چه زمانی خداوند کلمات خود را بر انسان نازل میکند؟
حجتالاسلام سروش محلاتی استاد حوزه علمیه قم در شرح دعای سحر و جایگاه کلمات الهی گفت: خدا در قرآن میفرماید ما آن کلمه حسنی را – که یک تحول مثبت برای قطع ظلم و رهایی مظلوم است – شامل انسانهای صبور و پایدار خواهیم کرد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین سروش محلاتی درباره تنوع کلمات و چگونگی دریافت آنها در مناجات سحر که در جلسه پنجم ایرادشده، به شرح زیر است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّ حْمنِ الرَّ َّحیم
الْحَمْدُ لِلهَّ رَبِ العْاَلمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سیَدِنِا وَ نبَیِنِاَ مُحمَدَّ وَ آلِهِ الطَّاهرِینَ
بحث درباره این فراز از دعای شریف سحر بود؛ «الَلهَّمََُّ انَِّیَّ اَسْئلَکَُ مِنْ کَلِماتِکَ بِاَتَمََِّّها وَکُلَُّ کَلِماتکَِ تاََّمهٌََّ». چند مطلب صحبت شد؛ اینکه «کلمه» چیست، اینکه «کلمات تامّّه» چگونه تفسیر میشود و اینکه «کلمات اتَمّ» در میان کلمات تامّهّ به چه معناست؟ آنچه در این بحث باقیمانده است و امید است که با این قسمت بحث از این فراز به پایان برسد، ارتباط مرتبه سؤال با «کلمات» است؛ «الَلهَّمََُّ اِنَّیَّ اسَئْلَُکَ مِنْ کلَِماتِکَ …»، سؤال از کلمات یعنی چه؟ قبلاً اشاره شد که دو تفسیر درباره اینگونه سؤالات – که در این دعای شریف هم تکرار شده – وجود دارد:
تفسیر اول اینکه برخی این سؤال را به معنای قسم تلقی کردهاند که خدایا تو را قسم میدهیم به رحمتت، به جمالت، به جلالت، به اسمائت و به کلماتت و….
تفسیر دوم اینکه این سؤال به معنای خواستن است؛ خدایا از رحمتت به ما عطا بفرما، از جمالت به ما افاضه بفرما، از کلماتت به ما عنایت بفرما و… عرض شد که تفسیر دوم با ظاهر جملات این دعا مناسبتر است و علمای ما) چه محدثینی مانند علامه مجلسی و چه اهل معرفت (همین تفسیر دوم را ترجیح دادهاند. پس در این دعا از خدا جمال او، جلال او، عظمت او، عزت او، کلمات او و… را میخواهیم.
با این توضیح، سؤال از کلمات، باید به چه معنایی تفسیر شود؟ بحث ما در سؤال از کلمات است.
سؤال از «کلمات»، نه «کلمه»
باید توجه داشت که سؤال از «کلمه» نیست، بلکه سؤال از «کلمات» است. در فرازهای قبل از مفرد استفاده میشد و در اینجا از جمع، اما چرا سؤال از رحمت، سؤال از نور، سؤال از جمال و جلال با صیغه جمع نبود، اما اینجا با صیغه جمع است؟ این جمع، دلالت بر کثرت و تعدد دارد و تناسبش با مقام دعا ازاینجهت است که هر دعاکنندهای تناسب با کلمه خود دارد و وقتی از کلمات الهی طلب میکند و میخواهد به کلمات الهی برسد، مسئله این است که باید کلمه مناسب را طلب کند. پس کلمات الهی متنوع و متکثر است و هرکس به اقتضای حال خود کلمهای را میطلبد و میخواهد.
بعد از هبوط حضرت آدم و لغزشی که اتفاق افتاد – به هر معنایی که باشد که در جای خود باید بحث شود ، آیه شریفه قرآن میفرماید: فتَلََقَّىََّ آدَمُ مِنْ رَبهَِِّ کَلِمَاتٍ فتَََاببَ عَلیَهِ۱ کلمات مناسبِ با آن شرایط برای حضرت آدم در اختیار او قرار گرفت، آن کلماتی که زمینه برای توبه حق نسبت به او را فراهم کرد و فتََابَ عَلَیْهِ بر آن تلقی کلمات متفرع شده است؛ کلمات مناسبِ با آن حال.
در جریان حضرت ابراهیم هم کلمات است، اما متناسب با آن وضع و متناسب با آن شأن؛ وَإِذِ ابتَْلَىَ إِبرَْاهیِمَ رَبَُّهُ بِکلَِمَاتٍ فَأَتَمََّهُنََّ قاَلَ إنََِّّی جَاعلُِکَ للِناََّسِ إِمَامًًا۲ آنجا هم ابتلای به کلمات است، کلماتی – که واقعیتها و حوادث خارجی است – برای جناب ابراهیم خلیل اتفاق میافتد و وقتی از دریافت این کلمات سربلند بیرون میآید، به مقام امامت میرسد که خود کلمه دیگری پسازاین کلمات است.
چون انسانها با کلمات متنوّع و متکثر، برحسب حال و شرایط خود مواجه هستند، در این دعای شریف سخن از کلمات است. بله، گاهی در برخی ادعیه دیگر، سخن از «کلمه» است، که چهبسا در آنجا موضوع از زاویه دیگری موردتوجه قرارگرفته است؛ مثلاً در دعای سمات، خدا را به کلمهای سوگند میدهیم: «و بِکَلِمَتکَِ کَلمِهَِ الصِّدقِْ الَّتِِی سبَقََتْ لِأَبِینََا آدمََ وَ ذرُِّیَّتِهِ بِالرَّحْْمه۳» که جنبه سوگند و قسم دارد، یا این تعبیر:
«أسألک بِکَلمِتَِکَ الََّتِیِ غلَبََتْ کلَّ شََیءٍ۴» کلمهای که بر سراسر هستی غالب است. بله، آنجا نگاه، نگاهِ از زاویه وحدت است که یک کلمه بر سراسر هستی حاکم است، کلمه «کُُن فیکون» و خداوند را به آن کلمه سوگند میدهیم، ولی در این دعا نگاه، نگاهِ کثرت است؛ «اَللَّهُمََّ اِنَّیَّ اسَْئلَکَُ مِنْ کلَِماتکَِ باَِتمَََِّّها». از اینجا روشن میشود که چرا در دعا «کلمه» گاهی بهصورت مفرد آورده میشود و گاه بهصورت جمع و در دعای شریف سحر با همان تعبیر جمع (کلمات) متناسب است، با توجه به تنوع و تکثری که در کلمه وجود دارد و همین تنوع و تکثر در کلمه به اقتضای تنوع و تکثری است که در انسانها وجود دارد و انسانها هم کلمات مختلفی را میخواهند و طلب میکنند.
چگونگی دریافت کلمات الهی
نکته دیگری که در این سؤال و درخواست وجود دارد، این است که در اینجا کسی که در سحرگاهان با خداوند مناجات میکند و این دعا را میخواند که «اَللَّهُمََّ اِنََّّی اَسْئَلکَُ مِنْ کَلِماتکَِ بِاَتَمََِّّها» و درخواست کلمات میکند و میخواهد به آن برسد، این وصول به کلمات چگونه برای او امکانپذیر است؟ اگر کلمه را در حد الفاظ و معانی و مفاهیم در نظر بگیریم، درخواست کلمه به معنای درخواست یک متن است و کلمه در کنار یکدیگر جمع میشود کلمات میشود و کلمات در کنار یکدیگر قرار میگیرد کتاب میشود و انسان کتابی را میگیرد، میخواند و معانی و مفاهیم آن را درک میکند و این درخواست درک کلمه در حدّ مفاهیم امر پیچیدهای نیست.
برخی شارحان دعای سحر، این احتمال را در این جمله مطرح کردهاند؛ مثلاً مرحوم رفیعی قزوینی در مورد «الَلهَّمََُّ اِنََّّی اسَْئَلکَُ مِنْ کَلِماتکَِ بِاَتَمََِّّها» میگویند که ما اتمّ کلمات الهی را میخواهیم و اتمّ کلمات قرآن است و در اینجا درخواست این است که انسان به فهم قرآن نائل شود۵. اینیک احتمال است؛ بر اساس اینکه سطح کلمه را به مفاهیم تنزّل دهیم و بگوییم این کلمه همان کلام الهی است و قرآن هم کلمات الهی است.
اما بر اساس اینکه کلمه را به واقعیتهای عینی تفسیر کنیم (که در قرآن کریم آیاتی در این زمینه بود مثل آیه قُلْ لَوْ کاَنَ الْبحَْرُ مدَِادًاً لِکَلِمَاتِ ربَََِّّی لَنَفدَِ البَْحرُْ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ ربَََِّّی ولَوْ جئِْنَاَ بِمِثْلِهِ مدَدًًا۶، یا آن تعبیری که درباره حضرت عیسی چند بار در قرآن کریم تکرار شده که خود عیسی بن مریم کلمه است؛ إِذْ قاَلتَِ الْمَلاَئِکهَُ یََا مَریْمَُ إِنََّ اللََّهَ یُبشَرَِّکُِ بکِلَمَِهٍ مِنْهُ اسمُْهُ الْمَسِیحُ عیِسََى ابْنُ مرَْیَمَ ۷ که ملائکه بر مریم نازل شدند که خداوند تو را به کلمه بشارت می دهد که این کلمه، نه یک لفظ، نه یک مفهوم و نه یک کتاب است بلکه آن کلمه، مسیح عیسی بن مریم است) و اینطور بگوییم که «اَللَّهُمََّ اِنََّّی اسَْئلَکَُ مِنْ کلَِماتِک …» خدایا از تو درخواست کلمات دارم.
به معنای اینکه خدایا من می خواهم به آن واقعیتها دست پیدا کنم و به آن حقایق برسم (نه به مفاهیم و الفاظ که نام و اشاره ای به آن حقایق و واقعیتهاست). این سؤال (دریافت آن حقایق) چگونه برای انسان امکانپذیر است؟ از آیات شریف قرآن باید استفاده کرد که آیا انسان راهی به آن حقایق – که ماورای محسوسات است – دارد و می تواند به آن دسترسی پیدا کند یا نه؟ همین آیه ای که مربوط به حضرت ابراهیم و حضرت آدم بود، مسیر را مشخص میکند که راه آن چیست.
تعبیر قرآن کریم در مورد حضرت آدم این بود که فتَلَقَّی آدم منِ ربهَّ کلمات، آدم کلماتی را از پروردگار تلقی و دریافت کرد. این تلقی کلمات یعنی چه؟ مسیر و راه برای اینکه انسان بتواند ارتقا پیدا کند و به کلمات برسد، مشخص شده است. حضرت امام خمینی نکته لطیفی از این آیه شریفه استفاده فرمودهاند! خداوند نسبت به حضرت آدم نفرمود: «و القی إلیه کلمات» که من کلماتی را به آدم القا کردم، بلکه فرمود آدم کلماتی را دریافت کرد، با اینکه این اخذ و اعطا طرفینی است و باید از بالا اعطایی صورت بگیرد، تا از پایین هم اخذی اتفاق بیافتد و آنها را نمیتوان از هم تفکیک کرد، اما خداوند تأکید را بر اعطا قرار نداده که «ألقیِ إلیه کلمات»، به او القا کردم بلکه تأکید را روی اخذ، تلقی و دریافت برده است که آدم تلقی کرد: فتلََقیَّ آدم من ربهَّ کلمات لطافت آیه شریفه همین است. مهم این است انسان به مرحله ای از آمادگی و استعداد برسد و چنان سعی و تلاش کند و انگیزه و تکاپو در او باشد که آرام نگیرد تا اینکه این کلمات را دریافت کند.
اگر این آمادگی برای تلقی پیدا شد، اطمینان داشته باشد که در القای کلمات امساکی وجود ندارد؛ ومََاَ کَانَ عَطَاءُ رَبَِّکَ محَظُْورًًا۸ هیچ محدودیتی در القای از بالا نیست و اگر القا نمیشود چون تلقی نیست، چون اهتمام نیست، چون ما نمیخواهیم. اگر بخواهیم میرسد. این نکته لطیف را (که در قرآن نسبت به حضرت آدم، تلقی مطرح است و نه القا) حضرت امام در نامه ای که برای عروس محترمشان خانم دکتر فاطمه طباطبایی نوشته اند، ذکر کردهاند، همان نامه معروفی که با آن شعر آغاز میشود؛ «فاطی که ز من نامه عرفانی خواست / از مورچه ای تخت سلیمانی خواست». نکات عرفانی و اخلاقی در آنجا زیاد است تا به اینجا میرسد؛ می فرمایند:
«ما کجا و آن استعداد برای قبول کلمات. آیه کریمه در این باب شایان تفکر بسیار است، چه که میفرماید: فَتَلَقَّىَّ آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْْه نفرموده: «وَ أَلْْقى الیَْهِ کَلِِمات» گویی با سیر إلیه کلمات را دریافت نموِده است، گرچه اگر «وَ أَلْْقى الَیْهِ» هم بود، بی سیر کمالی، قبولْ امکان نداشت.۹»
یعنی تا از این طرف ظرفیت پیدا نشود و شخص این ظرفیت و آمادگی را در خودش پدید نیاورد، القای کلماتی صورت نمیگیرد، ولو پیغمبر اکرم باشد. بالاتر از رسول خدا داریم؟! او هم دستور شب زنده داری و تهجد دارد؛ وَ مِنَ اللیَّْلِ فتَهَجَدَّْ بِهِ نافلَِهً لکَ و بعد از اینکه این مقدمات و این عبادات و این سجده طولانی را فراهم کرد، آنوقت عسَََى أَنْ یَبْعَثکَََ رَبکََُّ مَقاَمًا مَحْمُودًاً ۱۰ و پس از آن تهجد و نافله است که آن مقام محمود تحقق پیدا میکند. نکته لطیف امام این است که کسی که برای دریافت کلمات توقع و انتظار دارد، به تناسب حال خودش ولو این کلمات نازلترین کلمات باشد، باید آمادگی کسب کند و فقط نگاه به بالا و توقع اینکه کلمه (حقیقتی) نازل شود، کافی نیست. در جریان حضرت مریم هم که خدا میفرماید: به او کلمه دادیم، اول قرآن کریم حالات حضرت مریم را حکایت میکند که به کجا رسیده بود و بعد نوبت به دریافت آن کلمه الهی یعنی حضرت عیسی میرسد که إنَّ الله یُبشََِّرکُِ بِکلَِمَهٍ مِنهُْ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عیِسََى ابْنُ مَریْمَ ۱۱. این نکته ایست که در مسئله «تلقیّ» وجود دارد.
دریافت کلمه برای امت
علامه طباطبایی همین مطلب را از آیه دیگر قرآن استفاده میکند؛ از این آیه شریفه که خداوند میفرماید: وَتَمََّتْ کلَِمَتُ رَبکََِّ الحُْسنََْى عَلََى بنَِِی إِسرَْائِیِلَ …۱۲، کلمه حسنای پروردگارت بر بنی اسرائیل به تمامیّّت رسید. این تمامیت به چه معناست؟ تمامیت وقتی به حق تعالی نسبت داده میشود، یعنی تمام کمالی که موجود می تواند داشته باشد در اختیار او قرار میگیرد و از آنسو هیچ محدودیتی وجود ندارد، ولی از این سو که انسان و جامعه انسانی است و تحوّلّات اجتماعی اتفاق میافتد، همانگونه که تغییرات اجتماعی زمان می برد و آرام آرام اتفاق میافتد و امری تدریجی است، دریافت این کلمات هم به تناسب برای انسان امری تدریجی است، چه در فرد و چه در جامعه.
مثال فردی را در آن آیات شریفه قرآن از حضرت آدم و حضرت مریم عرض کردم، اما این آیه سوره اعراف مربوط به تحولات اجتماعی است، بحث شخص نیست، بحث یک جامعه است .بنی اسرائیلی که فرعون بر آنها سلطه داشت، مظلوم واقع شده بود چون فرزندان آنها را قربانی می کرد، آنها را به بیگاری و بردگی گرفته بود و… و همه ظلمها در حق بنی اسرائیل اتفاق افتاد، اما در نهایت، لطف الهی شامل این ملت مظلوم شد تا رهایی پیدا کردند و آیه شریفه قرآن سیر این تغییر و تحول اجتماعی را بیان میکند.
در آیه قبل میفرماید: فاَنتَْقَمْنََا مِنْهمُْ فَأَغرَْقْناَهُمْ فِِی الیْمََِّ …۱۳ فرعونیان فکر می کردند که قدرت آنها پایدار است و زور آنها ابدی است و ظلم و ستم آنها پایانی ندارد و هستند و هستند و هرگز قدرت آنها آسیب نخواهد دید. خیلی به خودشان اطمینان داشتند، اما خداوند میفرماید ما انتقام گرفتیم و همه آنها را غرق و نابود کردیم. انتقام مظلوم را می گیریم، تاریخ را بنگرید و پایان عمر ظالمان و ستمگران و دیکتاتوران را ببینید و عبرت بگیرید. این خدا همان خداست. دیروز سرنوشت فرعون را ببینید، امروز سرنوشت صدام را ببینند که چگونه او را از بیقوله ها بیرون آوردند و از بین بردند، خدا همان خداست و همان حمایت از مظلوم وجود دارد.
آنها را از بین بردیم ،وَ أوَرَْثْنََا الْقَوْمَ الذََّیِنَ کاَنُُوا یُستَْضْعَفوُنَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مغَاَربِهََا…۱۴، خداوند میفرماید این مردم مظلوم، ستمدیده، مردمی که صدای آنها به جایی نمی رسید و قدرتی نداشتند، این قوم مستضعف را وراثت زمین و قدرت و حکومت دادیم و شرق و غرب عالم در اختیار اینها قرار گرفت.
بعد از اینکه خداوند این سیر جریان تحولات اجتماعی و سیاسی را بیان میکند، بعد میفرماید: وَتمَتََّوَتَمََّتْ کَلِمَتُ رَبکََِّ الْحسُْنََى علَََى بَنِِی إِسرَْائِیِلَ۱۵ ، آن کلمه حسنی بر بنی اسرائیل به تمامیت رسید. این تمامیتّ، تمامیت در حوادث و وقایع و اتفاقات است و غیر از آن تمامیتی که در خلقت ابتدا وجود دارد. این هم کلمه است و کلمه به مقام تمامیّّت میرسد، یعنی سیر این تحولات با موفقیت و پیروزی انجام گرفت.
کی این کلمه اتفاق میافتد و این پیروزی خود را نشان خواهد داد؟ کی صبح طلوع خواهد کرد و مستضعفین نجات پیدا میکنند و از این رقیّّت و عبودیت رهایی پیدا خواهند کرد؟ سرّّش را خدا بیان کرده است، چون فرمود: وتََمََّتْ کَلمِتَ ربَکََِّ الحُْسْنَىَ عَلَىَ بَنِِی إِسرَْائِیِل بِمََا صبَرَوا، همه اینها به خاطر آن مقاومت و پایداری بود. بله صبر، مقاومتُ و پایداری در نهایت کلمه پیَروزی را به دنبال دارد. فرد اگر میخواهد کلمه الهی را تلقی کند مقاومت و ایستادگی و امت اگر میخواهد کلمه پیروزی را درک کند مقاومت و ایستادگی. این سنت الهی است. اینکه شخص در سحرگاه هر شب ماه مبارک رمضان مرتب تکرار کند:
«اَللهَّمََُّ انََِّّی اَسئَْلکُ مِنْ کَلماتکَ باَتَمَّها»، خدایا کلمات تامّّه و اتمّ از کلمات تو را می خواهم، مسئله با گفتن و خواندن و تکرار حل نمیشود، خدا راه تلقی و دریافت را بیان کرده است و اینکه چه کسی به این کلمات میرسد. کمالات نفسانی راه دارد و قرآن کریم بیان کرده که فتَلَقیَّ آدم مِن ربهَّ کلمات برای کجاست و در سنتهای اجتماعی چه کسانی و چه امتی می توانند به آن کلمه پیروزی برسند؛ که خدا از آن خفت، خواری، ذلت و نابودی ظالم و رهایی مظلوم به کلمه حسنی تعبیر میکند:
وتََمََّتْ کلَمَِتُ رَبَِّکَ الحْسُْنَىَ عَلَىَ بَنِِی إِسرَْائیِلَ بِمََا صبَرَوا ، پس این کلمه، کلمه طیبه و کلمه حسناست. فردْ کلمات الهی را میخواهد، امت هم باید این کلمه را بخواهد و تا نخواهد نه فرد به کلمه میرسد و نه جامعه به کلمه میرسد. باید بیاید، در صحنه باشد، مقاومت کند، هزینه لازم را بدهد و خدا کلمه را می دهد و دشمن را نابود میکند و پیروزی را نصیب میکند. خدا این قاعده را فرموده است و این تدریجی است، انسان چه در فرد و چه در جامعه گام به گام به هدف نزدیک میشود و هر قدمی که برمی دارد، یک گام نزدیکتر میشود به شرط اهتمام و جدیت.
علامه طباطبایی اینجا «تمام الکلمه»(کلمه تامه) را تفسیر کرده است و وقتی شما این آیات را در نظر بگیرید، مفهوم این دعای شریف روشن میشود که این کلمه تامه چیست و تکرار این دعا در سحرگاهان در چه فضایی باید صورت بگیرد و انسان دعاکننده چه افقی را باید در نظر بگیرد، نه اینکه تنها در خودش فرو برود بلکه اطرافش و جامعه را ببیند و توجه به ظلم و بیداد داشته باشد و آنوقت بگوید خدایا کلماتت را بر ما نازل کن، همان کلمات حسنایی را که بر بنی اسرائیل نازل کردی. علامه اینجا میفرماید:
«تمام الکلمه خروجها من مرحله القوه إلی مرحله الفعلیه و علََّّل ذلک بصبرهم[۱۶]»
کی کلمه تامه میشود؟ وقتی زمینه های پیروزی به موفقیت و پیروزی برسد و فعلیت پیدا کند و خداوند تعلیل فرموده که می دانید در چه شرایطی کلمه تامه میشود و به فعلیت میرسد، با صبر، مقاومت، ایستادگی، با احساس خستگی و ضعف نکردن، ناامید نشدن، عقب نشینی نکردن. خدا در قرآن میفرماید ما آن کلمه حسنی را – که یک تحول مثبت برای قطع ظلم و رهایی مظلوم است – شامل انسانهای صبور و پایدار خواهیم کرد.
پنج قسمت را درباره این فراز صحبت کردیم و گمان می کنم اگر بخواهیم حق این فراز و مفاهیم آن (کلمه، کلمات، تامّ، اتمّ، سؤال از کلمه) را ادا کنیم، نیازمند به ادامه این بحث تا آخر ماه مبارک هستیم، ولی چاره ای نیست و با ضیق مجال و کم بودن توفیقات باید به همین مقدار در این فراز بسنده می کنیم و از این فراز عبور کنیم.
در سحرگاهان این جمله را مانند امام باقر و حضرت علی بن موسی الرضا، بلکه از زبان آنها تکرار کنیم و خاضعانه و متضرعانه در پیشگاه حق تعالی عرض می کنیم: «اللَّهمََُّ اِنََّّی اسَْئَلکَُ منِْ کَلِماتِکَ بِاَتَمََِّّها وَکلَُُّ کَلِماتکَِ تاََّمََّهٌ الَلهَّمََُّ انَِّیَّ اَسئْلَکُ بِکَلمِاتِکَ کلُهَََِّا». بارپروردگارا دستهای خالی ما را در سحرگاهان از در رحمتت ناامید برمگردان .
پی نوشت:
سوره بقره (۲): آیه ۳۷.
سوره بقره (۲): آیه ۱۲۴.
شیخ طوسی؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ ج ۱، ص ۴۱۹.
همان.
. رسائل و مقالات فلسفی علامه رفیعی قزوینی؛ ص ۹۸.
سوره کهف (۱۸): آیه ۱۰۹.
سوره آل عمران (۳): آیه۴۵. مثل آیه إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُ ههُ أَلْقاها إِلى مَرْیَمَ (سوره نساء(۴): آیه۱۷۱)
سوره اسراء (۱۷): آیه ۲۰.
امام خمینی؛ صحیفه امام؛ ج ۱۸، ص ۴۵۵.
سوره اسراء (۱۷): آیه ۷۹.
سوره آل عمران(۳): آیه ۴۵
سوره اعراف (۷): آیه ۱۳۷.
سوره اعراف (۷): آیه ۱۳۶.
سوره اعراف (۷): آیه ۱۳۷.
. سوره اعراف (۷): آیه ۱۳۷.
[۱۶] . سید محمد حسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج۸، ص۲۲۹.