خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

چرا از غربی سازی جوامع اسلامی سخن می‌گوییم؟

هنگامی که یک جامعه‌شناس، الهیات‌دان، سیاستمدار و متفکر حوزوی یا حتی دانشگاهی از کلیدواژه «غربی سازی جوامع اسلامی» سخن می‌گوید، دقیقاً مقصود و مراد آن چیست؟

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، استفاده از کلیدواژه هایی حول مصادیقی چون غربی سازی جوامع اسلامی نظیر فرعیات مانند: شبیخون فرهنگی، شبیخون فکری، جنگ رسانه‌ای، ترور فرهنگی، ربایش هویت، ترور هویت، سلب هویت، سلب شخصیت، هیمنه فرهنگی، غربی‎‌سازی فکر و اندیشه، غربی‌سازی فرهنگ، غربی‌سازی رفتار و … جملگی واژگان، اصطلاحات و مفاهیمی هستند که در چارچوب یک پروژه واحد قرار می‌گیرند و باید همه آن‌ها را در قالب همین پروژه تعریف و تبیین کرد.

حتی اگر نپذیریم باید بدانیم این پروژه واحد همان پروژه استکبار غربی است که به صورت کاملا هدفمند عمل می‌کند. هدف اصلی پروژه مذکور، غربی‌ ساختن جوامع مسلمانان به منظور تحقق اهداف استعماری و سلطه‌طلبانه است. امروز سخن گفتن از غربی‌سازی جوامع اسلامی دیگر یک نظریه شفاهی و یا یک پژوهشِ پیش‌پا افتاده نیست، بلکه یک واقعیت است. تمامی جوامع اسلامی در حال حاضر با این واقعیت مواجه هستند. در این میان، هیچ استثنائی هم وجود ندارد. آنچه که امروز ما شاهد آن هستیم، مظاهر غربی در عرصه‌های فکری و رفتاری در جوامع اسلامی است.

همانند آن جامعه شناس افغانستانی که پروژه جهاد را آمریکایی می‌پندارد ما نیز موظفیم تا زمانی که از غربی‌سازی جوامع اسلامی سخن می‌گوییم، مقصود دقیقمان را صورت‌بندی کنیم و بپرسیم مرادمان از این مفهوم چیست؟

مقصود، قرار دادن غرب به عنوان مرجعیت است. مقصود این است که در سطوح مختلفی نظیر رویکردها و گرایشات اندیشه‌ای، مفاهیم و اصطلاحات گوناگون، فرهنگ عمومی و خصوصی، رفتارهای فردی و اجتماعی، غرب را مرجعیت قرار دهیم. بدیهی است که چنین چیزی در تعارض با هویت فردی و اجتماعیِ اسلامی است، زیرا هویت اسلامی مبتنی بر مرجعیت اسلام در اندیشه و رفتار است. زمانی که از مرجعیتِ اسلام سخن می‌‎گوییم در واقع از مرجعیت قرآن سخن گفته‌ایم. همچنین آداب و رسوم سنتی و محلی نیز که با مرجعیتِ اسلام تضاد و تعارض پیدا نمی‌کنند، برای ما ارزشمند هستند.

خداوند متعال در بخش‌هایی از قرآن کریم همه ما را از اینکه یهودیان و یا مسیحیان را مرجع خود قرار دهیم، برحذر داشته است. به عنوان نمونه، خداوند در یکی از آیات شریفه فرموده است:

«اى کسانى که ایمان آورده‏‌اید یهود و نصارى را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند و هرآنکس از شما آن‌ها را به دوستى گیرد از آنان خواهد بود و خدا گروه ستمگران را راه نمى ‏نماید» (آیه ۵۱ سوره مبارکه مائده).

پروردگار متعال در آیه شریفه دیگری از قرآن کریم آورده است: «اى مؤمنان، کسانى را که به دین شما ریشخند می‌زنند و آن را بازیچه مى‏گیرند ـ چه از کسانى که پیش از شما به ایشان کتاب داده شد و چه کافران ـ دوست نگیرید و اگر [به راستى‏] مؤمن هستید از خداوند پروا کنید»(آیه ۵۷ سوره مبارکه مائده).

امروز سخن گفتن از غربی‌سازی جوامع اسلامی دیگر یک نظریه شفاهی و یا یک پژوهشِ پیش‌پا افتاده نیست، بلکه یک واقعیت است. تمامی جوامع اسلامی در حال حاضر با این واقعیت مواجه هستند.

اکنون که می‌بینیم خداوند متعال با این صراحت در کتاب آسمانی خود سخن گفته است، چگونه مسلمانان در برخی از موارد، یهودیان و مسیحیان را به عنوان مرجعیت خود انتخاب می‌کنند؟ سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا اگر افرادی دارای گرایش سکولاری باشند، می‌توانند در عرصه‌های فکری، فرهنگی و … به عنوان مرجعیت مسلمانان قرار گیرند؟ طبیعتا پاسخ، منفی است. آنچه که در اینجا باید بدان اشاره کرد این است که نوجوانان، جوانان و زنان در هر جامعه‌ای بیش از اقشار دیگر هدف پروژه غربی‌سازی استکبار هستند.

به طور مشخص باید به گروه سنی ۱۴ تا ۳۵ سال اشاره کنیم. افرادی که در این گروه سنی قرار دارند بیش از هرکسی دیگر در معرض پروژه غربی‌سازی قرار دارند. اگر شخصیت انسان‌ها در این مرحله [۱۴ تا ۳۵ سال] بر پایه و اساس قواعد فکری، فرهنگی و رفتاری خاصی شکل گیرد، ایجاد تغییر و تحول در آن‌ها در سنین بالاتر بسیار سخت خواهد بود. این بدان معناست که اگر این بازه زمانی افراد با افکار و اندیشه‌های غربی عجین شوند، آنگاه خیلی سخت می‌توان چنین افکاری را از ذهن‌شان زدود.

به طور مشخص باید به گروه سنی ۱۴ تا ۳۵ سال اشاره کنیم. افرادی که در این گروه سنی قرار دارند بیش از هرکسی دیگر در معرض پروژه غربی‌سازی قرار دارند. اگر شخصیت انسان‌ها در این مرحله [۱۴ تا ۳۵ سال] بر پایه و اساس قواعد فکری، فرهنگی و رفتاری خاصی شکل گیرد، ایجاد تغییر و تحول در آن‌ها در سنین بالاتر بسیار سخت خواهد بود.

پروژه غربی سازی جوامع با اندیشه تمدن‌ستیز در جریان است

یکی از مهم‌ترین ابعاد جنگ فراگیر مدنیتِ غرب علیه جوامع، پروژه غربی‌سازی این جوامع است. مدنیت غرب از بیش از دو قرن گذشته این مسیر را در پیش گرفته است. این مدنیت [مدنیت غرب] حاصل عصر رنسانس و عصر اشغال نظامی مستقیم اراضی کشورهای محور جنوبی یعنی کشورهای اسلامی، آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین است. غرب از طریق بسط سیطره خود بر کشورهای مذکور، بر اقتصاد همه آن‌ها مسلط شد و اموال و ثروت‌هایشان را به یغما بُرد. غرب همچنین افکار، اندیشه‌ها و فرهنگ خود را در این کشورها ترویج کرد.

سران و دولتمردان نظام فکری غرب از رهگذر این اشغال‌گری تمام تلاش خود را برای حاکم ساختنِ نظام‌های تکفیری، سکولاری، لیبرالی و … در کشورهای مختلف به کار بستند. آن‌ها به منظور جامه عمل پوشاندن به اهدافشان گروهی از مزدوران سیاسی، نظامی، فرهنگی و اندیشه‌ای را در جوامع مختلف تشکیل دادند. جنگ فراگیر غرب علیه جوامع و به ویژه جوامع اسلامی نماد بارز نبرد تمدن‌ها، مدنیت‌ها و ملت‌ها است.

در این نبرد سخت و طاقت‌فرسا است که تمدن و مدنیتِ پیروز قادر خواهد بود تا ـ در عرصه‌های مادی و معنوی ـ ادبیات، فرهنگ، اصول سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود را به تمدن و مدنیتِ شکست‌خورده تحمیل کند. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دِیرها و صومعه‌ها، معابد یهود و نصارا و نیز مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می‌شود، ویران می‌گردد» (آیه ۴۰ سوره مبارکه حج).

بر این اساس، اگر امتی متحمل شکست شد و امت پیروز توانست باورهای خود را به آن تحمیل کند، نباید تنها کسانی را که به بسط سیطره خود بر امت شکست‌خورده مبادرت ورزیده‌اند، سرزنش کرد. لازم است امت شکست‌خورده نیز سرزنش شود، چراکه نقاط ضعف آن باعث نفوذ سلطه‌طلبان در آن شده است.

جنگ فراگیر غرب علیه جوامع و به ویژه جوامع اسلامی نماد بارز نبرد تمدن‌ها، مدنیت‌ها و ملت‌ها است. در این نبرد سخت و طاقت‌فرسا است که تمدن و مدنیتِ پیروز قادر خواهد بود تا ـ در عرصه‌های مادی و معنوی ـ ادبیات، فرهنگ، اصول سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود را به تمدن و مدنیتِ شکست‌خورده تحمیل کند.

نباید این مسئله مهم و حیاتی را فراموش کرد که سران منفعت‌طلب غربی «که اساسا اولویت اول آنان تأمین منافع ملی و حاکمیتی خودشان است» امروز بیش از هر زمانی، جوامع اسلامی را نوک پیکان هجمه غربی‌سازی خود قرار داده‌اند. آن‌ها قصد دارند در سه سطح «فرد مسلمان»، «جامعه مسلمان» و «دولت مسلمان» به غربی‌سازی این جوامع بپردازند. در مرحله‌ای هم که امپراتوری عثمانی بر جوامع اسلامی سیطره داشت، غرب در همین مسیر گام برمی‌داشت. پس از سقوط قاجارها در ایران، عثمانی‌ها در ترکیه و مغول‌ها در هند، هجمه‌های غرب بیش از پیش تشدید شد. این هجمه‌ها تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده و هنوز هم متوقف نشده است. لذا نمی‌توان به سادگی از کنار آن عبور کرد. سران کشورهای غربی با تأسیس رژیم‌های سیاسی مرتبط با خود برای تحقق اهدافشان در کشورهای اسلامی تلاش کرده و می‌کنند. این رژیم‌ها در واقع برنامه‌های غربِ اشغالگر را اجرا می‌نمایند. رژیم‌های مستبد و متحدِ غرب شرایط نفوذ فرهنگی و فکری غربی‌ها در جوامع اسلامی را فراهم می‌آورند.

با کمال تأسف باید گفت که رژیم‌های متحد غرب، به آن برای ضربه زدن به فرهنگ اسلامی کمک شایانی می‌کنند. این رژیم‌ها در عرصه سلب هویت اسلامی و یا حداقل مخدوش ساختن این هویت، تاکنون کمک‌های فراوانی به غربی‌ها کرده‌اند. تمامی این ضربات در سایه سر دادن شعارهای پرطمطراق نظیر تحقق آزادی‌بخشی، پیشرفت، رشد فردی و اجتماعی، نابود ساختن عقب‌ماندگی، ارتجاع و فقر، به جوامع اسلامی وارد می‌شوند.

گذشت زمان ثابت کرده است که شعارهای مذکور تنها تبلیغاتی پوچ و واهی برای سیطره بر جوامع اسلامی بوده‌اند. غرب و رژیم‌های متحد آن در جوامع اسلامی با هدف به انحراف کشاندن این جوامع چنین شعارهایی را سر دادند.

یکی از اهداف اصلی این شعارها، منحرف ساختن افکار عمومی از حقیقتِ اهداف استکباریِ غرب است؛ اهدافی که تلاش می‌شود حتی‌الامکان مخفی باقی بمانند. به طور کلی، غرب به دنبال آن است تا هیمنه سیاسی، اقتصادی و فرهنگیِ خود را تا ابد در کشورهای جهان اسلام بسط دهد. سران غربی با همکای و کمک رژیم‌های داخلی متحدِ خود و مزدورانِ فرهنگی‌شان در این مسیر گام برمی‌دارند تا اهداف شوم یادشده را محقق سازند.

منبع شعوبا
به خواندن ادامه دهید
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.