ادیان نیوز: نحله فکری شیخیه که سوغات نهایی آن استمرار شیخیگری در برخی مناطق ایران و تولد فرقه بابیت و بهایت بود رازهای پیچیدهای از ابتدای تاسیس تا امروز دارد.
غلویگری و خرافهآمیزی آنچنان در فرقه شیخیه ریشه دوانده که بدون این دو هیچ امیدی به بقای آن وجود ندارد؛ در این مکتب انحرافی موسسین آنچنان بزرگ باید دیده شوند که هیچ شک و شبههای در شخصیت آنان در نظر عوام باقی نمانده باشد.
انحرافات فرقه شیخیه از مکتب اصیل و ناب تشیع تا اندازهای است که علمای برجسته خیلی زود به ریشه و ذات عوام فریبی و استعماری آن پی بردند اما بپاش و بریزهای صاحبان این فرقه در میان عوام و غلوگویی از موسسان شیخیه نتیجهای جز انحراف عدهای سادهدل و زودباور در برخی مناطق دورافتاده ایران از مکتب تشیع نداشت.
زندگی سراسر رازآلود موسسان و مبلغین فرقه شیخیه اعم از شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی و فرزندان آنان پرده از بسیاری از حقاق پنهان بر می دارد تا مخاطبین آگاه به روشنی دریابند که استعمارگران از راههای گوناگون هدف تخریب اسلام ناب و جایگزین کردن اسلام به اصطلاح آمریکایی و بی خطر برای استعمار را داشتهاند.
به یقین باید گفت که سیدکاظم رشتی در رشت هیچ خاندانی نداشته و شیخ احمد احسائی نیز هویتی نامعلومی را در شبه جزیره عربستان دارد. آنچنان که برخی گفتهاند پدر شیخ احمد به منطقه شیعه نشین احساء عربستان نقل مکان کرده و شیخ احمد نیز از همان جا برنامههای تبلیغاتی و مسافرتی خود را به شهرهای گوناگون جهان اسلام مخصوصا ایران و شهرهای شیعهنشین عراق آغاز میکند.
برخی صاحبنظران مانند نویسنده کتاب اعترافات، خرافات شیخیه و مزدوران استعمار بر این باورند که سیدکاظم رشتی از طریق شمال ایران و امپراطوری تزاری وارد ایران شده است اما نویسنده کتاب “تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه” نظرش این است که خاستگاه سیدکاظم رشتی نیز همانند شیخ احمد از سرزمین حجاز بوده است.
در اینجا می توان گفت که اگر به نظر احمد خدایی مراجعه کنیم باید چنین ارزیابی کرد که سیدکاظم عمدا چند صباحی را در شهر رشت اتراق کرده تا به این نام شناخته شود و خودش را به شهر رشت منتسب کند تا در ادامه ماموریتش از نظرگاه شیعیان با شک و شبهه کمتری مواجه شود.
حال سوال این جاست که چگونه است که او خود را اهل رشت معرفی می کند ولی در شهر رشت و استان گیلان فرقه ای به این نام شکل نمی گیرد؟ مگر نه این است که حداقل، برخی افراد از اقوام، ایل و قبیله اش حامی وی می شدند و سال ها راه وی ادامه می دادند؟
با پیگیری جریان های بعدی روشن می شود که گویا کاظم رشتی نیز همانند شیخ احمد از افراطی های متعصب عربستان بوده و می خواسته از راه های متعدد و گوناگون، ریشه کنی شیعیان و در نهایت اختلاف اندازی بین مسلمانان را رقم بزند.
فتنهانگیزیهای این دو (سیدکاظم و شیخ احمد) علاوه بر اینکه موجب انحراف عدهای در ایران شد موجب شد تا شهر کربلای معلی نیز دو بار طعمه کینه شیعهستیزان و اسلام ستیزان شود. به گواهی تاریخ یک بار در زمان حضور شیخ احمد احسائی وهابیون به کربلا یورش بردند و به قتل عام ساکنان شهر پرداختند اما در این میان هیچ آسیبی متوجه شیخ احمد نشد.
سپس در زمان حاکمیت عثمانی ها بر بغداد، دسیسه شیخ احمد احسائی و نشر کتاب او که با دشنام به سه خلیفه همراه بود، پاشای بغداد را به همراه لشکریانش برای انتقام گیری عازم کربلا کرد. جالب اینکه منزل شاگرد اول مکتب شیخ احمد (کاظم رشتی) حریم امن اعلام می شود و هر کس به آنجا پناه می برد از قتل عام نجات می یابد.
سوال اینجاست آیا کاظم رشتی نمی توانست برای مصون ماندن همه مردم کربلا وساطت کند یا دنبال انتقام از کسانی بود که ماموریت های او را افشاگری کرده بودند؟ آیا او نمی خواست لگدمال شدن شیعیانی را ببیند که به خرافه گویی و غلوگویی سیدکاظم اعتنایی نداشتند؟
مگر چه خدماتی از طریق کاظم رشتی به دربار سلاطین عثمانی شده بود که خانه وی امن تر از حرم سیدالشهدا(ع) باشد؟ آیا این پرده از بی اعتنای های وی به عاقبت مردم شیعه برنمی دارد و آیا فضای منزل خویش را بالاتر از حریم شهدای کربلا تصور نمی کند؟
گفتنی است، شیخ احمد احسائی بعد از اینکه متوجه می شود آتشی که برپا کرده است دیر یا زود دامن او را فرا خواهد گرفت از کربلا گریخته و خودش را تسلیم والیان حجاز می کند و در آنجا نیز ضمن برخورداری از تیمارداری های بی دریغ حجازی بعد از فوتش در قبرستان بقیع و پشت قبور ائمه(ع) دفن می شود.
عاملان این دسیسه، قتل عام شیعیان کربلا، انتقام گیری از مراجع آگاه و بزرگنمایی کاظم رشتی در نظر عوام را پیگیر بودند اما در نهایت این کاظم رشتی بود که رسوا شد و مانند شیخ احمد عاقبتی پررمز و راز پیدا کرد؛ از حمایت های حکومت عثمانی و تیمارداری هایشان از جانب حاکمان شبه جزیره عربستان گرفته تا حمایت های دولت های استعماری.
به راستی ماجرای پنهان ماندن ۲۶ سال از زندگی شیخ احمد احسائی (از ۲۰ تا ۴۶ سالگی) را با چه منطقی می توان نادیده گرفت و چرا بعد از اینکه او در بیست سالگی در کربلا حاضر می شود به یکباره تا ۴۶ سالگی به صورت پنهانی زندگی می کند و دوباره سر از شهرهای ایران، عراق و کربلا در می آورد و به تبلیغ یافته ها و غرض ورزی های خود در شهرهای شیعه نشین می پردازد.
بررسی فرقه شیخیه نشان می دهد نقش پیدا و پنهان و فتنه انگیزی استعمارگران، بهره برداری ها کورکورانه امپراطوری عثمانی و بازی کردن والیان حجاز در کارگردانی دشمنان اسلام بر علیه اسلام مواردی هستند که باید با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گرفته و ماهیت همه بازیگران ضد اسلامی بیش از گذشته آشکار شود.
منبع: انجمن رهپویان هداین