متیو بنوسی ضمن بررسی نوع واکنش مسلمانان روسیه به عملیاتهای نظامی دولت این کشور در سوریه به واکاوی عوامل موثر در این واکنشها پرداخته است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، مرکز مطالعات سیاست بینالملل ایتالیا در گزارشی به قلم متیو بنوسی ضمن بررسی نوع واکنش مسلمانان روسیه به عملیاتهای نظامی دولت این کشور در سوریه به واکاوی عوامل موثر در این واکنشها پرداخته است.
در این گزارش با اشاره به این که «مسلمانان دومین گروه مذهبی بزرگ روسیه هستند و آنها اگرچه به گروههای قومی جداگانه، مستقر در مناطق مختلف کشور و دارای دیدگاههای کلامی متفاوت تقسیم شدهاند، اما نماینده یک نیروی جمعیتی قابل توجه در کشور هستند»، به اهمیت نوع فهم مسلمانان از سیاستهای مسکو در خاورمیانه تأکید شده است.
نویسنده در این گزارش با اشاره به این که اطلاعات موثق کمی در مورد دیدگاههای مسلمانان در مورد سیاستهای مسکو در سوریه وجود دارد، مجموع نگاههای مسلمانان را به سه گروه تقسیم کرده است:
«سه گرایش را میتوان شناسایی کرد: ۱) آنهایی که از داعش حمایت کردند (و ممکن است همچنان از اسلام گرایی جهادی حمایت کنند).
۲) کسانی که از سیاستهای کرملین استقبال میکنند.
۳) کسانی که حمایت مسکو از اسد را نمیپذیرند، اما در عین حال ضرورت مبارزه با تروریسم را درک میکنند.»
نویسنده تأکید میکند که گروه نخست از تراکم جمعیتی بالایی برخوردار نیست و مطالعات عمیق او در میان متدینین منطقه تاتارستان نشان میدهد که هواداران داعش گروهی بسیار کوچک و ناچیز هستند که به عنوان یک جریان حاشیهای در گفتمانهای مردمی اسلامی نقش مؤثری ایفا نمیکنند. در مقابل این گروه و در سر دیگر طیف، طرفداران مداخله نظامی در سوریه قرار دارند که موضع رسمی مفتیهای مورد حمایت دولت را که بخشی از دستگاه دولتی کشور و همسو با مواضع کرملین هستند تایید میکنند. اگرچه در برخی موارد این مفتیها از حسن شهرت برخوردار نیستند اما سادهلوحانه است که توانایی آنها برای هدایت حداقل بخشی از افکار عمومی مسلمانان را دست کم بگیریم. اما موضع «میانه»، که نگاهی خصمانه به داعش دارد و در عین حال منتقد مداخله مسکو در سوریه است نگاه غالب فعالان مسلمان مردمی است که در چندین رسانه اسلامی روسیزبان نیز بیان شده است.
متیو بنوسی در ادامه یادداشت خود به یک گروه چهارم اما مغفول از مسلمانان روسیه در قبال مسأله سوریه اشاره میکند. از نظر او این گروه بخش قابل توجهی از مسلمانانی هستند که از اعلام موضع در این موضوع خودداری میکنند. از نظر او قوانین ضدحمایت از تروریسم نقش قابل توجهی در این سکوت داشته است چرا که هرگونه انتقاد از رفتار کرملین در موضوع سوریه میتواند به عنوان نوعی حمایت ضمنی از عناصر تروریستی در سوریه قلمداد شود.
او ادامه میدهد: «با این حال، توضیح واکنش غیرحساس مسلمانان روسیه صرفاً به دلیل احتمال سرکوب از بالا به پایین سادهنگری خواهد بود. به نظر میرسد وضعیت سوریه و به طور کلی، استراتژی مسکو در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا برای بسیاری از توده مسلمانان موضوع واقعاً کماولویتی است. به عنوان مثال، در جمهوری تاتارستان، جایی که من تحقیقات قومنگاری را در میان متدینین اهل سنت انجام دادم وضعیت بر همین منوال بود. این بیعلاقگی به موضوع تا حدی ناشی از تأثیر «ضدسیاسی» نهادهای رسمی مذهبی است که میکوشند با اقناع و تحریضهای ایدئولوژیک، گفتمانهای اسلامی را در محدودههای مورد تأیید مقامات مرکزی نگه دارند. با این حال، تا حد قابل توجهی، علل این وضعیت را باید در ویژگی سکوتگرایانه بسیاری از جنبشهای مردمی اسلامی دانست که در تاتارستان پس از شوروی ریشه دوانده است. بسیاری از این جنبشها اعضای خود را از درگیری با امور دنیوی برحذر میدارند که در نتیجه این وضعیت، بخشهای زیادی از مسلمانان دغدغههای محدودی درباره مسائل سیاسی در سطح دولتی دارند و اطلاعات آنها درباره سوریه و فراز و نشیبهای آن را میتوان نسبتاً محدود دانست.»
نویسنده در ادامه با اشاره به دادههای آماری در مورد تفاوت نگاه تاتارهای مسلمان اعم از سکولار و متدین و هموطنان روسشان تاکید میکند که بر اساس این مطالعات آماری تفاوت معناداری در نوع فهم و نگاه تاتارهای مسلمان از هموطنان روس مسیحی ساکن تاتارستان در مساله سوریه وجود ندارد.
«مسلمانان تاتارستانی (فارغ از سکولار و متدین بودن آنها) نسبت به مسیحیان تاتارستانی با ۲۴ در مقابل ۱۸ درصد فقط اندکی بیشتر از مسیحیان از عملیات روسیه در سوریه انتقاد دارند. همین درصد از تاتارها و روسها (۲۳ درصد) حمایت کرملین از اسد را تایید کردهاند. مسلمانان کمتری نسبت به مسیحیان (۱۸ در مقابل ۲۸ درصد) از ایده پیوستن به نیروهای غربی حمایت کردهاند و به همین دلیل تمایلات طرفدار کرملین را حتی بیشتر از همسایگان روسی خود نشان میدهند. با این حال، به طور واضح، اکثر مسلمانان (حدود یک نفر از هر چهار نفر) هیچ نظری در مورد بهترین اقدام ممکن در جنگ ندارند. در این نظرسنجی هنگامی که از آنها خواسته شد ماهیت رویدادهای سوریه را تعریف کنند، حدود ۲۵ درصد از پاسخدهندگان تاتار – در مقابل ۲۰ درصد روسهای تاتارستانی – مناقشه را در قالب جنگ علیه تروریسم، کاملاً مطابق با گفتمان کرملین و در توافق با آن میدانستند. در حالی که ۱۵ درصد به دلیل منافع ژئوپلیتیک قائل به این جنگ بودند، باز هم به طور واضح، بیشتر مسلمانان تاتار (تقریباً ۴۰٪) در مورد ماهیت این درگیری نظر قاطعی ارائه نکرده اند. حتی اگر نظرسنجی در مورد چنین موضوعات حساسی ممکن است به دلیل خودسانسوری یا تردید شرکت کنندگان چالش برانگیز باشد، این ارقام نشان میدهد که اکثر پاسخدهندگان مسلمان بین پذیرش خط کرملین و عدم تعامل فعال با این موضوع در نوسان هستند.»
متیو پس از اشاره به این دادههای آماری که توسط محققان دیگر به دست آمده است نتایج آن را در تطابق با نتایج مشاهدات میدانی خود میداند: «مشاهدات کار میدانی من نتایج این دادهپردازی را تایید میکند. اگرچه برخی افراد مسلمان «فعال» ممکن است ضمن ناخرسندی از رژیم اسد دل خوشی از حمایتهای مسکو نیز نداشته باشند، اما تعداد کمی از مردم در تاتارستان این سیاست را به عنوان موضوعی میدانند که ارزش مبارزه علیه آن را داشته باشد. اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان تاتارستانی، از جمله متدینین، به طور سازش ناپذیر با جهادگرایی خشونت آمیز مخالف هستند و نابودی گروههای تروریستی اسلام گرا را یک امر ضروری و شایسته میدانند. علاوه بر این، به نظر میرسد که بخش قابل توجهی از مسلمانان روی گشادهای به موضوع منافع ملی روسیه دارند. استدلالهای الهیاتی «حب الوطن من الایمان» معمولاً نه تنها توسط سازمانهای مسلمان وفادار به دولت، بلکه در محیطهایی که میتوان آنها را بیان واقعی اقشار مردمی متدین دانست نیز مورد پذیرش واقع میشود. احساسات میهن پرستانه که با درگیری با اوکراین و با هفتادمین سالگرد پیروزی اتحاد جماهیر شوروی بر آلمان نازی، درست چند ماه قبل از مداخله روسیه در سوریه، تشدید شده بود، جریان اصلی مسلمانان این کشور را نیز متاثر از خود کرده است.»
پژوهشگر مرکز مطالعات سیاست بین الملل ایتالیا به هنگام بررسی علل بیتفاوتی و عدم حساسیت توده عمومی مسلمانان روسیه نسبت به تحولات خاورمیانه، ریشه این مساله را در بُعد مسافت میداند. از نظر او دوری جغرافیایی مسلمانان روسیه از منطقه خاورمیانه باعث نوعی بیگانگی در آنها نسبت به تحولات آنجا و تبدیل شدن این سرزمین به منطقهای مبهم برای آن مسلمانان شده است. اگرچه نسل جدید مسلمان در مقایسه با نسلهای پیشین خود گرایش مشهودتری به تعلقات امتی دارد و حتی کشورهایی همچون ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحده عربی مورد توجه مسلمانان روسیه هستند اما دلیل اصلی توجه به این کشورها به دلیل هویتهای قومی-فرهنگی، شیفتگی به توسعه اسلامی، و علاقه به تجارت حلال، تجملات موجود در آن کشورها و امکان گذراندن اوقات فراغت برای اعضای طبقه متوسط مسلمان است. از آنجا که سوریه در مجموعه این کشورهای جذاب برای مسلمانان روسیه قرار نداشته است، طبیعی است که تحولات موجود در آنجا نیز چندان جلب توجه نکند.
متیو در تحلیل خود بر اهمیت تاثیر مستقیم «حس اشتراک عاطفی» مسلمانان روسیه با کشورهای مختلف بر میزان حساسیت آنها نسبت به تحولات سیاسی روابط روسیه با آن کشورها تاکید کرده و نوع واکنش تاتارها به بر هم خوردن روابط روسیه و ترکیه در حادثه اسقاط هواپیمای جنگی روسیه توسط ترکیه را مثال میزند:
«نمونه بارز آن مقایسه واکنش ضعیف مسلمانان تاتار به کارزار نظامی روسیه در سوریه با تنشی است که پس از بحران دیپلماتیک بین مسکو و آنکارا در اواخر نوامبر ۲۰۱۵، ناشی از سرنگونی یک جت تهاجمی روسیه در مرز ترکیه و سوریه توسط هواپیمای ترکیه ایجاد شد. این حادثه موجی از لفاظیهای ضدترکیه و اقدامات تهاجمی علیه آنکارا از جمله تعطیلی مراکز فرهنگی ترکیه در سراسر فدراسیون روسیه را برانگیخت.
مسلمانان تاتارستانی که اکثراً خود را به عنوان جمعیت ترک معرفی میکنند، با ناخرسندی به تشدید تنش دیپلماتیک بین روسیه و ترکیه واکنش نشان دادند. تا جایی که در قازان، تظاهرکنندگان به جای این که مانند روسها به ابراز خشم نسبت به «خیانت» ترکیه اقدام کنند به اعتراض خود نسبت به اقدامات مسکو را بیان کردند. در پی آن بحران، بر اساس مشاهدات من بسیاری از تاتارها – اعم از متدین و سکولار – نسبت به از دست دادن روابط خوب با کشوری که تصور میشد یک «دوست» نزدیک است، ابراز نگرانی و اندوه کردند.
این بحران دیپلماتیک نسبتاً کوتاه مدت بود و روابط مسکو با آنکارا به مرور زمان ترمیم شد و این درگیری روسیه و ترکیه را میتوان صرفا بهعنوان یک اپیزود حاشیهای در میان فاجعههای بسیار بزرگتر موضوع سوریه در نظر گرفت. با این حال، از نظر مسلمانان تاتارستانی، اهمیت آن بیشتر از خود مداخله نظامی در سوریه بوده است. این مساله اهمیت حسن اشتراک عاطفی – یا عدم وجود آن – را در تعریف واکنش مسلمانان به سیاستهای مسکو در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نشان میدهد.»