به گزارش ادیان نیوز، در سالیان اخیر، منطقه خاورمیانه شاهد جنگهایی است که توسط فرقه خشونتگرای وهابیت، برای از میان بردن نفوذ و آوازه شیعه و نظام جمهوری اسلامی ایجاد شده است.
با این همه نمیتوان از نظر دور داشت که این نحله تا چند دهه پیش از این، وارد فاز تقابل نظامی با شیعه نشده بودند و تنها به سمپاشی تبلیغی علیه آن میپرداختند.
در گفت و شنود حاضر، بسترهای تاریخی و پیامدهای امروزین مواجهه وهابیت با شیعه را با حضرت آیتالله سید «محمدعلی موسوی شیرازی» به گفتوگو نشست.
وی فرزند مرجع مجاهد مرحوم حضرت آیت الله سید «عبدالله شیرازی» و از فعالان تبلیغ فرهنگی شیعه در ایران و سایر کشورها به شمار میرود. امید آنکه مفید افتد.
به نظر میرسد که در سالهای اخیر، مواجهه فرقه وهابیت با تشیع، ابعاد جدید و گستردهتری یافته است. یعنی تاکنون تاریخ ثبت نکرده که این فرقه با بهرهمندی بیحساب و کتاب از سلاحهای انگلیسی و اسرائیلی، در این سطح به جنگهای وحشیانه و غیرانسانی با تشیع روی آورده باشد. از این روی رویکرد جدید وهابیت در ورودِ اینچنینی به جنگ، امری کاملاً بدیع به نظر میآید. نظر جنابعالی در این باره چیست؟
بسماللهالرحمنالرحیم. الحمدلله رب العالمین وصلیالله علی محمد وآله الطاهرین(ع). باید بدانیم اصطکاک، عداوت و دشمنی وهابیت با شیعه، یک امر ذاتی و جوهری است و به هیچ وجه عرضی نیست، یعنی وهابیت از روزی که به وجود آمده و نضج گرفته و توانسته است اظهار وجود کند، با مکتب و مذهب تشیع دشمنی و عداوت داشته است. حتی گذشته از معتقدات تشیع، وهابیت با اکثریت برنامههای دینی سایر مذاهب و راه و روشی که آنها هم داشته و دارند، بر اساس مسلک ابن تیمیه مخالفت دارند. با این همه، همیشه لبه تیز شمشیر تبلیغاتی و عملی آنها متوجه شیعه بوده است، چون مانع عمدهای که اینها در جهت مخالفت با مبانی خودشان میبینند، دستورات و تعالیم و نیز آرا و تفکرات علما و متکلمین شیعه است.
اینها ساختاری را برای خود درست کردهاند که مبانی شیعه نقطه مقابل آن است. اکثر مبانی که ابن تیمیه درست کرده است، ریشه و مبنای دینی ندارد. اینها به رغم تفاوت در مبانی، با مذاهب دیگر مشکل چندانی ندارند، چون خیلی از مبانی مذاهب دیگر هم اصل ندارد و ساخته و پرداخته پایهگذاران آن مذاهب است، اما مبانی شیعه ساختگی نیست و اعتقادات، اصول و فروع آن، اصلی و ریشهای دارد که آن فرمایشهای پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) است، لذا تنها نحلهای را که مخالف خودشان میبینند، مذهب شیعه است. بنابراین، این اصطکاک وحتی تضاد، از ابتدا بوده و هیچ وقت هم کم نشده، بلکه روز به روز رو به ازدیاد بوده است. هیچگاه هم اینها عقبنشینی یا سکوت نکردهاند. به عنوان نمونه، هدم قبورائمه بقیع(ع) تضاد با شیعه است. مبنا را بر این گذاشتهاند که ساخت و احترام به مقابر حرام است و میدانستند این یعنی درگیری و تضاد با شیعه و برهم زدن کل روابطشان با این مذهب. ورودشان به کربلا و جسارتشان به حرم مطهر آقا امام حسین(ع) و برنامههایشان در جاهای دیگر هم، درجای خود روشن و مضبوط است. بنابراین تنها امروز نیست که با ما دشمنی میکنند، بلکه از همان اول دشمنی داشتند و فقط شکل دشمنیها فرق کرده است. آن موقع در چارچوب اینکه ما اینها را بدعت میدانیم، این کارها از نظرشان بد بود و قبور بقیع و حرم آقا سیدالشهدا(ع) را تخریب میکردند و کارهای دیگری را انجام میدادند.
به نظر جنابعالی به چه دلیل رفتار وهابیها در گذشته- مثلاً ۵۰- ۴۰ سال پیش- با شیعیان به تندی و خشونت امروز نبوده است؟ آیا آنها درگذشته قدرت این کار را نداشتهاند؟
بله، درمجموع همین طور است که میفرمایید. آنها تا ۴۰، ۵۰ سال قبل، این اقتدار را نداشتند. عربستانِ امروز، تجلیگاه تمامیِ موجودیتِ وهابیهاست که در اصل توسط انگلستان خلق شده و قدرت پیدا کردند. با مراجعه به اسناد و مدارک تاریخی، ملاحظه میکنید که حکومت عربستان را انگلیسیها سر کار آوردند. قاعدتاً مطلعید که خاندان آل سعود دو تیره هستند: «آل شیخ» که نوادگان عبدالوهاباند و «آلعبدالعزیز». از اول قدرت دینی در اختیار آل شیخ بود و قدرت حکومتی را هم آل سعود به دست گرفتند. از همان ابتدا هم انگلستان متعهد شده بود، به تمام معنا از اینها حمایت کند. بعد از اینکه بر اوضاع مسلط شدند، طبیعتاً امکاناتشان زیاد شد و هر چه امکانات مالیشان بیشتر شد، دشمنی آنها با شیعه به طور مستقیم و غیر مستقیم تجلی بیشتری یافت.
آیا مصداق یا خاطرهای هم از دوران ضعف این جماعت دارید؟
بله، ما در گذشته، تا هنگامی که تا این حد به اقتدار ظاهری نرسیده بودند، با آنها درگیری لفظی داشتیم، اما آنها در این حد قدرت نداشتند که بتوانند، اینطور خشونت آمیز با ما مواجه شوند. بنده این را مکرر گفتهام که در سال ۴۹، در سن ۲۳ سالگی از نجف به مکه مشرف شدم، حرم مطهر رسول اکرم(ص) و فاطمه زهرا(س) مختلط بود و شیعهها مهرهایشان را میگذاشتند و با صدای بلند زیارت میخواندند. اینطور نبود که این برنامهها در آن موقع از نظر آنها حلال بوده باشد و بعد حرام شود. همان موقع هم از نظر آنها حرام بود، اما قدرتشان اینقدر نبود که بتوانند علناً اظهار وجود کنند. یک بار در مسجدالحرام بین دو نماز، یکی از آخوندهای وهابی درباره مسئله شفاعت و سایر معتقدات شیعه بحث میکرد و بنده با همان سن کم ایستادم و بدون احساس واهمهای، با او بحث کردم. اصلاً کسی احساس واهمه نمیکرد، چون آنها قدرت امروز را نداشتند. حرف میزدند، اما دست به کار نمیشدند و درگیری فیزیکی نداشتند. در آن موقع اینقدر مغزها را شستوشو نداده بودند و تا این حد هم قدرت نداشتند. یادم هست در سال ۵۲ یا ۵۳، در مسجدالنبی با وهابیها یک درگیری اتفاق افتاد که بنده تا حدی، رهبری درگیری با آنها را داشتم. آنها کاری را انجام دادند، ما مخالفت کردیم، مأمورینشان آمدند و ما حمله کردیم و تمام مأموران فرار کردند! شاید برای ۲۰ دقیقه این درگیری فیزیکی ادامه داشت و کاملاً مشخص بود که آنها، قدرت ندارند. بالاخره هم ما را به کلانتری بردند، ولی پیروزمندانه بیرون آمدیم و درعمل آنها را محکوم کردیم، در حالی که بچههای شیعه مأمورین و پلیس آنها را زده بودند.
پس این درگیری و قضایا همیشه بوده است، اما در ۲۰، ۳۰ سال اخیر و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، که متوجه شدند شیعه در مقام تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت است، بالطبع برایشان این امر، بسیار گران آمد و از همان اول درصدد تقابل با ما برآمدند. تقابل را از نقطه صفر شروع کردند و بهتدریج به وضعیت فعلی رسیدند و این در حالی بود که کمکم بر اقتدارشان افزوده شد. نه اینکه ما ضعیف شده باشیم، بلکه افزایش اقتدار آنها، امری غیر طبیعی و معلول کمک بیگانه بوده است.
بهتر است در اینباره تأمل بیشتری داشته باشیم. به نظر جنابعالی این افزایش توانایی، معلول کمک چه دولتهایی بوده است؟ مکانیسم این کمکها چگونه است؟
امکانات مالیشان زیاد است و خارجیها هم به آنها کمک میکنند. به اعتقاد بنده بیش از آنکه امریکا به آنها خط بدهد، انگلیس به آنها خط میدهد. ما همیشه از امریکا صحبت میکنیم، ولی در واقع انگلیس است که تمام خطدهی به عربستان و مبارزه با شیعه را برعهده گرفته است، چون انگلستان اینها را سر کار آورده است و باید از آنها حمایت کند. امریکا به عنوان ابزار اجرایی انگلیس عمل میکند. در همه امور اینگونه است، مخصوصاً در مورد عربستان، کل فعالیتهایی که در عربستان و در سراسر جهان، به وسیله وهابیت علیه شیعه انجام میشود، طرحهای اصلی از انگلستان و اجرا و حمایتهای مالی از امریکاست.
اخیراً خیلی به این موضوع که چرا وهابیت اینقدر به شیعه کینه دارد فکر کردهام. از یک سو قرآن میفرماید: «أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَه لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ»(۱) اما در خارج میبینیم تضاد و شدت عمل اینها با ما بیشتر از یهودیهاست. به این نتیجه رسیدم که ما چرا از این مطلب غافلیم که وهابیها شاخهای از یهود هستند! یعنی اصل اینها یهودی، صهیونیست و اسرائیلی است، پس آنچه قرآن فرموده که «أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَه لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» که مراد از «لِّلَّذِینَ آمَنُوا» شیعیان امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان، ثمره و شاخه عملی یهود که وهابیت است، طبیعی است با شیعه مخالف باشند. طبیعتاً انگلیس هم به اینها خط میدهد و امریکا هم که امروز، به پرچم امدادرسانی به این دولتها تبدیل شده است، به آنها اسلحه میدهد و کمک میکند تا این جنایتها را در کشورهای اسلامی مرتکب شوند.
از دیدگاه جنابعالی انگیزه انگلستان از ارسال سخاوتمندانه کمک به وهابیت چیست؟ چه چیز موجب شده که این فرقه تا این حد مورد حمایت دولت موسوم به «فخیمه!» قرار گیرد؟
این مطلب را نباید فراموش کرد که انگلیسیها که وهابیت را به وجود آوردهاند و همهگونه از آنها حمایت میکنند، نسبت به شیعه و مرجعیت آن، کینه طولانی و تاریخی دارند. مخصوصاً از انقلاب ۱۹۲۰ عراق که مرجعیت شیعه، مرحوم آیت الله آمیرزا محمدتقی شیرازی و علمای عراق با حمایت عشایر آنجا، انگلیس را به ضرب چکمه از عراق بیرون راندند و استقلال عراق را تأمین کردند، از آن موقع انگلیسیها بیش از گذشته حقد، کینه و عداوت فراوانی نسبت به شیعه و زعمای آن پیدا و مقاصد خود را در عربستان و به دست وهابیها پیاده کردند.
امروز قدرت جمهوری اسلامی ایران، قدرت شیعه در جهان است. هر چه اقتدار جمهوری اسلامی و نفوذ فکری و عملی آن و به تبع آن آوازه شیعیان بیشتر شود و پرچم امیرالمؤمنین(ع)، ائمه اطهار(ع) و امام زمان(عج) برافراشته شود، عداوت اینها هم بیشتر میشود و دست به جنایتهای بیشتری میزنند تا خواستههای قدرتهای استکباری و صهیونیستها را برآورده سازند.
در پنج سال اخیر وهابیها به جنگهای وحشیانه و پردامنهای علیه شیعه یا کشورهای تحت نفوذ شیعه دست زدهاند. امروز بعد از سه سال با مشاهده آنچه در سوریه، عراق و حتی یمن میگذرد، به نظر میرسد، با وجود تمام رفتارهای وحشیانه و قتل و غارت، توفیق چندانی پیدا نکردهاند. به نظر شما علت چه بوده است؟
آنها اعم از اینکه ظاهراً به نتیجه مطلوبشان برسند یا نرسند، کارشان راکه تخریب زیرساخت این کشورها بوده، انجام میدهند. مقاصد و اهداف آنها، چند مرحلهای است و سقف و کفی دارد. البته مقصود نهاییشان، از ریشه برکندن و از بین بردن شیعه است. امروز جمهوری اسلامی ایران یک قدرت بزرگ در منطقه است. آنها هم میدانند در برابر چه قدرتی دارند اظهار وجود میکنند. با همه اینها سعی میکنند که اگر نمیتوانند شیعه یا هویت شیعی کشورها را از بین ببرند، آنها را تضعیف کنند و توان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آنها را از بین ببرند. ببینید در بحرین چه کردند؟ نباید از این موضوع غفلت کنیم که آنها در بحرین، صولت شیعه را از بین بردند! درست است که هنوز شیعیان در آنجا تظاهرات میکنند، میآیند، میروند و شهید میدهند، اما وهابیها، عملاً صولت شیعه را در آنجا پایمال کردند! سوریه را هم که به این وضعی که ملاحظه میکنید، رساندهاند. درست است که حکومت آقای بشار اسد روی پای خودش ایستاده است، اما قابل انکار نیست که توان اقتصادی و اجتماعی سوریها را از بین بردند! درست است اگر روزی وهابیها از سوریه رانده شوند، پیروزی بزرگی اتفاق افتاده است، ولی بازسازی سوریه یعنی تأسیس یک کشور جدید، بلکه دشوارتر! پس اینطور نیست که بگوییم وهابیها اصلاً موفق نشدهاند. با بحرین و سوریه این کارها را کردند و الان دارند با کمال تأسف مصائب فاجعهباری را بر یمن تحمیل میکنند که انسان باید از ته دل بر این اوضاع گریه کند. ما ظلم بر هر انسان بینوایی را ناروا میدانیم و متأثریم، مخصوصاً ظلم بر شیعه را. ما حوثیها و زیدیها را جزو شیعه میدانیم. درست است که آنها تا حدی در شناخت مصادیق معصومین(ع) اشتباه کردند، اما معتقدیم که وقتی بهتدریج توجیه شوند، خیلیهایشان به سمت حقیقت میآیند. اساساً حوثیها به شیعه ۱۲ امامی خیلی نزدیکند. شما ببینید الان اینها یمن را دارند از بین میبرند! اگر حملات وحشیانه، سبعانه و ددمنشانه اینها هم به یمن قطع شود، یمن یک کشور خرد و نابود شده است که همه زیرساختهایش از بین رفته است.
جنابعالی صرف تخریب، ترور و کشتار را بدون اینکه آنها بتوانند به هدف غایی خود برسند، نوعی موفقیت برای ایشان تلقی میکنید؟
به هرحال یک ملت با امکانات و شرایط اقتصادی خود زندگی میکند. منظور این نیست که آنها موفق شدهاند، بلکه مراد این است که به هرحال با اقدامات ایذایی، بخشهای مهمی از زندگی ملت را مختل کردهاند. پس نگوییم که اینها هیچ کاری نتوانستند بکنند. توانستهاند، منتها چون در برابرشان نظام مقتدری مثل جمهوری اسلامی است، آن هم با حکمت و درایت خاصی که مقام معظم رهبری در سوریه، عراق و یمن به خرج دادهاند و میدهند، مانع از دستیابی اینها به اهداف کلان و اصلی شان شدهاند. در چند ماه قبل هم، امریکاییها میخواستند عراق را ببرند و ذلیل خودشان کنند که نشد. بحمدالله مرجعیت شیعه با هوشیاری و همدلی با جمهوری اسلامی ایران، جلوی داعش مانع محکمی ایجاد کردند. درعین حال، همین الان ببینید داعش دارد در عراق چه میکند. پس مطلقاً نگوییم نتوانستهاند، از نظر خودشان هم تا حدودی موفق بودهاند. البته موفقیتی را که فکر میکردند، به لطف الهی به دست نیاوردند و هوشیاری مرجعیت نجف و رهبر معظم انقلاب در اینجا موجب شد اینها نتوانند صددرصد به اهداف خود دست یابند، ولی کشتارهای عمومی، اشغالهای گسترده، اختلاف بین شمال و جنوب عراق، قدرت بخشیدن به کردها، کمکهای عربستان، انگلیس و امریکا وجود دارد و تا همین الان هم داعش را با تمام ضعف خود، سر پا نگه داشتهاند.
پس اینها آنطور که فکر میکردند موفق نشدند، چون نظام مقتدری در اینجا هست که در عراق، سوریه و لبنان نقشآفرینی میکند و امیدواریم این نقشآفرینی در یمن و عربستان هم مؤثر باشد و انشاءالله یمنیها از زیر سلطه و ظلم و ستم عربستانیها بیرون بیایند و روی پای خود بایستند.
الان بر سر یک موضوع مهم در کشور ما هم در سطوح سیاسی و هم در سطوح دینی اختلاف ایجاد شده و آن نحوه برخورد ما با عربستان است. با توجه به رفتارهای وحشیانهای که اینها در بسیاری از کشورها و عرصهها علیه شیعه انجام میدهند و تعدیای که به دو زائر جوان ایرانی کردند، بسیاری معتقد به برخورد قاطع و انعطافناپذیر با این کشور هستند. عدهای هم که به هر حال خوشبینیها و ارتباطات دیرینی با سران این کشور دارند، معتقدند این مسئله را بهانه برخورد با عربستان نکنیم و روابط خودمان را سر این قضایا با عربستان به هم نزنیم. نظر جنابعالی در این باره چیست؟
اینکه اشاره کردید عدهای در داخل هنوز خوشبینانه به عربستان نگاه میکنند، برای بنده اسباب تأسف است که بعد از حوادث سالهای اخیر، کسی همچنان به عربستان خوشبین باشد! آنها الان شمشیر را از رو بستهاند. نمیخواهم بگویم باید پرچم جنگ را بالا ببریم، اما در عین حال نباید نسبت به رفتارهای آنها بیتفاوت باشیم. باید یک موضع حکیمانه و در عین حال متناسب گرفت. میدانید که آنها نفوذ زیادی در کشورهای عربی و غیر عربی دارند و صاحب امکانات بیحد و فراوانی هستند و توانستهاند نفوذ زیادی در قلمرو کشورهای اسلامی داشته باشند. در کشورهای آسیای میانه و هر جا را که نگاه کنید میبینید دهها مسجد ساختهاند، میلیونها قرآن میبرند، میلیونها دلار خرج میکنند و آخوندنماهای آنجاها را میخرند…
رسماً بین مردم و به ویژه جماعت نادار و مستضعف، پول پخش و آنها را به خودشان وابسته میکنند…
بله، طوری شده است که به هرحال، از یک قدرت ارتباطی بسیار قویای برخوردارند. با توجه به این مسئله، نمیگویم ما از آنها از نظر نظامی بترسیم. حتی اگر روزی کار به آنجا بکشد که همه این کشورهای مزدور، ذلیل و تحت ِسلطه حوزه خلیجفارس هم در کنار عربستان قرار بگیرند، الحمدلله جمهوری اسلامی در وضعیتی است که اسباب نگرانی نیست و ما بحمدالله از لحاظ تسلیحاتی بر آنها سر هستیم و آنها سر به زیر خواهند شد، اما مجموعاً نفوذ آنها در کشورهای اسلامی جهان، از ما خیلی بیشتر است. هر چند خوشحالیم تعداد شیعیان روز به روز دارد بیشتر میشود، اما در عین حال، ارتباط بینالمللی و مردمی آنها از رهگذر خرج کردن دلار و مسجد ساختن و قرآن فرستادن خیلی بیشتر از ماست.
به هرحال اگر بنا بر تداوم ارتباط باشد، این مسئله باید با لحاظ کردن چه اصول و ارزشهایی عملی شود؟
اگر بتوانیم با حفظ عزت و حفظ موضع، با آنها کنار بیاییم، شکی نیست که برای ما بهتر است، ولی اگر بنا باشد ذلتمآبانه با آنها تعامل کنیم، مسلماً به مصلحت نیست. باید حد وسط را بگیریم و همیشه رعب ما در دل آنها باشد و از ما بترسند و برای ما حساب باز کنند و اگر ارتباطی هم داریم، از موضع عزت، قدرت و استحکام باشد. ولی در مقابل عمل شنیع مأموران پلید آنها باید حتماً موضعگیری بشود تا جایی که رسماً از ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی عذرخواهی کنند. الان چندین روز گذشته و آنها هنوز یک قدم هم برای عذرخواهی برنداشتهاند. اعلام مجازات اینها ولو در حد اعدام، از نظر دیپلماتیک ارزش ندارد و اقدام لازم برای رفع آثار این اقدام به شمار نمیرود. اینها باید رسماً از پیشگاه ملت و دولت جمهوری اسلامی عذرخواهی کنند، چون به حیثیت ملت خدشه وارد کردهاند. با این همه باید دید که آیا واقعا ما میتوانیم وقتی آنها یمن را میکوبند، با آنها رفاقت کنیم؟ کوبیدن یمن یعنی کوبیدن شیعه! هدف مبارزه با شیعه است. در روز روشن و جلوی چشم ما شیعیان یمن را اینطور میزنند و نابود و تخریب میکنند و زن، بچه، پیرمرد، پیرزن و مردم بیگناه را از بین میبرند، آیا در این شرایط، ما باید با آنها سر سلم داشته باشیم؟ نمیشود.
لذا باید از موضع قدرت، مواضع خودمان را ثابت کنیم. اگر دست از جنایتهایشان نسبت به یمن برداشتند، آن وقت باید دید که چه باید کرد؟ اگر اینها همین کارها را با لیبی، الجزایر یا کشور غیر شیعه میکردند، حساسیت موضع تا این حد نبود. البته مقامِ ولایت امر ما در عین حال که بر مسلمین جهان است، بر شیعههای جهان نیز است. قطعاً رهبر معظم انقلاب، خودشان را حافظ منافع مسلمانان و بهویژه شیعیان میدانند و همانطور که اجازه نمیدهند به هیچ مسلمانی ظلم شود، به طریق اولی هیچ وقت اجازه نمیدهند به شیعیان نیز ظلم و تعدی شود. امیدواریم خداوند شر همه آفات و شرور را از سر مسلمانان و به ویژه شیعیان و موالی اهلبیت(ع) دور فرماید. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.
منبع: روزنامه جوان