عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: امروز نظام جهانشناسی ما به شدت به حکمت و معرفت عملزا نیاز دارد و علم بدون حکمت تهدید است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، رسول رکنیزاده، عضو هیئت علمی گروه فیزیک دانشگاه اصفهان در نشست سوم از سلسلهنشستهای «نسبت معنویت با علم و هنر جدید» با عنوان «مبانی فلسفی فیزیک جدید» که از سوی خانه حکمت اصفهان بهصورت برخط برگزار شد، با بیان اینکه سه مفهوم فلسفی بنیادین در قرون وسطا، خدا، هدفمندی جهان، تبیین علمی و ماشینوارانه و اخلاق انسانمحور بود، اظهار کرد: خدا در این تبیین عمدتاً انسانوار بوده که در هنر این عصر نیز مشخص و متجلی است، همچنین تبیین علمی و ماشینوارانه پدیدهها در دنیای مدرن یادگار همان زمان است و اخلاق انسانمحور بر مدار اندیشه هابز که انسان را محور همه چیز میداند نیز ارمغان قرون وسطا محسوب میشود.
وی افزود: اندیشه هابز بیانی از تحول امروز است که گفته میشود انسان امروز محور همه چیز است و خوب و بد اخلاقی را خواست انسان تعیین میکند، حال آنکه در نظام اخلاقی دینی در ادیان ابراهیمی معمولاً اخلاق به حالات انسانی مربوط نیست.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: دکارت بین دو دسته کیفیت تمایز میگذارد؛ ما به جهان عینی از طریق ذهن دسترسی داریم و در این نگاه، انسان یا سوژه اهمیت دارد و به تعبیر برخی فیلسوفان، جهان در مقابل انسان خم میشود. این دیدگاه دکارتی است و این شناخت که بنیاد فناوریها و علوم امروز به شمار میرود، اراده و شناخت معطوف به علم است و مبنای شرقشناسیها نیز قرار میگیرد. در این نوع مطالعه، شرق بهعنوان یک موضوع و متمایز از پژوهشگر مطالعه میشود. درواقع، من بهعنوان یک فاعل از بیرون و بالا، شرق را مطالعه میکنم.
وی گفت: اندیشهای که میان سوژه و ابژه جداسازی میکند، انسان غربی را ابژه یا فاعل و انسان غیرغربی را سوژه قرار میدهد، در حالی که در اندیشه دینی، نگاه ما به شناخت برای «لِتَعَارَفُوا» است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا؛ ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبههای بسیار و فرق گوناگون گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید»، ولی بر اساس اندیشه غربی، یکی عارف و شناسا است و یکی نیست.
رکنیزاده با بیان اینکه در اندیشه فرویدی، ناخودآگاه نقش مهمی دارد و احساسات انسان به آن بازمیگردد و این امر به منشأ نظریات درباره انسان و بهویژه نظریات روانشناسانه تبدیل شد، اضافه کرد: اندیشه دکارتی تا اوایل قرن ۲۰ که به آن نقدهایی وارد کردند، محوریت داشت، اما حتی این نقدها ظاهر مسئله است؛ زیرا این اندیشه در بنیان فرهنگی دنیای مدرن وجود دارد، ما هنوز هم در عصر اندیشه دکارتی زندگی میکنیم و نتایج کلی آموزههای نیوتنی در جهان امروز کاملاً حفظ شده است.
وی با بیان اینکه آنچه به آن جهانبینی مدرن و جریان توسعه میگویند، نه جریانی با علل روشن، بلکه پدیدهای کاملاً استثنایی به شمار میرود، گفت: خطای بزرگی است که انسانها بخواهند این مسیر را تقلید کنند، گرچه هژمونی مدرن این تقلید را تبلیغ میکند و باعث شده کشورهای غیرغربی با تمام قوا تلاش کنند شبیه آنها شوند، اما این تقلید نتیجه مثبت و روشنی به دنبال نخواهد داشت، چنانکه برای جهان امروز نیز به باور بسیاری از متفکران پیامدهای خوبی نداشته است.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان تصریح کرد: پیامدهای این نگرش به انسان و جهان تا امروز بسیار وسیع بوده است، لذا ما در عصر حاضر بیش از هر چیز به اندیشه نیاز داریم؛ اندیشیدن به اینکه انسان غربی کیست و از کجا آمده است؟ آن هم در حالی که پیش از شکلگیری این جهان غربی و در حدود قرن ششم و هفتم، شرایط برعکس بود و شرق و کشورهای اسلامی وسیع و پیشرفته بودند، اما امروز نگاه در مطالعه و شناخت از «لِتَعَارَفُوا» در اندیشه دینی که بر اساس آن انسانها، شعوب و قبایل یکدیگر را بشناسند، به نگاه فاعل شناسا و سوژه خنثی و بیاثر در مطالعه تبدیل شد. انسان امروز کاملاً متقاعد شده که غرب اوج تمدن و توسعه بشری است و فقط جنبههای مثبت مدرنیته ذهن بشر را پر کرده، اما این دستاوردها فقط بخش کوچکی از جهان مدرنیته است. انسان در دنیای مدرن چیزهای بسیاری گم کرده، وارث جهانی فقیر شده و ابعاد و بخشهای بسیاری را از دست داده است.
وی افزود: زمانی چشم انسان به آسمان بود و آسمان را جایگاه و منزلگاه اصلی خود میدید، اما نگرش علمی جدید به جهان با وجود نکات مثبت و دستاوردهایی مثل ارتباطات، رشد سلامتی، علم و… چیزهای بسیاری را از بشر گرفت و مسائل فراوانی مثل تخریب محیطزیست، ستم نهادینه و دائمی، از بین رفتن ارزشهای اخلاقی و فساد در زمین و دریا با رشد تکنولوژی را برای او به ارمغان آورد. لذا، در اندیشه حکمی و افرادی که حکمت را گمشده انسان میدانند، این نگاه وجود دارد که در سبک زندگی حکیمانه جهان این شرایط مسلط نیست، حقوق همه انسانها محترم و دسترسی به منابع برای همه ممکن و مساوی است. لذا، با همه دستاوردها دنیای امروز نمیتواند به تمامه مدعی شود که متمدن است.
رکنیزاده با اشاره به نقدهای وارد بر افراد فعال در حوزه الهیات بیان کرد: الهیات امروز مبتنی بر نجات بوده، یعنی در پی رها کردن انسان از مشکلات و مسائل است، اما در گذشته و در کتب یهود، انجیل و حتی قرآن بر معرفتشناسی تبلیغ و تأکید میشد و میشود. در تفکر نجات، با هر نوع جهلی میتوان فردی متدین شد، حال آنکه در نگاه گذشته، انسان جاهل مطلقاً نمیتواند به عالم دین وارد شود، بر این مبنا که «وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا؛ و چیزى را که به آن علم ندارى، دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.»
وی تأکید کرد: الهیاتی که بر معرفتشناسی تأکید دارد، انسان عالم، متفکر و در پی حکمت تربیت میکند، اما الهیات نجات اینگونه نیست و به همین دلیل است که نهجالبلاغه از زندگی افراد متدین گم میشود، چون سرشار از معرفتشناسی و حکمت است؛ اما امروز نظام جهانشناسی ما به شدت به حکمت و معرفت عملزا نیاز دارد، علم بدون حکمت تهدید است، برای پرداختن به حکمت به کنار گذاشتن دستاوردهای علم و انجام کار خاصی نیاز نیست، بلکه فقط نیاز به تغییر نگاه و نگرش و تفاوت نگاه وجود دارد و همین تفاوت نگاه و معرفت، عمل و سپس تمدن میسازد.