به گزارش ادیان نیوز، تحریف در زبان عربی از ماده “حرف” است یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و
وضع اصلی خود که داشته است یا باید داشته باشد. تحریف از نظر موضوع، تحریف
فرق میکند. یک وقت تحریف در یک سخن عادی است. مثل این که دو نفر در نقل و
قول گفتار یکدیگر تحریف کنند. یک وقت هم تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی
است مثل تحریف کردن در شخصیتها. شخصیتهایی هستند که قول و عملشان برای
مردم حجت است، خُلقشان برای مردم نمونه است. مثلا کسی سخنی را به علی علیه
السلام نسبت می دهد که از ایشان نیست یا مقصودش چیز دیگری بوده، این خیلی
خطرناک است. خلق و خویی را به پیغمبر یا به امام نسبت می دهند در صورتی که
خُلق او طور دیگری بوده است. یا در یک حادثه بزرگ، در یک حادثه تاریخی که
از نظر اجتماعی یک سند اجتماعی و یک پشتوانه اخلاقی و تربیتی است تحریف به
وجود آورد. این دیگر چقدر اهمیت دارد و چقدر خطرناک است که تحریفات چه
تحریف لفظی و چه تحریف معنوی در موضوعاتی صورت بگیرد که آن موضوعات، موضوع
عادی نیست. یک وقت کسی در شعر حافظ یا مثلا در کتاب موش و گربه تحریف ایجاد
میکند که گرچه نباید چنین اتفاقی بیفتد ولی چندان اهمیتی ندارد و گاهی در
یک سند مهم تاریخی تحریف ایجاد می شود.
یکی از استادها مقالهای درباره کتاب موش و گربه که از نظر ادبی بسیار
کتاب با ارزشی است، نوشته بود و ثابت کرده بود که در آن اثر بسیار دست برده
شده است و اشعاری کم و زیاد و کلمات عوض کرده شدهاند. بعد نوشته بود که
به نظر من قومی در دنیا به اندازه قوم ایرانی بی امانت نیست که این همه در
آثار خودش دخل و تصرفها و تحریف های بی جا بکند. در مثنوی مولوی نیز تحریف
شده است.
ولی این تحریفها به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمیزند؛ در مسیر اجتماع،
انحرافی ایجاد نمیکند اما در چیزهایی که بستگی به اخلاق و تربیت و دین
مردم دارد خطرناک است و وای به آنجا که در اسناد و پشتوانههای زندگی بشر
تحریف صورت بگیرد.
حادثه کربلا برای ما یک حادثه بزرگ اجتماعی است یعنی در تربیت ما، در
خلق و خوی ما این حادثه اثر دارد. حادثهای است که خود به خود بدون این که
هیچ قدرتی ما را مجبور کرده باشد، میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعت از
وقت خودمان را برای استماع قضایای مربوط به آن صرف میکنیم. میلیونها
تومان در این راه خرج میکنیم، این قضیه باید همانطوری که هست و همان طوری
که بوده است بدون کم و زیاد بیان شود و اگر کوچکترین دخل و تصرفی از طرف ما
در این حادثه صورت بگیرد،
حادثه را منحرف می کند و به جای این که ما از این حادثه استفاده بکنیم
قطعا ضرر خواهیم کرد. حالا بحث من این است که در نقل و بازگو کردن حادثه
عاشورا ما هزاران تحریف وارد کردهایم!
هم تحریفهای لفظی یعنی شکلی و ظاهری که رد مورد اصل قضایا، مقدمات
قضایا، راجع به متن مطلب و راجع به حواشی مطلب است و هم در تفسیر این حادثه
ما تحریف کردهایم! با کمال تاسف این حادثه، هم دچار تحریفهای لفظی و هم
دچار تحریفهای معنوی شده است.
هدفمان از عزاداری در عاشورا چیست؟
پس اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که هی حسین حسین می کنید و به سر
خودتان می زنید، چه می خواهید بگویید؟ باید بگوییم: ما می خواهیم حرف
آقایمان را بگوییم. ما هرسال می خواهیم تجدید حیات کنیم. باید بگوییم
عاشورا روز تجدید حیات ماست. در این روز می خواهیم در کوثر حسینی شستشو
کنیم بکنیم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو دهیم، خودمان را زنده
کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به
خودمان تزریق کنیم. ما نمی خواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس
شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق در ما فراموش شود؛ نمی خواهیم
روح فداکاری در راه حق بمیرد.
این، فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده
شدن! گناه بکنیم بعد در مجلسی شرکت کنیم و بگوییم خوب دیگر گناهانمان
بخشیده شد. گناه آن وقت بخشیده می شود که روح ما پیونده بخورد با روح حسین
بن علی. اگر پیوند خورد، گناهان ما قطعا بخشیده می شود، ولی علامت بخشیده
شدنش این است که دیگر دنبال گناه نمی رویم اما این که گناه بکنیم، از مجلس
حسین بن علی بیرون برویم و دو مرتبه دنبال آن گناه برویم، نشانه این است که
روح ما با روح حسین بن علی پیوند نخورده است.
شعارهای اباعبدالله ، شعار احیای اسلام است. این است که چرا بیت المال
مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص داده اند؟ چرا حلال خدا را حرام و حرام
خدا را حلال می کنند؟ چرا مردم را دو دسته کرده اند، مردمی که فقیر فقیر و
دردمندند و مردمی که از پرخوری نمی توانند از جایشان بلند شوند؟
پس این است مکتب عاشورا و شعارهای عاشورا. شعارهای ما در مجالس، در تکیه ها
و در دسته ها باید محیی باشد نه مخدّر؛ باید زنده کننده باشد نه بی حس
کننده. اگر بی حس کننده باشد نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را
از حسین(ع) دور می کند.
مسوولیت مردم به عنوان شنونده مهم است
گفتن یک مطلب هم لازم است که در همه اینها مردم مسوولند یعنی مردمی که
در روضه خوانیها شرکت میکنند در این قضیه مسوول هستند. مردم دو مسوولیت
بزرگ دارند:
۱- نهی از منکر بر همه واجب است. مردم وقتی متوجه می شوند که روضهها
دروغ است نباید در آن مجلس بنشینند که حضور در آن مجلس حرام است و باید با
آن مجالس مبارزه کنند.
۲- مشکل دیگر تمایلی است که صاحب مجالس و مستمعین به گرم بودن مجلس
دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید کربلا شود. روضهخوان بیچاره
میبیند که اگر همه روضهها راست و درست باشد آن طور که شاید و باید مجلسش
نمیگیرد و مردم هم برای مجالس دعوتش نمیکنند، ناچار یک مطالبی اضافه
میکند. مردم باید این انتظار را از خودشان دور کنند و با رفتارشان آن
روضهخوانی را که میمیراند و مجلس را کربلا میکند تشویق نکنند. کربلا
میکند یعنی چه؟ مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فکرشان بالا
بیاید به طوری که روحشان در یک کلمه اهتزاز پیدا کرد، یعنی روحشان با روح
حسین بنعلی هماهنگ شد و در نتیجه اشکی ولو ذرهای و به قدر بال مگس هم از
چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است، اما اشکی که از راه قصابی کردن از
چشم بیرون بیاید اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد.
منبع : شفقنا