مصطفی آکیو در یادداشتی که فارین پالیسی ان را منتشر کرده نوشته است: بیتوجهی به رنج فلسطینیان در غزه، میانهروها را در سراسر جهان اسلام، بیگانه میکند و جذابیت ارزشهای لیبرال دموکراسی را خدشه دار میسازد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، از زمان آغاز جنگ فاجعهبار اسرائیل در غزه که با حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به شهرکهای یهودینشین آغاز شد، سیاستگذاران در واشنگتن و اروپا نگران گسترش دامنه درگیریها هستند. تشدید تنشهای نظامی – که از لبنان تا سوریه، عراق، اردن و یمن کشیده شده است – نشان میدهد که امریکا وغرب در این زمینه چندان موفق نبودهاند.
اما مشکل دیگری وجود دارد که آنها حتی ممکن است کاملاً از آن آگاه نباشند: در سراسر خاورمیانه و حتی جهان اسلام به طور گستردهتر، سطح بیسابقهای از خشم و نفرت علیه اسرائیل، ایالات متحده و متحدان غربی آن به وجود آمده که ممکن است عواقب طولانی مدتی داشته باشد. این میتواند بسیار بدتر از تأثیر تهاجم و اشغال عراق توسط ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ باشد؛ نمونهای که این روزها شاهد آن هستیم، زیرا قتل عام مردم غزه توسط اسرائیل بسیار فاجعهبارتر از آن چیزی است که تاکنون در جریان مداخلات نظامی ایالات متحده در خاورمیانه رخ داده و هر ناظر بیطرف در منطقه را میتواند به شدت نگران سازد.
جنگ در غزه، خشم گستردهای را در جهان اسلام نسبت به اسرائیل و حامیان آن افزایش داده که “گرایشهای بنیادگرایانه” را در جوامع مسلمان تقویت میکند و گروههای مبارز جدیدی را میتواند پرورش و شکل دهد.
میلیونها نفر اغلب از طریق شبکههای سراسری هر روز شاهد صحنههای دهشتناک بمبارانهای غزه هستند که طی آن مردم بی دفاع کشته میشوند و اجساد نوزادان و کودکان را از زیر آوار بیرون میآورند. غیرنظامیان بیدفاع فلسطینی حتی در کرانه باختری – نسبتاً آرامتر- به ضرب گلوله کشته میشوند و آمار کشتار فلسطینیها به بیش از ۲۸هزار تاکنون رسیده است که بیشتر آنها زن و کودک هستند و ۹۰ درصد مردم غزه از خانههای خود آواره شده و با فاجعه انسانی: قتل عام، آوارگی، گرسنگی و بیماری مواجهند.
مایه شرمساری است که سیاستمداران و مقامات در غرب، محدودیتها را کنار گذاشته و اقدامات نامتناسب اسرائیل را به عنوان دفاع از خود در برابر پیامد اجتنابناپذیر اقدام حماس در هفتم اکتبر تأیید کردند واجازه دادند اسرائیل غیرنظامیان بیگناه را در غزه در مقیاسی غیرقابل تصور سلاخی کند.
بسیاری از مردم حهان، به ویژه مسلمانان به آنچه رهبران غربی، از جمله رئیس جمهور ایالات متحده، در مورد حق اسرائیل برای دفاع از خود میگویند، شاهد آن هستند که دلارها و تسلیحات بیشتری به دولت افراطی بنیامین نتانیاهو، برای سرکوب بیشتر مردم غزه از سوی بایدن با هدف پیروزی در انتخابات آمریکا، اعطا میشود.
چرا یک جنگ به اصطلاح علیه تروریسم که دهها برابر بیشتر غیرنظامیان بیگناه را هدف قرار داده، مشروع است؟ چگونه میتوان میزان بالای مرگومیر، بدتر از هر درگیری دیگر در تاریخ اخیر، همراه با محرومیت گسترده از آب، غذا و دارو را به عنوان خسارت جانبی توجیه کرد؟
برای بسیاری از مردم، به خصوص در جهان اسلام، به نظر میرسد پاسخ این است که از نگاه دولتمردان امریکا و غرب، زندگی اسرائیلیها مهمتر از زندگی مردم فلسطین است. و این به منزله انکار تاریخی ارزشهای لیبرال میباشد که دولتهای غربی از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون بر آن تأکید داشتهاند: “حقوق جهانی بشر و کرامت ذاتی تمام انسانها”. هر چند برخی بر این باورند که این آرمانها هرگز به طور کامل تحقق نیافتند، زیرا منافع ملی، منافع حزبی، اتحادها و نفاق سیاستمداران اغلب به استانداردهای دوگانه از سوی غرب منجر شده است.
نمونههای گذشته مانند حمایت ایالات متحده از دیکتاتورهای عرب، یا کودتاهای مورد حمایت سیا در ایران یا جاهای دیگر، به ندرت تا این حد آشکار بود، که امروز شاهد آن هستیم.
از دست دادن باور به هنجارهای غربی فقط بر کسانی تأثیر نمیگذارد که به ضد امریکایی بودن یا منتقد نظم تحت رهبری غرب تمایل دارند، بلکه در میان آنها مسلمانانی با گرایش لیبرال نیز وجود دارند که اغلب ارزشهای سیاسی غرب را تحسین کرده و بر آنها تأکید داشتهاند، اما اکنون احساس میکنند که پرچمدار به اصول خود خیانت کرده است.
بعد از این، در این سوی دنیا، چه کسی میتواند به «ارزشهای جهانی لیبرال دموکراسیهای غربی» تأکید داشته و چه کسانی به آنها گوش فرا میدهند؟
هرچند غرب در سوابق خود: “علم و فناوری، پیشرفت و توسعه در جهان” چیزهای زیادی برای آموختن و تجلیل دارد، اما موضع امروز واشنگتن و غرب در قبال مردم غزه نه تنها تلاش برای اعتماد جهانی را تضعیف میکند، بلکه توانایی لیبرال دموکراسی برای ایفای نقش سازنده در صلح و امنیت جهانی را به شدت زیر سؤال میبرد.
در حالی که، پیامدهای غزه ارزشهای اصلی لیبرال را نیز تهدید میکند، در اروپا، به ویژه آلمان، موج بیسابقهای از سانسور و سرکوب انتقاد از اسرائیل و هر نوع بیان طرفداری از فلسطین شکل میگیرد که حتی پرچمها و چفیههای فلسطینی را میتوان ممنوع کرد. در ایالات متحده، سیاستمداری برجسته مانند نانسی پلوسی، رئیس سابق مجلس نمایندگان امریکا، میتواند تظاهرات «آتشبس درغزه» را به توطئه خارجی روسیه گره بزند؛ همان نوع ادعایی که در روسیه استفاده میشود.
شهرت غرب به عنوان حامی ارزشهای جهانی و حفظ نظم مبتنی بر قوانین بعید است که به این زودیها پس از حوادث خونین غزه بهبود یابد. همه اینها به سرعت، غرب و روایات لیبرال آن را در چشم بقیه بدنام میکند؛ زیرا اگر حقوق بشر برای همه انسانها اعتباری یکسان نداشته باشد و اگر آزادی بیان برای همه صداها معتبر نباشد، این اصول اهمیت جهانی نخواهند داشت. چنین دنیای پسالیبرال، آشکارا مکانی دهشتناک برای همه خواهد بود. همانطور که دموکراسیهای غربی، اصول خود را در برابر منافعشان کنار میگذارند با این استدلال که سیاست بین الملل یک بازی اخلاقی نیست نیروهای غیر لیبرال، قدرت و اعتبار بیشتری به دست خواهند آورد. گروههای ستیزهجوی جدید در هرجا میتوانند ظهور پیدا کنند، حتی خشنتر از آنهایی که تاکنون دیدهایم و برخورد واقعی تمدنها، درگیریهای دهشتناکتری را برمیانگیزند.
در عین حال، با کسانی که به غربستیزی گرایش دارند، میتوان مخالف باشیم و به آنها یادآوری کنیم که بسیاری از همکیشان ما در سراسر جهان بیشتر از سوی شرق به اصطلاح تهدید میشوند؛ مسلمانان اوکراینی و بالکان که توسط روسیه و متحدانش تهدید میشوند و مسلمانان اویغور که بیرحمانه توسط چین مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. دستکم در غرب، دولتها هنوز میتوانند مورد انتقاد قرار گیرند و گروههای فعال حقوق بشری میتوانند با آزادی و فراغ بال صحبت کنند و صدای فعالان صلح شنیده میشود و ممکن است جنگ با فشار بیشتر آنها و حمایت مردم روزی پایان یابد.