ادیان نیوز: در حالی که صادق شیرازی سب (ناسزاگویی) به دیگران را امری مجاز در قران و روایات معرفی می کند با بررسی نوشته های برادر بزرگتر او مرحوم محمد شیرازی متوجه می شویم که این ادعای صادق شیرازی حتی برخلاف نظریات برادرش است.
سخنرانی صادق شیرازی درمورد سب بر دشمنان اهل بیت(ع):
« میگه ما نباید سب بکنیم، کجا قرآن گفته ما نباید سب بکنیم؟ کجا به نحو مطلق گفته؟ این تدلیس ابلیس چجوریه دیگه. تو خود قرآن سب نیست؟ کدومتون بلدید، “عتل بعد ذلک زنیم” این قرآنه یا نه؟ سبه یا نه؟ یعنی قرآن برخلاف خودش گفته؟ قرآن گفته سب نکنید خود قرآن سب میکنه؟ “ولدالزنا” سب هست یا نه؟ “بی پدر” سب هست یا نه؟ امام حسین(ع) روز عاشورا نگفتن “بی پدر پسر بی پدر”.
پاسخ آیت الله سید محمد شیرازی به شبهه وجود سب در قرآن:
۱) کتاب من فقه الزهراء(ع)» – چاپ اول: موسسه رسول اعظم، بیروت،۱۴۱۸ ق – جلد دوم – ص ۲۹۵:
کسی نگوید: «پس چرا ما تعبیرات لعن، دشنام و مانند آن را در قرآن کریم میبینیم، مانند فرمایش خدوند سبحان: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» و مانند سب و دشنام اشخاص در قرآن: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ» و فرمایش خدواند متعال:«أُولئِکَ یلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللّاعِنُونَ» و فرمایش خداوند سبحان:«أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ» و فرمایش خداوند عزوجل: «وَ إِنَّ عَلَیکَ اللَّعْنَهَ إِلى یوْمِ الدِّینِ» و فرمایش خداوند بلندمرتبه:«وَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّار»
[کسی اینها را مطرح نکند؛] زیرا در پاسخ گفته میشود: هنگامیکه نقص و ایرادی واقعی در چیزی وجود داشته باشد و صلاح بر آن است که طرف مقابل و یا اهل و قوم او و یا دیگران [با بیان این نقصها و ایرادات] هدایت شوند، بیان این نقصها لازم بوده و دشنامگویی نیست؛ بلکه داخل در ارشاد جاهل و تنبیه غافل و ارائۀ طریق برای گمراهان میباشد. پس منع دشنامگویی و جواز اینگونه سخنگفتن، دارای دو مورد و موضوع متفاوت هستند که این تفاوت پیش از آنکه حکمی شرعی باشد، مطلبی عقلانی است.
بر این مطلب باید افزود که کلمات لعن و مانند آن که در قرآن کریم بسیار وجود دارند، هیچگاه به اسمای مشخص مذکور نسبت داده نشدهاند؛ بلکه همواره خطاب به صاحبان صفات رذیله و اُمَمِ [منحرفِ] گذشته بودهاند. پس محوریت این لعنها بر صفات، افکار، عقاید و انواع سلوک و عمل میباشد، نه بر محور افراد مشخص. اما تعبیرهایی که نسبت به اسمای مُعینی بیان شده است، مانند: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» پس این تعبیرها از باب تزاحم ملاکها و مقدمداشتن اهم میباشد؛ چنانچه بر کسی پوشیده نیست.
۲) کتاب السبیل إلى إنهاض المسلمین- چاپ هفتم:موسسه فکر الاسلامی، بیروت، ۱۴۱۴ق- ص۱۵۳
«واجب است که شعار ما در هرحرکتی سلام باشد، سلامی که در گفتار، رفتار، نوشتار ما جاری است و سلام در هر جایگاه و نسبت به هر کدام از مردم…
پس ضروری است که صلح و سلام را نسبت به جنبش ها و حرکتهایی که در جهان اسلام درحال فعالیت هستند حفظ کنیم، زیرا اولاً «سلام» موجب توجه و التفات مردم میشود، و ثانیا موجب خویشتنداری دشمنان میگردد، و از همین رو امیرالمؤمنین(ع) به اصحابشان فرمودند:«إنی أکره لکم أن تکونوا سبابین؛ ناپسند میدانم که شما دشنامدهنده باشید» و قبل از این سخن قرآن حکیم فرموده بود: «وَلَا تَسُبّواْ الّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبّواْ اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ؛ [شما مؤمنان] به [معبود] آنانکه جز خدا را میخوانند، دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی دشمنی، بهنادانی خدا را دشنام گویند.»
پس دشنام گویی و تجاوز از حق، موجب تنفر دوستان و قدرت دشمنان میشود، و چنین معنایی مطلوب نیست، لذا دشنام فایده و حاصلی ندارد و انسان در مواجهه با دشمنان باید این نکته را رعایت کند که با نیکوترین روش پاسخگوی آنها باشد، چنانچه قرآن کریم دراینباره میفرماید: «ادْفَعْ بِالّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنّهُ وَلِیّ حَمِیمٌ وَمَا یُلَقّاهَا إِلّا الّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقّاهَآ إِلّا ذُو حَظّ عَظِیمٍ: [بدى دیگران را] به شیوهاى که نیکوتر است دور کن که [اگر چنین کنى] آنگاه آن که میان تو و او دشمنى است همچون دوستى نزدیک و مهربان گردد. و این [خصلت] را جز کسانى که شکیبا بودهاند نمىیابند، و آن را جز صاحب بهرهاى بزرگ، نخواهد یافت.»
پس بر جنبشهای اسلامی که در حال فعالیت هستند واجب است که سلام را در فکر و گفتار و نوشتار و در برخوردهایشان گسترش دهند، و حتی هنگامی که راهپمایی یا اعتصاب و مانند آنها را به پا میکنند، واجب است که این کارها با آرامش وخوشاخلاقی همراه باشد، زیرا مهم آن است که ما به هدفمان برسیم نه اینکه کینه، خشم و بغض و مانند اینها را تخلیه کنیم!
پس همانا کینهتوزی و عناد جز کینه و دشمنی چیزی برجای نمیگذارد، و از همین رو در مثل معروف آمده است:( لا یجتنی الجانی من الشوک العنب؛ کسی با دادن خار به انگور نمی رسد) پس هرچیزی ثمره و نتیجهاش مانند خودش است. اخلاق نیکو نیز نتیجهاش خوشاخلاقی در طرف مقابل است. و اما اخلاق بد و زشت، رفتارهای بد و نامناسب را به وجود می آورد.»
۳) کتاب الفقه؛ الرأی العام و الإعلام- چاپ اول:موسسه الوعی الاسلامی،بیروت،۱۴۲۷ ق – ص۵۷۳ :
ملتزمبودن به پاکداشتن کلام ازجهت لفظ و کنایه و مانند آن، امری واجب است؛ زیرا پاکبودن کلام میتواند مردم را به انسان جذب کند، بیش از آن هنگام که کسی بخواهد با دشنام و خشونت و افترا، دیگران را به خویش جذب کند. ازاینجهت قرآن کریم میفرماید: «وَ لاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیسُبُّواْ اللّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ» و امامعلی علیهالسلام میفرماید: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ» و نصوص دیگری که دراینباره وارد شده است…
لذا در احادیث ما نیز وارد شده است که امامصادق(ع) فرمود: «إِنْ عَیرَکَ أَحدٌ بِمَا لیسَ فِیکَ فَلَا تُعَیرْهُ بِمَا فِیه.» (اگر کسی به آنچه در تو نیست، به تو عیب گرفت، تو به آنچه در اوست، بر او عیب نگیر.) این، روشی است که میتوان با آن دشمن را هدایت و اصلاح کرد…
و [از همین رو] قرآن کریم در وصف رسول خدا- صلی الله علیه و آله – میفرماید: (وَ إِنَّا أَوْ إِیاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ-و بىتردید ما یا شما، یا بر راه هدایت قرار داریم و یا در گمراهى آشکار- سبأ، ۲۴) این سخن درحالی است که رسول اعظم- صلی الله علیه و آله – میداند او صددرصد هدایت یافته است و دشمنانش صددرصد در گمراهی به سر میبرند. [اگرچه] بیان چنین سخنی [ازجهت اعتقاد پیامبر] صحیح نیست، این، روشی است که با آن میتوان دشمن را به خویش جذب کرد و از دشمنیاش فرو کاست. البته پیامبر- صلی الله علیه و آله – همانگونهکه سخن میگفت، عمل نیز میکرد. مثلاً با وجود جنگِ کافران و مشرکان با رسولخدا- صلی الله علیه و آله – و مسلمانان در مکه و مصادرۀ اموال آنها، آن حضرت در جنگِ بدر به آنان آب داد.
اما داستان سخن پیامبر- صلی الله علیه و آله – به یهود که: (یا إِخْوَهَ الْقِرَدَهِ وَ الْخَنَازِیر-ای برادران [کسانیکه بهصورت] میمونها و خوکها [مسخ شدند]) این نقل جزء دروغهای اسرائیلی است که خیال یهود آن را پدید آورده است و بعضی از مسلمانان بدون تحقیق از مصدر خبر، آن را نقل کردهاند. ازاینجهت مصدر صحیحی برای این قصه در هیچ کتاب معتبری نمییابیم؛ همانگونهکه پیشتر آن را بیان کردیم. (سیدمحمد حسینی شیرازی، الفقه؛ الرأی العام و الإعلام، ص۵۷۴)
منبع: شهید نیوز