در این مصاحبه به تلاشهای مختلف موسسه لیله القدر در بازخوانی اندیشه و آثار استاد صفایی و نیز برنامههای جامعی که برای هر چه گستردهتر شدن این برنامهها در نظر گرفته شده است پرداختهایم.
جا دارد از جناب آقای لاجوردی بابت همراهی صمیمانه و تواضع و محبتی که با سرویس اندیشه خبرگزاری رسا در انجام این دیدار و گفتوگو داشتند، سپاسگزاری نماییم. بخش اول این گفتوگو را با هم میخوانیم.
حاج آقای لاجوردی با تشکر از شما، ابتدا برای مخاطبین ما مختصری درباره خودتان بفرمایید تا بعد وارد بحث شویم.
بسم الله الرحمن الرحیم. من تشکر می کنم از اهتمامی که حضرت عالی داشتید به بحثی که موسسه دارد. من از دوران دبیرستان در ارتباط با آقای صفایی و دوستان روحانی دیگر و جناب آقای استاد مصباح گرایش به روحانیت پیدا کردم که حدود سال پنجاه و پنج بود که طلبه مدرسه حقانی شدم. بعد به صورت آزاد ادامه دادم. از همان زمان ارتباط نزدیک با مرحوم آیت الله صفایی داشتم.
با افکار و اندیشه ایشان به صورت شفاهی و چهره به چهره آشنا بودم و با کتابهای ایشان آشنا شدم. بعد از رحلت این بزرگوار در سال هفتاد و هشت، مسئولیت تدوین کتاب ها و آثار ایشان و چاپ و نشر آنها را تحت پوشش موسسه تحقیقاتی لیله القدر با کمک شاگردان و دوستان ایشان شروع کردیم و یک سال انتشارات فعالیت پیدا کرد بعد از مدتی موسسه فعالیت خودش را شروع کرد.
اساس فعالیتی که ما در موسسه داشتیم و قصد ما این بود که ضمن این که آثار را جمع آوری و تنظیم و چاپ می کنیم و به صورت نرم افزار در می آوریم، کار ما صرف کارهای علمی نباشد و هر چند وظیفه ما این بود که این قبیل کارها انجام بگیرد، اما قصد اصلی ما این بود که در موسسه، آن منش و روشی که ایشان در ارتباط با مسائل طلبهها و جوانان و مردم داشتند و سیره زندگی و اخلاقیات ایشان نیز حفظ و اشاعه داده شود. چون به نظر من به همان اندازه که نظام فکری ایشان که بدیع است و کارساز است، به همان اندازه آن روش زندگی ایشان هم جای تأمل دارد و یکی از آن چیزهایی است که باید به آن بپردازیم.
شاید نیاز جامعه امروزی ما همین برخورد چهره به چهره و گفت و گو کردن و ارتباط داشتن با مردم باشد.
ایشان یک نفر را یک دنیا می دانست و کار کردن و وقت گذاشتن برایش را هدر دادن عمر نمیدانست. بر خلاف بعضی که فکر می کردند که مثلا اگر یک بحث درسی در صدا و سیما بگذراند، پوشش آن بسیار زیاد است، ایشان معتقد بود که انبیاء و اولیای خدا شروع کارشان با تک تک مردم بود و هم با آنها و هم در آنها بود و این باعث میشد که کار انبیا و اولیای خدا عمیق باشد. چون از درون میکاوید و آدمها را از ریشه متحول میکرد.
شاخه به افراد نمیداد و صرفا عمل را نمیخواست؛ صرفا رأی را نمیخواست و زنده باد و مرده باد را نمیخواست، بلکه تحول درونی میخواست.
ما آمدیم و زمانی که دیدیم دنیایی از مشکلات و بدبینیها در اطراف آن عالم بزرگ وجود دارد و احدالناسی هم کمک ما نبود، با همین دوستان پا برهنه اطراف آقای صفایی دور هم جمع شدیم و آثار و نوارهای ایشان را جمع آوری و پیاده کردیم و کتابهای قبلی را چاپ کردیم و تقریبا شصت و پنج کتاب ایشان که به نظر من هر کدام انصافا میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد را به مخاطبان عرضه کردیم.
این چهارده پانزده سال در زمان حیات استاد بود؟
بله، آنالیز فکری آقای صفایی و فراز و فرودی که ایشان طی کرد، کار بسیار مهم و خطیری است و لازم است که مطرح شود به خصوص برای شمایی که در خبرگزاری رسا اخبار حوزه را به عهده دارید. حقیقت آن است که اگر ما نقادی نکنیم، به خصوص دوران انقلاب و قبل از انقلاب را و به نقطه ضعفهای خودمان نپردازیم و در برنامه ریزی خودمان آنها را در نظر نگیریم، باز اشتباهات را تکرار میکنیم؛ حالا شاید با ادبیات دیگر. به عنوان مثال من یک بحثی داشتم و خدمت عزیزان عرض کردم که خیلی از مشکلات اقتصادی ما نتیجه اشتباه فکری بود که اوایل انقلاب نسبت به اقتصاد اسلامی داشتیم.
ما به خاطر بعضی از تیپهای انقلابی که مارکسیست و سوسیالیست بودند و به خاطر این که آنها را اقناع کنیم، احکام خودمان را کنار گذاشتیم. آمدیم با تجارت مخالفت کردیم و اینطور در جامعه رواج دادیم که تاجر یعنی خائن! امروز داریم التماس میکنیم بیایید سرمایه گذاری کنید.
این نتایج اشتباه انقلابیون ما در اوایل انقلاب بود که یک عده افراد را کنار زدند. یک زمان شاید ضرورت بود به خاطر جنگ؛ اما همهاش ضرورت نبود. ما آمدیم به عنوان ضروریات اکل میته، بیش از حد مردهخواری کردیم و هنوز هم داریم مردهخواری میکنیم. ضرورت، ضرورت ضرورت؛ شرایط غیر طبیعی و… بعد آمدیم بگوییم آن کارها و سیاستها اشتباه بوده و اینبار از آن طرف بام افتادیم و به عنوان لیبرالیسم همه چیز را از دست دادیم. آمدیم سرمایه گذاری بیحد و حصر را رواج دادیم؛ به عبارت دیر میتوان گفت ما سرمایهدار داریم، اما سرمایه گذاری نداریم.
تفریط و افراط در اقتصادمان الی ماشاالله صورت گرفت و همین طور در عرصههای دیگر؛ انگار هر کسی که اسلحه دست میگرفت انقلابی است و… اینگونه بود که ما منافق بار آوردیم. افراد میآمدند ریش میگذاشتند و شعار میدادند، در حالی که ریشه نداشتند.
بعضا ما منافق بار آوردیم. اگر ما به طور جدی و همه جانبه اینها را آسیب شناسی و بررسی نکنیم، قطعا نمیتوانیم الان هم موضع گیری خوبی داشته باشیم. من حتی بعضا در جایی که میرفتم به دلیل ارتباطی که با دوستان داشتم، نمیتوانستند بگویند ضد انقلاب است؛ اما میگویند حیف از فلانی که با آقای صفایی ارتباط دارد! حیف از فلانی که دارد خودش را هدر میدهد! یک بنده خدایی که از اعضای […] بود میگفت: شما نمیتوانی آقای صفایی را پاک کنی، خودت را آلوده میکنی و من واقعا از صمیم قلب متأثر شدم. من به ایشان گفتم آقای صفایی را به خاطر انقلاب میخواهم.
آن موقع حضور امام(ره) و اقتدار و نفوذ ایشان، خیلی نقطه ضعفهای کادر امام(ره) را پوشش میداد. کادر و طرفدارهای امام(ره) را که عاشق امام(ره) بودند، نفوذ امام(ره) و قدرت معنوی ایشان باعث میشد که نقطه ضعفهای مدیریتی آنها پوشش داده شود. اما ما برخی مواقع خوب برخورد نکردیم، دوستان خودمان را خوب شناسایی نکردیم و نیامدیم آینده سازی کنیم.
نمی خواهم بگویم اینها آخرین حرف است و قابل نقادی و تکمیل و تبیین نیست، اما مهم این است که این آثار، حرفی برای گفتن دارد. ما آمدیم اینها را جمع بندی و عرضه کردیم. به اندازه بضاعت خودمان ارتباطات را بیشتر کردیم. اردوها را فعال کردیم، سایت را فعال کردیم. چند همایش برگزار شد که نسبتا مفید بود و اگر بپرسید که برنامه آیندهتان چیست، عرض میکنم که عرضه بهتر و به روزتر این فکر و اندیشه. در محمل نقادی گذاشتن این اندیشه است و توجه به نیاز امروز جامعه ما است که آیا این فکر چقدر میتواند پاسخگو باشد. فکر را به جامعه عرضه کنیم و جامعه را متوجه به فکر کنیم. بتوانیم فکر را کاربردی و تطبیقی کنیم.
حاج آقای لاجوردی آثار مرحوم صفایی علاوه بر ادبیات متن و زیبایی و خوش خوانی و اثری که بر فرد دارد، افق های جدیدی را در فکر انسان باز می کند؛ یعنی استفاده بهینه و به روز و کاربردی از منابع اصیل اسلامی. ولی به نظر می رسد که الان یکی از الزامات استفاده بهینه این آثار این است که ما بتوانیم با پژوهش و باز آفرینی فکری و قلمی، این آثار، فضا را برای هر چه کاربردیتر شدن آن ها ایجاد کنیم. شما در حال راه اندازی اندیشکده هستید که خیلی گام مفید و موثری می تواند باشد. افق شما برای ایجاد این فضا چیست و آیا محوریت آن پژوهش محوری است؟ وارد چه عرصه هایی می خواهید شوید؟
اما امروز دنیا انقلاب اسلامی را یک انقلاب تاثیر گذار فرهنگی شناخته. الآن حوزه علمیه باید اندیشه اسلام ناب را سامان دهی کند؛ دیگر دوران این شعارها که ما چنین و چنان هستیم و خودمان به خودمان بیست بدهیم کفایت نمی کند. باید برنامه اقتصادی و تربیتی بدهیم.
ما معتقد بودیم باید این منش را حفظ کنیم و بحمدلله سعی شده این منش حفظ شود. در قسمت آثار هم یک مدتی بود به خاطر بعضی مسائل که ایجاد شده بود، مدتی ـ تقریبا چهارده پانزده سال ـ بود که آثار ایشان آن رونق خودش را نداشت. یعنی یک سکوتی در چاپ آثار ایشان ایجاد شده بود که این هم عوامل متعددی دارد که نیاز به بررسی و تحقیق دارد نه از باب این که بخواهیم گذشته را شخم بزنیم و نبش قبر کنیم، بلکه از باب این که تبیین کنیم که چرا ما از اندیشه خود و اندیشمندان خودمان در زمان خودش بهره نمی گیریم. چه چیزهایی باعث می شود؟ شاید آن ریشه ها هنوز هم باشد و هست.
این باعث می شود که ما از دوستان خودمان بی بهره شویم و مجبور شویم از دشمنان خودمان استفاده کنیم؛ برای حفظ خودمان. این یک زمانی را می برد. چهارده پانزده سال بود که کتاب های خوب ایشان خاک می خورد و چاپ نمی شد. ناشری که زحمت انتشار آثار ایشان را می کشید، حتی کتابی که پانصد جلد چاپ کرده بود را مجبور شده بود خمیر کند. جو بسیار سنگینی بر آثار ایشان سایه انداخته بود که باعث شده بود جوانان و افراد، گرایشی به اندیشه ایشان نداشته باشند و حتی آثار ایشان را نخوانند تا بخواهند نقادی و استفاده کنند. خب بعد از فوت ایشان یک گرایشی به اندیشه ایشان ایجاد شد.
شما بسیار جامع و کامل فرمودید در سوال تان. ضرورت ایجاد یک نگرش جدید و عمیق با توجه به مخاطبان جدید، در واقع افق ماست. ما مدتی است که به این نتیجه رسیدیم و با دوستان هم که جلسات متعددی داشتیم، معتقدیم این نیاز در یک جایی باید پاسخ داده شود. در سه محور کار باید انجام شود؛ ضمن اینکه موسسه کار خودش را در حوزه نشر آثار و برگزاری اردوها انجام می دهد و حضور در نمایشگاه تا بتواند این اندیشه به حیات خودش ادامه دهد. بر اثر همان ضرورتی که شما فرمودید، بازنگری و به روز بودن و توجه به مخاطب جدید با حفظ آن غنا، مقصود ماست.
ما باید سرنخ ها را داشته باشیم و راه را در مسیرهای نو ادامه دهیم. مجموعه اینها را باید به عنوان طرح جامع داشته باشیم؛ اما نیاز زمان و ادبیات جدید را فراموش نکنیم. پژوهشکدهای که مد نظر است و انشالله با راه اندازیاش در دوران اخیر، اتفاقات خوبی در آن حوزههای فکری و اندیشگی رخ خواهد داد، سه محور دارد؛ اصل اول پژوهش است، بعد آموزش است و بعد تبلیغ. سه محور را قصد داریم انشاالله دوستان به آن بپردازند. سه کارگروه هم ایجاد شدهاند و در حال کار و گفتوگو هستند. اینکه حیطه پژوهش به چه صورت باشد؟ چه موضوعات و چه شیوههای پژوهشی داشته باشیم؟ اولویتها کدام هستند؟
و همین طور در قسمت آموزش و تبلیغ هم با همین رویکرد به سه نیاز انشاالله بپردازیم. رویکرد توجه به دو عنصر؛ یک، اندیشههای آقای صفایی و دو، نیازهای روز. نه اینکه طوری باشد که اندیشه را آخر کار بدانیم؛ نه، اندیشه شروع و اصل است و نه اینکه نیازهای زمان باعث شود که ما دچار روزمرگی شویم.
سعی کردیم این چهارچوب را حفظ کنیم و نیازها هم مد نظرمان باشد. البته من همین جا خواهش می کنم از عزیزانی که دوست دارند نیازهای جوانان امروز ما متوجه شوند و در این خصوص گامهای خوبی بردارند، به این نکته توجه کنند که ما چند طرح دیگر هم داریم که به دلیل عدم بضاعت مالی نتوانستیم به آن بپردازیم. یکی مدرسه علمیه است که بتوانیم این اندیشه را در مدرسه علمیه گسترش دهیم.
یکی هم آموزش مجازی است که بتوانیم از طریق سایت به آن بپردازیم. یکی هم حوزه علمیه مجازی است. در مورد آموزش هم سعی می کنیم با همین امکاناتی که داریم، در ضمن آموزش، مشاوره را هم بگنجانیم تا بتوانیم ارتباطی که افراد با سایت برقرار می کنند، عمیقتر، کاربردیتر و مفیدتر شود. صرف خواندن مقاله و عکس و سوال و جواب نه، بلکه این سایت آموزش مجازی باید عمق بیشتری پیدا کند تا بتوانیم آنجا سامان دهی کنیم و در کنارش بتواینم مشاوره مجازی هم داشته باشیم و نهایتا خدا توفیق دهد، بتوانیم مدرسه علمیهای را در سطح حوزه داشته باشیم که این اندیشه هم در اندازه حوزه در آن جاری و ساری باشد و هم بتواند کاربردی بودن خودش را نشان دهد و بتوانیم طلبههای فاضلی هم تربیت کنیم.
منبع : رسا