خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

احمد مبلغی از روش فقهی استاد شهید مطهری می گوید

شهید مطهری به این سوال پاسخ می‌دهد که شریعت مکانیزمی برای بقا و استمرار خود تعیین کرده است، این مکانیزم، قواعدی است که شریعت درون خود تعبیه کرده است؛ قواعدی که ما پس از استخراج آن را قواعد فقهی می‌نامیم.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، بسیاری از فقهاء و متفکران به مسئله‌ (چگونه شریعت “جهان متحول در بستر زمان” را پوشش می‌دهد؟ و چگونه فقیه می‌تواند این پوشش تشریعی را در روش فقهی خود فعال و اعمال کند؟) پرداخته اند.

این مسئله دو مرحله برای بررسی دارد:

مرحله اول: چه مکانیزمی را شریعت برای پوشش تحولات زمانی در خود تعبیه کرده است؟

مرحله دوم: چه منهج فقهی برای استفاده از این قابلیت‌های نهفته در شریعت وجود دارد که باید فقیه آن را فهم و کشف کند و در روش استنباطی خود منظور نظر بدارد؟

از جمله این متفکران، شهید مطهری است که به بررسی چگونگی پوشش شریعت برای تحولات زمانی با رویکردی مثبت پرداخته و منهج اجتهادی را برای فعال کردن این پوشش ارائه کرده است.

آنچه در پی می‌آید، بررسی و مطالعه‌ این دیدگاه (در هر دو مرحله) می‌باشد که شهید مطهری ارائه کرده است.

مرحله اول: چه مکانیزمی را شریعت برای پوشش تحولات زمانی تعیین کرده است؟

این سوال از آن روی مطرح می‌شود که می‌دانیم از یک طرف شریعت در زمان مشخصی آمده است و از طرف دیگر، زمان در مسیر تحولات، به پیش رفته است؛ تا جایی که هرچه تحولات بیشتر شده‌اند، تحولات دیگری آمده‌اند و به جای آنها نشسته‌اند. پس این سوال به شدت مطرح است که چگونه شریعت که در زمان مشخصی آمده است، می‌تواند با این تحولات همگام باشد و به آنها پاسخ‌هایی در خور و کارآمد بدهد؟ به بیان دیگر، چه مکانیزمی را شریعت تعیین کرده است تا باقی بماند و مسائل جدید را به شکل مثبت و پاسخگو پوشش بدهد؟

شهید مطهری به این سوال پاسخ می‌دهد که شریعت مکانیزمی برای بقا و استمرار خود تعیین کرده است، این مکانیزم، قواعدی است که شریعت درون خود تعبیه کرده است؛ قواعدی که ما پس از استخراج آن را قواعد فقهی می‌نامیم.

به نظر وی، شریعت از این جهت دارای عنصر دینامیکی در ذات خود است که به ارائه قواعدى دست زده است که با شرایط جدید تطبیق پیدا کرده و پاسخ‌های کارآمد برای رویدادهای جدید ارائه می‌دهند.

 چرا نگاه شهید مطهری ویژه تلقی می‌شود؟

شاید برخی بپرسند: چرا این توجه ویژه به شهید مطهری در این زمینه، صورت می‌گیرد در حالی که فقهاء به طور کلی این توجه را دارند؟ دلیل این توجه ویژه به شهید مطهری خصوصیت‌هایی است که نگاه او در این زمینه از آن برخوردار است.

به بیان دیگر با اینکه بسیاری از فقهاء به قواعد فقهی جهت پوشش دهی نسبت به مسائل نو پیدا نظر دارند، اما دیدگاه شهید مطهری در مورد قابلیت‌ها و امکانات این قواعد در پوشش دادن به مسائل معاصر به چند دلیل متمایز است:

۱. دینامیک بودن شریعت برای دربرگیری مسائل معاصر: شهید مطهری تصریح می‌کند که شریعت از طریق قواعد خود دارای دینامیکی نهفته در درون است تا زمان و تحولات زمانه‌ای را زیر چتر خود قرار دهد که باید کشف و فعال شود.

۲. کنار گذاشتن قیود: از نوع تعامل شهید مطهری با قواعد فقهی و تطبیق آن بر مسائل نوپیدا به دست می‌آید قیودی که در ذهنیت‌های سنتی و نگاه‌های احتیاط آمیز در خصوص به کارگیری قواعد فقهی وجود دارد در نگاه شهید مطهری وجود ندارد قیودی که مانع اجرای “پاسخگویی دینامیک موجود در قواعد فقهی” می‌شوند.

۳. ارائه مکانیزم منهجی: شهید مطهری مکانیزم قوی‌ای برای فهم و تطبیق “قواعد دینامیکى در شریعت” ارائه می‌دهد.

خلاصه اینکه قواعد فقهی در نظر فقهاء سنتی نمی‌توانند در حوزه پوشش دادن به مسائل نوپیدا و پاسخ دادن موثر و کارآمد به آنها معجزه کند، زیرا آنها نگاه فلسفی جامعی به این قواعد قبل از استفاده و تطبیق آنها نداشته‌اند و ندارند و چارچوب و حدود آنها را در خصوص مسائل جدید به دقت تعیین نکرده‌اند.

اما شهید مطهری دیدگاه جدیدی درباره عنصر دینامیک بخش به شریعت یعنی قواعد ارائه کرده است که به موجب آن قواعد فقهی در همگام‌سازی شریعت با تحولات ایفای نقش می‌کنند.

مرحله دوم: چه منهج فقهی برای استفاده از قابلیت‌های نهفته در قواعد فقهی در ساحت استنباط اجتهادی وجود دارد؟

شهید مطهری در باب استفاده از منهج فقهی چند ضابطه منهجی در ارتباط با موضوع قاعده ارائه کرده است که فقیه بتواند با استفاده از آن‌ها توانایی دینامیکی شریعت را فعال کند.

ضابطه اول: تمرکز بر روح موضوع

شهید مطهری معتقد است که احکام اسلامی روح و هدفی دارند که تغییر نمی‌کنند، بنابراین ما نباید در گذر زمان و تحولات آن به شکل و ظاهر توجه کنیم.

این تمرکز بر روح در نظر شهید مطهری سه لایه دارد:

لایه اول: بقاء روح موضوع حتی اگر شکل و قالب تغییر کرده و جدید شود.

لایه دوم: زوال روح موضوع حتی اگر شکل و قالب تغییر نکند.

لایه سوم: تسری روح موضوع به غیر از آنچه که در نص آمده است.

لایه اول: بقاء روح موضوع ما گاهی روح موضوع را با وجود تغییر اشکال و قالب‌ها ثابت می‌بینیم. یعنی روح موضوعى که شریعت ارائه کرده است، باقی می‌ماند. مثلاً:

۱. ربا: حتی اگر اشکال تغییر کند، روح ربا همچنان باقی می‌ماند و ما نمی‌توانیم به خاطر تغییر اشکال و قالب‌ها از این روح دست بکشیم.

۲. گدایی: تغییر اشکال و مظاهر گدایی، روح آن را که اسلام نفی می‌کند، تغییر نمی‌دهد.

۳. سرقت: سرقت روح خاص خود را دارد، حتی اگر اشکال آن تغییر کند و مدرن شود، ما نمی‌توانیم از این روح دست بکشیم و آن را دزدی به حساب نیاوریم.

لایه دوم، زوال روح موضوع: روح موضوع ممکن است تغییر کند و موضوع دیگری جایگزین آن شود، حتی اگر شکل و قالب تغییر نکند. یعنی در ظاهر موضوع همان موضوع قدیم است ولی روح آن تغییر کرده است. در این حالت، می‌توانیم حکم جدیدی برای این موضوع به دست آوریم زیرا کُل موضوع تغییر یافته است.

در این چارچوب، اگر موضوعی در نص حکمش تحریم باشد اما روح آن در واقع تغییر کرده باشد، آن موضوع جدید می‌شود و حکم تحریم قدیم بر آن منطبق نمی‌شود. مثلاً: آیه قرآنی “ولا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل” که در گذشته شامل فروش خون برای استفاده‌های غیر مشروع مانند خوردن آن نیز بود. اما امروزه، با توجه به فوائد پزشکی خون و استفاده‌های مشروع آن، این آیه شامل فروش خون نمی‌شود، اگرچه شکل ظاهری (فروش خون) باقی است. این نشان می‌دهد که روح موضوع تغییر کرده و بنابراین، حکم تحریم قدیمی بر حالت جدید منطبق نیست.

لایه سوم، تسری روح موضوع: این مورد زمانی رخ می‌دهد که کشف کنیم روح یک موضوع شمول گسترده‌تری دارد که شامل موارد دیگری می‌شود که در نص ذکر نشده است. شهید مطهری در این زمینه راهکاری ارائه کرده است که می‌توان آن را به عنوان اصل و ذیل نامید.

توضیح: اگر ببینیم نصی که معنای خود را در ذیل نص دیگری می‌یابد، در این صورت نص اصلی موضوع ذیل را تعمیم می‌دهد، یعنى ثابت می کند که روح آن شمول گسترده‌ای دارد.

مثال: استحباب مسابقات اسب‌دوانی و تیراندازی در قدیم که در ذیل آیه “وأعدوا لهم ما استطعتم من قوه” می‌فهمیم که مسابقات اسب‌دوانی و تیراندازی مرتبط با آماده‌سازی نیروها هستند و امروز، آماده‌سازی نیروها در زمینه‌هایی غیر از اسب‌دوانی و تیراندازی تجلی می‌کند. بنابراین، روح نصوص مربوط به مسابقات و تیراندازی به آماده‌سازی نیروها مرتبط است و استحباب به نوع‌های جدید و مدرن از مسابقات و تیراندازی منتقل می‌شود.

ضابطه دوم: برخورداری پاره‌ای از قواعد از نقش تعدیلی و کنترلی نسبت به مجموعه‌های قواعدی دیگر

شهید مطهری معتقد است که استفاده از قواعد فقهی در مواردی نیازمند شرطی مقدم است و آن شناخت رابطه بین نصوص است. به این معنا که فقیه باید روابط بین نصوص را بفهمد و مکانیزمی برای فهم این روابط داشته باشد. وی یکی از نسبت‌های برقرار بین قواعد را نسبتی می‌داند که برخی از قواعد فقهی مانند قاعده “لا حرج” و “لا ضرر” دارند و آن نسبت حاکم بودن است. باید قواعد پایین‌تر را در سایه قواعد بالاتر بررسی کرد تا آنها را تعدیل کنیم.

بیان دیگر شهید مطهری، با نگرش فلسفی خود، معتقد است که نقش قواعد تعدیل و کنترل است. بر اساس این دیدگاه، باید جنبه تعدیلی و کنترل این قواعد را دنبال کنیم. درسته که بسیاری از فقهاء به حکومت “لا ضرر” و “لا حرج” نسبت به سایر قواعد معتقدند، اما نقطه تمایز شهید مطهری در تمرکز او بر جنبه‌های تعدیلی و کنترلی در تفسیر حکومت این قواعد نسبت به سایر قواعد است. این جنبه‌های تعدیلی باعث می‌شود که سایر قواعد با “لا ضرر” و “لا حرج” منطبق شوند.

به عبارت دیگر، اگر این قواعد را با جنبه تعدیلی پیگیری کنیم، در حقیقت می‌خواهیم پروژه‌ای برای همه قواعد در پیش بگیریم و آنها را با روح “لا ضرر” و “لا حرج” چارچوب بدهیم .

ضابطه سوم: تعیین مصداق جدید برای موضوع با رجوع به علم و عقل

ما می‌توانیم مصداق موضوع را بر اساس علم و عقل احراز کنیم. اگر این امر پذیرفته شود، درهای وسیعی برای کاربرد قواعد فقهی به روی ما باز خواهد شد. شهید مطهری معتقد است که دخالت علم و عقل در استنباط اهمیت بسیاری دارد؛ وی می‌گوید عقل دلیلی برای فهم صلاح و فساد است.

هرچند شهید مطهری مثالی در این مورد ارائه نکرده است، اما می‌توانیم مثالی به این صورت بیاوریم:

ما قاعده مهمی مانند “لا ضرر” داریم که کاربردهای سنتی و قدیمی آن شناخته شده‌اند، مانند ضرر روزه به سلامتی انسان یا ضرر مالی. اما امروز علم مواردی از ضرر را معرفی می‌کند که در گذشته وجود نداشتند. به عنوان مثال، علم امروز می‌گوید که انسان ممکن است به محیط زیست آسیب برساند، و این یکی از بالاترین مصادیق ضرر است. بنابراین، می‌توانیم قاعده “لا ضرر” را بر ضرر زدن به محیط زیست اعمال کنیم بر اساس تبیین علمی معاصر، در نتیجه تمرکز خود را فقط به آن ضررهای سنتی محدود نکنیم (مانند ضرر بین دو نفر یا موارد مشابه).

منبع اجتهاد
به خواندن ادامه دهید
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.