به گزارش ادیان نیوز، روز دوشنبه مورخ چهارم خردادماه ۱۳۹۴، سخنگوی قوه قضائیه درباره درخواست سناتورهای آمریکایی مبنی بر آزادی سه نفر زندانی در ایران، واکنش قاطعانهای نشان داد و گفت:”بیخود کردهاند. افرادی که شما اسم بردید دو نفر اتهام جاسوسی دارند]اشاره به سعید عابدینی و امیر میرزایی حکمتی[ و آنها محکوم شدند. حکم این افراد قطعی است و در حال تحمل کیفر هستند.”
بعد از بیان این سخنان، پایگاههای اینترنتی وابسته به فرقه مسیحیت صهیونیستی، سعی کردند با ارائه تحلیلهای مغرضانه و جانبدارانه، سعید عابدینی را از این اتهام مبرا دارند؛ ولی شواهد و قرائنی موجود است که نشان میدهد، این مجرم امنیتی و افرادی مشابه او، با داشتن ماموریت تعریف شده و به امید دسترسی به اطلاعاتی خاص، روانه ایران میشوند.
۱-اولا باید توجه داشت که کشور آمریکا در ایران سفارت و یا به عبارت بهتر لانه جاسوسی ندارد و به همین دلیل، به هر حیلهای برای نفوذ و کسب اطلاعات از درون کشور دست میزند.
از جمله این دسیسهها، میتوان به راهاندازی کلیساهای خانگی و ایجاد خانههای تیمی برای ضربه زدن به بنیانهای عقیدتی مردم مسلمان ایران و تربیت پیادهنظام برای پیگیری راهبردهای تعیین شده خود، اشاره کرد.
آنگونه که از اهداف پشت پرده و بلندمدت سرویس جاسوسی سیا مشخص شده، آنها برنامه پیچیدهای برای ایجاد یک شبکه کلان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … از طریق تجهیز و پشیتبانی از این گروهکهای مخفی و زیرزمینی طراحی و اجرای آن را در دستور کار خود قرار دادهاند.
سعید عابدینی از مهرههایی است که با توجه به روحیه غربدوستی و علاقه وافر به زندگی در آمریکا، مورد توجه دولت این کشور برای نفوذ در درون لایههای مردم از طریق پوششهای اجتماعی خیرخواهانه و همچنین اعمال خلاف قانون انتخاب و به ایران فرستاده شد.
۲-بعد از بازداشت و محکومیت سعید عابدینی به تحمل زندان، تلاشهای زیادی از طرف دولت آمریکا برای فشار بر جمهوری اسلامی ایران برای آزادی او صورت گرفت که از نمونههای بارز آن، میتوان به تقاضای رئیس جمهوری آمریکا از همتای ایرانی خود، در حاشیه اجلاس سازمان ملل اشاره کرد.
در موارد متعدد دیگری هم در دیدارهای دوجانبه وزرای امور خارجه دو کشور و در فرصتهای پیش آمده دیگر، طرف آمریکایی تقاضای آزادی او را به دفعات تکرار کرده بودند.
اصرار و پافشاری زیاد از حد از یک طرف و آوردن نام سعید عابدینی در کنار نام دو جاسوس دیگر از طرف دیگر، میتواند پرده از حقایقی بردارد که پیشبینی میشود بعد از سالها- و همانطور که در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داد-، نقاب از چهره آن برداشته و واقعیت روشن شود.
۳- شاهد دیگر مبنی بر اعزام جاسوس به ایران در پوششهای مختلف، میتوان به اعزام جاسوسانی در پوشش میسیونر مسیحی توسط سیا در دهه ۵۰ شمسی و تاسیس فرقه انحرافی و افراطی جماعت ربانی در ایران اشاره کرد.
فرقه جماعت ربانی در ایران را باید مامور دولتهای غربی در راهاندازی، تقویت و پشتیبانی از اقدامات مجرمانه نظیر ترویج غیرقانونی مسیحیت صهیونیستی، راهاندازی کلیساهای غیرقانونی خانگی، توزیع اقلام و لوازم تبلیغ فرقهای و … نام برد.
طبق شواهد متقنی که وجود دارد، بخش اعظم بودجه جماعت ربانی در آمریکا را سازمان سیا تامین میکند. سابقه حضور آشکار ماموران سیا برای حمایت از فرقه جماعت ربانی به ورود “مارک بلیس” میسیونر مسیحی که در واقع مامور سازمان جاسوسی سیا بود برمیگردد. او خیلی زود مشاور عالی کلیسا شد و به ویژه با “هایک هوسپیان مهر”، “داود توماس” و “لئون هایراپتیان” ارتباط نزدیکی برقرار کرد.
او بودجه ای در اختیار هایک هوسپیان مهر قرار داد تا در فعالیتهای بشارتی استفاده شود. “مارک بلیس” میکوشید تا ارتباط خود را از جمعیت ارمنی فراتر ببرد؛ به همین منظور با یکی از افسران گارد شاهنشاهی که در واحد بهداری خدمت میکرد ارتباط نزدیکی برقرار کرده بود.
همچنین در آن دوره زمانی، نامه نگاریهایی میان سرویسهای جاسوسی و بلیس برقرار بوده است. چنانکه وی در زمان حضور در ایران، یک صندوق پستی به خود اختصاص داده بود و ماهانه مبالغ زیادی دلار از طرف آمریکا به همراه نامههای محرمانه که دستورات ارسالی از آمریکا بود، به این صندوق ارسال میشد.
در همین زمان در راستای گسترش بیشتر حضور آمریکایی ها و مأموران سیا در ایران، آنها در دومین مرحله فعالیت خود، فردی دیگر به نام “جیمز نیلی” را به ایران فرستادند. او ابتدا آموزش های لازم برای یادگیری زبان فارسی را پشت سر گذاشت و سپس به ایران آمد و چندی پس از ورود او، کلیسای جماعت ربانی مرکز افتتاح شد.
۴-در دهه پنجاه شمسی، سازمان سیا برای اینکه سوء ظنی بهوجود نیاید، از طریق سازمان میسیونری فعالیت خود را انجام میداد. غرب در دستگاه میسیونی رخنه کرده بود و کمکهایی به عنوان هدیه به کلیسا جهت حقوق کارمند و بنای کلیسا با پوشش موجه میداد.
مبالغی هر ماهه بهعنوان هدیه برای فرقه جماعت ربانی ارسال و واعظینی با لباس روحانی به ایران آمده و پیام های صادره از سوی سیا را ابلاغ و پس از چند جلسه موعظه خارج میشدند.
۵- بنا بر اسناد منتشر نشده، از جمله راههای ارتباطی و جمعآوری اخبار از درون کشورهای دیگر که توسط سازمان سیا مورد استفاده قرار میگیرد، تشکیل سازمانی به نام “نامهنگاری” است.
از طریق این موسسه، اقلام تبلیغی مسیحی با پوشش دینی در بین مردم بهصورت عام و گروههایی چون: محصلین، دانشجویان، کارمندان، کارگران و … بهطور خاص توزیع شده و پس از شناسایی و نفوذ در بین طبقات اجتماع، این افراد طعمه اهداف سیاسی کشور موسس میشوند.
بعد از توسعه سازمان “نامهنگاری”، کلیساهایی غیرقانونی تشکیل و باعث نفوذ هرچه بیشتر میسیونرهای آمریکایی در کشورها میشود و باید گفت، این سازمان وسیله و ابزاری در دست سازمان سیا برای نفوذ در اقصی نقاط جهان است.
گفتنی است، علاوه بر مرکز اصلی سازمان مذکور در آمریکا، شعباتی نیز در دنیا ایجاد شده که به نام سازمان I.C.I شناخته میشود.
۶-از دیگر راههای رسوخ سرویس جاسوسی آمریکا در کشور ایران، تشکیل و حمایت از سازمانهای به ظاهر خدمات مسیحی بود تا بتوانند بهصورت تشکیلاتی و سازمانی و از طریق کانالی به ظاهر اجتماعی، اهداف پیشبینی شده را جلو ببرند.
این طریق مقابله و براندازی سیستمهای حکومتی در جهان که به جنگ نرم تعبیر میشود، همیشه پوشش خود را مردمپسند و غیرمحرک انتخاب میکنند.
در این زمینه لازم به ذکر است، تلاش واشنگتن برای تغییر نظام ایران از سال ۲۰۰۶ و در دوران ریاستجمهوری “جورج دبلیو بوش”، رئیسجمهور قبل از اوباما تشدید شد. دولت وی با آغاز یک سیاست خارجی تهاجمی موسوم به “دیپلماسی تحولآفرین” با اقداماتی نظیر: برگزاری کارگاههای براندازی در دوبی و اختصاص ۶۷ میلیون دلار برای تقویت و راهاندازی شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای و برخی اقدامات دیگر تلاش گسترده و هماهنگی را برای براندازی نظام ایران آغاز کردند.
۷-خاطرنشان میکند، سرویس جاسوسی آمریکا با جلوداری موسساتی چون بنیاد سوروس، موسسه انیشتین و … در کشورهایی جدا شده از شوروی سابق مانند: اوکراین، گرجستان و قرقیزستان، با صرف هزینههای گزاف توانسته بود، براندازیهایی مخملی انجام دهد و با خیال باطل و قیاس نامربوط این کشورها با ایران، برای رسیدن به این هدف در ایران نیز برنامهریزی کرده و میکند.
ماحصل کلام آنکه، با وجود همه توطئههای پنهان و آشکار دولت آمریکا، اظهارات باراک اوباما در اوایل سال جاری را میتوان اعتراف او به شکست در پروژه براندازی نظام ایران تعبیر کرد تا جایی که دست و پازدنهای آنها برای آزادی یک خودفروخته داخلی نیز با تودهنی محکم مقام قضایی ایران روبرو شد:”بیخود کردهاند…”
منبع: انجمن رهپویان هدایت