خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

از سینمای عرفانی و عرفان‌های کاذب چه می دانید؟

سینمای عرفانی غرب را به لحاظ محتوای آثار، می توان به چند دسته تقسیم کرد: فیلم های مروج بودیسم و فیلم های مروج جادوگری و فیلم های مبلغ شیطان گرایی که بسیار تاثیرگذار بوده اند.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، بهداشت معنوی؛ سالانه هزاران فیلم و سریال در تمامی نقاط دنیا ساخته می شود که این خود به معنوی عمق تاثیرگذاری این صنعت بر فرهنگ جوامع است. کافیست کمی به اطراف خود نگاه کنیم تا تاثیر آثار سینمایی را بر اطرافیان و حتی خود مشاهده کنیم. جریان استعمار فرهنگی نیز از همین ابزار برای توسعه تسلط فکری و فرهنگی جوامع مختلف استفاده می کند. در نتیجه به راحتی می توان رد عرفان های نوظهور و ادیان نوپدید را در آثار سینمایی بسیار فاخر -از منظر جلوه های ویژه، کیفیت بازیگران و…- مشاهده کرد.

اندیشمندان مشکل تمدن امروز را منوط به عواملی می دانند؛ از جمله ناامنی فکری امروزه جهان را متاثر از ویرانگری رسانه می شمارند.

ستایشی ماورایی از خورده فرهنگ های قدیم و نوعرفان ها ـ به عنوان گریزگاهی برای انسان معاصر ـ توسط رسانه های جهانی در حال پردازش است. انسان غربی از تکنولوژی و فقدان معنویت گم شده، سخت به تنگ آمده است و برای فرار از آن و جهت نزدیکی به تفکر ماورایی، در تلاشی مذبوحانه است؛ و چون راهنما و چراغ راهگشایی ندارد، فراوان به بیراهه رفته است. رسانه ای به نام سینما، پلی است که واسطه ارتباطی بین سنت ها و فرهنگ ها و ادیان و مذاهب با انسان امروزی است. در جهان امروز نگاه عرفانی مورد هجمه قرار گرفته و فیلم هایی که بیشتر نگاه اینچنینی دارند سعی می کنند جهان را به یک نسبت خوب نشان دهند، اما در طول مسیر به انحراف بر می خورند. آنها اصولاً بین عرفان صحیح و کاذب، تمیز قایل نمی شوند. از این مسئله نباید غافل ماند که چون سینما گران به موضوع عرفان و معنویت، توجه و تعمق لازم را ندارند، ناخواسته مروج تفکرات ناسالم می شوند. کارگردانان و فیلم سازان سعی دارند از جهان مادی بگریزند و به ماورا نظر کنند. ایشان می گویند چون هزاران راه برای رسیدن به خدا وجود دارد، پس هر کسی به طور شخصی می تواند آن را بسازد و تجربه کند!

ترویج خرافات در رسانه
اندیشه استفاده از سینما در دین و تبلیغ آن، با ایجاد تأثیر و کشش سینمایی، پدیده ای است که از سال ها پیش در دست سینمای غرب قرار دارد. از این روی غرب مدرن با یک معنویت مدرن، در سینما مواجه است که سعی کرده خود را به ماوراء نزدیک تر کند. این سینمای غربی رو به تفکرات و نحله های خود ساخته رفته است.

سینمای غرب فعلاً به ترویج و تبلیغ دین و معنویت در قالب و مدل تجربه مدرن، مشغول است و سعی می کند با نوعی سازماندهی جدید و با قالب های ملوّن، رویکردهای دینی را با اصول دراماتیک تلفیق کند و اثری مهیج بیافریند؛ بی آنکه آن ترازها متکی به وجوه و مبانی اصیل دینی باشد. این نوع روایت گری بی مبنا، سال هاست که در دستور کار سینمای غرب است.

رسانه سینما در جعل عرفان های کاذب توانسته است بسیار موفق عمل کند. در بین فیلم هایی که در ترویج عرفان های نوظهور رام الله، سای بابا، اکنکار، اوشو، کوئیلو، سخت سرمایه گذاری کرده است، می توان به فیلم «فریاد مورچگان» و در ترویج تفکر بودایی به فیلم «دوباره بهار» و در ترویج فیلم های انرژی درمانی و کیهانی به فیلم «دالان سبز» اشاره کرد (که این دو فیلم اخیر در سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده اند!) و کارگردانان بزرگی چون برسون و برگمن، اوزد، تارکوفسکی، سال ها به آنها پرداخته اند.

اما ناگفته نماند این رویکرد معلول یک سری پرسش هاست که فیلم سازان غرب و شرق، به آن مبتلایند و باید به این پرسش های عرفانی، دینی با کلام سینمایی پاسخ داد؛ که پرسش هایی در باره زمان، میرایی و ابدیت از این دسته اند. وقتی سینما گران در دیدگاه های خود به موضوعاتی درباره بنیاد اساسی هستی، موضوع خیر و شر، شیطان و خدا، ایمان و کفر می پردازند نشان گر یک سری کشمکش های روحی و تشنگی معنوی ایشان است.

سینمای عرفانی
باطن نگری و عرفان خواهی، از مسایل پر اهمیت کنونی در فیلم ها و سریال های غرب است؛ سریال هایی مانند «سوپر نشنال»! این سینما در ابتدا توانست بعد از جنگ جهانی دوم تا اوایل هزاره دوم میلادی، در نوع عملکردش ترویج آموزه های غیر عقلانی کلیسا را درباره جهان مردگان، نبوت و ارتباط با غیب، شیطان و ارواح خبیثه، دیوها، ملکوت و… بپردازد که بر اساس مبانی و متد آنها، مضامین ماورایی با انعکاس الهیات طبیعی شکل گرفت! مسأله حلول، پدیده عمومی شدن نبوت، خرافه ها و بسیاری از مناقشات دینی آیین مسیحیت موجود، دستمایه خرافه گری سینما و کانون های آن شد.

این خطوط رسانه ای محدودیت حضور و قدرت خداوند و موجوداتی آن سویی ـ مانند شیطان، جهنم، ملایکه، اجنه، ارواح انسانی و در برخی موارد خود خداوند ـ را در این گونه تولیدات، موضوع و محل مادی قرار می دادند. فیلم های مهم و تاثیرگذار این ژانر عبارتند از:

دانشجوی پراگی (۱۹۱۳)، سوگ های شیطان (۱۹۲۶)، آسمان می تواند منتظر باشد (۱۹۴۳)، شهر مرده (۱۹۶۰)، چشم شیطان (۱۹۶۰)، نوزاد روزماری (۱۹۶۸)، طالع نحس (۱۹۷۶)، جن گیر (۱۹۷۳)، وکیل مدافع شیطان (۱۹۹۷)، چه رؤیاهایی می آیند (۱۹۹۸)، حس ششم (۱۹۹۹)، دوگما (۱۹۹۹)، استیگماتا (۱۹۹۹)، پایان روزگار (۱۹۹۹)، دروازه نهم(۱۹۹۹)چشمان کاملاً بسته(۱۹۹۹)، ماتریکس(۱۹۹۹)، مسیر سبز (۱۹۹۹)، دیگران (۲۰۰۱)، ادیسه فضایی (۲۰۰۱)، بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار (۲۰۰۳)، تپه خاموش (۲۰۰۶)، کنستانتین (۲۰۰۵)، ۱۴۰۸ (۲۰۰۷)، گابریل ( ۲۰۰۸) سپاه (۲۰۱۰).

گرایش مجموعه های سینمایی دنیا از رازآمیزگروی و اکالتیسم، هندوئیسم، بودیسم، کیهان گرایی یونانی، ادیان مصری، ادیان بین النهرینی، آموزه های کنعانی، آموزه های پاگانیستی اروپای باستان، عرفان سرخپوستی و شمنیسم مایایی و از همه مهم تر کابالای یهودی، پرداخته است. تمامی این شبه ادیان های باستان و رهیافت های عرفانی کهن در اصولی مشترک هستند که عمده آن به تصویرسازیِ متکثر از ماوراء و عامل بودن موجودات ماورایی در زندگی روزمره انسان و ناچیز بودن عاملیت خداوند و سلطه او در برابر این موجودات، مربوط می شود. تمامی این شبه ادیان و مذاهب عرفانی، ساختاری طبیعت گرا در الهیات خود دارند و متافیزیک و ماوراء را به عنوان «امتداد نامریی طبیعت» مورد بررسی قرار می دهند. آموزه های ادیان وحیانی در فیلم های اخیر کانون های سینمای هالیوود، به این مفاهیم تأویل می شوند؛ تا جایی که حتی از نبوت و پیامبری به عنوان نوعی ارتباط با موجودات ماورایی و شبه مادی، یاد می شود.

شما می توانید به مقایسه ساختاری و محتوایی سریال ایرانی «او یک فرشته بود» و فیلم آمریکایی «کنستانتین» بپردازید. در زمان تولید سریال تلویزیونی «او یک فرشته بود»، یکی از مدیران، نسخه ای از فیلم کنستانتین را در اختیار عوامل سریال ایرانی قرار داد و این جمله را بیان کرد: «از اینها الهام بگیرید»!!

سینمای عرفانی غرب را به لحاظ محتوای آثار، می توان به چند دسته تقسیم کرد:

فیلم های مروج بودیسم

در سینمای هالیوود، گرایش به بودیسم را به ویژه از دهه نود، به وفور می بینیم. مارتین اسکورسیزی فیلم «کاندون» را راجع به دالایی لامای چهاردهم رهبر بوداییان تبت می سازد، فیلم «بودای کوچک» ساخته و اکران می شود، خانم جین کمپیون فیلم «دود مقدس» را راجع به مکاتب عرفانی بودایی می سازد، و فیلم معروف «هفت سال» در تبت ساخته می شود. حتی در فیلم های رزمی، آثاری می بینیم که به وضوح مجسمه های خدایان متعدد بودایی و هندو را نمایش می دهند و گویی پشت هر فیلم ده مرتاض و راهب شرقی نشسته اند و فیلم نامه را می نویسند. بودیسم تبتی یا بودیسم شمالی که بیشتر از سایر فرقه های بودیسم در هالیوود و سینمای اروپا ترویج می شود، به شدت با خرافه و جادوگرایی ممزوج است.

فیلم های مروج جادوگری

در اثری مانند «هری پاتر» آیین های جادویی غالباً غربی (مسیحی-یهودی) ترویج می شود. اولین کتاب این مجموعه هفت جلدی، سال ۱۹۹۷ میلادی توسط خانم جی.کی.رولینگ نوشته شد و بلافاصله اولین فیلم آن ساخته و در سال ۲۰۰۱ بر پرده سینما اکران می شود. در این فیلم الگوی کاملی از یک جادوگر مثبت ارائه می شود! در هری پاتر، دنیا، دنیای جادوگرهاست و هیچ معنویتی غیر از جادوگری وجود ندارد؛ یعنی نه نیروی الهی است نه معنویت دیگری! همه کنش ها و واکنش های مثبت و منفی با جادوگری اتفاق می افتد، هر کسی بهتر جادوگری بداند پیروز است، همه سعی می کنند شیوه های مختلف جادو را یاد بگیرند و علیه آن ولدموروت که نیروی شر است، به کار گیرند و در نهایت، سرزمین و قلمروی هری پاتر را به او برگردانند، یعنی هری پاتر همان «چوزن وان»، فرد برگزیده است.

مسئله جادوئیسم و خرافات از طریق آرمان گرایی صهیونیستی نیز گسترش پیدا کرد. آرمان گرایی آنها با توجه به تفکر کابالیسم در میان اوانجلیست ها و یهودیان و تفکر فراماسونری مشخص می شود. کابالیسم که یکی از مهم ترین ارکانش جادوگری است و جادوئیسم در آن نهادینه است، در پشت صحنه هالیوود به طور جدی قرار دارد. ربی فیلیپ برگ، رهبر فرقه کابالا الآن از مهم ترین سرمایه گذاران و کنترل کنندگان هالیوود است و با اسرائیل و مراکز اصلی قدرت صهیونیستی آمریکا، روابط بسیار گرمی دارد.

در اوایل، در فیلم هایی ساخته شده سعی می شد که آنها باعث برانگیختن تنفر عمومی نشوند؛ فیلم هایی مثل «جادوگر شهر اُز»، که آن را کمپانی صهیونیستی سلزینک ساخت. آنها حتی جادوگری را به شرق نسبت می دادند،؛ مثلاً در فیلم «دزد بغداد»، «علی بابا» و. … آنها سعی می کردند آنها را شرقی معرفی کنند یا بگویند از شرق نشأت گرفته است که نوعی بدنام کردن شرقی ها و از جمله مسلمان است. ولی امروزه داستان فرق کرده و جادوی آخرالزمانی غربی را می سازند که بر همه جهان مسلط می شود!

سیل فیلم هایی که راجع به جادوئیسم ساخته شد، جدید است و این هم مشخصاً صهیونیستی است. فیلم «هری پاتر» را شرکت برادران وارنر یهودی و صهیونیستی، ساخته است.

فیلم های مبلغ اکنکار و عرفان حلقه

امر ماورایی از آن جهت که مجرد و متافیزیکی است در امر مادی و جسمانی حلول می یابد. این از جمله فرا روایت های یهودی- مسیحی و بهایی است که در تار و پود سریال هایی چون «سقوط یک فرشته» نیز حضور تام داشت. تمام آنچه در مکاتب انحرافی چون بهائیت، کابالا و شبکه های معنوی اجتماعی چون عرفان حلقه و اکنکار وجود دارد بر پایه فرا روایت «حلول» قوام می یابد و این نوع سریال ها صرف نظر از آنکه روایت هایش با متون اسلامی قابل توجیه باشند یا نه، این انگاره را در ذهن مخاطب تثبیت می کند.

فیلم های مبلغ شیطان گرایی

الف) شیطان پرستی دینی: این گرایش به شیطانیسم، پرستش یک نیروی ماورایی اساطیری و یا چند خدایی را تبلیغ می کنند. آنان شیطان پرستی را دین می انگارند. فیلم هایی مانند «وکیل مدافع شیطان»، «کنستاتین» و حتی «اجراهای مدنا» از این دسته است.

ب) شیطان پرستی فلسفی: مانند فیلم «آنتی کریست».

ج) شیطان پرستی کوتیک: مانند «کلیپ های مارلین منسون» که نوعی نژادپرستی و میل به تاریکی در آنها وجود دارد.

مرلین منسون نیز مانند دیگر چهره های شناخته شده شیطانیسم در طول عمرش(چهار دهه گذشته) چندین بار در مراحل مختلف برای مدت چند ماه یا چند هفته از نظرها دور می شود و پس از زمان مورد نظر با ارایه کنسرت بزرگ یا در چهره ای جدید و البته سخیف تر از گذشته، دیگر بار ظاهر می شود. شیطان پرستان ادعا می کنند که در این مدت منسون به ملاقات شیطان می رود! این تفکر با تبلیغ موسیقی متالیکا بیش از ۱۰ سال پیش به صورت غیر مجاز وارد ایران شد و در پارتی های شبانه و محافل خصوصی دوستانه بروز یافت.

د) شیطان پرستی صهیونیستی(آموزه ای یهودی عبرانی): امروزه این آموزه های مخفی به صورت کارتون هایی به خانه های ما می آید، غافل از این که این برنامه ها همراه با مضامین نیمه پنهان صهیونیستی و کابالیستی و فراماسونری هستند. مثلاً اخیراً کارتونی به نام «ماداگاسکار» ساخته اند که به فارسی هم دوبله شد و در تلویزیون ایران هم پخش شده است. داستان چنین است که چهار حیوان مختلف در باغ وحش نیویورک هستند که از باغ وحش فرار می کنند و به دامن طبیعت می گریزند. در فیلم ها و سینما گریز به طبیعت، بازگشت به خویشتن و هویت معنا می شود. اینها به جنگل می روند که به طبیعت و هویت خودشان برگردند. اما در ادامه در جنگل وحشی می شوند و همدیگر را می خورند! این فیلم به طور غیر مستقیم می گوید اگر تو به طبیعت و هویت خودت برگردی، وحشی می شوی. سپس این چهار حیوان به این نتیجه می رسند که باید به باغ وحش بر گردند و می گویند ما باید در این باغ وحش، تحت نظارت باغ وحش بانان باشیم!

ه) شیطان پرستی کابالایی: کابالا یا همان فرقه های فراماسونری از معنا گرایی و مفاهیم ماورایی هم استفاده می کنند، البته با تقریرات و تحریفاتی که به نفع خودشان باشد. طبق آموزه ها و پروتکل های حکمای صهیون، باید از همه چیز به نفع دنیای خود استفاده کرد. این است که شاهدیم بودیسم را با تمام سابقه اش، به خدمت خودگرفته اند، علاوه بر اینکه بودیسم خدا و معاد و فلسفه سیاسی ندارد ولی با سکولاریسم مورد نظر آنها سازگارتر است.

علاوه بر نمادهای عرفانی مشترک بین مکاتب مختلف عرفانی اولاً: مسئله «آرماگدون و منجی» خیلی برای آنها مهم است. ثانیا: مسئله آنتی کرایست ـ آن شیطان یا هیولایی که می آید و دنیا را تهدید می کند که گاهی به آن دجال هم می گویند ـ برای آنها مطرح است. ثالثا: اینکه چرا بسیاری از فیلم های دوران کنونی، فیلم های وحشتناک و ترسناکی است و اینکه چرا آن قدر جهان را وحشتناک و سیاه نشان می دهند، دقیقاً همین است که می خواهند خطر ظهور ضد مسیح یا شیطان را به بشر گوشزد کنند و بگویند که فقط منجی ما نجات بخش همه بشر است. فیلم هایی ترسناک و هراس آوری مانند «زامبی ها»، که ویروسی است که همه را زامبی می کند، یا مثلاً در فیلم هایشان، زنبورها یا سوسک ها یا حشرات بزرگی که به افراد بشر و آبادی ها حمله می کنند، یا آتش و آتشفشان یا سیل یا زلزله ای که خواهد همه چیز را نابود کند، و یا بیماری های فراگیری که همه را تهدید می کند یا بیگانه های فضایی و تروریست هایی که هیچ نمی فهمند!

همه این عناصر نشان دهنده حاکمان دنیای امروز سرمایه و رسانه و سینماست که به طور مشخص کابالیست ها و صهیونیست ها هستند.

فیلمی مثل «ماتریکس» از همین ژانر، هیجده هزار سینما در دنیا را به تسخیر خود در می آورد و فروشی بالای دو و نیم میلیارد دلار دارد و سپس به خانه های همه می رود، در تلویزیون همه کشورها می رود، تأثیرات قبلی را از بین می برد یا کم رنگ می کند!

در باره کتاب و فیلم «رمز داوینچی» و «جنگ ستارگان»، تفکر کابالیسم(قبالائیسم) در آنها واضح است. عناصر اصلی کابالیسم، عبارتند از: موعودگرایی و شیطان شناسی و قدرت شر و روش های مرموز صوفیانه و پنهان کاری و جادوگری. همه این عناصر در اثری چون هری پاتر پیداست.

در سه گانه پر خرج و موفق «ارباب حلقه ها» همین قضایا وجود دارد.

همیشه در کارتون های زیبای خفته، سیندرلا، سفید برفی، هفت کوتوله و شیرشاه کسانی هستند که قلمرو آنها تسخیر شده است؛ مثلاً سفیدبرفی از قلمرو خودش رانده می شود، و به جنگلی می رود و در آنجا زندگی می کند! سیندرلا و زیبای خفته هم همین گونه اند. اینها از قلمرو خودشان دور شده اند و زمانی باید به وسیله نیروهای خیر برگردند و قلمرو خودشان را پس بگیرند مثل شیرشاه. در برخی از این آثار همیشه به دنبال مادری می گردند! این سؤال همیشه در ذهن ها بوده که چرا در این کارتون ها، همه دنبال مادر گمشده ای می گردند؟! اینها عناصر اصلی این تفکر است.

پی‌نوشت‌ها:
فیلم های دیگر این گروه عبارت است از «موهبت الهی»، «شفابخش»، «سومین معجزه»، «خرقه سیاه»««جنگجو»، «بال های اشتیاق»، «برادر الهی ما»، «خرس»، «لوتر» و کنستانتین به کارگردانی فرانسیس لاورنس، فیلم رؤیاها، فیلم درخت زندگی، «بچه لازاروس، هزار توی پن»، «رمز ناشناخته» «۲۰۲۱».

منبع حوزه
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.