاست با نقل خاطرهای از امام موسی صدر (کثر الله امثاله) در ضرورت تعیین تکلیف فوری «وحدت مرجعیّت شیعه» بحث را خاتمه بخشیم. وی مینویسد: هنگامی که آیتالله حکیم (رحمه الله علیه) عازم سفر حج بود، هواپیمای حامل ایشان از آسمان لبنان عبور کرد، من به شارل حلّو ـ رئیس جمهور وقت لبنان- اعتراض کردم که چرا برای ایشان به عنوان پیشوای دینی شیعیان پیامی نفرستادی؛ ولی برای پاپ اعظم رهبر کاتولیکهای جهان وقتی از آسمان لبنان گذشت پیام فرستادی؟
رئیس جمهور لبنان پاسخ تأمل برانگیز داد و گفت: پاپ یک مقام رسمی شناخته شده است. او در لبنان سفیر دارد و ما هم در واتیکان سفیر داریم؛ ولی آیتالله حکیم و مراجع دیگر شما رسمیّتی ندارد و یک نفر هم به عنوان مرجع واحد شیعه معرفی نکردهاید که ما تکلیف خود را نسبت به او بدانیم. اگر پیامی ندادم بدین خاطر است نه بیاعتنایی به ایشان.