خانواده بهعنوان «هسته اصلی جامعه بشری»، ضرورتی حیاتی است که در راستای خلقت و هماهنگ با سرشت اجتماعی انسان است. انسان در نخستین گامهای زندگی اجتماعی و با نیازهایی اصیلتر و طبیعیتر، بهسوی جنس مخالف گرایش مییابد و او را نخستین همراه و یاور زندگی قرار میدهد و در کنار او نیاز جنسی خود را ارضا میکند. مکاتب و ادیانی که به اجتماع و جنبه اجتماعی انسان توجه دارند و به جامعه بشری و ضرورتهای آن میاندیشند و بهدنبال ایجاد و گسترش تمدن و فرهنگ هستند، به خانواده اهمیت بسیاری میدهند؛ زیرا بدون سامانیافتن زندگیهای خانوادگی، جامعه نیز پدید نمیآید.
اسلام از پیشگامان این مکاتب است، بهتمدن و فرهنگ انسانی میاندیشد و پیدایش اجتماعات بزرگ انسانی از اهداف متعالی آن بهشمار میرود، جایگاه خانواده در قرآن بسیار بالاست در حدی که پدر و مادر به عنوان ستون های خانه بعد خداوند باید مورد توجه جدی اهل خانه باشند و اطاعت شوند. »وَاعْبدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکوُا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْساناً؛ خدا را بپرستید و به او شرک نورزید و به پدر و مادر خود احسان کنید« (نساء/۳۶)
این در حالی است که عرفان های نوظهور به دنبال نفی خانواده هستند و تلاش می کنند مخاطبین خود از خانواده جدا کنند
اشو در نفی خانواده گوی سبقت را از دیگران ربوده و تعابیر تندی در مورد خانواده به کار می برد.
«اساس ساختار اصلی خانواده بر مالکیت قرار دارد: شوهر مالک زن است و هر دو مالک فرزندان هستند. لحظه یی که تو مالک انسانی شدی، منزلت، آزادی و انسانیت را از او سلب کرده ای و او همه زیبایی ها را از او گرفته ای و فقط به او دستبند زده ای- دستبندی احیاناً ساخته از طلا- و به جای بال ، او را در قفس زیبایی اسیر کرده ای» [۱]
او ادامه می دهد:
«در جوامع پیشرفته صنعتی ملاحظه می کنیم که انسان از جد خانواده فراتر رفته است. خانواده دیگر کاربردش را از دست داده است. خانواده بیش از کاربردش دوام یافته است. خانواده یکی از قدیمی ترین نهادهاست، بنابراین فقط مردمانی بسیار دقیق و حساس می توانند مشاهده کنند که عمر خانواده به سرآمده است. مدت ها طول می کشد تا دیگران هم تشخیص دهند که خانواده دیگر مرده است.» [۲]
اشو در کتاب کودک نوین به صورت کامل خانواده را نفی کرده و معتقد است فرزندان را باید در کمون اشو تربیت کرد. او پدر و مادر را ظالم می داند که در حق فرزندان ظلم می کنند:
«بچه ها باید به کمون تعلق داشته باشند، نه به پدر و مادرها. والدین به اندازه کافی ضرر زده اند، دیگر نمی توان به آنها اجازه داد که فرزندانشان را فاسد کنند- هرچند نیت آنان سراپا خیر است. اما با این نیت های خیر پدر و مادرها، که جز عواقب ناخوشایند پیامدی نداشته است، چه باید کرد؟» [۳]
«والدین ظالم اند، چون اندیشه هایی درسر دارند، می خواهند فرزندشان این یا آن باشند. دوست دارند فرزندانشان ثروتمند، مشهور و قابل احترام باشند؛ دوست دارند فرزندانشان جاه طلبی های تحقق نیافته آنانرا برآورده سازند. فرزندان قرار است مسافر سفر رویایی آنان به سرزمین آرزوها باشند.» [۴]
این در حالی است که بهترین افراد برای تربیت فرزندان در تمام جوامع، پدر و مادر هستند.
پائولو کوئلیو نیز یکی از افرادی است که در آثار خود خانواده را زیر سوال می برد و چنین القا می کند که خانواده بردگی است او در کتاب زهیر می نویسد:
«بعضیها خوشبخت به نظر میآیند، چرا که کارشان را راحت کردهاند و اصلاً به موضوع فکر نمیکنند شوهر می کنم، خانه میخرم، دوتا بچه میآورم، اما با این همه، چشمهایشان غمی را نشان میدهد که حتی خودشان هم از وجودش در جانشان خبر ندارند تو خوشبختی؟» [۵]
او زندگی زناشویی را نماد بردگی می داند و معتقد است زن و مرد نباید پایبند به یکدیگر باشند، مجری را آزادی می داند کسانی را که خود را گرفتار زندگی می کنند را نکوهش می کند.
نمونه اول
«مجرد و میلیونرم میتوانم در روز روشن، با هرکس دلم میخواهد بروم بیرون میتوانم در جشنهایی که این همه سال از خودم دریغ کردهام، شرکت کنم» [۶]
نمونه دوم
«فکر میکنند بر هم حق تسلط دارند؛ باز هم خیال میکنند وقتی قول دادهاند تا ابد با هم خوشبخت باشند باید این قول را تا ابد حفظ کنند، حتی به این بها که هر روز بدبختی بکشند.» [۷]
نمونه سوم
«وقت کنار همیم چه اتفاقی میافتد؟ بحث میکنیم به خاطر هر چیز کوچکی دعوا میکنیم، میخواهیم همدیگر را عوض کنیم گاهی در سکوت دلمان، به خودمان میگوییم آزادی چه خوب است کاش هیچ تعهدی نداشتم» [۸]
پائولو با زیرکی زیاد داستان هایش را به گونه ای پیش می برد که مخاطب بپذیرد آنچه او می گوید. روش اقنا پذیری را خوب می داند از این رو خواننده با داستان همزاد پنداری کرده و همراه می شود و در نهایت می پذیرد که گفته پائولو کوئلیو درباره خانواده می تواند ردست باشد.
بودا نیز معتقد است خانواده مانع کمال است و باید برای رسیدن به کمال آن را ترک کرد:
«می گوید به نظرم رسید که زندگی در خانواده تنگ و کثیف است؛ حال آن که زندگی در بیخانمانی باز و فراخ است؛ دشوار است که آدمی بتواند در حالی که کنج خانه تپیده است زندگی معنوی تمام و کمالی را که از هر جهت پاک و پاکیزه باشد بگذراند.» [۹]
……………………………….
پی نوشت:
[۱] . آینده طلائی ص۹۷
[۲] . کودک نوین ص۱۰۹
[۳] . آینده طلائی ص۹۸
[۴] . کودک نوین ص۴۲
[۵] . زهیرص۵۵
[۶] . زهیرص۳۳
[۷] . زهیرص۱۷۰
[۸] . زهیرص۱۷۲
[۹] . بودا مایکل کریدرز ص۴۴
منبع : فرقه نیوز