را دارای مراتبی دانسته وبا استناد به فرمایش نورانی ثامن الحجج علی بن
موسی الرضا (ع) به بالاترین مرتبۀ عبادت که تفکر در مبدأ حقایق اشیا است
پرداخته و عنوان می کند: عبادت دارای مراتبی است که بالاترین مرتبه آن
تفکر در مبدأ حقایق اشیا و علت پدیدآورنده و مدبّر آنهاست. چنان که حضرت
رضا(علیه السلام) می فرماید: لیس العباده کثره الصلاه و الصوم، إنّما
العباده التفکّر فی أمر الله عزّ وجلّ؛ عبادت به فراوانی نماز و روزه نیست،
بلکه عبادت تفکر در امر خدای والاست. زیرا تفکر درباره معبود قهراً عبادت
عملی را به همراه می آورد؛ ولی این علم و آن عملی که به دنبال آن می آید،
در یک درجه ارزش نیستند. زیرا علم اصل است و عمل فرع آن؛ علم درخت طوبی
است و عبادت بدنی، میوه آن. چنان که حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:
إنما العلم حیاهالقلوب من الجهل و ضیاء الأبصار من الظلمه و… علم قلبها
را از جهل بیرون می سازد و به آنها حیات می بخشد و دیدگان را از تاریکی
بیرون می آورد و به آنها نور می دمد. علم، بدنها را از ضعف و ناتوانی می
رهاند و به آن نیرو می بخشد. علم، بنده را به جایگاه شایستگان و مجالس
نیکان و درجات عالی دنیا و آخرت می رساند. مذاکره علمی، معادل روزهداری
است و تدریس علم، همسان نماز است. به واسطه علم، پروردگار اطاعت و عبادت
می شود و به واسطه علم صله رحم محقق، و حلال و حرام شناخته می شود. علم،
پیشگام عمل است و عمل پیرو آن، سعادتمندان از علم بهره می گیرند و
شقاوتمندان از آن محرومند، خوشا به حال کسی که خداوند بهره علم را بر او
حرام نکرده است.
او در ادامۀ این بحث به بیان محاسن علم و شاخصه های فرا روی آن پرداخته و
می نویسد: این امور در بیان محاسن علم، بدان دلیل است که اصل وجود هر
انسانی خرد اوست و علم سبب می شود انسان خردمندتر شود. بنابراین اصل انسان
همان علم است، اصلی که انسان باید به آن برسد. چنانکه حضرت رضا(علیه
السلام) می فرماید: ضالّه المؤمن؛ علم گمشده مؤمن است که در باغ ولایت
پنهان گشته است. از این رو مؤمن باید در آن باغ رود تا گمشدهاش را بیابد.
چنان که حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید: رحم الله امرء أحیی أمرنا؛
خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند. به ایشان عرض شد: چگونه امر
شما را زنده می کند؟ حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ فرمود: یتعلّم علومنا
و یعلّمها الناس، فإنّ الناس لو علموامحاسن کلامنا لاتّبعونا؛ کسی که علوم
ما را فراگیرد و آن را به مردم بیاموزد، امر ما را زنده کرده است، چون اگر
مردم از سخنان زیبای ما آگاه گردند، قطعاً از ما پیروی خواهند کرد.
آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: مراد از علم در این حدیث، علم به خداوند
و اسمای حسنای او و علم به ملائکه و کتابهای الهی و رسولان اوست و نیز
آگهی از «اول» و «آخر» و «ظاهر» و «باطن» بودن خداست، همچنین علم
به صاحب حکم بودن خدا و این که مصیر و بازگشت انسانها به سوی اوست.
بنابراین هر دانشی جز این معلومات در حقیقت زائد است و علم شمرده نمی شود.
زیرا علم سه قسم است؛ آیه محکمه أو فریضه عادله أو سنّه قائمه.
او تنها معیار در شناخت امور را همان علم اوّلی ضروری یا علم بدیهی
قلمداد کرده وتنها راه شناسایی این علم را فقط از طریق عقل میسور دانست که
در این خصوص به سؤال ابن السکیت از حضرت رضا(علیه السلام)پرداخته و آورده
است: تنها معیار در شناخت امور همان علم اوّلی ضروری یا علم بدیهی است و
آنچه به این علم منتهی شود. این علم بدیهی تنها از طریق عقل شناسایی می
شود و حس و تجربه یا نقل و روایت در شناخت آن نقش ندارد. بنابراین معرفت
حقیقی در گروِ عقل خالصی است که از آشوب جدال و دسیسه خیال پیراسته است. در
این خصوص ابن السکیت از حضرت رضا(علیه السلام) پرسید: امروز حجّت خداوند
بر خلق چیست؟ حضرت(علیه السلام) فرمود: العقل؛ یعرف به الصادق علی الله
فیصدقه و الکاذب علی الله فیکذّبه؛ عقل است که با آن انسان راستگو شناسایی
شده، راستی او گواهی می شود و نیز دروغگو شناخته شده، دروغ او گواهی می
شود. ابنالسکیت می گوید: به خدا سوگند که این پاسخ تمام است زیرا تنها
در سایه شناخت خداوند و اسمای حسنای او همچون ربوبیت و هدایت و … می
توان پیامبر صادق را از مدّعی دروغین پیامبری تمیز داد؛ امّا شناخت خداوند
تنها به برکت عقل خالص و پاک و برهان محض است. چون حس، توانایی شناخت
خداوند را ندارد. زیرا او موجودی است که دیدگان توان درک او را ندارند، با
اینکه او همه دیدگان را می بیند و خداوند لطیف و خبیر است.
از آنچه گذشت روشن می گردد:
۱ . هدف آفرینش انسان همان تفکر در امر خدای والاست و انسان متفکر کسی
است که به هدف خلقت خود دست یافته است؛ امّا کسی که از تفکر درباره خداوند
بزرگ رو گرداند، فقط زندگی دنیوی را می خواهد و نهایت هدف او از علم، همین
زندگی دنیایی است. او همان انسان باطل و بیهودهای است که از سرنوشت اصلی
خود بریده، از رسیدن به هدف نهایی خود محروم مانده است.
۲ . غایت نهایی تفکر همان علم به خداوند و اسمای حسنای اوست ـ علمی که
گمشده مؤمن است ـ و این غایت همان است که انسان آن را می جوید؛ امّا اگر
کسی این طریق علمی برای رسیدن به این غایت را نجوید و به این علم (علم به
خداوند و اسمای او) رو نیاورد و به آن دست پیدا نکند و به این علم خرسند
نباشد، نباید از زمره مؤمنان باشد.
۳ . عقل یگانه میزان و معیار برای تفکر و علم است؛ عقل موجودی است که جز
در برابر حق خضوع نمی کند و جز حق از چیز دیگری فرمان نمی برد. زیرا
تنها چیزی که به عقل اطمینان می دهد، یقین است و ظنّی که مورد رضایت وهم و
موضوع اختیار خیال است، اطمینان بخش عقل نیست.
با استفاده از همه این مطالب راز فرمایش حضرت رضا(علیه السلام) آشکار
می گردد که به نقل از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید:
«صدیق کل امرء عقله و عدوّه جهله»؛ دوست هر کسی عقل اوست و دشمنش جهل او.
همچنین راز سخن حضرت رضا(علیه السلام) درباره این فرموده خدای متعالی:
(وَمَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَهِ أَعْمَی وَأَضَلُّ
سَبِیلاً) که فرمود: یعنی «أعمی عن الحقایق الموجوده»؛ مراد آن است که هر
کس به حقایق این جهان نابینا باشد، در آخرت نیز نابینا حاضر می شود.
منبع : شفقنا