ادیان نیوز: عمر تاریخ دین به درازای تاریخ عمر بشریت است. در امتداد تاریخ، به اقتضای ظرفیتها و استعداد بشری، ادیان نیز در طول هم و به تناسب تکامل انسان کاملتر شده و نازل گشته است؛ اما همواره دست تحریف و انحراف، افراط و تفریط، چونان تازیانهای بر تن دینِ اصیل نواخته و صورت زیبایش را مجروح ساخته است. از این روی تلاش در راستای نظاره کردن چهرهی اصیل حقایق دینی، تقرب به حقیقت و کشف سره از ناسره دغدغهی دائمی بشر بوده است. مسیحیت پولسی انشعابِ منحرف و برساختهای خطرناک است که امروزه بخش کثیری از جهان را اشغال کرده و در صدد رویارویی با اسلام عزیز است. نوشتار زیر، اندکی از انبوه اعترافات و بیانات غربیان را در تایید انحرافات مسیحیت پولسی و سرآمدی اسلام گزارش میکند.
اسلام دین برتر
رابرت ا. هیوم، چنین مینویسد: «اسلام، از این جهت که متن مقدس آن، صریحاً وحى خداوندى به یک فرد خاص – بنیانگذار این دین – است، در میان همهی ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوى اصلى خدا است»[۱].
اسلام و جامعیتش
از ویژگیهای اسلام در برابر دیگر ادیان، جامعیت آن است. اسلام برنامهی تکاملى بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت مینویسد: «… قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل داراى مکتب و روش فقاهتى نیست؛ بلکه به طور کلى محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تعریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالى و فداکارى و… ولى هیچ نوع عامل و رابطهی منطقى جالب و جاذبى که این معانى را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصى درباره عقاید دینى و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است … [۲].
پروفسور ا. گیوم میگوید: «قرآن با آهنگ زیبای مخصوص، دارای موسیقی دلنوازی است که گوش را مینوازد. عده کثیری از مسیحیان عرب زبان، سبک قرآن را ستودهاند. از میان شرقشناسان کسانی که به زبان و ادبیات عرب آشنایی دارند، فصاحت و لطف و ظرافت شیوهی قرآن را میستایند. زمانی که قرآن را تلاوت کنند، جذابیت خاص آن، بیاختیار شنونده را به سوی خود میکشد و این حلاوت و موسیقی دلنشین بود که فریاد سرزنش کنندگان را خاموش کرد و به کالبد شریعت پیامبر اسلام، روح دمید و آن را غیرقابل تقلید گردانید. در پهنهی نظم، نثر و ادبیات پردامنهی عرب، کتابی به فصاحت، بلاغت، بلندپایگی و پرمایگی قرآن نمیشناسیم و اثری نیست که بتوان آن را با قرآن مقایسه کرد. تأثیر عمیق آیات قرآن بر عرب و غیر عرب، آن چنان است که عنان اختیار از کف میدهند[۳].
مسیحیتِ اسطورهای
یاسپرس در اثرش: «مسیح» میگوید: «مسیحیت اولیه، پس از مرگ عیسی، از دسترس هر گونه وارسی تاریخی به دور مانده است، در همان حال که پیروانش به صورت چیزی سخت نادر یافتنی در میآمدند، چه، به گونهای دو پهلو و تلونآمیز، هم به واقعیت وابسته بودند و هم به جعل. پولس رسول نخستین کسی است که مسیحیت را به حوزهی تاریخ درآورد. پنداری واهی است اگر بر آن باشیم که مسیحیت با شخص تاریخی عیسی آغاز شده است»[۴].
جان هیک میگوید: «آیا عیسی پسر خدا بود به این معنای ظاهری است که نیمی از کروموزومهای او از مریم و نیمی از خدا بود؟» او چون یاسپرس معتقد است اسطورههای تاریخی زیادی حول زندگی واقعی عیسی مسیح پیچیده شده است [۵].
همو، جایی دیگر مینویسد: نامحتمل است که عیسی در ۲۵ دسامبر تولد یافته باشد –گویا این، تاریخِ یک جشن زمستانی ماقبل مسیحی بوده- یا در سال اول میلادی به دنیا آمده باشد، -که به احتمال بیشتر در ۴ یا ۵ قبل از میلاد مسیح تولد یافته- یا در بیت لحم دیده به جهان گشوده باشد، –در مورد این مکان هم احتمال دادهشده که برای به انجام رساندن نوعی پیشگویی به این داستان افزوده شده باشد- و یا اینکه خدای متجسد باشد -چراکه او این مفهوم را کفرآمیز میدانست- … نامحتمل است که عیسی از لحاظ جسمانی پس از مصلوب شدنش دوباره حیات یافته باشد و به مدت چهل روز در اطراف جلیل و یهودیه ظاهرشده، و سپس به آسمان عروج کرده باشد، یا اینکه در همان زمان قبرها بازشده و بسیاری از مقدسان خدا که مرده بودند، زنده و بعد از زنده شدن عیسی، از قبرستان به اورشلیم رفته و بسیاری ایشان را دیده باشند. به راستی چگونه ممکن است حادثهی بدین اهمیت و دیدنی در اسنادی دیگر، ذکر نشده باشد و مورخان و نویسندگان بدان اشارت نکرده باشند؟[۶].
مسیحیتِ پولسی، نافهمید نی و تشریفاتی!
کیر کگارد از چهرههای سرشناس جهان مسیحیت و پدر فیدئیسم (ایمان گرایی) نوین میگوید:
«مشکل این نیست که مسیحیت را نمیفهمیم، مشکل این است که نمیفهمیم مسیحیت فهمیدنی نیست»[۷]!
آلیستر مک گراث، استاد الهیات و نویسنده و پژوهشگر بنام انگلیسی در اثرش: «درسنامهی الهیات مسیحی» مینویسد:
«بسیاری مناقشات آریوس در قرن چهارم را یکی از سرنوشتسازترین مناقشات در تاریخ کلیسای مسیحی میدانند. آریوس (حدود۲۵۰- حدود۳۳۶) معتقد بود که عناوین کتاب مقدس برای مسیح، که به وجودی هم رتبه با خدا برای او اشاره دارد، عناوینی است صرفاً تشریفاتی. مسیح را باید یک مخلوق، هر چند والاتر از سایر مخلوقات، دانست»[۸].
مسیحیت پولسی به مثابهی یک رمان
در آخر بد نیست با آخرین وسوسهی مسیح به نوشتار خاتمه داده شود. آخرین وسوسه (وسوسههای) مسیح کتابی است از نیکوس کازانتزاکیس نویسنده و شاعر یونانی که فیلمی به همین نام از این کتاب توسط مارتین اسکورسیزی کارگردان آمریکایی ساخته شد. جایی از این کتاب، بحث جالبی میان عیسی و پولس در میگیرد. عیسی به پولس اعتراض میکند که مسیحی که شما بر ساختهاید مسیح واقعی نیست. میگوید: «عیسی ناصری منم. هیچ گاه مصلوب نشدم و هیچ گاه رستخیز نیافتم. من پسر مریم و یوسف نجار ناصری هستم. من پسر خدا نیستم، که مانند هر کس دیگری، پسر انسانم». پولس پاسخ میدهد که: «در بطن پوسیدگی و ظلم و فقر این دنیا، مسیحای مصلوب و رستخیز یافته تسلایی ارزشمند برای انسان شریف، انسان مظلوم بوده است. حالا راست یا دروغ، من اهمیت نمیدهم. برای نجات دنیا این کافی است». عیسی به او میگوید: «ویران شدن دنیا در اثر حقیقت بهتر از نجات یافتن آن توسط دروغ است». پولس پاسخ میدهد: «من درباره حقیقت و دروغ و اینکه او را دیدم یا ندیدم، مصلوب شد یا نشد، پشیزی ارزش قائل نیستم. حقیقت را میآفرینم … آن را میسازم … برای نجات دنیا مصلوب شدن تو ضروری است، و من به رغم میل تو مصلوبت میکنم. رستاخیز تو هم ضروری است و باز هم به رغم میل تو من دوباره زندهات میکنم… در روز سوم، تو را از گور میلغزانم، زیرا نجاتی بدون رستاخیز وجود ندارد … مطابق میل و دلخواه خودم داستان زندگی، تعالیم، تصلیب و رستاخیز تو را بازآفرینی میکنم»[۹].
منابع
[۱]- هیوم، رابرت، ا. ادیان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، ۱۳۷۷، ص ۳۰۹.
[۲]- دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمد صلیالله علیه واله و سلم و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدى، قم، دارالتبلیغ اسلامى، بیتا، ص ۹۹.
[۳]- شاکرین، حمیدرضا … [و دیگران]، پرسشها و پاسخهای برگزیده، قم، دفتر نشر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم، ص ۲۴، به نقل از اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب ص ۴۸.
[۴]- یاسپرس، کارل، مسیح، ترجمهی احمد سمیعی، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، بهمن ۱۳۸۸، چاپ دوم، ۶۲.
[۵]- جان هیک، بعد پنجم، کاوشی در قلمرو روحانی، ترجمه بهزاد سالکی، تهران، قصیدهسرا، ۱۳۸۲، ص ۴.
[۶]- همان، صص ۴۰۴ به بعد.
[۷]- لی اندرسون، فلسفه کیر کگور، ترجمهی خشایار دیهیمی، تهران، طرح نو، ۱۳۸۵، ص ۱۵۹.
[۸]- مک گراث، آلیستر، درس نامهی الهیات (بخش دوم)، ترجمهی محمدرضا بیات … [و دیگران]، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۹۲، ص ۶۵.
[۹]- http://www.adyannet.com/news/8920.
منبع: ادیان نت