چکیده :
مسأله ماهیت انسان از مباحث مهم فلسفی است که بیشتر اگزیستانسیالیستها آن را نپذیرفتهاند. سارتر از جمله این فیلسوفان است که برای نفی ماهیت انسان به دلایل متعددی تمسک جسته است. مهمترین استدلالهای وی عبارتند از: تعارض اختیار و آزادی کامل انسان با تعیین ماهیت انسانی و به تعبیری تلازم قبول ماهیت کلی یا جبر، صیرورت دائم انسان و ملازمه آن با نفی ماهیت و استدلال بر عدم وجود خدا برای تصور چنین طرحی.
در این مقاله ابتدا هر یک از این استدلالها تبیین و نقد شده و سپس با قطع نظر از این دلایل، به پیامدهای نظریه نفی ماهیت انسان اشاره شده است. در پایان نیز بیان شده که نظریه سارتر در این زمینه، علاوه بر فقدان انسجام درونی، از جهت عقلی نیز مطابق با واقع نمیباشد.
کلید واژه : ماهیت انسان، اختیار، خدا، صیرورت، سارتر.