تفکرات استاد مطهری در مسائل سیاسی در عینِ جذابیت ، برای قدرت طلبان سنگین است.
به گزارش ادیان نیوز؛ حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در یادداشتی به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری آورده است: «دوازدهم اردیبهشت که می شود قلم در دست پر تلاطم است که درباره مطهری عزیز بنویسم، مطهری که من همه داشته های در شناخت ابعاد و جریان های انحرافی در اسلام را از او آموختم. نمی توانم در مقابل آن ولی نعمتم خاموش بمانم. این بار می خواهم بنویسم چرا استاد آیت الله مطهری کشتند؟!
یکم ؛ او اسلام را با تفکر بدست آورد
برخی عالمان دینی با تقلید و بدون تحقیق بر آموزه هایی به اسم دین پافشاری دارند، و برخی دیگر که در رتبه بالاتری هستند در مسیر فهمِ آموزه های دینی بیشتر کلاس رفتن و استاد دیدن اهتمام دارند و هر چقدر تعداد استادهای شان بیشتر باشد نشانه عمق پیدا کردنِ در دین می دانند. اما استاد مطهری ؛ اول زانو زدن چند صباحی به محضر استاد و سپس تفکر را روش درست برای رسیدنِ به عمق معارف می دانست . چنین می نویسد: “در میان علما افرادی که خیلی استاد دیدهاند، من به اینها هیچ اعتقاد ندارم .. عالمی که سی سال یا بیست و پنج سال عمر یکسره درس این استاد و آن استاد را دیده، او دیگر مجال فکر کردن برای خودش باقی نگذاشته است.”
دوم ؛ غیرتِ مکتبی در عین احترام به مذاهب دیگر
استاد مطهری یک شیفته بتمام معنای امیرالمومنین (ع) بود و این مدعا در جای جای آثارش خصوصا در «سیری در نهج البلاغه» و کتاب «جاذبه و دافعه علی» آفتابی است. اما در تمام آثارش زبان و قلم ناسزا به مذاهب را نمیتوانید پیدا کنید. او بر این باور بود باید با اهل سنت اهل وحدت و تقریب بود ، اما می گفت؛ «طرفداری از وحدت اسلامی ایجاب نمیکند که حقایق کتمان و در گفتن آن کوتاهی شود؛ آنچه ایجاب میکند اولًا توحید صفوف در برابر دشمن است و ثانیاً حفظ زبان از دشنام است.» و نیز نوشت : «آنچه نباید صورت گیرد کارهایی است که احساسات و تعصبات و کینههای مخالف را بر میانگیزد، اما بحث علمی سر و کارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات.»
سوم ؛ در جستجوی نیازهای فکری جامعه و برآوردنِ آنها بود
برخی اهل تحصیل و حوزه در فکر انتقال علم هستند و بس، اما اینکه در بیرون از کلاس درس آنان چه می گذارد؟ یا نمی دانند و یا نمی خواهند بدانند! استاد مطهری علم را برای کبریایی نخواست بلکه در تکاپو بود عالمانه دین را بشناسد تا بتواند در رصد مشکلات فکری جامعه ، راه درمان آن را ارائه کند و جامعه از افراط و یا تحجر نجات بخشد. او می گوید؛ «از وقتی قلم بدست گرفتم بدنبال شناسایی و نیازهای فکری جامعه بودم». نشان دادنِ نیازها و دردها کار سنگینی است و هدفِ تیرهای تهمت از زبان و قلم متنسکان و متحجران خواهد بود. نمونه آن انبوه تهمت ها و بی احترامی ها به استاد مطهری بعد از نوشتن کتاب مسئله حجاب است!
چهارم ؛جمهوری اسلامی را در محبت به مردم ، و اجازه فکر کردن و زندگی کردن به مردم دادن می دانست
تفکرات استاد مطهری در مسائل سیاسی در عینِ جذابیت ، برای قدرت طلبان سنگین است. در این نقطه ایشان اصرار بر آگاهی مردم نسبت به حقوق خودشان در مقابل حکومت داشت تا دین جعلی به دین واقعی ننشیند و صریحا نوشت: “اگر مردم به طور جزئی به حقوق خود آشنا نباشند به حسب عادت اولیه حق را همان میدانند که در جامعه معمول است و تخلف ضعیف را ظلم محسوب میدارند و در نتیجه دین به جای آنکه عدل واقعی را برقرار کند ابزار محکمی میشود برای طبقه قوی و افساری میشود برای به بند کشیدن طبقه ضعیف.!” و نیز درباره ضرورت نگاه محبت آمیز حکومت به مردم میگوید: “در این انقلاب اساس کار باید بر اخوت اسلامی بنا نهاده شود. یعنی آنچه را دیگران با خشونت و فشار تامین میکنند در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد.” و گفت ؛ “من اعلام میکنم که درجمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد .. همه باید آزاد باشند که حاصل تفکرات و اندیشههای اصیل شان را عرضه کنند.” او چون به صراحت مدعی بود ؛ “اسلام، آزادی را فوق حق میداند.” نوشت : “هر انسانی که پا به این جهان میگذارد، چون انسان است دارای حقوقی است و باید آنها را مطالبه کند و در برابر تضییع آنها ساکت نماند.” و او در ادامه ؛ کشته شدنِ در راه مبارزه با حق کشی و استبداد داخلی را فضیلت و شهادت معرفی میکرد.
پنجم ؛ برای شخصیت ها مقام قدسی قائل نبود
می دانید یکی از ابزار تخدیر ملت ها ایجاد روحیه تعبد و سپس تعصب به شخصیت هاست! استاد شهید مطهری چه زیبا می گوید: “مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی و الوهیت نیست. هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام ، من مانند عوام فکر نمیکنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه است.” این متن ، آینه کامل از شخصیت آیت الله مطهری نیست اما کوتاه با سعی در گویا بودن نوشتم تا درباره “مطهری” بیشتر فکر کنیم.