پیش نوشت:
یکی از دوستان تماس گرفت، گفت از آن چه که در جنبش عدالتخواه درباره انجمن حجتیه ارائه داده بودی یک مقالهای بنویس برای چاپ در هفته نامه پنجره. واقعا چه کار سختی!برای منی که سالها در محیط انجمن تربیت شدم و به فضل خدا توانستم با کلنجار بسیار در دانشگاه از افکار آن تاحد زیادی جدا بشوم نوشتن درباره انجمن واقعا کار سختی است. شاید نوشتن درباره خودم و نقد کردن گذشته خودم باشد،و این جدای از مشکلات احتمالی در روبرو شدن با دوستان قدیمی و اساتید مدرسه و …است. از خدای بزرگ در این بعد از ظهر پائیزی میخواهم که جز حقیقت ننویسم و این مقاله نتیجهای جز تداوم راه امام و شهدای عزیز و کمک به پیروزی نهضت جهانی اسلام نداشته باشد.
توضیح ضروری: شکلی که در این مقاله ارائه شده یک ارائه سریع از توضیحات این مقاله است. شکلهای دایرهای مؤلفههای اصلی فکری بوده و پیکانهای نقطه چین عدم قطعیت را نشان میدهند. در حقیقت در این مقاله به فهم دقیق مؤلفهها و نسبتهای موجود در آن شکل میپردازیم.
و اما متن …
یکم؛ وابستگی به اخباری گری
تقابل انجمن حجتیه با انقلاب اسلامی(۱) یک اتفاق ساده و یک انحراف جدید و تصادفی نیست بلکه زائیده اختلافی ریشه دار و صدها ساله میان دو طیف از علمای تشیع یعنی اخباریون و اصولیون است. از قدیم الایام افرادی بوده و هستند که به منظور حفظ جایگاه رفیع ائمه اطهار علیهم السلام در کسب معرفت، به اشتباه کسانی را که حرفی جدید در حوزه معارف دینی -ولو با پایبندی تام و تمام به نقل- میزدند کافر و نجس معرفی میکرده اند. علی الخصوص فلاسفه و عرفای اسلامی آماج اصلی این هجمهها از سویاخباریون بوده اند. برای توضیح سریع اختلاف مثالی ذکر میکنم. تلاش اخباریون عموماً بر این بوده است که به ظاهر متون اسلامی عمل بکنند و تاجای ممکن از شناسایی منشأ صدور احکام پرهیز کنند. به همین دلیل حکمی که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه درباره عدم حرمت شطرنج صادر فرمودند بعضا مورد طعن این طیف قرار گرفت، در حالی که استدلال حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این بود که ائمه اطهار با یک تکه چرم و چند تا مهره مشکلی ندارند، بلکه مصلحت عدم ترویج قمار در جامعه اسلامی بوده است که باعث تحریم شطرنج شده است. و از این دست مثالها فراوان است که مجال ذکرش نیست. البته شدت و ضعف این تفکر در افراد، مختلف است.
به یقین بدون در نظر گرفتن محل رشد و نمو تاریخی تفکر انجمن حجتیه نمیتوان تحلیل درستی از رفتارهای آن ارائه داد. از این دیدگاه انجمن حجتیه با مکتب تفکیک هم قرابتهای فکری زیادی دارد. بخشی از بدنه متفکرین مکتب تفکیک را نیز همفکران انجمن تشکیل میدهند. این افرادمعمولا رفتارهای حذفی با فلاسفه و عرفای اسلامی نشان میدهند و حتی گاهی آنان را تکفیر میکنند! البته هیچگاه نباید نسبت به آن دسته از متفکرین و علمای مجاهد و انقلابی چه در مکتب تفکیک و چه در طیف اخباری حوزههای علمیه قدرناشناس و فراموشکار باشیم.
دوم؛ غلو در جایگاه ائمه اطهار و تقابل با انقلاب اسلامی
در این که انجمن حجتیه (چه در فعالیتهای گذشته و چه در فعالیتهای کنونی اش) طیفی نزدیک به اخباریون است شکی نیست. در عین حال ریشه اصلی تقابل انجمن با انقلاب اسلامی را میتوان در همین مساله جستجو کرد. پندار انجمنیها این است که وقتی عقل هیچ تشخیص تعیین کنندهای نمیتواند داشته باشد، طبیعتا هیچ فرد غیرمتصل به وحی نمیتواند جامعه را اداره کند. در حالی که وظایف مسلمین در برپایی اجرای احکام اسلام و برقراری عدالت اجتماعی بدون برپایی حکومت ممکن نیست.
همچنین انجمن عنایت ویژهای به احادیثی دارد که درباره «محبت به ائمه اطهار»و یا «معیار بودن این اعتقاد به شخص ائمه علیهم السلام برای ایمان و کفر»هستند و برای ریشه دار کردن این حس هیچ بدیلی را در هیچ شانی برای آن حضرات نمیپذیرد. علی الخصوص در شان حکومتی، تئوری ولایت فقیه بعضا در جمعهای تندرو این انجمن به عنوان انحرافی مثل بهائیت معرفی میشود! یا از آنجایی که تشیع را تنها معیار حقانیت میدانند بعضا معتقدند که امام زمان علیه السلام نیز برای نجات شیعیان(نه بشریت) ظهور می-فرمایند. یا در برابر امام میگفتند که شاه شیعه است چرا میگوئید باید برود؟! (۲)
سوم؛ ناامیدی، شاه بیت مخالفت
علاوه بر موارد فوق اشتباه در برداشت از احادیثی که ظهور حضرت مهدی علیه السلام را تنها پس از بروز فساد اجتماعی گسترده در جامعه ممکن میداند، همچنین برخی روایاتی که هر پرچم عدالتخواهانه بلند شده قبل از ایشان را در آتش معرفی میکند باعث پیدایش ناامیدی نسبت به وضع اجتماعی جهان در همفکران انجمن میشود. به عنوان مثال موضع گیری عجیب شیخ محمود حلبی بنیان گذار این انجمن درباره جنگ تحمیلی شایسته توجه است که میگفت جواز مبارزه با عراق را باید امام زمان علیه السلام بدهند! که همین سخنان باعث موضع گیری شدید امام راحل رضوان الله تعالی علیه شد. (۳)
در نتیجه این ناامیدی هرگونه قیام اجتماعی قبل از ظهور (از جمله انقلاب اسلامی) حداقل عملی کم فایده تلقی میگردد و جانفشانی برای آن هدر دادن جان معرفی میشود. در محافل خصوصی تر و تندروتر انجمن، چنین رفتارهایی تا مرز تکفیر هم پیش میروند! به هر حال نتیجه چنین تفکری بسیار عجیب است؛ اعتقاد به عدم دخالت دین در زندگی اجتماعی و در حکومت؛ یعنی سکولاریسم! اگر سکولاریسم به معنی ناامیدی از دین در اداره اجتماع باشد تفکر انجمن حجتیه به معنی ناامیدی از اجتماع در دینی شدن است! و این هر دو نتیجهای واحد دارند و هر دو با کسانی که بخواهند عدالت اسلامی را در سطح وسیع اجتماعی به منظور برقراری حیات طیبه اجرا کنند دشمن هستند. از این روی انجمن حجتیه به صورت ناخودآگاه (و بعضا خودآگاه) بوسیله مدارس مذهبی که در سطح تهران دارد، یکی از تامین کنندگان اصلی بدنه کم تحرک جناح اصلاح طلب در اجتماع ماست. افرادی که علی الخصوص در آزمایشات بزرگ سیاسی بسیار بد عمل کرده و بی بصیرت ظاهر می شوند.
البته در طیفهای محافظه کارتر، توصیه اکید به عدم ورود به مسائل سیاسی به دلیل پیچیدگی آن مطرح میشود! علی الخصوص هیچگاه صحبتی جدی پیرامون مسائل سیاسی در جمعهای عمومی این انجمن صورت نمیگیرد.
چهارم؛ دشمن اصلی از دیدگاه انجمن
اهالی انجمن از آن جایی که معیار حق و باطل را (به دلیل اخباری گریشان) شخص معصومین نه رفتار آنها میپندارند خطر اصلی در برابر اسلام را اهل سنت معرفی میکنند. یعنی انجمن به جای این که با دشمنان رسمی بشریت یعنی استکبار جهانی به ستیز برخیزد با اهل تسننی دشمنی میکند که خلفای راشدین را نه به دلیل شرارت نفس بلکه به دلیل عدالت خواهی و ساده زیستی که از آنها سراغ دارند قبول دارند. اهل تسننی که حاضر نیستند ظلم به هیچ کسی را در جهان بپذیرند و با اعتقاد راستینی که به قرآن دارند میتوانند همسنگرانی خوب در جهت احیای عدالت بشری باشند دشمن انگاشته میشوند در حالی که دشمن بزرگ ما امریکا از ترویج هیچ هرزگی و بی بند و باری و آلوده کردن زندگی انسانها هیچ ابایی ندارد و عالمانه و عامدانه هر ظلمی که میخواهد در حق مسلمین و تمام بشریت روا میدارد.
خدمات انجمن را در مبارزه صحیح با وهابیت و بهائیت نباید نادیده گرفت ولی عدم معرفی دشمن اصلی باعث شده است نیروهای عظیمی از دست بروند و حتی بسیاری از نیروهای تعلیم یافته توسط انجمن به دلیل پیدا نکردن آرمان جهاد و مبارزه در اسلام، در مقطع انقلاب به گروههایی مثل مجاهدین خلق پیوستند و حضور فارغ التحصیلان دبیرستانهایی مانند علوی در آن سازمان چشمگیر بود.
انجمن با وجود این همه مواضع شدید و غلیظ علیه اهل سنت دارای موضع شفاف و کاملی درباره ابرقدرتهای غرب و شرق نبوده و به عنوان مثال در قضیه فلسطین هیچگاه شاهد موضع گیری درستی از سوی آن نبوده ایم. شایعاتی از قبیل ناصبی بودن مردم فلسطین در میان همفکران انجمن شیوع زیادی دارد که از یک سو جمهوری اسلامی را ضد تشیع! و از سوی دیگر مبارزه برای فلسطین را بیهوده معرفی میکند.
پنجم؛ نتایج فکری و فرهنگی بر اعضاء
در حقیقت مدعای اصلی انجمن این است که تا امام زمان علیه السلام ظهور نفرمایند چیزی درست نمیشود، پس اگرچه مسائل مردم مهم است ولی ما نمیتوانیم کاری جدی برای بهبود وضع بکنیم. پس بهتر است تا ظهور حضرت دین خودمان را حفظ کنیم و در این باره روایتهم میخوانند که حفظ دین در آخرالزمان درست مثل نگه داشتن زغال گداخته در دست است. اما نتیجه واقعی این ادعا این می-شود که پس از مدتی تمام مباحث به حفظ دین شخصی محدود میشود و دیگر دغدغه اجتماعی برای افراد از اولویت میافتد. در نتیجه علاوه بر دشمنی غیر مستقیمی که با مصلحان اجتماعی (مثل امام و شهدا) پدید میآید بعضا به دلیل عدم وجود دغدغه مندی نسبت به مشکلات اجتماعی از جمله فقر، احساس معنویت توأم با رفاه زدگی در میان اعضاء ثروتمند انجمن مشروع (تئوریزه) میشود. از دلایل رواج این تفکر در مناطق ثروتمند تهران نیز همین مساله است.
علاوه بر این ضعف و شکست پذیری زیادی در تربیت شدگان انجمن نسبت به تهاجم مدرنیته وجود دارد. چرا که افراد همفکرانجمن سعی میکنند به جای مواجه کردن فرزندانشان با دنیای بیرون و یاد دادن راه مبارزه علیه بی بند و باری آنها را به کلی از دنیای بیرون بترسانند و ایزوله کنند. اما این افراد وقتی وارد دانشگاه میشوند به صورت ناگهانی در معرض تهاجم مدرنیته قرار میگیرند و از آنجایی که به برپایی اسلام اجتماعی بسیار ناامید هستند، قدرت را در دست کشورهای غربی میبینند و مجذوب پیشرفت آنان میشوند و به سادگی به روش زندگی غربی تن میدهند.
توجه شدید به ظواهر احکام و عدم توجه به بواطن آنها برای تسری در دیگر امور، شخصی کردن دین و تلاش ناکافی برای ترویج آن، روی آوردن به کارهای صرفا تربیتی به جای تلاش برای اصلاح اجتماعی، محدود دانستن اصلاح اجتماعی به معرفی ائمه اطهار علیهم السلام، بالا بردن بیش از حد جایگاه فقه و مرجعیت به اسم بالا بردن جایگاه ائمه اطهار و عدم اهمیت به گزارههای قطعی عقلی منطبق بر دین مثل اهمیت برپایی حکومت اسلامی از دیگر اثرات روحی و تربیتی تفکر انجمن است.
ششم؛ انجمن حجتیه؛ مکتب تربیتی نه نظام فکری
با تعجب مشاهده می کنیم که آثار روحی و تربیتی که در افراد انجمن بروز و ظهور پیدا می کند تا حد زیادی با آن چه مقصود و مدعایشان است متفاوت است. اما دلیل چیست؟
«مکتب تربیتی»مقولهای بسیار فراتر از یک نظام فکری است.یک مکتب تربیتی لزوما ارتباط منطقی دقیقی بین گزارههای مورد ادعایشبرقرار نمیکند ولی با این حال میتواند رفتار و عقاید افراد تابعش را شکل بدهد. همچنین ممکن است مواضع علنی آن با نتایج تربیتیاشفرق داشته باشند. این در حالی است که در تصمیمگیریهای اجتماعی بیشتر نتایج تربیتی نقش آفرینی میکنند و نقش گزاره-های منطقی معمولا کمتر است.یک مکتب تربیتی توانایی این را دارد که انبوهی از «اعتقادات ناخودآگاه»را در اذهان پیروانش کار بگذارد. از بین بردن و ریشه کن کردن آن با منطق و استدلال کار آسانی نیست چون مکتب تربیتی علاوه بر روش فکرکردن روش زندگی کردن افراد را نیز تعیین میکند.همچنین مکاتب تربیتی معمولاًصفر و یکی نیستند. میزان بهره مندیاز آنها در افراد مختلف متفاوت است. در عین حال یک مکتب تربیتی میتواند بدون حزب و تشکیلات و عضوگیری گسترش پیدا کند. فقط کافی است مؤلفههای آن به صورت همه جانبهبه افراد عرضه شوند تا آنها نیز علاقمند به آن مسلک بشوند.افراد ممکن است صادقانه و مخلصانه برای ترویج آن فعالیت بکنند ولی توانایی نقد کردن مکتب فکری خودشان را نداشته باشند. در نتیجه برخورد اطلاعاتی برای ریشه کن کردن چنان چیزیبعضا کم فایده و حتی بی فایده است و کار فرهنگی متقابل میتواند بهترین راه پیشگیری باشد.
هم اکنون با مکاتب مختلف تربیتی در اجتماعمان مواجه هستیم.مکتب تربیتی اسلام انقلابی، مکتب تربیتی مدرن و مکتب تربیتی انجمن حجتیه که حضرت امام لااقل از برخی مصادیقآن شدیداً انتقاد میکنند(۴). انجمن یک تفکر است نه یک تشکیلات و بعضا ریشههای کهنه و عمیقی در حوزهای علمیه و متدینین دارد. حتی اگر اعلامیه تعطیلی بدهد(۵)به این سادگی منحل نمیشود(۶).
اما راه حل چیست؟
به هر حال طرد کردن کامل افرادی که به هر طریقی دوستدار تفکرات انجمن هستند کاری اشتباه است چرا که بسیاری از آنان بدون عناد با جمهوری اسلامی مبارزه با استکبار را در اولویتهای پائین آرمانی خود میپندارند. در نتیجه باید در وهله اول از مشترکاتمان استفاده کنیم تا بلکه وحدت نهایی با کمترین هزینه تأمین بشود.یقینا بهترین کارها در مواجهه انقلاب اسلامی با این تفکر، نشان دادن زیباییها و برتریهای زیست انقلابی و در عین حال مطابق فرموده حضرت روح الله بذل جان در راه برپایی عدالت و نشان دادن حقانیت انقلاب از طریق آن است(۷). به هر حال به نظر میرسد به واسطه حضور گسترده و روزافزون تربیت شدگان انجمن در دانشگاهها باید برای این چالش،راه حلی عمیق و اساسی اندیشید.
——————————-
منابع:
۱- محمد رضا اخگری-کتابولایتیهایبیولایت-ص ۶۰
۲- نامه امام به مراجع اسلام و روحانیون سراسر کشور معروف به منشور روحانیت
۳- سخنرانی امام سهشنبه ۲۱ تیرماه ۱۳۶۲
۴- منشور روحانیت امام خمینی
۵- روزنامه شرق – ۱۷ دیماه ۱۳۸۴
۶- سخنرانی امام سهشنبه ۲۱ تیرماه ۱۳۶۲
۷- منشور روحانیت امام خمینی
منبع: هفتهنامه پنجره