این سریال به مخاطب بار دیگر یادآور می شود که ایرانیها به خاطر روحیه مهماننوازی و پذیرش دیگران شهره هستند.
به گزارش ادیان نیوز، دکتر حمیده امیریزدانی عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با نگاه دینپژوهانه درباره سریال سووشون آورده است:
عمه خانم در شبی تاریک بر تخت ایوان نشسته و در حالی که قلیانش را چاق میکند، روایتی تلخ از جوانیاش برای زری تعریف میکند. در دوران جنگ جهانی دوم، ایران دچار ناامنی سیاسی بود که به افزایش تنشهای اجتماعی منجر شد. یهودیان به عنوان اقلیتی که مورد بیاعتمادی و پیشداوری قرار داشتند، در معرض خطر بیشتری بودند.
یک روز، شهر در آشوب است و مردم از ترس، پرچم انگلیس را بر در خانههایشان آویزان کردهاند. پدر عمه خانم، روحانی معتمد شهر، با شجاعت در نقش یک مسلمان میانجی، تلاش میکند تا دکتر اسکات، پزشک ارمنی، جان یک زن یهودی را نجات دهد. در این سکانس، تفنگچیها که جیرهخواران انگلیس هستند، به محله یهودیها حمله میکنند. دکتر اسکات ابتدا از کمک به یهودیها سر باز میزند، اما حاج آقا وجدان او را بیدار میکند و به او یادآوری میکند: روزگاری که سوگند طبابتت را خوردی، عهد کردی که جان انسانها، فارغ از کیش و آیین، گرانبهاست و نباید به خاطر منافع شخصی به کسی ظلم شود.
حاج آقا تأکید میکند که هر انسانی حق زندگی دارد و در برابر ظلم باید ایستاد. او به دکتر اسکات میگوید که اگر پزشکی به دلیل ملاحظات اقتصادی، جان یک انسان را نادیده بگیرد، نه تنها به حرفهاش خیانت کرده، بلکه به اصول انسانی نیز پشت کرده است. این پیام انسانی در شرایطی که یهودیان تحت فشار هستند، نوری در تاریکی است و نشان میدهد که همدلی باید بر هر چیز دیگری غلبه کند.
این قسمت از سریال به مخاطب بار دیگر یادآور می شود که ایرانیها به خاطر این روحیه مهماننوازی و پذیرش دیگران شهره هستند و همواره بر این باورند که انسانیت و احترام به یکدیگر باید در اولویت قرار گیرد، فارغ از تفاوتهای مذهبی و فرهنگی. چنان که ابوالحسن خرقانی، عارف قرن پنجم تمام طول حیات خود بر این اصل درخشان تأکید داشت که هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید.