کتاب «آغازههای علم کلام جدید» نوشته عبدالجبار الرفاعی، اندیشمند و روشنفکر عراقی، به فارسی ترجمه و منتشر شد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کتاب آغازههای علم کلام جدید نخستین بار در سال ۱۴۰۰ در بیروت به چاپ رسید و هنگامی که در بسیاری از دانشگاههای جهان عرب به متنِ درسی دانشکدههای فلسفه و الهیات و معارف اسلامی تبدیل شد، اقبال به آن فزونی یافت. در همان سال، ادارهٔ امور فرهنگی وزارت فرهنگ در بغداد چاپ دوم کتاب را با ویرایشی تازه که حجم آن حدود پنجاه صفحه بیش از نسخهٔ پیشین بود منتشر کرد. چاپ سوم کتاب، با افزودن فصلی جدید، بهتازگی در بیروت از چاپ درآمده و ترجمهٔ فارسی کتاب نیز بر پایهٔ همین چاپ بازنگری و تکمیلشده است. ترجمهٔ فارسی کتاب آغازههای علم کلام جدید به کوشش انتشارات نگاه معاصر منتشر شده است.
عبدالجبار الرفاعی بر ترجمه فارسی کتاب آغازههای علم کلام جدید انگیزهها و نگاه خود را برای تألیف این کتاب توضیح داده است:
من در علم کلام جدید سالهای زیادی وقت صرف کردم و از آشفتگی و ابهام و تشویش و التباس در تعریف و تعیین مفهوم و موضوع و ارکان و مؤلفههای آن بسیار خواندم و شنیدم. فهمیدم نیاز شدیدی هست که اثری مقدماتی تألیف گردد تا چهارچوب کلی این علم را مشخص سازد و معیاری به دست دهد که بتوان در دستهبندی هویت متکلم و کلام جدید بدان تکیه کرد و برای پژوهشگران و محققان علم کلام و فلسفهٔ دین، نقشهٔ راهی ترسیم کند که ویژگیهای اصلی کلام جدید را نشان دهد.
خاستگاه این کتاب رویکردی است مبتنی بر اینکه تا وقتی انسانی وجود دارد، پرسشهای متافیزیکی کلان نیز وجود دارد. تعدد و تنوع پاسخهای فیلسوفان و الهیدانان و متکلمان به پرسشها و نوبهنو شدن آنها در مراحل مختلف تحول فکر بشری و در نقاط عطف اندیشهٔ فلسفی و الهیاتی و کلامی، به ما میگوید که این گونه پرسشها پاسخ نهایی ندارند.
پرسشها و نظرات مندرج در صفحات این کتاب بر آن است که از طریق بحث و بررسی مقولات اعتقادی که معتقدانْ آنها را اموری نهایی میدانند و با متزلزل کردن آراء جزماندیشانه و تجدید نظر در باورهای ازپیشآماده و به چالش کشیدن مواضع انعطافناپذیر، مباحث علم کلام جدید را غنی سازد. این مواضع انعطافناپذیر مبتنی بر تعامل با اجتهادات صاحبنظران اولیهٔ علم کلام به عنوان مقولات اعتقادی ابدیِ فرازمانی و فرامکانی است که تجدید نظر در آن را رد میکند، هر چقدر هم که شیوهٔ زندگی بشری تغییر یافته و هر چقدر آفاق دانشهای او گسترش یافته و علمش متحول شده و فنّاوریهای بهکارگرفته در زندگیاش پیشرفت کرده باشد.
علم کلام جدید با بازتعریف وحی آغاز میشود و تعریف آن در علم کلام قدیم را تکرار نمیکند. در این کتاب معیاری را پیشنهاد دادهام که بر اساس آن بتوان مشخص کرد افرادی که مباحث کلامی مطرح میکنند در زمرهٔ متکلمان جدید قرار دارند یا سنتی؛ و این معیار در کیفیت تعریف آنان از وحی است. اگر تعریف آنان از وحی خارج از سیاق مفهوم وحی در علم کلام قدیم باشد، میتوان سخنشان را در زمرهٔ کلام جدید دانست، زیرا شیوهٔ فهم وحی مفهومی محوری است که مسائل مختلف کلامی از آن نشأت میگیرد. برجستهترینِ این مسائل، مسئله «کلام الهی» و دیگر مقولاتی است که برای علم کلام قدیم موضوعاتی اساسی به شمار میروند.
وحی و نبوت و قرآن سه مفهوم کلیدی هستند که هر چیزی در دین به آنها بازمیگردد و از آنها ریشه میگیرد. جز با تعریف مجدد این مفاهیم محوری سهگانه، آن هم با در نظر گرفتن نیاز انسان معاصر به معنای دین و احتیاجش به آنچه زندگی معنوی و اخلاقی و زیباییشناختیاش را پربار سازد، تجدید نظر در فهم دین آغاز نمیشود. در چهارچوب تعریفی که از وحی ارائه میشود، مفهوم نبوت روشن میگردد و حضور خدا در قرآن در چهارچوب فهم نبوت مشخص میشود.
هر کس که تفسیری جدید از وحی ارائه میدهد، به شرط آن که به منبع متافیزیکی غیبیِ آن معتقد باشد، میتوان تفسیرش را در محدودهٔ علم کلام جدید به شمار آورد، اما آن که تفسیری جدید از وحی ارائه دهد ولی به خدا ایمان ندارد، یا مؤمن است ولی معتقد به منبع الهی برای وحی و نبوت و قرآن نیست، چنین شخصی متکلم جدید به شمار نمیرود. البته ممکن است او فیلسوف دین باشد، زیرا متکلم غیر از فیلسوف دین است. فیلسوف دین در خارج از چهارچوب دین فکر میکند و متکلم در چهارچوب اسلام؛ همچون الهیدانان در هر دین وحیانی که در چهارچوب آن دین اندیشه میورزند، اگرچه شیوههای پژوهش خود را از دستاوردهای علوم و معارف بشری عاریه میگیرند.
متکلم مسلمان هر فهمی که از وحی داشته و هر نظری که دربارهٔ ماهیت آن و هرگونه ترسیمی که از حدود آن داشته باشد و به هر شیوهای که از این امر سخن بگوید، همچون الهیدانان همهٔ ادیان وحیانی، به منبع الهی وحی و منشأ الهی قرآن کریم ایمان دارد. بر این اساس، کسی را که منکر وحی و نبوت است نمیتوان متکلم نام نهاد.
علم کلام جدید به طور کامل از میراث کهن نبریده است، بلکه میکوشد از آنچه در عقلانیت میراث هنوز زنده است بهره ببرد و از نگرشها و دریافتهای عرفانی آن توشه برگیرد. عرفان گنج ادیان و عصارهٔ مفهوم معنوی و اخلاقی و زیباییشناختی آنها است. ازاینرو، کلام جدید مشتاق است نگاه عارفان به شیوهٔ رابطهٔ با خدا را که مبتنی بر محبت متبادل میان خدا و بندگانش است به کار گیرد و سخنانشان در نجات و رستگاری را دوباره ندا دهد تا منحصر بودن رحمت الهی و ادعاهای مبنی بر اختصاص داشتن رستگاری و نجات به یک دین یا فرقه یا طائفه ـ و نه همهٔ ادیان و فرق و طوائف ـ را درهم شکند.
کتاب آغازههای علم کلام جدید نخستین بار در سال ۱۴۰۰ در بیروت به چاپ رسید و هنگامی که در بسیاری از دانشگاههای جهان عرب به متنِ درسی دانشکدههای فلسفه و الهیات و معارف اسلامی تبدیل شد، اقبال به آن فزونی یافت. در همان سال، ادارهٔ امور فرهنگی وزارت فرهنگ در بغداد چاپ دوم کتاب را با ویرایشی تازه که حجم آن حدود پنجاه صفحه بیش از نسخهٔ پیشین بود منتشر کرد. چاپ سوم کتاب، با افزودن فصلی جدید، بهتازگی در بیروت از چاپ خارج شده و ترجمهٔ فارسی کتاب نیز بر پایهٔ همین چاپ بازنگریشده و تکمیلشدهٔ اخیر است.
چشم امید دارم که در کتابی دیگر خوانندگان گرامی با دیدگاههای متکلمان جدید در ایران و جهان عرب آشنا شوند. دعوت به بازسازی علم کلام بیش از نیمسده پیش در ایران آغاز گشت و بهسرعت و بهوضوح در آثار مجموعهای از اندیشمندان که با تلاشهایشان کلام جدید را به مرحلهای پیشرفته رساندند تبلور یافت. آنان در کاربست دیدگاههای عارفان و نگرشهای شهودیشان در ساخت کلام جدید بسی مهارت داشتند و در توجه دادن به زایش کلام جدید در آثار اندیشمندان اسلامی هند و پاکستان پیشتاز بودند.
ترجمهٔ کتاب حاضر نتیجهٔ کوششهای دو تن از مترجمان است. نخست جناب علی زاهدپور ـ که زبان عربی را بسان عربزبانان صحبت میکند و در بررسی ادبیات عرب چیرهدست است و با میراث کهن و نو در زبان عربی آشنایی گستردهای دارد ـ ترجمهٔ کتاب را آغاز کرد و پس از ترجمهٔ تقریباً دوسومِ اثر، پیشامدها و اوضاع و احوال زندگی شخصی مانع از به پایان رساندن کار به دست ایشان شد. پس از آن جناب حمیدرضا تمدن از روی لطف ترجمه را به پایان رسانید. ایشان علاوه بر این که زبان عربی را شیرین و گوارا صحبت میکند، در تاریخ شریعت اسلامی نیز متخصص است و با اندیشههای معاصر جهان عرب کاملاً آشنا است و تاکنون چندین کتاب و مقاله در این موضوعات از او منتشر شده است. سرانجام جناب محمّد سوری ترجمه را با اصل عربی مقابله کرد و تلاش کرد قلم دو مترجم را به یکدیگر نزدیک کند و با برخی حذف و اضافهها متن یکدستتری ارائه دهد. محمد سوری نیز به زبان عربی فصیح آگاه است و اندیشهٔ معاصر عرب را نیک میداند و متخصّص تاریخ تصوّف و طریقتهای صوفیه است.
با این ترجمه، کتاب من تولّدی دیگر به زبان فارسی مییابد. هر بار که این اثر یا هر نوشتهٔ دیگری از زبان مبدأ به زبانی دیگر منتقل میشود، زبان جدید امکانات و دلالتهای افزودهٔ دیگری را برای آن فراهم میآورد و جان تازهای در آن میدمد. زبان فارسی دستاوردی سترگ و گرانبها است که با فرهنگی ریشهدار در اعماق تاریخْ خود را غنی میبیند و میراث تمدّنیاش آن را ثروتمند میگرداند. متون ترجمهشده به زبان فارسی دارای ویژگی یگانهای هستند و فرهنگ واژگان مخصوص به خود را دارند. این کتاب با ترجمه شدن به زبان فارسی به محیطی بیگانه سفر نکرده است بلکه به زبانی بازگشته که کلام جدید در آن وطن گزیده است و این علم در چشماندازها و کلمات و فرهنگ واژگان جدید این زبان حضوری پررنگ دارد. هنگامی که این کتاب جای خودش را در بافت متنهای فارسی پیدا میکند و ساختارهای بیانی آن را میپوشد و ادبیات فارسی آن را درخشش میدهد، همهٔ اینها باعث میشود که مفاهیم این کتاب در فضای زبان فارسی نفس بکشند و با واژگان و اصطلاحات این زبان سخن بگویند و خود را در چشمانداز نگاه این زبان به جهان جای دهند و حضورشان را با ضرباهنگ موسیقی درونیِ این زبان هماهنگ کنند. در این حال است که گویا کتاب در زبان فارسی ولادت تازهای یافته است.
همزمان که مرزها در ترجمه درهمنوردیده میشوند، به موازات از میان برداشتن مرزها، کاوشی در اعماقِ ژرف برای یافتن صدایی که همهٔ زبانهای دنیا بدان سخن صورت میپذیرد و پُلها جایگزین مرزها میشوند. در پسِ این صدا، آنچه که در ساختار وجودی انسان مشترک است نهفته است. همچنین در آن به دنبال یافتن انعکاس نیازهای ابدی که در هیچ زمان و مکانی نیاز به سیراب کردنش منتفی نمیشود و البته ارزشهای اخلاقیِ بنیادین جهت پدیدآوردن معنایی برای وجود و زندگی انسان است.
زبان فارسی یکی از شیرینترین زبانهای دنیا و یکی از بارورترینِ آنها از جهت میراث تمدّنی و غنیترینشان به لحاظ ادبیات و ثروتمندترین آنها از منظر شعر عرفانیِ دستنیافتنی است که ذوق و قریحهٔ سرشارِ شاعران بزرگی مانند مولانا جلالالدین بلخی و حافظ و سعدی و سنایی غزنوی و عینالقضات همدانی و فریدالدین عطّار نیشابوری و عمر خیّام و دیگران آن را آفریده و پدیدآورده است.
تا به حال شعری همچون مثنویِ مولانا و دیوانهای عارفان که تصویر عشق را با رنگ و لعابهایی دلربا به تصویر میکشند و نواهای شورانگیز عشق الهی را سر میدهند گوش و جان مرا نوازش نداده است. شعر عرفانی توانسته است که به دوردستهای ژرفای روح سر بکشد و با آن چنان کند که روح در آن اعماق پاکیزه گردد و با چشیدن نواهای عشق الهی و شنیدن آن با گوش جان، به عوالم ملکوت ره یابد، گویی که پس از غسل و تطهیر شبانگاه در انوار الهی، به هنگام سپیدهدم، چشم گشوده و هوشیار شده است.
انسان آگاه از آثار عارفان و شعر مولانا و روشناییبخشیهای آن، به تأثیر شگرف و استثنایی آنها در برخیزاندن زندگی معنوی در اسلام و همچنین رشد و توانگر ساختن آن و پایهگذاری نگاهی زیباییشناسانه به دنیا و کشف تجلّیات جمال اسماء الهی در وجود پی میبرد. در پرتو آنچه بیان شد، درمییابیم که چگونه عرفان آبراهی جوشان است که علم کلام جدید از مقولات و مفاهیم آن سیراب میگردد و برخی عوامل سازندهٔ نگرش و مواضع و اهتمامش به ایجاد رابطهای بر پایهٔ محبّت متقابل میان انسان و خدا و دعوتش به دینداری اخلاقی را، که استوارکنندهٔ پایههای همزیستی در فضای تنوّع و گوناگونی است، از عناصر آن الهام میگیرد. در مثنوی و آثار عارفان آشکارا میبینیم که تنوّع و گوناگونی بازتابدهندهٔ سرشت انسان است و این تنوّع، حقّ اختلاف در شیوهٔ فهم و تفسیر و جهانبینی و اعتقادات را به دنبال دارد و این همان چیزی است که تعدّد زبانها و فرهنگها و ادیان در زندگی دیروز و امروز انسان بیانکنندهٔ آن است.
ترجمهٔ فارسی کتاب آغازههای علم کلام جدید اینک به همت انتشارات نگاه معاصر منتشر میشود و امیدواریم که آثار ذیل نیز به مرور ترجمه و در همین انتشارات منتشر شوند: الدین و الظمأ الأنطولوجی (دین و تشنگی وجودی) و الدین و النزعه الإنسانیه (دین و گرایش انسانی) و الدین و الاغتراب المیتافیزیقی (دین و غربت متافیزیکی) و الدین و الکرامه الإنسانیه (دین و کرامت انسانی).