پس کلمهی میسیون در زبان لاتین نقش فعل و اسم را ایفا میکند.۱ در صورت فعل بودن به معنی:
– اعزام به مأموریت
– ادارهی یک هیئت مذهبی در بین مردم یا در یک ناحیه
میباشد و در صورت اسم بودن به مفهوم:
– اجازهای که از سوی خداوند یا کلیسا برای موعظه اعطاء میشود.
– گروهی که از سوی انجمن مذهبی برای تغییر کیش و آیین کفار به سرزمینهای دیگر اعزام میشوند.
– کوششهای سازمانیافتهای که مستلزم آمادهسازی و تجهیز گروهی است.
– سازمانی شامل کلیسا و مؤسسات نیمهمحلی برای تبلیغ و ترویج دین مسیح(ع) یا انجیل، تعالیم معنوی یهود و اصلاح اخلاق یا تعمید دادن عامهی مردم.
– واژهی میسیون به معنی یک طرح نظامی، گروه اعزامی به کشورهای خارجی برای ایجاد مناسبات سیاسی یا اقتصادی نیز به کار رفته است.
از واژهی میسیون چند اسم فاعل مشتق میشوند که عبارتند از:
Missionaries Missionary Missioneer Missioner Missionist miss ionizer
برای این اسمهای فاعل دو معنی میتوان در نظر گرفت:
۱- فردی که برای یک مأموریت مذهبی اعزام میشود.
۲- نماینده یا مأمور مخفی، خاصه فردی که برای مأموریت سیاسی اعزام میشود.۲
در خصوص فعالیت مبلغان مسیحی در ایران هر دو معنی صادق بوده و به کار رفته است.
احتمالاً کلمهی میسیون و میسیونر از حدود قرن ۱۳ هـ.ق/۱۹م در زبان فارسی مورد استفاده قرار گرفته است. اما تا به حال معادل این کلمات در زبان فارسی مشخص نشده است و برای آنها معانی مختلفی وجود دارد. به طور مثال میسیون در زبان فارسی به معنی «تبلیغ و تبشیر» گروه، هیئت یا محل فعالیت نمایندگان مذهبی، مسیحی، سیاسی یا اقتصادی میباشد. همچنین برای واژهی میسیونر معادلهای متعددی متداول است که عبارتند از:
۱- پادری: مشتق از Father به معنی پدر یا پدر روحانی
۲- مُبَشِّر: صفت عربی مشتق از فعل بَشَرَ به معنی بشارت و مژدهدهنده
۳- مُبَلِّغ: صفت عربی مشتق از فعل بَلَغَ به معنی رساننده و کسی که امر، حکم، دین یا مذهبی را به دیگران رسانیده و ابلاغ میکند.
۴- مُرْسَل: اسم مفعول مشتق از فعل عربی رَسَلَ به معنی فرستاده شده و پیامآور.
آنچه معروف و مشهور است این است که؛ متداولترین معادل برای Missioner در زبان فارسی واژهی «مُبَلّغ» است و واژهی معادل برای Mission نیز «هیئت» و «انجمن» میباشد.
سرچشمهی تبلیغ و تبشیر:
در طول تاریخ بشریت به مصداق آیات شریفهی قرآن کریم در سورههای؛ حدید/ آیهی ۲۵، نساء/ آیهی ۱۶۵ و انعام/ آیهی ۴۸ ، پیامبران و رسولانی از سوی خداوند مبعوث گشته و در جوامع مختلف به پا خاستند و با تعیین احکام و دستورات الهی، ملل و اقوام گوناگون را به سوی توحید و پرستش خداوند متعال فرا خواندند. از این رو تبلیغ و تبشیر در ادیان الهی اهمیت فراون داشته و یکی از ارکان اصلی گسترش و انتقال ادیان مقدس الهی در جوامع بشری به شمار رفته است. «وما علی الرسول الا البلاغ»۳ و بر پیامبر(ص) جز ابلاغ آشکار نیست.
به طور خلاصه:
کار تبشیر را پیامبران بر اساس مأموریت الهی که بر عهده داشتند شروع کردند و به دنبال آن اصحاب و شاگردان آنها راه آنان را ادامه دادهاند و هماکنون نیز کار تبلیغ و تبشیر به انحاء مختلف در همهی جای این کرهی خاکی توسط مبلغین و مبشرین ادامه دارد.
اما آنچه مسلم است کار تبلیغ و تبشیر و به مفهوم امروزی از زمان حضرت عیسی(ع) رواج یافت. چون در میان یهودیان به نقل از تورات میثاقی بسته شد مبنی بر اینکه همگی از یک خون باشند و یک واحد اجتماعی غیرقابل تجزیه را تشکیل دهند این تعهد در قرآن کریم در سورهی بقرهی آیهی ۴۰ و ۱۲۲ بیان شده است و بدین لحاظ بنیاسرائیل همواره خود را تنها وارث دین موسی(ع) میشناختند و هیچگاه سعی نکردند اقوام و ملل دیگررا بهآیین خود تبلیغ و تبشیر نمایند.
مهمترین و مشخصترین پیروان حضرت عیسی(ع) دوازده نفر بودند. این دوازده تن در زبان عربی به «حواریون» یا «سپیدجامگان» معروفند. واژهی حواریون (حواریان) احتمالاً از واژهی حبشی «حواریا» به معنی «بشارتدهنده» به زبان عربی راه یافته است.۴ این حواریون نزد حضرت عیسی(ع) تعلیم دیدند و کار تبشیر، موعظه و تبلیغ آیین حضرت عیسی(ع) را در بین قوم بنیاسرائیل بر عهده گرفتند.۵ پس از عروج حضرت عیسی(ع) به مرور ایام فعالیت حواریون از محدودهی جامعهی بنیاسرائیل خارج شده و در سطح وسیعی گسترش یافت به گونهای که در متون اناجیل چهارگانه و کتاب اعمال رسولان به طور غیرمستقیم به این امر اشاره شده است و چنین آمده است:
« پس رفته همهی امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید و ایشان را تعلیم دهید که همهی اموری را که به شما حکم کردهام حفظ کنند. »۶ « و از اورشلیم شروع کرده به موعظه به توبه و آمرزش گناهان در همهی امتها به نام او کرده شود و شما شاهد این امور هستید. »۷
« لیکن روحالقدس بر شما میآید قوت خواهید یافت و شاهدان من خواهید بود، در اورشلیم و تمامی یهودیه، سامره و تا اقصای جهان. »۸
بدین ترتیب موعظه، تبشیر و تبلیغ آیین مسیحیت به یکی از اساسیترین عناصر لاینفک این آیین مبدل شد و به مرور زمان سازمان یافت و در ابتدا به صورت شفاهی مردم را به سوی اجرای احکام الهیات مسیحی دعوت میکردند کمکم با گسترش دامنهی کار «پولس» و «یوحنا» رسالاتی برای حل مشکلات «نومسیحیان»۹ در مراکز تبلیغی- مسیحی تألیف کردند و گروهی کتابهایی دربارهی زندگی حضرت عیسی(ع) تألیف کردند و کلیسای مسیحی نیز چهار کتابی که توسط «متی»، «مرقس»، «لوقا» و «یوحنا» در حدود سالهای ۶۰ تا ۷۰ میلادی نگاشته شدهاند را معتبرتر دانست و هر یک از این کتب چهارگانه «انجیل» نامیده میشد. «انجیل» کلمهای است مشتق از واژهی یوانانی “Euaghelion” که از دو واژهی “EU” به معنی «خوب» و “Aggeleint” به معنی «اطلاع دادن یا آگاه کردن» ترکیب شده است۱۰ این کلمه مرکب به معنی «بشارت ملکوت»، «بشارت خوشی عظیم»، «بشارت فیض خدا» و «بشارت سلامتی» آمده است. چون معجزات، تعلیمات، قیام و صعود حضرت عیسی(ع) مژده و بشارتی بود برای عامهی مردم این چهار کتاب که شامل زندگانی و دستورات حضرت عیسی(ع) است را به نام انجیل شناختهاند، بدین ترتیب اناجیل چهارگانه به همراه کتاب رسولان و رسالاتی که برای راهنمایی مسیحیان تألیف شدند در طول قرون و اعصار متمادی به ابزاری برای تبشیر و تبلیغ مسیحیت مبدل گشتند.
تاریخچهی ورود مسیحیت به ایران:
تاریخ مسیحیت در ایران به سالهای آغازین بعثت حضرت عیسی(ع) برمیگردد به گونهای که در انجیل متی۱۱ مذکور است هنگام ولادت حضرت عیسی(ع) گروهی از دانشمندان مجوس [زرتشتیان] ایرانی که از اهالی آوه و ساوه بودند به راهنمایی ستارهای برای دیدار حضرت عیسی(ع) یا پادشاه یهود به اورشلیم آمده بودند و انتظار ظهور او را میکشیدند آنها در بیت لحم حضرت مریم و حضرت عیسی(ع) را یافتند و به او ایمان آوردند و پس از پیشکش کردن هدایا و گرفتن یک سری تعالیم به سرزمین خود بازگشتند.
همچنین به نقل از کتاب اعمال رسولان۱۲ مدتی پس از مصلوب شدن [عروج] حضرت عیسی(ع) در روز عید «پنطیکاست»۱۳در جمع شاگردان حضرت عیسی(ع)، نومسیحیان و برخی یهودیانی که برای برگزاری عید در اورشلیم گرد آمده بودند گروهی از اهالی پارت، ماد و عیلام و ساکنان جزیره (سرزمین بینالنهرین) نیز حضور داشند و در این هنگام ناگهان از آسمان بانگی فرود آمد همچون بادی سرکش که میوزد و همه جا را پُر کرد و حواریون زبانهای جدا از یکدیگر دیدند که مانند آتش بود و این زبانها بر هر کدام از حواریون فرود آمدند و همه از روحالقُدُس پُر شدند و روح ایشان را به سخن گفتن به زبانهای مختلف وا میداشت. وقتی که بانگ و صدا فروکش کرد مردم دیدند که حواریون به زبانهای مختلف سخن میگویند من جمله زبان عیلامیان و مادها و پارتیان که سه طایفه از مردم ایران بودند. از سوی دیگر دو تن از رسولان حضرت عیسی(ع) به نامهای «شمعون» و «یهودا»، برای موعظهی انجیل به ایران آمدند و موبدان زرتشتی آنها را شهید کردند. البته شمعون، مذکور «شمعون پطرس» نیست، گویند «یهودا» که «توما» هم خوانده شده تا هندوستان هم رفته است.۱۴
آنچه از این دو عبارت به خصوص عبارت کتاب رسولان نتیجه گرفته میشود این است که:
۱- نخستین گروندگان به حضرت مسیح(ع) در آعاز رسالت مردمی از نژادهای مختلف بودند منجمله ایرانیان.
۲- مسیحیت از آغاز کار خود به درون کشورهای مختلف منجمله ایران راه یافته است.۱۵ که حواریون به زبان آنها سخن گفتهاند.
هر کدام از این دو توجیه را بپذیریم نتیجهی این میشود که: ایرانیان {پارتها، مادها و عیلامیان} از نخستین مردمی بودند که دین مسیح را پذیرفتهاند.
اما اینکه از چه زمانی دین مسیح در ایران رسوخ کرده و شیوع پیدا کرده به طور دقیق مشخص نیست، «تیموته اول» «بطریق نسطوری» در بینالنهرین در نامهی مفصلی که به کشیشان مارونی نوشته است آورده که:
«مسیحیت پانصدسال پیش از نسطور و بیست سال پس ازمعراج حضرت عیسی(ع) در میان ما برقرار شده است.»۱۶
آنچه مسلم است و دانشمندان تاریخ در آن اختلاف ندارند این است که آزادی ادیان، مذاهب، عقاید و آداب و رسوم ارمغانی است که ایرانیان به جهان آوردهاند پیش از هخامنشیان پادشاهان «کلده» و «آشور» با ملل مغلوب و زیردستان خود با کمال بیدادگری و زورگویی رفتار میکردند و مللی را که شکست میدادند مجبورمیکردند به آداب و رسوم و اخلاق آنها بگروند و دین و زبان فاتحان را بپذیرند و هیچگونه استقلال فردی و اجتماعی و آزادی شخصی به کسی داده نمیشد.
«هخامنشیان» نخستین پادشاهانی بودند که این سد و قانون را شکستند و ملل مغلوب را در دین و آیین و رسم زندگی آزاد و مختار گذاشتند.
شاهنشاهان «اشکانی» نیز که هم زمان باظهور حضرتعیسی(ع) حکومت میکردند این برنامهی هخامنشیان را رعایت کردند بطوریکه تمدن یونانی در آسیا ریشه گرفته بود و عده مهاجران یونانی در ایران زیاد شده بود و برای خود سکهی یونانی ضرب میکردند و تاج یونانی بر سر میگذاشتند.
بنابراین پیشینه هیچ مانعی وجود نداشته که مسیحیت وارد سرزمین ایران شود و به همین دلیل بیشتر تاریخنویسان آغاز مسیحیت را در ایران از دورهی اشکانیان و در نیمهی دوم قرن اول میلادی میدانند.
روایات آسوری گوید که در قرن اول میلادی یکی از اشخاصی که مسیح را به چشم خود دیده بود به نام «مارعدای» به «ادسا» رفته و مسیحیت را به آنجا برد، شاگرد او «ماری» خبر مسیحیت را به ایران برد و حتی به فارس هم رفت و او در آنجا خبر «تومای حواری» رسول معروف هندوستان را شنید.۱۷
تاریخچهی فعالیت میسیونرها در ایران:
بنابر تعریفی که از میسیون و میسیونری ارائه گردید (یعنی هیئت و مُبلغ تبشیری) مُبلغین و تبشیریهای مسیحی که به ایران و سایر نقاط جهان رفتند به دو دسته تقسیم میشدند.
الف) مُبلغین مستقل
ب) مُبلغین وابسته
مُبلغین مستقل:
مُبلغین و میسیونرهای مستقل، میسیونرهایی بودند که به صورت انفرادی یا گروهی بدون هیچ وابستگی به هیئت یا انجمن یا دولت و حکومتی و صرفاً بر اساس وظیفهی الهی یا تشخیص خود کمر همت برای تبلیغ دین حضرت مسیح(ع) بسته بودند و هدف آنها صرفاً سعادت و نجات بشریت بود.
این افراد بنابرآنچه در «داستان پنطیکاست» گفته شد کار تبلیغ را از همان زمان ظهور دین مسیح(ع) شروع کردند و اولین میسیونرهای الهی همانا حواریون حضرت مسیح(ع) بودند که پراکنده شدند و به تبشیر و تبلیغ پرداختند و شاگردان آنها نیز به تبعیت از آنها اقدام به تعلیم آیین مسیح(ع) کردند.
عمده فعالیت این میسیونرهای اولیه در محدودهی یهودیان بود و کمکم این تبلیغ و تعلیم به گروههای غیریهودی نیز کشیده شد و همهی افراد را دربر گرفت، آنها در مأموریت خود در بین یهودیان موفقتر بودند تا در بین زرتشتیان و مزدکیان.
میسیونرهای مستقل که اولین آنها در ایران همانا حواریون حضرت عیسی(ع) بودند در حدود سال۲۰ تا ۶۰ میلادی وارد ایران شدند، آنها در سه نقطه از ایران مستقر گردیدند و شروع به فعالیت کردند.
گروه اول: دو حواری به نام «شمعون» و «یهودا» بودند که به غرب ایران آمدند و در سرزمین بینالنهرین در «شهر ادسا» «کلیسای ادسا» را ایجاد کردند و آنجا مرکز تعلیم و تبلیغ دین مسیح(ع) گردید و سپس میسیونرها و مبلغین از این مرکز به دیگر نقاط ایران منجمله گیلان و گرگان و قسمتهای جنوب ایران رفتند. در کتاب «تاریخ تمدن ایران» به سفر «آددای»، «مریم» و «آگای» و همچنین «سن توماس» به سرزمین پارتها اشاره شده است.۱۸ شهر و کلیسای «ادسا» در مرز ایران و در داخل امپراتوری روم بود و بعدها در قرن پنجم میلادی به واسطهی کشیش «نسطوریوس» گروه «نسطوری» را تشکیل داند.
گروه دوم: در زمان اشکانیان به شمال ایران و ارمنستان و آسیای صغیر آمدند، شامل دو حواری حضرت مسیح(ع) میشد به نام «تادهوس یا طاطاوس» “Thaddeus” و «بارتو قیمئوس» “Barthoghemaus” ، آندو همزمان نبودند بلکه یکی پس از دیگری آمده و هر دو پس از مدتی تبلیغ بدست مزدکیان و مغان کشته شدند اولی در «ماکو» در آذربایجان و دومی در شهر «باشقلعه» در ترکیه مدفون شدند.۱۹
با روی کار آمدن سلسلهی ساسانیان و انقراض اشکانیان در منطقهی ارمنستان، حکومت اشکانیان ادامه یافت و در زمان «تیرداد سوم»، «گیریگور لوساوریچ» معروف به «گریگور روشنگر» در ارمنستان فعالیت میکرد و افراد و خاندان حکومت را مسیحی کرد و بدینترتیب اولین بار که به طور رسمی دین مسیح پذیرفته شد در ارمنستان بود، در حدود سال ۳۰۱ میلادی و حدود ۱۳ الی ۲۴ سال بعد، امپراتوری روم به طور رسمی آیین مسیح(ع) را پذیرفت و آیین مسیح در ارمنستان و شمال ایران به خاطر فعالیت گریگور روشنگر «گریگوری» نامیده می شود، برخلاف روم غربی که کاتولیک و روم شرقی که ارتودوکس بودند.۲۰
گروه سوم: گروهی بودند که در جنوب ایران و در بوشهر و جزایر جنوب و خوزستان در جندیشاپور مستقر شدند.
مُبلغین وابسته:
مُبلغین وابسته خود به دو دسته تقسیم میشدند:
۱- مُبلغینی که از طرف کلیساهای مرکزی آن زمان مأموریت داشتند و هدفشان صرفاً تبلیغ آیین مسیح(ع) بود که این گروه از حدود قرن دوم به بعد فعالیت خود را آغاز نمودند و تا حدود قرن ۱۰ میلادی یعنی دوران حکومت صفویه در ایران ادامه پیدا کرد.
۲- مُبلغینی که از طرف کلیسا یا انجمن مسیحی یا حکومتهای استعماری آن زمان مانند؛ آلمانیها، امریکاییها، انگلیسیها، پرتغالیها و فرانسویها حمایت میشدند و از طرف آن ها مأموریت داشتند و اهداف استعماری آنها را دنبال و اجرا میکردند، این گروه بعد از اسلام و تقریباً به طور نامحسوس در دوران «ایلخانان» و «صفویه» فعالیتهای خود را در ایران آغاز کردند و در دوران سلطنت «قاجاریه» به اوج خود رسید.
اولین هیئت که به طور رسمی وارد ایران شد و جزء گروه اول میسیونرهای وابسته محسوب میشدند در زمان ایلخانان مغول بود که بر اثر لشکرکشی و فتوحات مغولها و تسامح مذهبی چنگیزخان آیین مسیحیت در دربار او و در سرزمینهای فتح شده که به سمت اروپا پیش میرفت رواج یافت و باعث توجه مقامات کلیسا به این امر شد بدین سبب «پاپ اینوسان» چهارم در گردهمایی مذهبی اسقفها که به سال ۶۴۲ هـ.ق/ ۱۲۴۵ میلادی در «لیون» تشکیل شد به منظور برقراری ارتباط با مغولها و تبلیغ مسیحیت در متصرفات آنها اعزام دو هیئت سیاسی- مذهبی را به مشرقزمین صادر کرد.
بر این اساس دو هیئت به سرپرستی «ژانپلان دوکارپن» از مبلغان فرقه «فرانسیسکن» و «آنسلم دولمباردی» مُبلغ فرقه «دومینیکن» به ترتیب به «قراقروم» پایتخت امپراتوری مغول و دربار ایلخانان در ایران اعزام شدند که البته به دلیل بیتوجهی حکام مغول نسبت به درخواستهای دولتهای اروپایی کار این گروه و هیئت اعزامی به شکست انجامید. اما یادداشتها و گزارشات این روحانیون اطلاعات مورد نیاز را برای آشنایی با فرهنگ، آداب و رسوم، اوضاع سیاسی و اقتصادی شرق در اختیار مُبلغان و دولتهای حامی آنان نهاد و بدین صورت مقدمات سفر فرقههای مختلف کاتولیک به عنوان نمایندگان سیاسی و مذهبی دولتهای اروپایی و دربار واتیکان به مشرقزمین فراهم و آغاز شد.۲۱ به مرور، سفر این هیئتها زیاد شد و به طوری که در دوران صفویه و زندیه و افشاریه به خصوص دوران صفویه که عدهای از ارامنه به جلفای اصفهان که پایتخت دوران صفویه بود کوچانیده شدند، به طور مرتب سفیرانی از دول مختلف اروپا در قالب هیئتهای سیاسی- مذهبی و بازرگانی وارد ایران شدند و مطابق با دستورات مقامات خود به فعالیت در ایران پرداختند و اهداف استعماری آنان را دنبال کرده و جامهی عمل پوشانیدند. اوج تجمع این گروهها در ایران در دوران قاجاریه و در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی بود که در این دوره ابتدا یک سری میسیونرها به صورت انفرادی به ایران سفر کردند و فعالیت نمودند که ما به اختصار چند تن از آنها را که معروف و اثرگذار بودند معرفی و بررسی میکنیم و به دنبال فعالیت و گزارشات این افراد منفرد جمعیتها و انجمنها و هیئتهای مذهبی- سیاسی کار و فعالیت خود را شروع کردند که برخی از آنان را نیز معرفی میکنیم.
میسیونرها و مُبلغان منفرد:
در نیمهی قرن ۱۸ میلادی و اوایل قرن ۱۹ میلادی دولتهای قدرتمند انگلستان، روسیه و فرانسه برای نیل به اهدف سیاسی و استکباری خود مبنی بر تسلط بر مناطق سوقالجیشی جهان و دسترسی به ذخائر و منابع اقتصادی مشرقزمین به ویژه ایران و هندوستان میسیونرهای داوطلب را برای سفر به ایران حمایت کردند، تعداد این میسیونرها اندک و انگشتشمار بود و به آنها میسیونر آزاد گفته میشد، آنها در حدود زمانی ۱۰۰ سال به ایران آمدند و اقامت کردند و با قشرهای مختلف جامعه آشنا شدند و مجادله و تبلیغ کردند و سپس شرح دیدهها و شنیدهها و فعالیتهای خود را برای حامیان خود فرستاند که مشهورترین و مؤثرترین آنها عبارتند از:
۱- «هوکر» و «روفر»:
دو پزشک میسیونر آلمانی که مقارن مرگ نادرشاه افشار در نیمهی قرن ۱۸ میلادی به سوی ایران و یزد حرکت کردند و در راه به مداوای بیماران و تبلیغ پرداختند به اصفهان و یزد و بوشهر رفتند و سپس از آنجا به بصره و مصر رفتند در آنجا روفر فوت کرد ولی هوکر خود را به انگلستان رسانید و گزارش کار خود را ارائه نمود.
۲- «هنری مارتین»:
هنری مارتین انگلیسی که سخت تحتتأثیر اندیشههای «وزلی» و «جنبش متدیستی» او بود در آغازین سالهای اوج دو رویه تمدن بورژوازی غرب در ایران توانست به عنوان فعالترین و نامدارترین کشیشان وابسته به استعمار غرب خودنمایی کند. او در سال ۱۸۱۱م/ ۱۲۲۶ق با معرفی و کمک «سرجان ملکم» از کارگردانان کمپانی هند شرقی که پیش از این تاریخ بارها به ایران آمده بودند به ایران آمد و در شیراز اقامت گزید. او از هر فرصتی برای ضدیت با اسلام و به سود مسیحیگری استفاده کرده و شروع به بحث میکرد او برای بحث و جدل و پدید آوردن سرگردانی فکری و عقیدتی در دیگران» از جمله جوانان تازهکار و زودباور زمان و مکان نمیشناخت. او در ایران کتاب عهد جدید را به فارسی ترجمه کرد، ترجمهای روان و شیوا و سپس آنرا توسط «سرگور اوزلی» – سفیر انگلیس در ایران- به فتحعلیشاه تقدیم کرد. به طور خلاصه فعالیتهای او در ایران به قرار ذیل میباشد:
الف) اظهار نفرت و دشمنی نسبت به ایرانیان:
او همهی افراد غیرپروتستان را دشمن و کافر و ملهد میدانست، به خصوص مسلمانان را تا حدی که آشکارا میگوید: «من هنوز بر این باور هستم که سرشت انسانی، در پستترین جلوهی خود یک مسلمان است» و از خدا میخواهد که به زودی قلمرو نفرتانگیزشان نابود گردد و در نوشتهای، از سرزمین فارس و مردم آن یکسره اظهار بیرازی نموده است، با آنکه مورد لطف و مهماننوازی گرم میزبانان خود، در شیراز و تهران قرار گرفته و بهرهمند بود.
ب) معرفی ویژهی مارتین به ذینفوذان ایرانی:
هنری مارتین توسط ملکم به سرگور اوزلی سفیر وقت انگلیس در ایران معرفی شد این پیوند تنگاتنگ میان کارگردانان سیاست انگلیس و نمایندگان رسمی کیش مسیح به روشنی از یکی بودن خواستها و آرمانهای کلیسا و استعمار حکایت دارد. و در واقع کلیسا و کارگزاران آن را جز به عنوان ابزار استعمار نمیتوان به درستی شناسایی کرد. هنری مارتین از همکاری و دوستی نزدیک دیگر کارگردانان استعمار که تحت سرپرستی اوزلی در ایران کار میکردند مانند «موریه» و «دارسی» نیز برخوردار بود مارتین در نوشتههایش آشکارا به فعالیتهایش در هماهنگی با شبکهی جاسوسی موجود در ایران اشاره کرده است.
ج) فعالیت در شیراز:
او به محض ورود به شیراز کار معمولی خود یعنی به راه انداختن بحثهای مذهبی و جدلی را آغاز کرد و در بحثهای خود به ویژه در خصوص نبوت پیامبر اسلام(ص) و اعجازهای او ایجاد تردید میکرد و ملکم هم به عنوان نمایندهی بانفوذ کمپانی هند شرقی انگلیس میخواست اصولاً پیامبری اسلام در سرزمین اسلامی ایران مورد پرسش و شک قرار گیرد و علمای ایران و خود به خود مردم دیگر در این زمینه سرگرم بحث و جدل شوند و به نظر میرسید این روند از دیدگاه ملکم و هنری دستکم در بنیاد باورهای مذهبی برخی مردم سستی پدید میآورد و به هر حال در مجموع برای سیاست کمپانی هند شرقی نه تنها بیزیان بلکه پُرسود بود.
د) مناظره با علمای شیعه: هنری مارتین به این نتیجه رسیده بود که باید با علماء برجسته و مراجع تقلید شیعه نیز رویاروی شود و جدل کند و از آن رهگذر به آرمان خود در چارچوب سوداگری و سودگرایی استعمار انگلیس نزدیک شود. او در شیراز با تنی چند از علماء و همچنین مشایخ صوفیه مناظره و جدل کرد و در راه تهران نیز در اصفهان با ملاعلی نوریاصفهانی به مناظره پرداخت و خواست در قم نیز با میرزایقمی بحث کند، که میرزا او را نپذیرفت.
هـ) تأثیر فعالیتهای مارتین در ایران:
گرچه تلاشها و مناظرهها و جدلهای مارتین نتوانست شمار چشمگیری از مردم ایران را به آیین مسیح در آورد اما کنجکاوی عمومی و بیمانندی را به خصوص در تبریز نسبت به انجیل برانگیخته بود تا حدی که «ژوزف ولف» میسیونری که بعداً به ایران آمد مینویسد که:
« چراغی که مارتین در ایران برافروخت هرگز خاموش نخواهد شد. »
در سال ۱۸۲۵م/۱۲۴۱ق وزیر بریتانیا از تبریز اینگونه پیرامون مارتین، مبالغهآمیز سخن گفته است:
« هنری مارتین اثری بر ایران گذارده است که هیچ شخص دیگری نمیتواند امیدوار باشد که به همان اندازه چنین کند زیرا وی نه تنها برای کاری که به عهده گرفته بود کاملاً مناسب بود بلکه شاید نخستین روحانی مسیحی بود که نشان داد در هر دانشی که ایرانیان به حد اعلی آن را گرامی میداشتند به ایرانیان افضل است. »
نوشتهها و گفتههای هنری مارتین به ویژه ترجمهی فارسی رواو و شیوای او از عهد جدید و تلاش کارگزاران استعمار انگلیس در چاپ و پخش آن، هم رهبران مذهبی ایران و هم سیاستمداران دربار قاجاری را دچار بیم و نگرانی کرده بود. تا حدی که اقدام به نگارش رسالههایی برضد او نمودند.
و) سرانجام انجیل مارتین:
– هنری مارتین در سال ۱۸۱۲م در راه بازگشت به انگلیس در «توقات» ترکیه در حالی که از بیماری و تب رنج میبرد در سن ۳۱ سالگی جان سپرد. اوزلی ترجمهی کتاب عهد جدید را به شاه قاجار تقدیم کرد و منتظر نماند تا انجمن کتاب مقدس در خصوص چاپ انجیل او تصمیم بگیرد وی خود نسخهای از ترجمهی فارسی عهد جدید را به روسیه برد و آن را در سال ۱۸۱۵م به کمک یکی از شاهزادگان روسی که سرپرستی انجمن کتاب مقدس روسیه را بر عهده داشت در شهر «پترزبورگ» به چاپ رسانید و حدود ۵۰ سال کتاب مرجع برای مُبلغانی که به ایران میآمدند بود.
۳- پیتر گوردون:
وی یکی از «مُبلغان» آزاد و منفردی بود که پس از مرگ هنری مارتین به ایران سفر کرد. او در واقع ناخدای یک کشتی تجاری بود که ظاهرا به سبب شکست در یک معاملهی بازرگانی در مسیر کلکته و روسیه کار خود را رها کرد و بر آن شد تا ضمن همکاری با «انجمن تبلیغی ادینبرو» مبنی بر پخش رسالات مذهبی و تبلیغ مردم به مسیحیت از ایران نیز دیدن کند انجمن ادینبرو از جمله انجمنهای تبلیغی تأسیس شده در اواخر قرن ۱۸م در انگلستان به شمار میرفت و در آن ایام فعالیت گستردهای را در قفقاز آغاز کرده بود.
پیتر گوردون پس از انعقاد قرارداد با انجمن تبلیغی ادینبرو، میسیون انتقال رسالات تبلیغی و انجیل در ایران شد و در سال ۱۸۲۰م از مرزهای شمالی وارد ایران شد. وی بعدها شرح سفر خود را با عنوان «بخشی از دفتر روزانهی سفر در ایران» در ۱۸۳۰ میلادی چاپ و منتشر کرد.
پیترگوردون در قم با استقبال عامهی مردم روبهرو نشد و اجازهی لمس قرآن را نیافت و در اصفهان با آنکه رسالات مذهبی را در بازار پخش کرد و مانند مارتین با یکی از روحانیون به مباحثه پرداخت، متوجه شد که به سبب اختلاف در شیوهی ولادت، زندگی و مرگ عیسی مسیح(ع) ادامهی بحث بیهوده است.
گوردون در شیراز به غلط تصور کرد که این شهر برای تبلیغ مسیحیت آماده شده است که معتقد بود که شیراز به دلیل نزدیک بودن به هندوستان و دور بودن از پایتخت یکی از بهترین مراکز تبلیغی برای اشاعهی آیین پروتستان خواهد شد. او به انجمن تبلیغی ادینبرو پیشنهاد کرد برای پیشبرد مقاصد تبلیغی خود بهتر است مُبلغانی مسلط به زبانهای فارسی، عربی و عبری برای آموزش و تعلیم قشرهای مختلف مردم، خاصه یهودیان به شیراز بفرستند و در مقابل مُبلغانی برای توزیع رسالات و کتب مذهبی و تبلیغ ارامنه در اصفهان مستقر کنند.
به هر تقدیر پیشینه پیتر گوردن به عنوان یک ناخدای کشتی و تغییر رویه او به سمت انجام امور تبلیغی در ایران امری عادی به نظر نمیرسد او در مذاکره با انجمن تبلیغی ادینبرو آمادگی خویش را برای فعالیت در منطقهای اعلام کرد که پیش از آن در مسیر معاملات بازرگانی وی از کلکته به روسیه قرار داشت. از طرف دیگر سفراو مقارن ایامی است که دولت انگلستان برای حفط منافع سیاسی خود در شرق خاصه هندوستان به کسب اطلاعات جامعی از موقعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی سرزمینهای شرقی از جمله ایران نیازمند بود و میتوانست اطلاعات مورد نیاز را بدون هیچ برخورد سیاسی و دیپلماتیک در اختیار کارگزاران دولت انگلستان قرار دهد. بدین ترتیب این بار نیز فعالیت تبلیغی یک مُبلغ انگلیسی به گونهای با اهداف سیاسی انگلستان در ایران دورهی قاجار ارتباط یافت.
۴- ژوزف ولف:
او مردی آلمانیتبار بود که پدرش یک روحانی یهودی بود ولی او مسیحی شد و برای تحصیل به رم رفت ودر کمبریج به یادگیری زبان فارسی و عربی پرداخت و الهیات مسیحیت را یاد گرفت و برای تبلیغ بین یهودیان به «کلیسای انگلیکن» پیوست و در انجمن لندن برای اشاعه مسیحیت در بین یهودیان به فعالیت پرداخت و سرانجام همچون مارتین داوطلب شد تا به عنوان واعظ به شرق میانه بیاید. او سفر خود را در سال ۱۸۲۱م آغاز کرد و ۵ سال به طول انجامید. او در سال ۱۸۲۴ وارد بوشهر شد و از اصفهان، تبریز، تهران، شیراز، کازرون و کاشان دیدن کرد و در تمامی این شهرها با یهودیان و مسلمانان دربارهی مسیحیت به بحث پرداخت او یک بار در شهر تبریز از ساعت ۱۰ صبح تا شش بعدازظهر به شش زبان؛ آلمانی، انگلیسی، ایتالیایی، روسی، سریانی و فرانسوی موعظه کرد.
فعالیتهای او سیاسی- تبلیغی بود و شرح سفر خود را در کتابی با عنوان تحقیقات و زحمات تبلیغی بین یهودیان، مسلمانان و سایر فرق به تفصیل بیان کرده است. او در خراسان با نائبالسلطنه عباسمیرزا ملاقات نمود و به او پیشنهاد تأسیس مدرسه در ایران را ارائه نمود که مورد استقبال عباسمیرزا قرار گرفت.
فعالیت ولف با سیاستهای استعماری کشورهای استعمارگر هماهنگ بود یکی از مهمترین نتایح فعالیت تبلیغی ولف برای استعمار تحقیقات وی دربارهی اقلیت یهود در شرق به ویژه در ایران بود تحقیقات ولف در زمینهی اقلیت یهود، سرآغازی برای نگاهی ویژه به یهودیان شرقی از جانب کلیسا شد. او تلاش خود را برای شناسایی یهودیان و اسباط گمشدهی آنها دربین افغانها متمرکز کرد چون در اروپا شایع شده بود که افغانها اسباط گمشدهی یهود هستند. با توجه به پیشینهی اندیشه رایج و سیاست انگلستان مبنی بر حمایت از یهودیان در شرق و ترغیب آنان به مهاجرت به فلسطین میتوان چنین نتیجه گرفت که فعالیتهای ولف در زمینهی شناسایی یهودیان تاحدودی از این امر نشأت میگرفته است، او مینویسد:
« برای نخستین بار مسیحیت را به یهودیان مقیم افغانستان، ایران، بخارا، دشتترکستان، خراسان، سمرقند و تاتارهای چینی شناساندم و جمعی از یهودیان؛ بخارا، صفا، مصر، یافا و یمن را تعمید دادم، من اولین بار مسئله یهود را در دانشگاههای اکسفورد، اوترخت، لیدن و در کنگرهی امریکا مطرح کردم. »
سرانجام، دنبال فعالیتهای گسترده و مداوم ژوزف ولف برای تبلیغ یهودیان شرق میانه، خاصه ایران «انجمن لندن برای اشاعهی مسیحیت در میان یهودیان» در سال ۱۸۴۴م اولین مُبلغان مسیحی را برای فعالیت در جوامع یهودی ایران اعزام کرد.
ازسوی دیگر باتوجه به این که مقارن قرن نوزدهم میلادی ایران ازنظر موقعیت سوقالجیشی و استراتژیک به عنوان دروازه دسترسی به هندوستان همواره مورد توجه دولتهای انگلستان و روسیه قرار داشت سفرهای مکرر ولف به شرق میانه را نمیتوان با اهداف سیاسی و استعماری انگلستان در این ناحیه بیارتباط دانست خاصه آنکه حضور ولف به عنوان مبلغ مذهبی در شرق میانه کمتر از سفر کارگزاران سیاسی و نظامی انگلستان توجه امرا و اهالی آن ناحیه را جلب میکرد.
به طور خلاصه دستاوردهای ولف عبارتند از:
۱- ملاقات با قشرهای مختلف مردم و جلب توجه آنها به مسیحیت به عنوان نمونه میرزا ابراهیم شیرازی است که هزینهی سفر وی به انگلستان را فراهم کرد و او به عنوان استاد زبان فارسی و عربی در کالج هند شرقی (هیلی بری) به کار مشغول شد او با یک زن انگلیسی مسیحی ازدواج کرد و فرزند او نیز نامی مسیحی داشت، به طور حتم او یکی از دستپروردههای ولف است.
۲- تحقیق در مورد نسطوریان مقیم ارومیه و خسروی.
۳- سفر به دیگر نقاط شرق میانه و تبلیغ در آن سرزمینها مانند؛ جده، قاهره، یمن و….
۴- تعامل میان یهود و مسیحیت در ایران و ایجاد شعبهی انجمن اشاعهی مسیحیت در میان یهودیان در ایران که در سه شهر؛ اصفهان، تهران و همدان مرکز تبلیغی تأسیس کردند.
۵- آنتونی نوریس گرووز:
از دیگر مُبلغان منفرد بود که یکی از بنیانگذاران «انجمن برادران پلیموت» و دندانپزشکی از اهالی «اکستر» (Exeter) بود، او در سال ۱۸۲۶م برای انجام امور تبلیغی در هندوستان به عضویت «انجمن تبلیغی کلیسا» درآمد و به پیشنهاد انجمن، خود را برای سفر به ایران آماده کرد. او در سال ۱۸۲۹م به همراه همسر، فرزندان، خواهر، دوشیزهای به نام «تیلور»، یک جوان اسکاتلندی به نام بوتی و مردی کرولال به نام «کیتو» به ایران سفر کرد.
آنها ابتدا به قفقاز رفتند و به انجمن تبلیغی ادینبرو پیوستند و سپس به تبریز آمدند و بعد به بغداد رفتند و به فراگیری زبان فارسی، عربی و مطالعه دربارهی قشرهای مختلف مذهبی در آن ناحیه مانند مسلمانان، ارامنه و یهودیان. «گرووز» درصدد بود به ایران باز گردد و در شیراز و اصفهان به فعالیت بپردازد اما پس از سه سال که در بغداد بود، همسرش بیمار شد و درگذشت و او نیز به هندوستان رفت و در آنجا به تبلیغ پرداخت.
۶- جان کیتو:
یکی از اعضای هیئت تبلیغی گرووز بود که ناشنوا و لال بود، او از اعضای «کالج تبلیغی ایز لینگون» به شمار میرفت و اگر چه در واقع مراقبت از کودکان گرووز را بر عهده داشت و پس از یک سال اقامت در بغداد همراه یک مبلغ منفرد دیگر به نام «فرانسیس نیومن» به منظور بازگشت به انگلستان راه ایران را در پیش گرفت او در سال ۱۸۳۳م در تهران و تبریز اقامت گزید و نتیجهی این اقامت او بعدها که به انگلستان برگشت و در رشتهی الهیات مدرک دکتری گرفت حاصل شد. او شروع کرد به تألیف کتب الهیات مسیحی منجمله؛ انجیل مصور، تاریخ فلسطین، دایرهالمعارف، ادبیات انجیلی و…. و دو کتاب نیز با عنوان «نظری به دربار ایران با توجه به کاربرد کتاب مقدس» و «کشور و مردم ایران» در مورد ایران نوشت که وضع ایران را در دورهی سالهای پایانی حکومت فتحعلیشاه قاجار توصیف کرده است.
۷- ژاکوب ساموئل :
حدفاصل بین حضور مکرر ژوزف ولف در ایران و استقرار هیئت رسمی «انجمن لندن برای اشاعهی مسیحیت در میان یهودیان» یک مبلغ منفرد به نام ژاکوب ساموئل به ایران آمد. البته زمان حضور او و نوع زندگی و فعالیت او در پردهی ابهام است.
او برای بررسی وضع یهودیان شرق میانه، به بغداد و عربستان و شیراز سفر کرد و مدتی در تهران اقامت گزید، سپس برای تحقیق دربارهی امکان وجود اسباط گمشدهی یهودیان به داغستان رفت.
سرانجام ساموئل در سال ۱۸۳۷م به عنوان نمایندهی «انجمن کتاب مقدس برای بریتانیا و خارج» در ایران و کشورهای همجوار آن انتخاب شد. از این پس چندین کتاب دربارهی امور تبلیغی در شرق میانه تألیف کرد که در ادوار بعد، مبلغان اعزامی به این نواحی از آنها استفاده کردند.
با این حال سفر وی به شرق، بهخصوص هندوستان، ایران و داغستان و سکوت منابع در تبیین جزئیات فعالیت تبلیغی و پیشینهی اجتماعی وی سبب میشود تا علاوه بر مأموریت تبلیغی و مذهبی شکل خاصی از فعالیتهای سیاسی را در کارنامهی وی در نظر گرفت که بیشک با تکیه بر اهداف انگلستان در شرق، نوعی دیگر از ارتباط و سنخیت فعالیتهای تبلیغی مُبلغان انگلیسی با ارکان سیاسی دولت متبوعه آنان را متجلی میسازد.
۸- رابرت بروس:
رابرت بروس یک مُبلغ ایرلندی از اعضای کالج «تثلیث دوبلین» بود که در ۲۵ سالگی به عنوان کشیش تعمید داده شد و برای خدمت در انجمن تبلیغی کلیسا در ناحیهی پنجاب هندوستان مستقر گردید. وی از آنجا که طی اقامت در هندوستان با فارسیزبانان بسیاری روبهرو شده بود، تصمیم گرفت برای تکمیل زبان فارسی خود و اصلاح ترجمهی انجیل هنری مارتین، مدتی در ایران به سر برد. از این رو در سال ۱۸۶۹م به عنوان تنها نماینده انگلیسی دولت انگلستان در جلفای اصفهان مستقر شد تا ترجمهی فارسی انجیل و تورات را اصلاح کند و کتاب دعایی را به زبان ارمنی ترجمه کند.
ورود بروس به اصفهان همزمان با دوران قحطی و شیوع وبا در اصفهان بود. او پس از اینکه همسرش در سال ۱۸۷۰م به او ملحق شد، کار رسیدگی به آسیبدیدگان را آغاز کرد و حدود ۰۰۰/۷ نفر را که ۰۰۰/۲ نفر آنها ارمنی بودند، تحت پوشش قرار داد. بدین ترتیب حدود ۰۰۰/۱۶ پوند از لندن و مبلغی حدود ۰۰۰/۱ پوند به عنوان اعانه برای قحطیزدگان بهخصوص ارامنه، یهودیان جلفا و اصفهان به دست بروس رسید.
بروس طی ۵ سال اقامت خود در ایران علاوه بر انجام امور خیریه که در نهایت برای جلب توجه اهالی اصفهان و جلفا نسبت به فعالیتهای هیئت تبلیغی بود تبلیغ و ترویج آراء و عقاید مسیحیت پروتستان را نیز بر عهده داشت وی مراسم مذهبی را در محل اقامت خود به زبان فارسی برگزار میکرد. وی بر آن بود که علاوه بر ارامنه سایر اهالی جلفا و اصفهان مانند مسلمانان و یهودیان را نیز به پذیرش آراء و عقاید پروتستان دعوت کند.
فعالیتهای بروس بیشتر در دو زمینه:
۱- فعالیتهای مذهبی- تبلیغی
۲- فعالیتهای آموزشی- تبلیغی
استوار بود در راستای فعالیتهای مذهبی بروس به دلیل تسلط به زبان فارسی، علاوه بر ترجمه و تصحیح کتب مقدس، برای اهالی جلفا موعظه میکرد و از ترجمهی متون مذهبی به زبان فارسی برای جلبتوجه عامهی مردم سود میجست همچنین بروس کلاسهایی برای فراگیری زبان انگلیسی برای بزرگسالان تشکیل داده بود و پس از این کلاسها مراسم عبادی را به شیوه ی ارامنه برگزارمیکرد که باعث ایجاد انگیزه بین ارامنه جهت حضور در هیئت میشد.
در بخش فعالیتهای آموزشی بروس به پیشنهاد برخی از ارامنه و با همکاری «کاراپت هوانس» که یکی از مُبلغینی بود که برای کمک به آو آمده بودند مؤسسهای برای آموزش پسران ارمنی در سال ۱۸۷۴م تأسیس نمود و سال بعد حدود ۱۳۱ نفر شاگرد داشت که همگی به جز ۳ نفر ارمنی بودند در حدود ۱۵ سال حدود ۵۶% به دانشآموزان آن اضافه شد که تعدادی از آنها کودکان بیسرپرست بودند که تحت سرپرستی انجمن تبلیغی کلیسا قرار گرفته بودند و برنامهی درسی این مدرسه عبارت بود از: آموزش زبان لاتین، انگلیسی و فرانسه، چهار کتاب اول هندسهی اقلیدسی و جبر که با برنامهی درسی سیکل اول دبیرستان در انگلیس تطبیق داشت. علاوه بر این مدرسهی پسرانه یک مدرسهی دخترانه نیز ایجاد کرد و همچنین کلاسهای خاص برای تعلیم فنون و حرف مختلف از جمله؛ نجاری برای پسران و خیاطی، سوزندوزی و برودریدوزی برای دختران در نظر گرفته شده بود که این کلاسها مورد استقبال دانشآموزان و خانوادهها قرار گرفت. سرانجام پس از ۶ سال فعالیتهای بروس و گزارشات او به انجمن تبلیغی کلیسا مؤثر مواقع شد و انجمن تبلیغی کلیسا متقاعد شد تا فعالیت بروس در ایران را به رسمیت بشناسد و بدینترتیب در تابستان سال ۱۲۹۱ق/۱۸۷۵م اولین هیئت انجمن تبلیغی کلیسا به طور رسمی کار خود را در ایران و در جلفا آغاز کرد و از پشتیبانی و حمایت دائمی و رسمی این انجمن برخوردار شد.
تقسیم حوزهی فعالیت:
میسیونری و انجمنهای تبلیغی:
از دوران رابرت بروس به بعد انجمنهای تبلیغی مختلفی در ایران فعالیتهای رسمی و گروهی خودرا آغازنمودند که این انجمنها را میتوان به دوگروه انگلیسی و امریکایی تقسیم کرد. البته یک گروه فرانسوی نیز بودند که چندان حضور پُررنگی در مقابل امریکا و انگلیس نداشت.
با رسمیت یافتن فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در سال ۱۸۷۵م مقارن با بیستوهفتمین سالگرد حکمرانی ناصرالدینشاه قاجار بروس و همسرش و کاراپت هوانسی با همکاری چند تن از اهالی جلفا درصدد توسعهی انجمن برآمدند اما این کار نیاز به بررسی و تحکیم موقعیت خود آنها در جلفا داشت از این رو مقدمات تأسیس مراکز بعدی هیئت انجمن تبلیغی کلیسا تا حدود ۲۲ سال بعد یعنی تا سال ۱۸۹۷م فراهم نشد.
پیش از این تاریخ مبلغان وابسته به هیئتهای تبلیغی انگلیسی و امریکایی برای تعیین محدوده فعالیتهای تبلیغی خود و به منظور جلوگیری از تداخل در انجام این امور مجمعی را در اواخر حکومت ناصرالدینشاه یا اوایل حکومت مظفرالدینشاه در سیزدهمین گردهمایی سالانهی هیئتهای تبلیغی در تهران برگزار کردند و در این مجمع مبلغان آیین پروتستان جمع شدند یعنی آمریکاییها و انگلیسیها ولی فرانسویها چون کاتولیک بودند و با آنکه در شمال فعالیت میکردند حضور نیافتند.
طبق مصوبات این مجمع حوزهی فعالیت مبلغان پروتستان انگلیسی و امریکایی در ایران با توجه به مدار۳۴ درجهی جغرافیایی به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد. و مناطق شمالی این مدار محل فعالیت مبلغان امریکایی و مناطق واقع در جنوب این مدار ۳۴ درجه به حیطهی فعالیت مبلغان انگلیسی اختصاص یافت. اساس این تقسیمبندی از شیوهها و مقاصد تبلیغی این دو گروه نشئت میگرفت.
آمریکائیان از بدو ورود به ایران در ثلث اول قرن نوزدهم میلادی در مناطق تجمع نسطوریان واقع در آذربایجان و کردستان مستقر شده بودند و در مرحلهی اول کار خود را بر تبلیغ بر گروه مسیحیان بومی ایران متمرکز کرده بودند و همچنین مراکزی را در قسمت شمال قبل از رسمیت یافتن هیئت انجمن تبلیغی کلیسا در جلفا مانند؛ تبریز، تهران، کرمانشاه، مشهد و همدان، شامل مؤسسات آموزشی و پزشکی تأسیس کرده بودند و در واقع عملاً نواحی شمال ایران حوزهی تبلیغی مبلغان امریکایی «پرزبیترین» محسوب میشد. در حالی که فعالیت مبلغان انگلیسی [غیراز مبلغان وابسته به هیئت «سراُسقف اعظم کانتربوری برای کلیساهای آسوری» که برای مدت محدودی در مرزهای شمال غربی ایران مستقر بودند]، بیشتر بر تبلیغ ارامنه و یهودیان ایران متمرکز بود که گروه قابلتوجهی از آنها در جنوب مدار ۳۴ درجه مستقر بودند.
پس از تقسیم ایران به دو قسمت شمال و جنوبی برای فعالیتهای تبلیغی هیئت انجمن تبلیغی کلیسا در جلفا درصدد برآمد تا شعب دیگر این انجمن را در شهرهای مهم حوزهی تبلیغی خود یعنی؛ شیراز، کرمان و یزد تأسیس کند و لذا رابرت بروس یک سال پس از این مجمع از انجمن تبلیغی کلیسا درخواست مبلغانی را با خصوصیات زیر برای گسترش دامنهی فعالیتها در جنوب ایران نمود:
۱- حدوداً به شش زبان زندهی دنیا مسلط باشد.
۲- حسابدار خوبی باشد.
۳- مدیر خوبی برای نمایندگان و مدیران باشد.
۴- توانایی تحمل مشقات طول سفر را داشته باشد.
بدینترتیب با اعزام شماری از مبلغان انگلیسی ایرلندی و استرالیایی مراکز «انجمن تبلیغی کلیسا» در شهرهای مزبور، روستاها و توابع آنها ایجاد شدند و تا آغاز جنگ جهانی اول ۱۹۱۴م از فعالترین هیئتهای تبلیغی پروتستان در ایران بودند:
۱- فعالیتهای انجمن را در اصفهان و جلفا، رابرت بروس برعهده داشت و فعالیتهای آموزشی، اجتماعی، پزشکی، تبلیغی و مذهبی مختلفی را سرپرستی میکرد که شرح آن گذشت.
۲- فعالیتهای انجمن در کرمان با ورود مبلغی به نام «هنری کارلس» به کرمان در سال ۱۹۸۷م شروع شد و پس از بررسی اوضاع و موقعیت کرمان و مساعد بودن اوضاع برای فعالیت پیشنهاد اعزام مبلغ را نمود و در سال ۱۹۸۸ با ورود یک زوج استرالیایی به کرمان مقر دائمی هیئت انجمن تبلیغی کلیسا در کرمان تأسیس گردید و یک ماه بعد کارلس بیمار شد و درگذشت. در کرمان انجمن هممانند اصفهان فعالیت خود را بر اساس فعالیتهای سهگانه؛ آموزشی، پزشکی و مذهبی استوار کرد. مبلغان و مبلغات زیادی در این سه نوع فعالیت مشغول خدمت بودند و همچنین در امر اجتماعی قالیبافی. برنامههای درسی مدارس هر روز با دعای ربانی شروع میشد و پس از یک ساعت تدریس دروس مختلف ۱۵ دقیقه انجیل خوانده میشد و شاگردانش به موعظهای با مفاهیم تبلیغی مورد نظر مبلغان گوش میدادند. در امور پزشکی نیز دکتر «دادسن» اولین بیمارستان مجهز را تأسیس نمود که همانند بیمارستان اصفهان از دو بخش زنانه و مردانه تشکیل میشد.
۳- فعالیتهای انجمن در یزد از سال ۱۸۹۸م با اعزام «دکتر وایت» با تأسیس بیمارستان شروع شد و بعد از ۶ ماه یک روحانی به نام «ناپیر مالکم» آنجا رفت و امور مذهبی را بر عهده گرفت. پس از چند وقت مبلغان دیگری به آنها اضافه شدند و فعالیت انجمن به صورت سازمانیافته در یزد رونق گرفت و در سه شاخهی؛ آموزشی، پزشکی و مذهبی تا پایان دورهی قاجاریه به فعالیت خود ادامه داد.
۴- فعالیت انجمن در شیراز با تأسیس دو مدرسهی پسرانه و دخترانه آغاز شد و سال شروع فعالیتهای انجمن در شیراز کاملاً مشخص نیست، گروهی آن را در سال ۱۹۰۰م میدانند و بعضی آن را از سال ۱۹۰۵م میدانند۲۲ مدرسهی پسرانه پس از مدت کوتاهی تعطیل شد ولی مدرسهی دخترانه با مدیریت «الاجرارد» به نام دبیرستان دخترانهی مهرآیین به کار خود ادامه داد. از مهمترین مُبلغان تبلیغی کلیسا در شیراز میتوان به «نورمن شارپ» اشاره کرد که از سال ۱۹۲۴م در یزد بود و پس از ویرانی کلیسای یزد بر اثر سیل در سال ۱۹۴۱م به شیراز آمد. او چند کلیسا در شیراز و قلات از توابع شیراز با نام «شمعون غیور» و «تجلیل مسیح» و کلیسایی در بوشهر با نام «ظهور مسیح» ایجاد کرد و پس از بازنشستگی از انجمن کلیسا در دانشگاه شیراز به عنوان استاد کرسی پارسی باستان و پارسی میانه به تدریس پرداخت.
گروههای زنان مُبلغ- میسیونرهای زن:
یکی از مؤثرترین گروههای تبلیغی در ایران گروه زنان مُبلغ بودند که در آغاز قرن نوزدهم میلادی زمینهی حضورشان در ایران فراهم آمد در واقع پس از اقامت رابرت بروس در ایران و پس از بازگشت از سفر به انگلستان و ایرلند، اولین مُبلغ زن برای کمک به هیئت او به ایران آمد وی دوشیزه «ایزابلا رید» از اهالی ایرلند بود که عضو «انجمن برای اشاعهی تحصیلات زنان در شرق» بود و جدای از انجمن تبلیغی کلیسا و پس از او زنان مبلغ دیگری به صورت انفرادی یا گروهی برای فعالیت به ایران آمدند و در انجمن تبلیغی کلیسا مشغول شدند منجمله؛ «میس ویلسون». برخی از این زنان به عنوان آموزگار تعلیم و تربیت دانشآموزان را به عهده گرفتند و برخی به عنوان پرستار یا پزشک در بیمارستانها مشغول شدند.
معروفترین آنها «ماری بِرد» بود که در ایران او را به نام مریم میشناختند، او عضو انجمن تبلیغی کلیسا بود او ۶ سال در جلفای اصفهان بود و سپس به انگلستان بازگشت و مجدداً در دوران مظفرالدینشاه به ایران آمد و به یزد و کرمان رفت او زبان فارسی را به خوبی یاد گرفت و برخی امور پزشکی را بر عهده گرفت او درمانگاهی در بازار اصفهان دایر کرد و به کار خود در درمانگاه پرداخت.
او همچنین با سفر به روستاها و شهرهای اطراف با قشرهای مختلف مردم در ارتباط بود و کتاب و وسایلی را که در طول سفر به همراه داشت بین آنان پخش میکرد. او گاه حدود ۳ ساعت برای مردم موعظه مینمود. در سالهای پایان دورهی قاجاریه نزدیک به چهل زن مُبلغ در ایران فعالیت میکردند.
گروه دیگری که در ایران فعالیت کردند «انجمن تبلیغی زنانهی کلیسای انگلستان» بود. زنان بهتر از مردان در میان خانوادهها نفوذ میکردند و با رفت و آمد به خانهها و با متمایل کردن یک فرد خانواده باعث میشدند که دیگر زنان فامیل و وابسته به او و فرزندان او نیز کمکم متمایل به مباحث مسیحیت شوند و کمکم جذب گردند.
گروههای میسیونری که به طور تشکیلاتی در ایران فعالیت کردند:
در نتیجه تحولاتی که در پایان قرن هجدهم میلادی/ دوازدهم هجریقمری در اروپا به وقوع پیوست و با آغاز دورهی هیئتهای جدید در اروپا و ایالات متحدهی امریکا گروهی از مُبلغان پروتستان به ایران اعزام شدند.
بنابراین هیئتهای تبلیغی مسیحی در ایران به سه دستهی اصلی پروتستان، کاتولیک و ارتدوکس تقسیم میشدند که هر یک خود شعبههای مختلف داشتند که مهمترین هیئتهای فعال در دورهی قاجاریه در ایران عبارتند از:
الف) هیئتهای پروتستان:
۱- مُبلغان آلمانی وابسته به هیئت تبلیغی بازل که از سال ۱۸۲۲م/۱۲۶۷ق به ایران آمدند و در ناحیهی آذربایجان و کردستان به انجام امور فرهنگی و تأسیس مدرسه به تبلیغ آیین خود پرداختند اما به سبب هزینهی سنگین مأموریت و بیحاصل بودن فعالیتها این گروه در سال ۱۸۳۶م/۱۲۷۱ق ایران را ترک کردند.
۲- مُبلغان امریکایی «پرزبیترین» که تقریباً همزمان با مبلغان آلمانی به ایران آمدند و از ارومیه دیدن کردند اما فعالیت اصلی آنان در سال ۱۸۳۴م/۱۲۷۱ق آغاز شد آنها به تدریج در؛ تبریز، تهران، رشت، کرمانشاه، مشهد و همدان مستقر شدند و با ایجاد؛ بیمارستان، چاپخانه، کلیسا و مدرسه به تبلیغ آراء و عقاید خود پرداختند در واقع مُبلغان امریکایی پرزبیترین اولین نمایندگان؛ سیاسی؛ فرهنگی و مذهبی دولت آمریکا در ایران بودند.
۳- مبلغان انگلیسی که به ۳ گروه اصلی تقسیم میشدند و عبارت بودند از؛ «انجمن تبلیغی کلیسا یا C.M.S»، «انجمن اشاعهی مسیحیت در بین یهودیان» و «هیئت سراسقف اعظم کانتربوری برای آسوریان- نسطوریان».
علاوه بر هیئتهای فوق گاه برخی هیئتهای موقت نیز مانند هیئت «پروتستان سوئیسی» برای تبلیغ مسیحیان بومی به ایران میآمدند که حوزهی فعالیت آنها بسیار محدود بود.
ب) هیئتهای کاتولیک:
۱- هیئت «لازاریستها» که از ۱۸۴۰م/۱۲۵۶ق در ایران مستقر شدند و در نواحی، تبریز، تهران، جلفای اصفهان و خسروآباد به کار پرداختند.
۲- هیئت «خواهران نیکوکار» یا «دختران سن ونسان دوپل» که تقریباً همزمان با لازاریستها فعالیت خود را در ایران و در مناطق یکسان آغاز کردند. هیئت خواهران نیکوکار و لازاریستها با تأسیس، بیمارستان، چاپخانه، کلیسا، مدرسه، مدرسه برای تربیت کشیش و مؤسسات خیریه برای کودکان بیسرپرست، به امور تبلیغی میپرداختند.
۳- هیئت «کار ملیتها» که در نواحی جنوب ایران مانند؛ بوشهر و خرمشهر فعال بودند.
ج) هیئتهای ارتدوکس:
هیئت مُبلغان «ارتدوکس روسی»، سومین شاخه از هیئتهای مسیحی اروپایی در ایران دورهی قاجاریه بود که در سطح محدودی در نواحی آذربایجان و مازندران فعالیت میکرد.
نگاهی کلی به فعالیتهای مُبلغان مسیحی (میسیونرها) در ایران:
در این بخش ما نگاهی اجمالی به ماهیت، شیوه و گسترهی فعالیت مُبلغان مذهبی- سیاسی از سه قرن پیش تاکنون میپردازیم. دورانی که فعالیتهای میسیونرها ماهیت استعماری به خود گرفت و رنگ سیاسی فعالیتها بر رنگ مذهبی غالب شد.
۱- ترجمه و پخش انجیل:
مقارن سالهای پایانی قرن ۱۸م/۱۳ق و با تأسیس و سازمان یافتن انجمنهای تبلیغی در اروپا به ویژه در انگلستان و به دنبال گسترش اهداف توسعهطلبانه و استعماری این دوران در مشرقزمین سیل مُبلغان پروتستان به سراسر جهان و به ویژه به سرزمینهای شرقی سرازیر شد. نظر به اهیمت زبان فارسی، مُبلغان مسیحی که در هندوستان فعالیت میکردند درصدد برآمدند برای پیشبرد مقاصد تبلیغی خود متن کتاب مقدرس را به زبان فارسی ترجمه کنند و نسخههایی از این کتاب را در اختیار عامهی مردم هندوستان قرار دهند. مهمترین و فعالترین این مبلغان هنری مارتین بود. وی طی سفر به ایران جهت آموزش بهتر و کاملتر زبان فارسی کتاب عهد جدید که شامل انجیلهای چهارگانه میشد را به فارسی ترجمه کرد و پس از مرگ او نیز این ترجمهها با کمی اصلاحات سه بار تجدید چاپ شد و در حدود نیم قرن از سال ۱۸۲۷م/۱۲۴۳ق به عنوان تنها ترجمه از انجیل در این سرزمین مورد استفاده قرار گرفت.
۲۶ سال بعد یک مُبلغ اسکاتلندی به نام «ویلیام گلن» (William Glen) که در قفقاز با هیئت تبلیغی بازل همکاری میکرد کار ترجمهی کتاب عهد عتیق را بر عهده گرفت، در واقع عهد عتیق نیز یکی از ابزار کار مُبلغان مسیحی بود. گلن مزامیر و کتاب امثال را نیز به فارسی ترجمه کرد مُبلغان منفرد، بازرگانان و نمایندگان سیاسی کشورهای اروپایی این دو کتاب و دیگر کتب و رسالات انجمنهای تبلیغی را پخش میکردند. سرانجام رابرت بروس پس از ورود به هندوستان و اقامت در ایران در ترجمهی کتاب «عهد جدید هنری مارتین» و «عهد عتیق گلن» تجدیدنظر کرد و آنها را دوبار تصحیح کرد. ترجمهی جدید بروس از عهد جدید از حدود سال ۱۸۹۱م/۱۳۰۹ق تا به امروز آخرین ترجمه از این کتاب است.
بروس به سبب ترجمهی این دو کتاب از سوی «انجمن انجیل برای بریتانیا در خارج» به عنوان نمایندهی انجمن در ایران انتخاب شد و بعد از او نمایندگان دیگری آمدند که فعالترین آنها مبلغی به نام «تیزدال» (Tizdall) بود.
مراکز اصلی «انجمن تبلیغی کلیسا» و «انجمن انجیل برای بریتانیا در خارج» در اصفهان و تهران متمرکز بودند و تقریباً در فاصله زمانی حدود صد سال از آغاز تا پایان دورهی قاجاریه ۱۷۴۱۲ جلد حاوی بخشهایی از تورات ۰۰۰/۲۰ جلد انجیل، ۰۰۰/۶۴ جلد عهد جدید به همراه عهد عتیق و مزامیر را چاپ و برای استفادهی عامهی مردم در ایران منتشر کردند. حال آنکه در آن زمان تعداد جمعیت باسواد ایران از ۰۰۰/۱۰ نفر بیشتر نبود.
۲- انتشار کتب مذهبی در کنار کتاب مقدس:
مبلغان مذهبی در سفرهای تبلیغی خود همواره شماری از کتب مذهبی را نیز به همراه داشتند و با تکیه بر مندرجات آنها موعظه مینمودند و سپس نسخههایی از آنها را به شنوندگان هدیه میکردند به عبارت دیگر کتب و رسالات مذهبی مسیحی در تاریخچهی فعالیت مُبلغان مسیحی اهمیت قابلتوجهی داشته است. و نگارش، چاپ و انتشار آنها از جمله فعالیتهای اصلی هیئتهای تبلیغی محسوب میشد. منجمله زندگینامهی مبلغان معروف و فعال.۲۳
۳- چاپ و نشر سرودهای روحانی مسیحی:
با ورود تیزدال به جلفا دوران طلایی خلق آثار ادبی در انجمن تبلیغی کلیسا آغاز شد، وی با خرید یک دستگاه تایپ و یک دستگاه چاپ که به دستگاه چاپ هنری مارتین معروف بود، چاپ و نشر کتب مختلف را آغاز کرد. سپس «هیئت انجمن تبلیغی کلیسا» با همکاری «هیئت تبلیغی مُبلغان امریکایی» کار ترجمهی کتب سرود مذهبی را در سطح وسیعتری آغاز کرد که نتیجهی آن چاپ سه دوره از ۳ کتاب سرودهای مذهبی با عنوان «سرودهای روحانی مسیحی» بود. اهمیت ترجمهی سرودهای مذهبی به حدی بود که تمامی مُبلغان حتی آنهایی که اطلاع کمی از کار ترجمه در سطح قابلتوجهی خوب بوده است. مُبلغان علاوه بر مراسم عبادی این سرودها را در بیمارستانها برای بیماران نیز میخواندند و موجب تعجب بیماران میشدند.
انجمن تبلیغی کلیسا در سال ۱۹۲۸م/۱۳۴۷ق مقارن سالهای پایانی دورهی قاجاریه کتابی مشتمل بر ۳۱ سرود را به فارسی و متناسب با آهنگهای شرقی چاپ و منتشر کرد و بدینترتیب یکی از مهمترین ابزار تبلیغ مُبلغان این هیئت را در اختیار آنان قرار داد.
۴- سفرنامهنویسی:
بیشتر مُبلغان مسیحی گزارش اقامت چندساله خود درایران و دیگرسرزمینهای شرقی را به صورت سفرنامه نوشته و تنظیم کردهاند که نهتنها برای امور تبلیغی مورد استفاده قرار میگرفتند بلکه یکی از مهمترین منابع تحقیق و پژوهشی در ادوار تاریخی جهان و ایران محسوب میشوند.
– سفرنامهی مبلغانی مانند «سانسون» کتاب دو جلدی «وقایعنگار کرملیتها» که تاریخچهی فعالیتهای مُبلغان مذهبی کاتولیک در ایران را بر اساس یادداشتها و گزارشهای آنان در حد فاصل قرون ۱۷ و ۱۸ بیان میکند.
– نامههای «بازن» (پزشک مخصوص نادرشاه) و نامههای کشیشانی که در حد فاصل دورهی صفویه تا پایان دوران افشاریه در ایران اقامت داشتهاند.
– خاطرات و یادداشتهای «هنری مارتین» که توسط اعضایانجمن تبلیغیکلیسا چاپومنتشرشد.
– یادداشتهای «پیتر گوردون» با عنوان بخشی از دفتر روزانهی سفر در ایران در سال ۱۸۳۰م.
– تألیفات «جان کیتو» با عناوین نظری به دربار ایران با توجه به کاربرد کتاب مقدس و کشور و مردم ایران.
– شرح سفرهای «ژوزف ولف» در سه کتاب.
– آثار «کلارا رایس» با عناوین «ماریبرد» در ایران۲۴ و «زنان ایرانی و رسوم آنها».۲۵
– اثر «ناپیر مالکم»۲۶ از مبلغان انجمن تبلیغی کلیسا در یزد با عنوان «۵ سال در یک شهر ایران».
– اثر اسقف «لینتون» با عنوان «شرحهای خلاصهی ایرانی» با مقدمهی سر پرسی سایکس
این سفرنامهها راهنمای مناسبی برای مُبلغان تازهکار و دواطلب انجام امور تبلیغی در سرزمینهای شرق مانند ایران بودند و همچنین منابع مهم تصمیمگیری حکومتهای استعماری جهت پیشبرد اهداف استعماری و تسلط بر حکومتها و سرزمینهای شرق.
۵- فعالیت پزشکی:
مُبلغان مسیحی معتقد بودند یک پزشک مُبلغ باید نسخهی زندهی انجیل باشد چون پزشکان میتوانند با التیام بخشیدن به دردهای بیماران تأثیر عمیقی در روحیهی آنها ایجاد کنند، بر این اساس آنان بر این باور بودند که پزشک هیئت تبلیغی نباید هیچگاه فراموش کند که وی در وهلهی اول یک مُبلغ است تا یک پزشک. در واقع همانگونه که در مجمع جهانی امور تبلیغ مسیحیت در سال ۱۹۱۰م/۱۳۲۸ق اعلام شد مراقبتهای پزشکی، بخش درست و ضروری کار تبلیغ است.
مُبلغان انجمن تبلیغی کلیسا در ایران در اولین گامهای تبلیغی خود رسیدگی به بیماران و قحطیزدگان را بر عهده گرفتند و در برخی مناطق مانند کرمان هیئت پزشکی اولین مرکز و پایگاه تبلیغی مُبلغان انگلیسی به شمار میرفت برخی از پزشکان مانند دکتر «کار» پس از مداوای بیماران یک جلد کتاب مقدس نیز به آنان اهداء میکردند.
۶- تأسیس مدرسه به سبک مسیحی:
بیشتر مُبلغان مسیحی تلاش میکردند برنامههای تبلیغی خود را در قالب کلاسهای آموزشی در مدارس خودساخته دنبال کنند. ابتدا تلاش میکردند کودکان مسیحی ایرانی را به این مدارس بکشانند و در برخی موارد تلاش میکردند کودکان یهودی و مسلمان را نیز در این مدارس ثبتنام کنند. هدف آنها از ثبتنام کودکان مسلمان، دعوت آنها به آیین مسیحی بود که البته کمتر در این زمینه توفیق داشته و دانشآموزان مسلمان بگونهای تربیت شده بودند که کمتر به آرای مُبلغان توجه میکردند از جمله این دانشآموزان میتوان میرزامحمد فرخییزدی را نام برد که حتی بر علیه تعالیم آنها اشعاری را سرود و بدینترتیب از مدرسه اخراج شد.
در مقابل گروه دیگری از دانشآموزان به ویژه بیسرپرستان که از سنین خردسالی در این مدارس بودند و زیردست مُبلغان مسیحی پرورش مییافتند به تدریج به پذیرش آراء و تعالیم مُبلغان متمایل میشدند.
۷- ارتباط با عشایر ایران:
اکثر مُبلغان مسیحی متمایل بودند با عشایر ارتباط برقرار کنند ارتباط بین مُبلغان انگلیسی و عشایر از یک نیاز دو جانبه نشأت میگرفت بدینمعنا که مُبلغان مذهبی معتقد بودند به سبب بُعد مسافت و دور بودن محل زندگی عشایر از جامعهی شهری امکان توسعهی فعالیت تبلیغی بیشتری را خواهند داشت و میتوانند به دور از نظارت حکام محلی و عامهی مردم به آسانی با عشایر ارتباط برقرار کنند، در مقابل عشایر که به سبب دور بودن از شهرها با کمبود امکانات آموزشی و پزشکی روبهرو بودند، از حضور پزشکان مُبلغ در بین خود خشنود میشدند.
در دورهی قاجاریه شماری از پزشکان انجمن تبلیغی کلیسا برای مدتی دربین عشایر ناحیهی غرب و جنوب غربی ایران به فعالیت آموزشی و پزشکی پرداختند. دکتر «الیزابت راس» در کتاب خود به نام «با من به سرزمین بختیاری بیایید» شرحی از اقامت خود در ایل بختیاری را بیان کرده است. «کلارا رایس» در کتاب «ماریبِرد در ایران» به اعزام پزشکان بیمارستان انجمن تبلیغی کلیسا برای مداوای خانهای بختیاری اشاره کرده است و بخشی از کتاب دیگر خود «زنان ایرانی و رسوم آنها» را به توصیف وضع زنان قشقایی و بختیاری و جامعهی آنان اختصاص داده است.
۸- تلاش برای جذب دربار و حکام محلی:
گروههای مذهبی برای رسمیت بخشیدن به فعالیتهای خود نه تنها به حمایت انجمنهای مذهبی و دولتهای غربی نیاز داشتند بلکه اعطای اجازه حکمرانان ایران مبنی بر آزادی مذهبی، ضامن اجرای فعالیتهای تبلیغی آنان بود. از این جهت هیئتها و مُبلغان مذهبی پس از اقامت در ایران درصدد کسب فرامینی از مقامات دولتی برمیآمدند که متن آنها در کتب اسناد تاریخی موجود است.
طبق اسناد موجود انجمن تبلیغی کلیسا به همراه هیئتهای دیگر در ماه ژوئن ۱۸۷۳م/۱۲۹۰ق تقاضا نامهای دربارهی استقرار آزادی مذهب درایران به حضور ناصرالدین شاه تسلیم کردند و درآن به وضع نابسامان مسیحیان نسطوری و ارمنی اشاره گردید و ازشاه درخواست شده است:
«همانطور که سی میلیون از رعایای مسلمان ملکهی انگلستان در هندوستان همراه با رعایای هندو، زرتشتی و پیروان سایر مذاهب از تساوی حقوقی- مدنی و آزادی کامل برخوردارند همان نوع آزادی نه به عموم مسیحیان بلکه به همهی طبقات از یهودی و زرتشتی و هر فردی از افراد دیگر از رعایای شاه که به حقیقت مسیحیت معتقد بوده و بخواهد پیروی خود را آزادانه از آن دین اعلام نماید اعطا شود.»
در جواب این تقاضا، میرزا ملکمخان در پنجم ژوئیه ۱۸۷۳م مینویسد که:
«شاه به من فرمان دادهاند که وصول تقاضانامه مبنی بر وضع پریشان نسطوریان و ارامنه را اعلام نمایم.»
آنها علاوه بر اجازه و فرامین شاه باید با حکام محلی نیز مناسبتهای مسالمتآمیز برقرار میکردند و این امر در برخی از اوقات برای آنها مشکلاتی به بار میآورد. چون در صورت بروز هرگونه نارضایتی حاکم محلی مؤسسات آنها را تعطیل میکردند و مُبلغان به هیچ وسیلهای نمیتوانستند کار تبلیغی خود را دنبال کنند.
۹- تلاش برای ورود به مراکز مهم حکومتی و دستگاه حاکمان محلی:
مُبلغان مسیحی علاوه بر جذب و رای دربار و حکام محلی مبنی بر آزادی مذهب و اجازهی فعالیت جهت پیشبرد اهداف مذهبی و استعماری خود نیاز داشتند که در دربار شاه و حکام محلی جای پای محکمی داشته باشند و از این رو تلاش میکردند در مسندهای حکومتی یا سمتهای مشاورهای و مترجم، پُست و مقامی را به دست آورند. تا به موقع بتوانند اهداف استعماری خود را اجرا کنند در ضمن تا جایی که امکان دارد از دستورات و احکامی که به ضرر مُبلغان و مسیحیان بود جلوگیری کنند.
………………………………………………………
پی نوشت ها:
۱- Oxford
2- Ibid- ص ۸۹۰ تا ۸۹۱.
۳- سورهی عنکبوت- آیهی ۱۸.
۴- محمدجواد مشکور- خلاصهی ادیان در تاریخ دینهای بزرگ- ص ۱۶۱- به نقل از پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا- ص ۲۳.
۵- قرآن کریم- سورهی آلعمران- آیات ۵۲ تا ۵۳- انجیل- متی ۱۰/۱-۵ و مرقس- ۳/۱۴- ۱۵.
۶- انجیل متن- ۲۸/۱۹-۲۰.
۷- انجیل لوما- ۲۴/۴۷-۴۸.
۸- کتاب اعمال رسولان- ۱/۸-۹.
۹- منظور کسانی است که کافر بودند یا دینی غیراز یهود داشتند- غیریهودیانی که به مسیح(ع) ایمان میآوردند.
۱۰- برهان قاطع- جلد ۱- ص ۱۶۸.
۱۱- انجیل متی- ۲/۱-۱۱.
۱۲- کتاب اعمال رسولان- ۲/۱-۱۲.
۱۳- پنجاه روز بعد از عید فصح.
۱۴- تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران- نوشته و.م میلر- ترجمه علی نخستین و عباس آرینپور- ص ۲۶۸- انجیل لوقا ۶۱/۱۵/۱۶.
۱۵- مسیحیت در ایران تا صدر اسلام- ص ۹- سعید نفیسی.
۱۶- مسیحیت در ایران تا صدر اسلام- ص ۱۶- سعید نفیسی.
۱۷- علل انحطاط مسیحیت در مشرقزمین- ح.ب- دهقانیتفتی- ص ۵.
۱۸- پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دورهی قاجاریه- صفورا برومند.
۱۹- کلیسای ارامنهی ایران- لینا ملکمیان.
۲۰- کلیسای ارامنهی ایران- لینا ملکمیان.
۲۱-سفیران پاپ به دربار خانان مغول- ترجمهی مسعود رجبنیا- نوشتهی دوراکد ویلتس- ص ۹ تا ۱۰.
۲۲- حسن دهقانیتفتی- مسیح و مسیحیت نزد ایرانیان- ج ۱- ص ۷۱.
۲۳- پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دورهی قاجاریه- صفورا برومند- از ص ۲۰۰ الی ۲۰۳- با تغییر و تصرف.
Persin Mary Bird In-24
Persian Women And Their Ceremonies-25
Napier Malcolm-26
نویسندگان: مرتضی میرزایی و داود میرزاییمقدم .
منبع : سایت پژوهش