ادیان نیوز : حکام سعودی چطور به دنیا نگاه میکنند؟ داستان حکومت این خانوادهی ۱۵۰۰۰ نفری چیست و چه جایگاهی در دنیای معاصر دارند؟ وقتی از موضع یکی از کشورهای بسیار مدعی جهان اسلام، با اشغالگران قدس همکاریهای امنیتی صورت میدهند[۱]، یا وقتی در ادوار حکومت شاهِ متوفی[۲] و برادر ناتنیاش[۳]، علنی یا در لفافه اعلام میکنند که تحت شرایطی «رژیم صهیونیستی را به رسمیت خواهند شناخت»، منظورشان دقیقاً چیست؟
آل سعود حتی اگر به تلاش برای برقراری امپراتوری وهابی[۴] هم متهم نشوند، نهتنها در منطقهی غرب آسیا بلکه در بخشهای گستردهای از جهان امکان اعمالنفوذهای بسیار مخرب در اختیار دارند. در پاکستان، جناب نواز شریف – که تمام دوران تبعیدش از پاکستان را در مملکت سعودی اقامت داشت! – اخیراً و پس از عملیات تجاوزکارانه و غیرقابلدفاع سعودیها علیه «تمامیتِ یمن» اعلام کرد که «هر تهدید علیه تمامیت عربستان با پاسخ جدی پاکستان مواجه میشود!»[۵]
در افغانستان، مدارس علمیهای که توسط سعودیها تغذیه – و حتی ساخته – میشوند و به ترویج وهابیت و «سلفی گریِ منفی» مشغول هستند بنیهی اعتقادی گروههای تکفیری آسیا و اروپا را بهشدت تقویت میکنند. درواقع در سراسر منطقه تلاشی پنهان در جریان است تا بر شعبات حزب التحریر[۶]، طالبان، القاعده و گروههای تکفیری دیگر افزوده شود.
آسیای مرکزی بههیچوجه بینصیب نیست. ازبکستان و قرقیزستان بهویژه در نواحی فقیرنشین خود با خطری جدی و بالقوه مواجهاند که از طریق حمایتهای مالی سعودیها پیشآمده: «جذب شدن شهروندانِ تهیدست به گروههای تکفیری بخصوص حزب التحریر».
در آفریقا بهشدت فعالاند. مساجد بزرگ غرب آفریقا را میسازند تا آنها را به کانون ترویج وهابیت بدل کنند. حمایت مالی سعودی از ترویج اندیشههای تکفیری در آفریقای مرکزی، کنیا، سومالی[۷]، مالی، نیجریه[۸]، تانزانیا و موزامبیک مستمراً در جریان است. حتی گزارشی نشان میدهد که ۷۰ درصد مساجد انگلستان از منابع سعودی تغذیه میکنند! شانزدهم مرداد ۱۳۹۳ دیوید گارنر در یادداشتی برای فایننشال تایمز مینویسد «از پایان جنگ سرد و نبردهای یوگوسلاوی، منطقهی بالکانِ غربی مخصوصاً آلبانی، کوزوو، بوسنی، مقدونیه و همچنین بخشهایی از بلغارستان توسط مساجد و مدارس ترویج وهابیت فرش شده است! این وضعیت، فرهنگِ بومیِ مسلمانان را از تُرکی-گرایی یا صوفی-گرایی به سمتوسوی «تعصبات افراطیِ حاکمیت مطلقهی وهابیان» – در عربستان – سوق میدهد و نتیجهی منطقی آن شکلگیری و تقویت گروههایی مانند داعش است.»[۹]
حدود دوازده سال قبل از یادداشتِ گارنر، در ۲۲ بهمن ۱۳۸۱ فرانک گافنی[۱۰] مدیر مرکز سیاستهای امنیتی[۱۱] در روزنامه واشنگتنتایمز نوشته بود «بودجههای وهابی در ایجاد و حفظ مؤسساتی با فعالیتهای نگرانکننده مورد استفاده قرار میگیرند: استخدام زندانیان تبهکار در آمریکا، تلقین ایدهها و نگرشها به پرسنل ارتش ایالاتمتحده!، تبلیغ مذهبی در بیش از ۵۰۰ مرکز دانشگاهی در سراسر آمریکا، جمعآوری کمکهای خیریه برای تروریستها و نهایتاً کنترل و ادارهی ۷۰ تا ۸۰ درصد مساجد آمریکا!»[۱۲]
در سوریه و در چند سال اخیر نقش سعودیها بهسادگی ازاینقرار بود که رئیسجمهورِ قانونی[۱۳] این کشور باید خطِ مقدم مبارزه با صهیونیستهای کودک کُش را رها میکرد و میرفت! چرا؟ چون سعودیها و آمریکا با او مشکل داشتند! سیاستهای ضد مردمی آل سعود با تمام قوا اعمال شدند و از همهی گروههای تروریست مخالف اسد حمایت مالی و تسلیحاتی شد تا بشار اسد از میان برود. طبعاً اینکه این اتفاق هنوز نیفتاده است چیزی ارزشهای سعودی کم نمیکند!
چند روز پیش – دقیقاً ۱۰ فروردین ۱۳۹۴ – برنامهی «۶۰ دقیقه» از شبکهی سیبیاس آمریکا مصاحبهی چارلی رُز[۱۴] با بشار اسد را – که هفتهی پیش در دمشق ضبط شده بود – پخش کرد. اسد در بخشی از این مصاحبه – آنجا که داشت نظر خود را دربارهی حکومت سعودی توضیح میداد – به نکته بسیار مهمی پیرامون ماهیت این رژیم اشاره کرد. باید به آل سعود حق داد که از اسد بابت حقیقتگویی شجاعانهاش حسابی شاکی باشند!
نظر بشار اسد درباره عربستان سعودی
بشار اسد در مصاحبه با سیبیاس آمریکا، فروردین ۱۳۹۴: «عربستان سعودی یک “استبدادِ هرجومرج زده” است. یک سیستم قرونوسطاییِ مبتنی بر ایدئولوژیِ تاریکِ وهابی که حاصل ازدواجِ “وهابیت” و “سیاست” از ۲۰۰ سال پیش است. ارتباط سعودیها با داعش در “ایدئولوژی” و “ریشه” های یکسان آنهاست. ایدئولوژی داعش بر اساس کتابهای وهابیان در عربستان سعودی شکلگرفته است. هم داعش اینطور است، هم القاعده و هم النصره. این چیزی نیست که ما کشف کرده باشیم یا بخواهیم رواج بدهیم. داعش و سعودی از کتابهای یکسانی برای آموزش مردم استفاده میکنند.»
این حقیقت که سعودیها و داعش از یک مشرب و یک سری منابع مشترک برای تغذیهی فکری حامیان خود استفاده میکنند واقعیتی است که دقت به آن میتواند همهی تلاشهای سعودی و داعش را برای «مخالفتهای ظاهری با یکدیگر» بینتیجه بگذارد و راز بخش مهمی از «ناآرامیهای منطقهی غرب آسیا» را فاش کند.
واقعیت دیگر این است که حاکمان فزونطلب سعودی حتی از آمریکا هم شاکیاند! گفته میشود آنها به طرز عجیبی معتقدند آمریکاییها صدام را ساقط کردند و عراق را در سینی طلا تقدیم ایران نمودند! وهابیان سعودی البته توضیح نمیدهند که چرا ادامه پیدا کردن حکومت صدام را به وضع فعلی ترجیح میدهند؟! و یا از کجا میگویند که عراق تقدیم ایران شده است؟
در مورد سرزمینهای فلسطینی – که مظلومترین مردم جهان را در خود جایدادهاند – اما رفتارهای نادرست سعودی فرم جالبی به خود میگیرد. قصه ازاینقرار است که رهبران سعودی طوری رفتار میکنند که اگر احیاناً کمک مالی مختصری هم به فلسطینیها کردند، بر هزینه کرد آن کمک مالی چنان نظارت شود که خدایناکرده صرف مقابله با صهیونیستهای کودک کُش نشود بلکه منحصراً به امور بهداشتی و آموزشی و امثالهم اختصاص یابد!
در لبنان نیز لازم به توضیح نیست که سعودی تا چه اندازه با حزبالله درگیر است. اما به این نمیشود اشاره نکرد که در قضیهی ترور ناجوانمردانهی رفیق حریری و سپس حاج عماد مغنیه، همکاری سرویسهای اطلاعاتی کشورهای عربی – خصوصاً سعودی – بهروشنی مطرح و حتی در مواردی اثبات شد.[۱۵]
و در قبال بحرین نیز بر همگان روشن است که آل سعود طوری رفتار میکنند که گویی با یکی از اقمار یا مستعمرات خود طرف هستند! بهآسانی و با اعتمادبهنفس بالا «ورودِ نظامیِ زمینی» میکنند تا ملت مظلوم و محروم بحرین که در ادامهی طبیعیِ بهار عربی و اسلامی خواستار تحول در وضعیت پادشاهیِ ناکارآمد این کشور هستند «با دقت و جدیتِ تمام» سرکوب شوند!
شاه جدید سعودیها با یمن چه مشکلی دارد؟
یمن تقریباً فقیرترین کشور غرب آسیاست. سرزمینی مواجه با محدودیت قریبالوقوع منابع نفتی و ذخایر آب شرب، که با بیکاری گسترده دستوپنجه نرم میکند و منهای بحرانهای ناشی از جریانات جداییطلب، از ابتدا خانهای امن برای تروریستهای القاعده بوده است.
از زمستان ۱۳۸۷ که القاعدهی عربستان و القاعدهی یمن ضمن ادغام، زیر پرچم «القاعدهی شبهجزیرهی عربستان» گرد هم آمدند و «شرق یمن» را بهعنوان خانهی خود برگزیدند گرفتاریهای این کشور بحرانزده دوچندان شده است.
ملک سلمان پادشاه جدید سعودیها هشتم فروردین ۹۴ در اجلاس شرمالشیخ تأکید میکند که تجاوز اخیر عربستان – یعنی همان عملیاتی که ظرف ۷۲ ساعت اول به مرگ ۵۴ غیرنظامی و زخمی شدن ۱۹۲ تن انجامید – «تا زمانی که مردم یمن از امنیت برخوردار شوند» ادامه خواهد یافت! شاه جدید البته توضیح نمیدهد که چرا سعودیها از زمستان ۱۳۸۷ – شش سال پیش – که شرقِ یمن لانهی مرکزی «القاعدهی شبهجزیره» شد به فکر امنیت مردم یمن نیفتادند؟ و چرا حالا که حوثیها – از دشمنان قدیمی و درجه اول القاعده در منطقه – حاکمیت یمن را تحت کنترل خود گرفتهاند ناگهان آل سعود به یاد امنیت مردم یمن میافتند؟!
همین نشانههاست که روشن میکند وجودِ برخی بندها در اساسنامهی القاعده – ازجمله لزوم نابودی حکومت سعودی! – فریبی بیش نیست و غرضِ اصلی، «منحرف کردن» افکار عمومی غرب آسیا از «هماهنگیهای ارگانیک میان سعودی و جریانات تکفیریِ مهم منطقه» است.[۱۶]
گرچه شاهِ جدید از «امنیتِ بیشتر برای یمنیها» سخن به میان میآورد، برخی صاحبنظران هدف سعودیها از توجه کنونی به یمن را حتی عمیقتر از مقابله با انصارالله یا حتی معارضه با نفوذ ایران در منطقه میدانند. مارینا اوتاوای[۱۷] پژوهشگر ارشد بخش خاورمیانه در اندیشکدهی وودرو ویلسونِ واشنگتن[۱۸] در مصاحبهای با رادیو آمریکا ازجمله ابراز عقیده میکند که «فکر میکنم که سعودیها از تجزیه یمن پشتیبانی خواهند کرد. طی دو ماه گذشته نشانههایی دیدهشده که آنها چنین امکانی را موردبررسی قرار دادهاند. اگر حوثیها کنترل شمال یمن را در اختیار داشته باشند و ضمناً ادامهی عملیات پهپادها – از جانب عربستان – در مناطقی از یمن همچنان امکانپذیر نباشد، به باور من سعودیها موضوع تجزیه یمن را پی گیری خواهند کرد و منطقهی جنوب یمن کشور جداگانهای خواهد شد همچنان که در گذشته بوده است.» همچنین سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان هفت فروردین ۹۴ میگوید: «سعودیها میخواهند سلطهی خود را مجدداً بر یمن برقرار کنند.»[۱۹]
شاید کسی باور نمیکرد جان بینر[۲۰] رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در همان زمانی که غیرنظامیانِ یمنی در خون خود میغلتند به ریاض برود و صراحتاً از کشتن بیش از ۶۰ کودک ظرف یک هفته!، حمله مستقیم به اردوگاه آوارگان و یا بمباران کارخانهی مواد غذایی در یمن حمایت کند![۲۱] یعنی حمایت «علنی» از مظلومکشیهایی که تحت تحریک پنهانی غرب و به هدف «ناراضی کردن غیرنظامیان از وضعیت یمن» و به شورش واداشتن آنها علیه انصارالله سازمان داده میشوند.
به نظر میرسد اتفاقات اخیر در یمن به دو دلیلِ عمده رخ میدهند: ۱. شاه سلمان شش ماه قبل از رسیدن به حاکمیت عربستان وزیر دفاع آل سعود بوده و آنگونه که گفته میشود روحیاتی نظامیگرایانه دارد. او این روحیات را با پادشاهی خود بلافاصله وارد سیاست خارجی سعودی کرده است. ۲. نگاه و تکیهی شاه جدید سعودی در اغلب امور به «غرب» است و به همین دلیل نارضایتیِ مردم عربستان یا همسایگان این کشور برای او اهمیت چندانی ندارد. بماند که قصهی دوستی ملک سلمان با غربیها چندان جدید هم نیست و به لحاظ تاریخی او «متخصص ساماندهی روابط سعودیها با غرب» محسوب میشود!
سلمان بن عبدالعزیز – پادشاه کنونی عربستان – چهار دهه قبل،
او اولین فرستادهی آل سعود است که به دفتر مارگارت تاچر نخستوزیر تازهی انگلیس میرود.
رقصِ شمشیر سلمان بن عبدالعزیز با بوشِ پسر.
در آن زمان «ملک سلمان» صرفاً فرماندار ریاض بود ولی بههرحال مقامات غربی علاقهی زیادی به او داشتند!
همهی دشمنان یمنیها!
سازمان سیا سالهاست به بهانهی «استقرار القاعدهی شبهجزیره در شرق یمن» با پهپادهای نظامیاش روی خانههایی که «خانهی اعضای القاعده» معرفی میکند بمب میریزد و غیرنظامیان هیچگاه از آسیب این دست بمبارانها در امان نبودهاند. شاید حال مردم یمن را فقط مردم افغانستان و پاکستان بفهمند. مردمانی که با پوست و گوشت خود طعم تهاجم پهپادهایی را چشیدهاند که خلبانانشان در مراکزی در خاک آمریکا نشستهاند و از هزاران کیلومتر دورتر، پرندههای مرگآفرین خود را به جان آنها میاندازند.[۲۲]
بههرحال وجود القاعدهی قدرتمند، مشکلات اقتصادی فراوان، بحرانهای امنیتی و گسترش نارضایتی عمومی سبب میشود کنترل یمن از دست حاکم بیکفایت این کشور خارج شود و او در همان روزی که پادشاه قبلی سعودی فوت کرد، استعفا میدهد. استعفای رئیسجمهور یمن بهقدری رسمی است که رسانههای آمریکایی ازجمله رادیو آمریکا در گزارشهایشان از تعبیر «جابجایی قدرت در یمن» استفاده میکنند! اما اندکی بعد در فرایندی که کسی از جزییات آن باخبر نیست حاکمِ مستعفی «زیر حرف خود میزند» و اعلام میکند که استعفایش را پس میگیرد!
گروههای معترض یمنی که به دنبال استعفای عبدربّه منصور الهادی امیدی تازه برای نجات کشور خود از بحرانها پیدا کرده بودند، حالا دیگر برای حکومت برنامه دارند و این رفتار منصور هادی را نمیپذیرند. و بدین ترتیب است که آخرین بحران یمنیهای محروم و مظلوم کلید میخورد: ناگهان آمریکا، عربستان سعودی، مصر، اردن، امارات، قطر، کویت، سودان، مراکش و حتی ترکیه دست جمعی طرفدار منصور هادیِ بیلیاقت و مستعفی از آب درمیایند! و البته معلوم هم نمیشود که این کشورها در این فردِ بیصلاحیت – که دوران حاکمیت سهسالهی او در یمن هیچ ثبات و وحدتی به بار نیاورده – چه دیدهاند؟ و پسازاینکه خبر «فرار غیرمسئولانهی او از یمن» منعکسشده، سعودیها و متحدانشان دیگر با چه رویی به حمایت از او ادامه میدهند؟
البته این کشورهای عمدتاً عربی که حالا در مقابل مردم و انصارالله یمن – همان دشمنان القاعده – متحد و یکدست به نظر میرسند، یکی از خصلتهایشان این است که کینهها را با دقت بالایی حفظ و نگهداری میکنند! سال ۱۳۸۹ در دورهی حکومت علی عبدالله صالح در یمن، وقتیکه این کشور در خلال اجلاسی در لندن بهطور رسمی از همسایگان خود درخواست کمک کرد، سفیر کویت – که امروز یکی از بانیان ائتلاف علیه مردم یمن است – ضمن مخالفت با کمک به این کشور تصریح کرده بود که «ما نمیتوانیم رفتار یمن در عدم محکوم نمودن حملهی صدام به کویت در سال ۱۹۹۰ را فراموش کنیم!» تا بدین ترتیب از ماهیت اتحادیهی چند پارچهای پرده برداشته شود که علاوه بر بهرهمندی از رهبریِ ضمنی آل سعود و درنتیجه تأثیرپذیری گسترده از ارادهی آمریکا و اسرائیل[۲۳]، در میان اعضای خود با رواج چنین رسومات کینهتوزانهای مواجه است!/ محمدحسین امینی
ادامه دارد
پانوشت:
[۱] – عوزی اراد مشاور سابق امنیت ملی رژیم صهیونیستی در خلال اجلاس انرژی ۲۰۱۵ در تلآویو، آذر ۹۳: همکاریهای امنیتی که ریاض را به تلآویو مرتبط میکند بیشتر از آن است که اعلام شود. اینجا
[۲] – ملک عبدالله بن عبدالعزیز | علی النعیمی وزیر نفت عربستان آبان ۱۳۹۳ از آمادگی سعودی برای فروش نفت به اسراییل خبر داد… او در وین ازجمله گفت: «ملک عبدالله همواره الگوی روابط حسنه میان عربستان و سایر کشورها بوده است و دولت یهودی در این میان استثنا نیست!» چند ماه پیش از آن نیز ترکی الفیصل – رییس سابق سازمان اطلاعات عربستان – مقالهای را در روزنامهی صهیونیستی هاآرتص منتشر کرده بود. اینجا
[۳] – ملک فهد بن عبدالعزیز | روزنامه جمهوری اسلامی در ۲۵ آبان ماه ۱۳۶۰ خبر میدهد که کفیل نماینده عربستان سعودی در سازمان ملل طی مصاحبهای با روزنامه نیویورکتایمز گفته: «طرح صلح خاورمیانهای عربستان موجودیت اسرائیل را به رسمیت میشناسد!» نیویورکتایمز از قول او مینویسد «در این طرح به کلیه کشورهای خاورمیانه اشارهشده و ما هراسی نداریم که بگوییم این طرح اسرائیل را به رسمیت میشناسد.» اینجا
[۴] – ایندیپندنت: سعودی «امپراطوری شر و تروریسم» است!
[۵] – نواز شریف، ۶ فروردین ۹۴: تهدید عربستان با پاسخ جدی پاکستان مواجه میشود
[۶] – در افغانستان ساکناند. گفته میشود برخلاف طالبان که بومی فکر میکنند و نگاهشان معطوف به درون مرزهای افغانستان است، حزب التحریری ها اهداف روشن برونمرزی دارند. از مهمترین شعارهای این جریان – که در سال ۱۳۳۱ توسط شیخ تقی الدین النبهانی به راه افتاد – شعار «احیای مجدد خلافت اسلامی طبق سنت پیامبر ص» است. آنها این شعار را کماکان حفظ کردهاند و کشورهای اسلامی موجود را در حقیقت «ولایتهای خلافت بزرگ اسلامی» میدانند. شباهت اندیشههای این گروه با جریان موسوم به داعش جالبتوجه است. اینجا
[۷] – گروه تکفیری «الشباب» در سومالی حاصل بودجه و آموزش آل سعود است. اینجا
[۸] – گروه تکفیری شاخص در نیجریه بوکوحرام – Boko Haram – نام دارد. «بوکو» به معنای «تحصیل کردن به روش غربی» است! بوکوحرام گروهی از مدارس را با بودجه مؤسسات خیریه سعودی تأسیس کرده و اعضای خود را از میان دانشجویان همین مدارس جذب میکند. اینجا
[۹]- Saudis have lost the right to take Sunni leadership
[۱۰]- Frank Gaffney
[۱۱]- Center for Security Policy
[۱۲]- Frank Gaffney, Islamists” White House gatekeeper
[۱۳] – تمام اصرار جریان غربی-عربی در حمایت از عبدربه منصور الهادی این است که او رئیسجمهور قانونی یمن بوده است. جالب اینجاست که منصور هادی یکبار از این مقام قانونی خود رسماً «استعفا» داده است! اما بشار اسد که هرگز از مقام قانونی ریاست جمهوری سوریه استعفا نداد توسط همین جریان غربی-عربی با فشار شدیدی برای رها کردن حکومت سوریه مواجه شد. هرچند به دلیل همراه نبودن مردم سوریه با اقدامات غربیها و اعراب آنها موفق به این کار نشدند اما اصل منطق حمایت آنها از منصور هادی دقیقاً همان منطقی است که در مورد بشار اسد مطلقاً به آن توجهی نکردند!
[۱۴]- Charlie Rose
[۱۵] – اعتراف شاهزاده سعودی به ترور مغنیه
[۱۶] – نیمهی بهمن ۹۳ بود که زکریا موسوی – یکی از حبس ابدیهای حادثهی یازده سپتامبر – در دادگاه نیویورک شهادت داد که خاندان سعودی – بهرغم ادعاهای رسمیشان و بهرغم مخالف خوانیهای ظاهری القاعده علیه عربستان – خاندانی هستند که در ردههای بالای آن حامیان القاعده حضور دارند. او تأکید کرد که از حامیان القاعده در دوران رهبری اسامه بنلادن لیستی تهیه کرده است! لیستی که وجود نام تُرکی الفیصل – رییس وقت دستگاه اطلاعاتی عربستان – در آن برای ناظران چندان حیرتانگیز نبود!
گرچه دستگاه دیپلماسی سعودی فوراً واکنش نشان داد و سفارت سعودی در واشنگتن قصه را به «تلاش برای بر هم زدن مناسبات آمریکا و عربستان!» مرتبط دانست اما استفن لینچ – نمایندهی کنگره آمریکا – درخواست کرد تا کاخ سفید «آن ۲۸ صفحهی محرمانه شده و حذفشده» از گزارش کمیته حقیقتیاب حملات یازدهم سپتامبر را آزاد و منتشر کند!
[۱۷]- Marina Ottaway | مارینا اوتاوای محقق ارشد مرکز وودرو ویلسون و تحلیلگر سیاسی امور آفریقا، بالکان، و غرب آسیا است.
[۱۸]- Woodrow Wilson International Center for Scholars | مرکز بینالمللی وودرو ویلسون در سال ۱۹۶۸ توسط کنگره آمریکا تأسیسشده و مدعی است که نهادی غیر حزبی و متکی به سرمایههای عمومی و خصوصی است که به مطالعات ملی و بینالمللی مشغول است. این مرکز از اتاق فکرهای مهم ایالاتمتحده است
[۱۹]- نصرالله: جنگ عربستان با هدف سلطه مجدد بر یمن است
[۲۰]- John Boehner
[۲۱] – حمایت رئیس مجلس نمایندگان آمریکا از حملات هوایی عربستان به یمن
[۲۲] – اعضای اسکادران ۴۲ از نیروی هوایی آمریکا که هدایت عملیات پهپادها بر فراز خاک افغانستان را به عهده دارند و خود را قهرمانان بینامونشان جنگ مینامند! غالباً در لاسوگاس زندگی کرده و هرروز پس از بهاصطلاح عملیات به خانههای خود بازمیگردند. یکی از این بهاصطلاح «خلبانان» به نام سرگرد برایان کالاهان چندی پیش در مصاحبه با یک نشریه آلمانی گفت: «هرروز صبح با وسایل نقلیه عمومی سر کار میروم و هشت ساعت پرواز میکنم و دوباره به خانه برمیگردم.» کالاهان از شش سال پیش هدایت پهپادها را از نوادا به عهده دارد و اکنون مسئولیت فرماندهی سراسر عملیات پهپادها در این مرکز عجیبوغریب در لانگلی به عهده او گذاشتهشده است. کالاهان: «هرروز صبح ایمیلهایم را میخوانم و سپس باعجله سراغ هواپیماهایم میروم. کارم که تمام شد از رستوران یک همبرگر میگیرم و دوباره ایمیلهایم را چک میکنم و سپس به خانه میروم. / روزنامه جام جم، قتل از راه دور
[۲۳] – حتی تا مرز بستن قراردادهای امنیتی مهمی مانند آموزش ۳۵۰۰۰ گارد حفاظتی برای میدانهای نفتی سعودی توسط شرکت لاکهید مارتین آمریکا!
منبع: TVIK”