به مناسبت سالروز نبی وحدت ولادت پیامبر گرامی اسلام (ص) به نکات مهم اندیشمند غربی درخصوص پیامبر اسلام خواهیم پرداخت که درخور توجه است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، مایکل.اچ هارت اخترفیزیکدان امریکایی که سنَش اکنون (۲۰۲۳ م)، به ۹۱ رسیده است، ۴۵ سال پیش (۱۹۷۸ م) کتابی نوشت به نام «صد» که عنوان فرعیاش چنین بود: «رتبه مؤثرترین شخصیتها در تاریخ». بر پایه داوریهای این کتاب، برای نمونه، افلاطون در رتبه چهلم، عمر بنخطاب در رتبه ۵۲، آلبرت انیشتین فیزیکدان آلمانی در رتبه دهم، کریستف کلمب دریانورد در رتبه نهم، یوهانس گوتنبرگ در رتبه هشتم، بودا در رتبه چهارم و مسیح در رتبه سوم نشسته است.
باری، محمد بنعبدالله (ص) پیامبر اسلام نخستین رتبه را در این میان دارد. هارت برای نشاندن ایشان در اولین جایگاهِ تأثیرگذاری تاریخی، پس از اشاره به توفیقمندی ایشان در دیانت و سیاست، سه دلیل آورده است:
۱. قبایل پراکنده عرب به واسطه محمد با یکدیگر متحد شدند و توانستند در شرق و غرب نفوذ کنند؛ چنانکه اگر محمد نمیبود، چنین نمیشد؛
۲. پیام محمد این بود که پرستش خدایان دستساز، شایسته مقام آدمی نیست، بلکه آدمی مسجود فرشتگان و مخدوم آسمان و زمین و بس محترم است؛
۳. همچنین محمد میگفت: آدمیان باید به یکدیگر خدمت برسانند؛ توانگران دست ناتوان را بگیرند و از طریق انفاق (زکات) به آنان بپیوندند.
بنابراین، از دید هارت، مثلث کامیابی پیامبر اسلام سه ضلع دارد: ۱. وحدت؛ ۲. حرمت؛ ۳. خدمت.
بر هارت خُرده گرفتهاند که اطلاعات او درباره تاریخ آسیا کم بوده است و گرنه، شخصیتهایی را از قلم نمیانداخت یا رتبههای کسانی را جابهجا میکرد. برای نمونه، گفتهاند: کشف «سامانه گردش خون» را در بدن به ویلیام هاروی زیستشناس انگلیسی سده شانزدهم میلادی نسبت داده، اما پیش از وی، علی بنابی الحرم دمشقی (ابن نفیس) در سده سیزدهم میلادی این سامانه را کشف کرده بوده است.
باری، شاید حرمتگزاری و خدمترسانی را نیز بتوان در چارچوب وحدتبخشی گنجاند؛ یعنی رهبر اسلام آرمان اجتماعی «یکسان» پدید آورد، دست اقتصادَش میان طبقات گوناگون اجتماع عرب «یکسان» میگشت و چشم اخلاقَش اعضای آن اجتماع را «یکسان» میدید.
گفتنی است که علی بنابیطالب (ع) جانشین پیامبر اسلام هم در توصیف نعمت نبوت او، بر ویژگی «وحدتبخشی»اش بارها تأکید کردهاند:
«دَفَنَ اللّهُ بِهِ الضَّغائِنَ وَ اَطْفَاَ بِهِ النَّوائِرَ اَلَّفَ بِهِ اِخْواناً»؛ خداوند به واسطه او (محمد) کینهها را در خاک، آتش دشمنىها را خاموش و مردم را با یکدیگر برادر کرد ؛
«انْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ تَسْفِکُونَ دِمَائکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ»؛ ای اعراب شما (پیش از محمد)، خون یکدیگر را میریختید و رشته خویشاوندیتان را میبُریدید ؛
«جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ اُلفَتَهُمْ کَیفَ نَشَرَتِ اَلنِّعْمَهُ عَلَیهِمْ جَنَاحَ کَرَامَتِهَا وَ اسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِیمِهَا وَ اِلْتَفَّتِ اَلْمِلَّهُ بِهِمْ فِی عَوَائِدِ بَرَکَتِهَا فَأَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ وَ فِی خُضْرَهِ عَیشِهَا فَکِهِینَ»؛ خداوند امت را به واسطه دعوت پیامبر به یکدیگر نزدیک کرد؛ چنانکه بالهای نعمت کرامتَش را بر آنان گستراند و جویبارهاى آسایش و رفاه را برایشان روان کرد .
راز تأثیرگذاری پیامبر اسلام «وحدتبخشی» او بود. هارت میگوید: از دید وسعت قلمرو، تنها سرزمینهای مفتوح مغولان را در سده سیزدهم میلادی با فتوحات مسلمانان میتوان مقایسه کرد؛ زیرا مغولان نیز از شخصیت چنگیزخان بسیار متأثر بودند، اما چیرگیشان دوام نداشت؛ زیرا آرمان اجتماعی یکسان و کتاب وحدتبخشی چون قرآن نداشتند.