به گزارش ادیان نیوز، با نگاهی به شیوه مقابله با بدعتها از سوی”مارتین لوتر”، معلوم میشود که وی و هوادارانش تنها برای به راه انداختن دکانی دیگر با رنگ و لعاب مسیحیت، به تکاپو افتادند و در نهایت نیز در راهروهای بدعتآفرینی کلیسایی پیشروی کردند.
پروتستانها با طرح مبارزه با چند بدعت مانند” اعتراف به گناهان که بی منطقی آن بر همگان مشخص بود به راه افتادند و در این میان تعدادی نیز هوادار پیدا کردند؛ اما آنچه در واقعیت امر اتفاق افتاد، افزودن شاخهای دیگر به نام «پروتستان» به مسیحیت بود.
پروتستانها همان اناجیل و توراتی را قبول داشتند که کاتولیکها آن را به عنوان کتاب مقدس میشناختند؛ همان کتاب مقدسی که با تحریفات فراوانی مواجه بوده و تناقضات جدی متعددی را میتوان در لابلای صفحات آن پیدا کرد و از این منظر هیچ تفاوتی بین هر دو شاخه (پروتستانها و کاتولیکها) نیست.
جواب مارتین لوتر در مواجه با سوالاتی در خصوص تثلیث و سهگانگی در احدیت خداوند همان بود که کاتولیکهای بدعتگذار داشتند و آن را به زبان میآوردند: «این از اسرار است و باید آن را به زور هم شده قبولاند». از این شیوه پاسخ دادن مارتین لوتر این مفاهیم برداشت میشود که او نیز آمده بود که برخی باورها را به زور به مردم بقبولاند و در کلیسا علاوه بر بدعتهای قبلی بدعتهای جدیدی را بنا کند.
جریانی که به نام پروتستان با تلاشهای مارتین لوتر و همفکرانش پدید آمد در حقیقت با بنیانهای کلیسایی قبلی تفاوت مبنایی نداشت و مارتین برای حفظ جایگاه خود، هرگز نمیخواست با بنیانهای اساسی کلیسا را زیروروی کند و به طرح چند بحث عوام فریب و بشردوستانه بسنده کرد.
بدعتهایی که بعدها از طریق جریان مارتین لوتر و پروتستانها در کلیسا رواج پیدا کرد بسیار زنندهتر از بدعتهای اعتراف و بخشش گناهان در کلیساهای کاتولیک بود. در کلیساهای جدید قبح همه مسائل اخلاقی شکسته شد و افتضاحاتی که هم اکنون در کلیساهای پروتستان یافت میشود، مسیحیت را تا حد یک فرقه کاملا تفننی و سرگرم کننده همراه با بی بند و باری تنزل داده است.
برخی از اندیشمندانی که در کشورهای مسیحی نشین ساکن بودند به نوعی به این بدعتها و خرافهپروریها انتقاد کردهاند؛ گوته، اندیشمند و شاعر آلمانی مسیحیت کلیسا را اختراعی و جدا از مسیحیت حضرت عیسی(ع) دانسته و همچنین شوپنهاور، فیلسوف و متفکر آلمان هم سخنانی با این مضمون بیان داشته است.
این بدعتها در کلیسا را باید در عقاید غیرعقلانی و اختراعی تشکیلاتی دانست که دین حضرت عیسی(ع) را به میل خود و به منظور تامین منافع کلیسا تغییر دادهاند. به همین علت طبیعت مسیحیت کلیسایی با مسیحیت عیسائی تفاوت ماهوی دارد؛ از اسطورهگرایی یونانی و بت پرستی رومی گرفته تا تلفیقی از آیینهای یهودیت و عقاید آسیای شرقی.
باید خاطر نشان ساخت که امروزه در اثر این بدعتها، در غرب کلیساها تنها به مکانی متروک تبدیل شده است که تنها در مجالس ترحیم و یا مراسم بزم برای ساعاتی حضور عدهای را شاهد است بدین ترتیب قداست کلیساها کاهش یافته و انتظار میرود که روز به روز کلیساها از متن جامعه به حاشیه رانده شده و به موزههایی برای یادآوری عقاید خرافی گذشتگان تبدیل شود.
منبع: رهپویان هدایت