«جوامع آداب الصُّوفیه» و «عیوب النّفس ومداواتها» دو رسالهٔ صوفیانه از ابو عبدالرحمن سُلَمی (اواخر قرن چهار-اوایل قرن پنج هجری) صوفی، محدّث و مفسر عرفانی قرآن اهل نیشابور است. او را نباید با ابو عبدالرحمان سُلَّمی، درگذشتهٔ ۷۴ هجری، از تابعین کوفی و از راویان حدیث نبوی اشتباه گرفت. در یک کلام، سلّمیِ تابعی غیر از سلَمیِ صوفی است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، در واکنش به واکنشهای مختلف درباره تصویربرداری یک روحانی معمم از یک زن بدون پوشش سر در بیمارستانی در قم، یاسر میردامادی نویسنده و پژوهشگر، در یادداشتی، ضمن اشاره به دو رساله صوفیه، به تقابل دو سنت باطنیِ «پاسبان خود باش و با خلق مدارا کن» و سنت محتسبانهٔ «سر در کار خلق کن و بر آنان سخت بگیر» پرداخته است.
۱. سلمی و اهمیت او
«جوامع آداب الصُّوفیه» و «عیوب النّفس ومداواتها» دو رسالهٔ صوفیانه از ابو عبدالرحمن سُلَمی (اواخر قرن چهار-اوایل قرن پنج هجری) صوفی، محدّث و مفسر عرفانی قرآن اهل نیشابور است. او را نباید با ابو عبدالرحمان سُلَّمی، درگذشتهٔ ۷۴ هجری، از تابعین کوفی و از راویان حدیث نبوی اشتباه گرفت. در یک کلام، سلّمیِ تابعی غیر از سلَمیِ صوفی است.
سلمی استادِ ابوالقاسم قشیری است. مجموعه آثار سلمی را نصر الله پورجوادی در سه جلد جمع کرده است. این دو رساله به تصحیح ایتان کولبرگ از سوی دپارتمان مطالعات آسیایی و آفریقایی دانشگاه عبریِ اورشلیم به سال ۱۹۷۶ میلادی منتشر شده است. افست این تصحیح را پورجوادی در مجموعه آثار سلمی آورده و مقدمهٔ کولبرگ بر این دو رساله را نیز از انگلیسی به فارسی بازگردانده است.
در اهمیت سلمی همین بس که کتاب «طبقات الصوفیهٔ او، به قول پورجوادی، مفصلترین و قدیمیترین اثر دستیاب در وصف آراء و احوال صوفیهٔ قرنهای سوم و چهارم یعنی «عصر طلایی تصوف» است. کتاب دیگر سلمی به نام «حقائق التفسیر» هم مهم است. پورجوادی این اثر را یکی از قدیمیترین و مهمترین تفاسیر عرفانی قرآن میخواند.
کولبرگ در مقدمهای که بر دو رسالهٔ «جوامع آداب الصُّوفیه» و «عیوب النّفس ومداواتها» آورده میگوید که اتهام جعل احادیث عرفانی به سلمی زده شده اما این اتهام بی پایه است. سلمی در کلامْ اشعری و در فقه شافعی است و برخی اساتید او از ملامتیه بودهاند. جوامع آداب الصوفیه به انگلیسی هم با این مشخصات ترجمه شده است:
Abu ‘Abd al-Rahman al-Sulami. A Collection of Sufi Rules of Conduct. Translated by Elena Biagi. The Islamic Texts Society, 2011.
۲. سلمی و «جوامع آداب الصوفیه»
کولبرگ میگوید پیش از این رساله هم آثار پراکندهای در آداب صوفیه نوشته شده بود اما جوامع آداب الصوفیه «ظاهراً نخستین رسالهٔ مفردی است که تا آن زمان تماماً در شرح بسیاری از آداب پراکنده نوشته شده است».
هدف سلمی از این رساله نه فقط اشاعهٔ تصوف برای عموم مردم که دفاع از آن در مقابل راستکیشی ضد صوفیانهٔ اهل سنت است. سلمی با ذکر حدیثی از پیامبر میگوید ایمان تنها با ادب کامل میشود و هر نقصی در ادب نقصی در ایمان است. آدبشناسی را هم صوفیه جدی گرفتند. پس برای تکمیل ایمان از مراجعه به میراث صوفیان گریزی نیست. پس صوفیان نه تنها بریده از سنت نبوی نیستند که میراثبر باطنی آناند.
جوامع آداب الصوفیه مشتمل بر ۱۶۳ ادب صوفیانه است. این آداب بر سه قسم است: ادب سالک در برابر خدا، ادب سالک در برابر خود و ادب سالک در برابر دیگران (مشایخ صوفیه، دیگر اهل سلوک، عموم مردم به ویژه مردمی که اهل سلوک نیستند).
بسیاری از این آداب بارها با تعابیر مختلف در رساله تکرار شده است. آداب اجتماعی سلوک بخش اندکی از این رساله را تشکیل میدهد، گرچه به نظرم بخش جذابتر رساله است. در ادامه برخی از این آداب را که عمدتاً مربوط به آداب سلوک سالک با دیگران است، نقل به مضمون و با حذف مکررات میآورم و در انتها نتیجهای حساسبهزمان از کل آداب خواهم گرفت.
۱. از آداب سالکان این است که مرگشان را نزدیک میدانند و در نتیجه آرزویشان را کوتاه میکنند.
۲. از آداب سالکان این است که سوء ظنّ به خود و حسن ظنّ به دیگران دارند. چنانکه در ادامه خواهیم دید و در انتها نتیجهای حساسبهزمان از آن خواهم گرفت، بازگشت بسیاری از آداب سلوک عرفانی به همین ادب است. در این باب سلمی حکایتی نقل میکند که گروهی از صوفیان شب را تا به فجر در مسجدی به عبادت گذراندند و نماز صبح را خواندند و تا طلوع به ذکر نشستند و در کنارشان کسی در مسجد خوابیده بود که از اول شب تا طلوع در خواب ماند و برنخاست. سلمی میافزاید که صوفیان، فرد خوابیده را از خویش برتر میدانستند.
۳. از آداب سالکان این است که با فقیران مینشینند و از نشست با ثروتمندان پرهیز دارند.
۴. از آداب سالکان این است که کم میخورند، ساده میپوشند، کم میگویند و کم میخوابند.
۵. از آداب سالکان این است که وقت خود را تلف نمیکنند.
۶. از آداب سالکان این است به گذشته و آینده فکر نمیکنند، افسوس گذشته را نمیخورند و امید به آینده ندارند و در لحظه میزیند (در ادامه خواهیم دید که این با ادب شمارهٔ ۱۳ تعارضِ دستکم ظاهری دارد).
۷. از آداب سالکان این است که از ریاست و استادی گریزاناند.
۸. از آداب سالکان این است که برای عبرت گرفتن و مشاهدهٔ آیات خدا اهل سیاحت و سفر اند.
۹. از آداب سالکان این است در خلق به چشم شفقت و خیرخواهی مینگرند (مرتبط با ادب شمارهٔ ۲).
۱۰. از آداب سالکان این است که مطلقاً اهل شکوه و گلایه نیستند.
۱۱. از آداب سالکان این است که مایلاند به همنشینی با غریبگان.
۱۲. از آداب سالکان این است که حتی به هنگام حاجت از کسی چیزی نمیخواهند و هر چه دارند در راه خلقِ خدا میبخشند.
۱۳. از آداب سالکان تأسف خوردن بر اخلاق نیکی است که ندارند (به تعارض ظاهری این ادب با ادب شمارهٔ ۶ هم توجه شود. سلمی به تعارض دستکم ظاهری برخی از این آداب با یکدیگر عنایت تلویحی دارد، گرچه نه در مورد این ادب خاص. راه رفع تعارض ظاهری شاید این باشد که سالک به گذشته تنها به چشم عبرت مینگرد نه به چشم حسرت).
۱۴. از آداب سالکان این است که در خلوت کاری نمیکنند که در جلوت (فضای عمومی) از آن شرم کنند؛ یعنی ظاهر و باطنشان یکی است.
۱۵. از آداب سالکان این است که نفس خود را خوار میشمرند حتی زمانی که نفسشان به نیکی امر میکند (دیگربار مرتبط با ادب شمارهٔ ۲).
۱۶. از آداب سالکان ترک تدبیر و اتخاذ حالت تسلیم است (دیگربار مرتبط با ادب شمارهٔ ۶).
۱۷. از آداب سالکان این است که موقع سخن گفتن، از «من»، «ما» و «برای من» استفاده نمیکنند (مرتبط با ادب شمارهٔ ۲).
۱۸. از آداب سالکان این است که نه مدح کسی میگویند نه قدح کسی.
۱۹. از آداب سالکان این است که اهل سفر به جاهایی هستند که قدر نمیبینند و بر صدر نمینشینند (مرتبط با ادب شمارهٔ ۲).
۲۰. از آداب سالکان ازخودگذشتگی است.
۲۱. از آداب سالکان این است که عار دارند تنها غذا بخورند. سلمی نقل میکند که در میان عرب «جاهلی» این ادب چنان مهم بود که اگر کسی تنها غذا میخورد آنگاه تا نسلها فرزندان او عار این کار را به دوش میکشیدند. مهم است توجه کنیم که سلمی یکی از آداب سلوک را ستایشگرانه به سنتهای عربی پیشااسلامی بازمیگرداند.
۲۲. از آداب سالکان این است که از ریا و خودپسندی دوری میکنند.
۲۳. از آداب سالکان این است که دیدار مریض را کوتاه میکنند تا مزاحم احوال او نشوند.
۲۴. از آداب سالکان این است که از عیبجویی دیگران پرهیز میکنند زیرا معتقدند که عیبجویی، آنها را از یافتن عیوب خود بازمیدارد و حتی بالاتر: همان عیب را در عیبجو میپرورانَد (مرتبط با ادب شمارهٔ ۲).
۲۵. از آداب سالکان این است که بار گناه کل خلق را به دوش میکشند (باز هم مرتبط با ادب شمارهٔ ۲).
۲۶. از آداب سالکان این است که دست واسطهها را قطع میکنند و در هر حالتی همه چیز را مستقیماً از خداوند میبینند.
۲۷. از آداب سالکان این است که دوستدار خلوتاند. سلمی بلافاصله میافزاید که این اما برای سالکانِ بهعلمرسیده است اما سالکان علمجو (تازهکار) باید که خلوت پیشه نکنند تا علم بیاموزند. این یکی از معدود نقطهها در کل رساله است که سلمی تعارض میان آداب سلوک را تلویحاً طرح و رفع میکند (برای موردی دیگر بنگرید به ادب ۲۸).
۲۸. از آداب سالکان، سکوت به هنگام شهوتِ کلام و کلام به هنگام «شهوتِ سکوت» است. تعبیر «شهوت سکوت» را نخستین بار بود که در عمرم میشنیدم. در کل رساله کم سخن گفتن همیشه ستایش شده بود. اما با به میان کشیدن مفهوم «شهوت سکوت» گویی سلمی تلویحاً میخواهد رفع تعارضی کند میان دو امر: ۱. میان ادب همیشهکمگویی و ۲. این بصیرت که سکوت همیشه خوب نیست بلکه دم فروبستن به وقت گفتن طیرهٔ عقل است.
۳. خلقکاوی و دیگر هیچ؛ به «برهوت معنوی» خوش آمدید
دیدیم که برای سلمی و بلکه در کلِ سنت صوفیانه، خودکاوی اساس ادب ایمانی است. سنت خودکاوی اما سراسر در مقابل سنت خلقکاوی قرار میگیرد؛ سنت محتسبانهای که در آن کسانی شغلِ ـــ دولتی یا خودخوانده ــــ شان این است که سر از جیب خود فرا برند، سر در گریبان خلق فرو برند، بر عیال الله سخت گیرند و آنها را به «راه راست» درآورند، «راه راست» ی که از کژراهٔ سخت گرفتن به خلق و عیبجویی میگذرد. سنت خودکاوی در حدیثِ صحیحانگاشتهشده و مشهور نبوی-علوی ِ «طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس» و بسا احادیث مشابه دیگر بازتاب یافته است.
تقابل سنت باطنیِ «پاسبان خود باش و با خلق مدارا کن» با سنت محتسبانهٔ «سر در کار خلق کن و بر آنان سخت بگیر» هنوز به قوت خود باقی است. واکنش اخیر فرزند آیتالله بهجت، شیخ علی بهجت، به ماجرای شیخ دوربینبهدستِ درمانگاه قم آشکارا تقابل کهن سنت خودکاوی در مقابل خلقکاوی را نشان میدهد:
«طلبه باید سرش را پایین بیندازد و تا وقتی خودش را مهذب نکرده وارد این مسائل نشود. طلبهای که مقید نباشد خودش را مهذب کند چگونه میتواند جامعه را مهذب کند؟! […] آقا (آیتالله بهجت) میفرمودند کسی که مهذب و اصلاح نکرده غلط است که به فکر اصلاح دیگران باشد. وقتی شما بخواهید با گرفتن عکس ناموس مردم، جامعه را اصلاح کنید نتیجهاش همین میشود که میبینیم. »
واکنش محتسبانه به این تذکر عارفانه کم نبود. یک نمونه از این دست، واکنش روحانی درس خارجگویی بود که عکس گرفتن از «ناموس مردم» را تحت شرایطی «واجب فقهی» دانست و اشکالها به شیخ دوربینبهدستِ درمانگاه قم را ناشی از «ضعف فقهی» دانست ــــ پردهای دیگر از تقابل درازدامنِ فقهِ ظاهر و فقهِ باطن، تقابلی که میرود تا ظاهر و باطن را با هم بشوید و ما را به عصر «برهوت معنوی» وارد کند.