چگونه اسلام را شناختم؟
من در منطقه ای زندگی می کردم که تعداد مهاجران در آن بسیار زیاد بود و دوستان زیادی از کشورهای مراکش، ترکیه، الجزیره و تونس داشتم. ما همه با هم دوست بودیم و من تنها فرانسوی میان آن ها بودم. گروه ما برنامه های مختلفی می گذاشت و هر هفته به ورزش و تفریح می رفتیم.
ما هر هفته به فوتبال بازی می کردیم و همین نقطه آغاز آشنایی من با دین اسلام بود. بعضی مواقع زودتر بازی را تمام و شروع به گپ و گفتگو می کردیم، بحث دین اسلام بسیار بین ما مطرح می شد.
اولین بارهایی که چنین گفتگویی پیش می آمد، من از گروه خارج می شدم، اما کم کم دوستانم از من خواستند که من هم در بحث شرکت کنم و از من دعوت کردند که به مسجد بروم و با آن ها نماز بخوانم و کمی بیشتر با اسلام آشنا شوم. به مسجد رفتم و به آداب و رسوم مسلمانان علاقه مند شدم. بعد از آن تصمیم گرفتم بشتر آنجا بروم و خودم هم نماز بخوانم و در مورد اسلام پرس و جو کنم، اینجا بود که احساس کردم هر روز سوالات بیشتری در ذهنم پیش می آید و هر روز بیشتر درگیر مذهب می شوم.
من به اسلام، علاقه مند شده بودم چون هیچ چیزی راجع به آن نمی دانستم و نشنیده بودم. برایم جالب بود که می دیدم مردم روزه می گیرند و یک ماه هیچ چیز نمی خورند. برایم عجیب بود که چگونه قدرت انجام این کار را دارند. مثلا در ماه رمضان و اعیاد بعد از آن، مثل عید فطر و هر مراسمی شبیه آن بسیار برایم جالب بود. تصمیم گرفتم بیشتر راجع به این مذهب مطالعه کنم.
خانواده و دوستان
تنها ۲۲ سال داشتم و بسیار جوان بودم و تصمیم گرفتم مسلمان شوم. خانواده من با این تغییر اعتقادی و دینی موافقت کردند. آن ها می خواستند من را کمک کنند که به آنچه می خواهم برسم و نمی خواستند جلوی من را بگیرند. هرگز من را از خودشان نراندند.
خانواده من اجازه دادند که آنچه می خواهم را انتخاب کنم. آن ها می خواستند من امنیت داشته باشم و می دانستند که مسجد محلی امن برای من خواهد بود. من هرگز در خیابان نخواهم بود که به کسی توهین کنم، یا دزدی کنم و یا دعوایی کنم. آن ها می دانستند که مسجد مکانی برای رشد من خواهد بود.
پیشنهاد اسلام به من
اسلام بسیار من را کمک کرد. این دین بسیار در مورد نحوه برخورد با دیگران و احترام گذاشتن به آن ها به من آموزش داد، به من آموخت چگونه فکر کنم و در زندگی عمل کنم، همچنین من را تشویق به تحصیل و آموختن کرد. متاسفانه بسیاری از دوستانم که قبل از مسلمان شدن با آن ها ارتباط داشتم نخواستند با من همراه شوند و اسلام بیاورند، بسیاری از آن ها معتاد شدند و یا به شدت الکل استفاده می کردند و قبل از ازدواج وارد رابطه های بسیاری می شدند … اما من خوشحالم که توانستم با اسلام آشنا شوم و از آن در زندگی خود بهره بگیرم.
به نظر من اسلام درمان درد انسان های نیازمند است. حتما داستان بسیاری از انسان ها را شنیده اید که وقتی در زندان هستند اسلام می آورند و تغییر می کنند و تبدیل به انسان های خیلی خوبی می شوند. نمونه دیگر، معتادان به دود و الکل است، زمانی می شود که آن ها واقعا به کمک نیاز دارند و هیچ چیز جز اسلام نمی تواند آن ها را کمک کند، وقتی با اسلام آشنا می شوند، از آن بهره می گیرند و تبدیل به انسان هایی فوق العاده خالص می شوند. اسلام یکی از بهترین درمان ها و خدا بهترین دکتری است که می توانید به او رجوع کنید، اگر خدا را در زندگی بشناسید، خیلی می تواند کمکتان کند.
اسلام و رسانه های جمعی
مردم فرانسه معمولا آن چیزی که در رسانه ها درباره اسلام گفته می شود را می پذیرند زیرا تنها آن چیزی که می شنوند را باور می کنند و برای یافتن حقیقت تلاش و تحقیق نمی کنند. معمولا در رسانه های جمعی این بحث مطرح است که مسلمانان تروریست هستند و چند همسری بین آن ها رایج است و زنان را در رتبه دوم می پندارند درحالی که اسلام دینی فراتر از این حرف هاست.
خوشبختانه، افرادی که کنار من زندگی می کنند، متوجه شده اند که اسلام به این بدی ها نیست. آن ها می بینند که من چگونه فکر می کنم و چگونه زندگی می کنم و تمام تلاشم در خوب بودن است و اسلام هرگز آن دین منفی نیست که آن ها فکر می کردند.
والدین من نیز با من همراهی می کنند، من بحث های زیبایی با آن ها درباره این مسائل کرده ام. آن ها اعتقاد دارند که ایمان آوردن به اسلام نقش بسیار مثبتی در زندگی من داشته است و من بسیار خوش شانس بوده ام که مسلمان شده ام. امیدوارم که بتوانم این ویژگی ها و اطلاعات را به همسر و فرزندانم هم منتقل کنم.
تنها پیامی که برای مردم دارم این است که خودشان به دنبال این دین بروند. قرآن را باز کنند و آن را بخوانند و سعی کنند آن را بیاموزند. در اینترنت راجع به آن جستجو کنند و مطلب بخوانند و سعی کنند، آن را بفهمند، مطمئن باشند راه سعادت را پیش خواهند گرفت.
من خدا رو شکر می کنم و از او تشکر می کنم که این راه را به من نشان داد….
منبع : رهیافته