چکیده :
شناخت «آیندۀ تاریخ» یا «غایت تاریخ» از دیرباز اندیشه اهل نظر را به خود مشغول داشته و آنان را با این پرسش اساسی روبرو کرده است که با فرض غایتمندی تاریخ، چه آیندهای فراروی بشر قرار دارد؟ البته، این پرسش، اذهان توده مردم را نیز می خلد، اما آنان با خوش بینی یا متأثر از سنت های رایج و یا تحت تأثیر آموزههای دینی و فرهنگ غالب، کم و بیش به ارضاء نیاز خود فائق میشوند، اما متفکران به آسانی با آن پیوند نمییابند.
این مسئله در طول تاریخ از دغدغه های جدی بوده است، به ویژه در زمانهایی که سختی های متوجه حیات بشری، مدتی طولانی تداوم مییافت. از منظر اینان، تاریخ نمیتوانست امری بی پایان و بدون فرجامی مشخص باشد، از این رو دستهای از اندیشهگران در صدد تفسیری فراگیر و معنادار از زندگی برآمدند تا در پرتوی آن، رویدادهای خرد و به ظاهر آدم آفرید را توجیه نمایند و هم چنین، نوید زندگی بهتر را دهند و این امر تنها در سایه شناسایی پدیدهای هدفمند و غایتمدار به نام «تاریخ» قابل دستیابی مینمود.
از این رو در دورههای اخیر، به ویژه در میان محققان غربی، گفت و گوهای زیادی در این باره انجام شده است. دستۀ بزرگی از کسانی که به این پدیده میپردازند، متأثر از آموزههای دینیاند، اما پارهای از اندیشهگران از دیدگاه فلسفی بدان توجه میکنند و به زعم خویش میکوشند تا با شناخت «تاریخ به مثابۀ واقعیت» سمت و سوی حرکت آن را دریابند و از طریق آن، دریچهای برای نگاه به «آینده» بگشایند و دورنمای زیست بشری را پیش بینی نمایند.
این نوشتار دیدگاه سه تن از فیلسوفان تاریخ یعنی ابن خلدون، ویکو و هردر را به اختصار بررسی میکند تا نشان دهد از دیدگاه اینان، غایت تاریخ چیست؟ اینگونه بررسیها را باید مطالعاتی مقدماتی برای درک جامعه موعود مهدوی به مثابه آینده روشن بشریت برشمرد.
کلیدواژه: غایت تاریخ؛ فلسفۀ نظری تاریخ؛ حیات مندی تاریخ؛ ابن خلدون؛ ویکو؛ هردر