کند ؛ گاهی یک عکس چنان کاری می کند که هزاران هزار واژه نمی کند و گاهی یک
عکس سبب می شود میلیون ها و شاید میلیاردها انسان خود را در یک زمان و در
یک مکان مشخص تجسم کرده و عمق برخی پدیده ها را درک کنند.
این قبیل
عکس ها به دلیل تاثیر گذاری فوق العاده ای که دارند تاریخ ساز و منشا تغییر
می شوند. عکس هایی که درلحظه ای که می بایست گرفته شده اند و عکاس آنها
این شانس را داشته است که هنگام رخ دادن یک تراژدی در صحنه حاضر باشد و عکس
را بگیرد.
ماجرای عکس هفته گذشته یک کودک ۳ ساله کرد سوری ( آیلان
یا به تلفظ کردی آلان) از همین قسم عکس ها بود. تصویری تاثیر گذار و در عین
حال تراژیک که در لحظه گرفته شده بود.
“نیلوفر دمیر” عکاس خبرگزاری
“دوغان حیات” ترکیه مدت ها بود که در ساحل بدروم ترکیه در تعقیب مهاجران
سوری بود . مهاجرانی که با قایق خود را از سواحل ترکیه به جزایر یونان در
دریای اژه می رسانند و از آنجا مسیر عزیمت به کشورهای اروپایی به ویژه
آلمان را در پیش می گیرند.
ماجرای دو عکس تکان دهنده در دو موقعیت مختلف
در
هفته های گذشته موج گسترده ای از این کوچ اجباری از ترکیه به اروپا گزارش
شده است و همچنان ادامه دارد. درِ کشورهای اروپایی اما به روی مهاجران باز
نبود و هزاران مهاجری که در هفته های گذشته از طریق دریای اژه راه خطرناک
دریایی اروپا را در پیش گرفته اند؛ خطر احتمال غرق شدن در دریا را هم به
جان خریده اند.
گزارش های متعددی از غرق شدن قایق ها در سواحل یونان
گزارش شده است و حتی برخی رسانه های ترکیه در هفته های گذشته گزارش دادند
نیروهایی نقاب دار برای غرق عامدانه قایق های حامل مهاجران آسیایی پیش از
رسیدن به جزایر یونانی مستقر شده اند.
اما کاری که ” نیلوفر دمیر”
در سه شنبه هفته گذشته کرد هنگامی بود که دیگر کار از کار گذشته بود و ۱۲
نفر از یک قایق حامل پناهجو غرق شده بود و تنها ۲ نفر از آن حادثه جانم
سالم به در برده بودند که یکی از آنها قاچاقچی انسان ( قایقران) بود که به
محض متلاطم شدن دریا از قایق گریخته بود و دیگری مردی بود که همه هستی خود
یعنی همسر و فرزندانش را سوار قایق کرده و به امید رسیدن به اروپا در قایق
نشسته بود.
عبدالله کردی در روایت آن حادثه گفته است: دست اعضای
خانواده اش به هنگام توفان در دستش بوده اما نتوانسته آنها را نجات دهد و
به دلیل نپوشیدن جلیقه نجات، همه اعضای خانواده اش در حادثه غرق می شوند.
عبدالله خود را به ساحل می رساند اما دو پسر و همسرش و دیگر مسافران قایق در حادثه جان می سپارند.
امواج
دریا جسد بی جان ” آیلان کردی” را به ساحل شهر بدروم می آورند و در این
هنگام عکاس خبرگزاری دوغان حیات ترکیه در ساحل بدروم و در تعقیب مهاجران
سوری برای گرفتن عکس، صحنه را شکار می کند.
باقی ماجرا از زبان عکاس
“تصویر مرگ آیلان” در مصاحبه پنج شنبه هفته گذشته با شبکه خبری سی ان ان
ترک روایت می شود:” وقتی با صحنه مواجه شدم کار از کار گذشته بود و دیگر
نمی شد برای ایلان کاری کرد. او مرده بود . بنابراین در آن لحظه هیچ کاری
به جز عکس گرفتن از این صحنه از دستم ساخته نبود، من هم این کار را انجام
دادم. من فکر میکردم که این تنها راهی است که از طریق آن میتوان فریاد
جسم خاموش او را به گوش جهانیان رساند.”
و این گونه تصویر آیلان در
کمتر از ۲۴ ساعت در همه جهان منتشر شد و کمتر از ۴۸ ساعت پس از آن حادثه
تصویر جنازه آیلان که در کرانه بدروم به خواب ابدی فرو رفته بود در صفحه
نخست بیشتر روزنامه های اروپایی و جهان جا گرفت.
افکار عمومی در
اروپا به غلیان آمد و دولت های اتریش و آلمان اعلام کردند مرز خود را به
روی مهاجران سوری در کشورهای یونان ، مقدونیه و مجارستان باز می کنند. نخست
وزیر فنلاند اعلام کرد خانه خود را در اختیار مهاجران سوری قرار می دهد و
بسیاری از سیاستمداران و دولتمردان اروپایی به تاسی از افکار عمومی منقلب
شده در اروپا اعلام کردند تسهیلاتی ویژه را برای پذیرایی از آوارگان جنگی
سوری در نظر گرفته اند.
تصاویر تاثیر گذار در لحظه های تاریخی مختلف
در یک قرن گذشته خیلی زیاد نبوده اند . تصاویری که از لحظه های ناب (تلخ و
شیرین) گرفته شده اند و برای همیشه تاریخ ثبت و ضبط شده اند.
تصویر
آیلان به لحاظ عناصری که درون خود داشت بسیار مشابه با داستان تلخ ” کوین
کارتر” عکاس عکس معروف ” کودک اتیوپیایی و لاشخور” است.
کارتر زاده
شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی بود. او در مارس سال ۱۹۹۳ به همراه یک تیم
امداد رسانی برای عکاسی از پدیده قحطی در اتیوپی به این کشور سفر می کند .
او در جریان این سفر به صورت اتفاقی با صحنه ای عجیب مواجه می شود . دختری
خردسال که از فرط گرسنگی در نزدیکی یک مرکز توزیع غذای سازمان ملل در حال
“احتضار “روی زمین افتاده و در همان حال کرکسی در نزدیکی او نشسته است و
گویی منتظر است تا کودک جان دهد تا لاشه او را بخورد.
ماجرای دو عکس تکان دهنده در دو موقعیت مختلف
کوین
۳۳ ساله از این صحنه عکس می گیرد و این عکس برای نخستین بار در ۲۶ مارس
۱۹۹۳ از روزنامه نیویورک تایمز منتشر می شود و پس از انتشار جهانی تکان می
خورد و همه رسانه ها این عکس را بازنشر می کنند و رسانه ها درباره آن حرف
می زنند. دو ماه پس از انتشار این تصویر جایزه معروف “پولیتزر” به کوین
کارتر تعلق می گیرد.
اما اتشار این عکس حاشیه های خاص خود را هم به
همراه دارد. برخی کوین را متهم می کنند که به طور سود جویانه به دنبال
منافع شخصی و حرفه ای خود بوده است و به جای کمک به کودک در حال مرگ به فکر
گرفتن عکس بوده است.
روزنامه نیویورک تایمز اعلام می کند از زمان
انتشار این تصویر صدها نفر با این روزنامه تماس گرفته اند تا از سرنوشت این
دختر خردسال بدانند. کوین اما از سرنوشت او اظهار بی اطلاعی می کند.
کوین
در بهترین شکل ممکن ماموریت حرفه ای خود را انجام داده بود و عمق فاجعه
تراژیک جاری در اتیوپی را به روی صحنه و در انظار جهان به نمایش گذاشته بود
اما پرسش اساسی منتقدان در آن هنگام این بود که آیا او در کنار مسئولیت
حرفه ای به مسئولیت انسانی خود نیز عمل کرده بود و کوین برای پاسخ به این
سوال جوابی نداشت.
او تنها به منتقدان می گفت در وضعیت کمک به آن
کودک خردسال و صدها و هزاران کودک مشابه او نبوده است و تنها کاری که می
توانسته انجام دهد گرفتن عکس بوده است، اما این پاسخ به گوش منتقدان نمی
رفت و آنها با پیش کشیدن مسئولیت حرفه ای و مسئولیت اخلاقی و انسانی مدام
این سوال را مطرح می کردند که به راستی در نهایت چه بلایی بر سر آن دختر
خردسال آمده است؟ آیا جان داده و طعمه لاشخوری که در کنار او کمین کرده است
شده است یا اینکه به کمک امدادرسانان سازمان ملل (که ظاهرا عکس در نزدیکی
آن گرفته شده بود) نجات یافته است؟
کوین در تناقض بین مسئولیت
اخلاقی و مسئولیت حرفه ای گرفتار شد و در نهایت در تابستان سال ۱۹۹۴ و ۱۶
ماه پس از گرفتن آن عکس تاریخی و تراژیک، اقدام به خودکشی کرد. او یک سر
شلنگی را به اگزوز خودرو خود وصل کرد و سر دیگر آن را داخل خودرو برد و
این گونه در اثر استنشاق گاز مونواکسید کربن خود را از بین برد.
او
قبل از خودکشی در نامه ای نوشت: “من افسرده و ناامید بودم… ذهن من با
خاطرات زندهای از خشم و درد و کشتار و اجساد روی هم تلنبار شده و خانههای
خالی از سکنه و کودکان گرسنه و رنجور انباشته شدهاست..
“نیلوفر
دمیر” عکاس تصویر هولناک آیلان نیز با سوال مشابهی که از کوین پرسیده شد
مواجه شد. از نیلوفر پرسیدند : چطور به راحتی تحت تاثیر این صحنه هولناک
قرار نگرفتی ؟ چطور توانستی خود را جمع و جور کنی و سریعا عکاسی کنی!
او در پاسخ مکثی کرد و گفت: “وقتی با صحنه مواجه شدم دیگر کار از کار گذشته بود. ” و سپس شروع به روایت کرد.
کوین
کارتر اما نمی دانست آیا کار از کار گذشته بود یا نه ! کودکی که او تصویرش
را در لنز ثبت کرده بود هنوز جان داشت و لاشخوری که در انتظار خوردن او
نشسته بود.
شاید تنها تفاوت اساسی بین کوین و نیلوفر به عنوان دو
عکاس حرفه ای مواجه شدن با دو صحنه با مشابهت های بسیار از منظر تراژیک و
با یک تفاوت عمده از منظر موقعیتی بوده است و این گونه کار برای عکاس تصویر
آیلان برای توجیه اخلاقی رفتارش آسان ولی برای کوین بسیار سخت بوده است.
تفاوت
موقعیت برای هر دو صحنه تکان دهنده و تاثر انگیز با وجود مشابهت های
فراوان هر دو عکس، در جریان داشتن “رگ حیات” در نبض دو کودکی است که سوژه
دو عکاس با فاصله بیش از دو دهه شده اند ؛ کودکی که در اثر گرسنگی در حال
جان کندن است و کودکی که در آب جان داده و امواج دریا جسم بی جان او را به
کرانه آورده است؛ و این تفاوت در چشم منتقدان کم نیست.
منبع : عصر ایران