دین مدنی به عنوان یک عنصر ذاتی وجدان جمعی، بوسیله جامعه به عنوان یک کل تقسیم میشود بدون آن که نیاز به تحمیل داشته باشد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، سید یاسین حسینی (جامعه شناسی فرهنگی): روسو و دورکیم موضوع دین مدنی و رابطه بین دولت و جامعه مدنی را به شیوههای کاملاً متفاوت بر عهده گرفتند. در حقیقت مسئله در کار دورکیم مفهوم اخلاق است، موضوع در نوشتههای روسو در درجه اول سیاسی است. در حالی که دورکیم اظهار میکند که هر جامعهای به طور طبیعی دارای یک بنیاد دینی است، روسو به سادگی ادعا میکند که هر جامعهای به یگانگی نیاز دارد. برای دورکیم، پی ریزی یک دین، اجتناب ناپذیر (پدیدهای طبیعی) است. برای روسو تنها آن اجتناب ناپذیر (برآیند قراردادهای اجتماعی) است. به عنوان یک پی آمد منطقی، در نظر دورکیم دین مدنی به دقیق طراحی شدن یا از پیش برنامه ریزی شدن نیاز ندارد و تنها تا حد زیادی اتفاق می افتد.
دین مدنی به عنوان یک عنصر ذاتی وجدان جمعی، بوسیله جامعه به عنوان یک کل تقسیم میشود بدون آن که نیاز به تحمیل داشته باشد. سازو کارهای ناخودآگاه جمعی تا حد زیادی برای متحد کردن، پیوند دادن و همبستگی با گروه در کار هستند. تمرکز اصلی دورکیم بر جنبه فرهنگی و دینی دین مدنی است مهمترین بعد آن اجتماعی است، سیاسی نیست. در مقابل، به نظر روسو، آن به گونه ویژه یک دین از پیش برنامه ریزی شده، نیروی افراد در احترام و تقویت قرارداد اجتماعی و قوانین آن فهمیده شد.
مفهوم سازی دین مدنی “از دورکیم تا روسو”
دین مدنی به مقدس سازی جوانب معین زندگی مدنی به وسیله شعائرعمومی وآئیین های جمعی گرایش دارد. آن چنان که باورها و رفتارها جنبهای دینی مییابند همین گونه، دین مدنی ممکن است به عنوان یک نظام باور یا دینی جانشین که هویت یک جمع را بیان دارد مورد توجه قرار گیرد. همچنین هنوز همانند انواع گوناگون ایدئولوژیهای دنیوی، دین مدنی ممکن است کوششی برای شناسایی قدرت هویت گروهی و مشروعیت بخشی به وجود یک نظم سیاسی از طریق تزریق یک بعد متعالی یا تأویل دینی برای موجه سازی باشد.
مفهوم سازی دین مدنی به عنوان فرهنگ (رویکرد مدنی دورکیم) در مقابل ایدئولوژی (رویکرد سیاسی روسویی)
اینها معانی هستند که مفهوما قابل تمییز هستند اما در واقعیت نمیتوانند ازهم جدا باشند. بنابراین دین مدنی مفهوم سازی شده ممکن است هم به عنوان بیان عقیده محکم درونی نسبت به یک پدیده در بخشی از اعضاء یک گروه معین (فرهنگ ضمنی)، یا به عنوان منبعی سیاسی، به شکل جبر یا نیروی بیرونی بکار برده شده در پشتیبانی یک نظم سیاسی موجود دیده شود. درمورد شکل نخست دین مدنی، داده فرهنگی یا ویژگی برآمده از خود زندگی اجتماعی فرض میشود. مورد اخیر آن نیز یک ایئولوژی سیاسی اراده شده، ساخته شده از طریق حکومت و رهبران سیاسی آن است که افراد یک جمع انتظار داشته یا حتی به صورت جبری میپذیرند.
دورکیم دین مدنی را به عنوان یک پدیده ذاتاً خود انگیخته که کارکرد طبیعی آن آمادهسازی اخلاقیات مشترک مردم و صداقت در گروه است، درک مینمود. دورکیم نشان میدهد که هر جامعه نسبتاً سالمی بر مجموعهای از باورها، شعائر و نمادهای مشترکی که بر بنیادیترین ارز شها دلالت میکنند، استوار است.
امیل دورکیم بیان میکند که در نتیجه این، برای آنها یک مفهوم متعالی از این ارزشها، توسط اعضای گروه، مقدس میشود. آنها موجب اقامه یک اجتماع با یکدیگر میشوند. به این شیوه آنها به صورت طبیعی نظم، پایایی و یکپارچگی جامعه را به عنوان کل فراهم میآورند. دین مدنی در اصطلاح دورکیم بر روی افراد تأثیر مینهد.
یک گونه دورکیمی از دین مدنی، عناصر فرهنگی نیرومندی را نمایش داده و به نظر میرسد در برخی درجات، خود انگیخته تر از فرض روسو باشد. هیچ دستگاه تنظیم مرکزی برای اطمینان از انطباق با اصول ایمان وجود ندارد. در چارچوب دورکیمی، دین مدنی محصول تفکر جمعی است. ادراکات باورها و ارزشهای اخلاقی” معنا” را برای جمع خواهند ساخت. دین مدنی حالت طبیعی زندگی گروهی خواهد بود. در این معنا ما میتوانیم به دین مدنی به عنوان یک نیروی فرهنیگ اشاره نماییم.
فرض امیل دورکیم این است که دین مدنی چیزی است که نمیتواند به فرد تحمیل شود، بلکه یک نیروی فرهنگی و اجتماعی کنش گر بر او است. تأیید و تصدیق این کیش (و یا احساسات دینی وابسته به گردهماییهای جمعی) از شهروندان انتظار نمیرود: دورکیم فرض میکند که آنها بی اختیار یا به صورت طبیعی آن را انجام میدهند. سرچشمههای دین مدنی از جامعه است و در نشستهای گروهی و جنبشها تداوم مییابد. باز نمودها، ارزشها، باورهای اجتماعی در ذهن جمعی ریشه دوانده، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. این قدرت شهریار یا دولت نیست، بلکه جامعه است که بر فرد اثر میگذارد. نگرانی دروکیم برعکس روسو سیاسی نیست بلکه اقتدار اخلاق است.
رویکرد روسویی به دین مدنی
دین مدنی یک دین طراحی شده آگاهانه است که رهبران باید آن را ایجاد و تقویت نمایند. این گونه دین مدنی، برای اعمال کنترل شدید بر شهروندان در نظرگرفته میشود. با وجود مقاصد مردم سالارانه روسو، این گونه دین مدنی دقیقاً با شرایط ناپایدار سیاسی و یا با حکومتهای خود کامه و مستبد همبسته به نظر میرسد. به عنوان یک پدیده سیاسی دین مدنی ممکن است به عنوان ابزاری آگاهانه برای پیشبرد مقاصد سیاسی مورد نظر استفاده قرار گیرد. (به عنوان نمونه، به پرورش یکپارچگی ملی، برای باز گرداندن ثبات اجتماعی و سیاسی، ویا مشروعیت بخشیدن به نظم سیاسی خاص). این امر اشاره دارد به این که دین مدنی، استعداد پدیده تحمیلی بودن را بیش از یک نیروی خود انگیخته پایدار در جامعه دارد. طبیفعت دولت و جامعه، تعیین عوامل محکم است، این شخصیت و شکل دین مدنی میتواند در جامعه خاص و در زمان خاص فرض شود. این اصطلاح نخستین بار توسط روسو در کتاب قرارداد اجتماعی مورد استفاده قرار گرفت.
دین مدنی در اصطلاح روسو به ایمان مدنی ایجاد و تحمیل شده توسط شهریار، به عنوان راهی برای ترویج ارزشهای مدنی و یگانگی سیاسی اشاره دارد. هدف روسو طراحی دینی بود که متمایل به استخراج احساس عضویت مدنی و اجرای وظایف شهروندی در جوامع ملی دیگر، از طریق پیوند ادیان سنتی باشد. روسو بر این باور بود که این دین، برای پرورش انضباط اجتماعی در یک مردم سالاری آزادی خواه نوین و پیوند همه افراد به دولت ضروری است. هنگامی که روسو اصطلاح دین مدنی را ابداع نمود، در واقع او مفهوم دین سیاسی را درک کرد روسو از دین رسمی که متضمن مجموعه سادهای از جزمیتهای دین مدنی است، و هر شهروندی باید پیرو آن باشد طرف داری نمود دین مدنی در چنین مفهومی، تشکیل دهنده اجتماع دولتی یا سیاسی است.
دین مدنی در معنای روسویی اساساً یک دین سیاسی است
روسو ادعا کرد که قدرت حکومت از زور ناشی نمیشود، بلکه از بسترهای اخلاقی است که مشروعیت مییابد، و حکومت هیچگاه تا به حال بدون پایه دینی تأسیس نشده است. روسو از طریق حکم به تقدس قرارداد اجتماعی و قانون، مسئولیت مدنی را به تکلیف معنوی تبدیل نمود. دین مدنی در معنای روسویی اساساً یک دین سیاسی است که کارکرد آن، عمل به آئین دینی اجتماع مدنی است، وبه عنوان ستون حکومت است. روسو در عمل، دین مدنی را اساساً وسیله یک پدیده سیاسی برای تأمین وفاداری به نظم اجتماعی مشروط درک میکند روسو پیشنهاد میکند که ایمان به خدا برای خیر عمومی ضروری است.
آن تقدس قرارداد اجتماعی، تقدس قانون و وظیفه شهروندان در دینداری آشکار در عشق به وظایف خود را اظهار میکند. مفهوم تقدس قرار داد نه تنها باور به خدا را در بر دارد که آن را تقدیس مینماید، بلکه یک منبف برتر وظیفه سیاسی و یک منبع برتر اخلاق عمومی است لذا باید تاکید شود هدف روسو اساساً سیاسی است و دینی نیست. به همین دلیل است که به روسو عنوان ”پیامبر ملی گرایی” اشاره شده است.
علاقه اصلی روسو به ماهیت مشروعیت وقدرت سیاسی است. در اصطلاح روسو، دین مدنی نقشی سیاسی بازی میکند روسو با آگاهی از استعداد دین به عنوان ابزار ثبات سیاسی و همبستگی اجتماعی، از ایمان مدنی تحمیلی برای نظم مدنی پشتیبانی مینماید. دین مدنی برای ارتقا وحدت سیاسی بسیار مهم است زیرا که بدون آن هیچ دولت یا حکومتی تا کنون به درستی تشکیل نشده است.
این اتحاد مدنی به هیچ وجه یک فرایند خودانگیخته نیست بلکه پی آمد عمل آگاهانه سیاسی است. به عنوان یک دکترین بنا شده، بررسی ارتدکسی آن ایمان نیست بلکه رفتار سیاسی است. دین مدنی از نمادهای کلامی، زبان وشعائر برای توصیف، در ک و یا مشروعیت بخشیدن به سیاست و قضاوت سیاسی استفاده میکند. آن چه بسیار گیج کننده است این است که نمادهای مقدس /خداباورانه میتوانند فستد مدنی را بسان فضیلت مدنی ترویج نمایند. تملک دولتی دین مدنی در زمانهای بحران عمیق سیاسی بیشتر ظهور مییابد، در واقع به نظر میرسد هنگامی که ساختمان لرزان دموکراسی در آستانه سقوط یا در حال فروریختن باشد بیشتر به دین مدنی توجه خواهد شد.
منبع:
مارسلا کریستی، جامعه شناسی دین ازدین مدنی تا دین سیاسی(تلاقی دین، فرهنگ و سیاست)، مترجمان: فرهاد ابیزاده، مجتبی صداقتیزاده، چاپ اول: ناشر: موسسه کتاب مهربان نشر، ۱۳۹۳.