آن چه در بیان دالایی لاما آمده است و با نگاه رایج غربی ها هم سازگار است «برداشت ذوقی» از دین است که در این برداشت، دین امری سلیقه ای تلقی می شود و مسئله ای فردی قلمداد می شود. بنابراین، انتظار این که دین عهده دار رسالت اجتماعی گردد، بیهوده و لغو خواهد بود. با این نگرش، دین نسبت به با خدایی یا بی خدایی هیچ اقتضایی ندارد. بنابراین طبیعی است که دالایی لاما توصیه کند: «امکان دارد کسی با پذیرش خدا آرامش یابد و دیگری با انکار خدا، هر کسی باید دنبال داروی مناسب خود باشد.» (بیداری ص ۷و۹)
اخلاق در این آیین بیشتر جنبه سلبی دارد تا ایجابی. دستورات اخلاقی بودا، اغلب بر رهایی از اوصاف رذیله تأکید میورزد، نه پرورش ویژگیهای فضیله. این در حالی است که در اخلاق اسلامی، تزکیه نفس از تمایلات و پاکسازی آن از اوصاف رذیله، جنبه مقدمی دارد؛ یعنی تزکیه نفس، بر پرورش صفات حمیده مقدّم است. بدین معنا که وقتی نفس از صفات و ملکات زشت اخلاقی پاک شد باید با کمک ملکات خوب اخلاقی، آن را پرورش داد تا به کمال حقیقی خود برسد
جایگاه انسان در آیین بودیسم و دین اسلام
تقریبا در تمام ادیان انسان دارای مرتبه بسیار والایی دانسته شده است. دین بودایی و جین به خدا معتقد نیستند، از این رو طبیعتا انسان والاترین موجود در نزد آنهاست. او بالقوه قادر است با اتکا به خود به مقام خدایی برسد. تنها با جهل و نادانی است که طبیعت واقعی بزرگ او موقتا پنهان می ماند. در دین بودایی انسان عالی ترین وجود به شمار می آید. روح ساکن در درونش حقیقتا بارقه ای الهی است و از این رو از میان همه موجودات دیگر او از منزلتی ممتاز برخوردار است. به دلیل جهل است که انسان از شناخت عظمت وجودی خویش عاجز می ماند و از انواع محدودیتهای درونی رنج می برد. لحظه ای که ماهیت حقیقی خود را بشناسد موجودی نامحدود شده، از تمام قیود رها می گردد. در اسلام نیز انسان از مقام والایی برخوردار است. همان طور که آیات قرآنی به صراحت انسان را خلیفه خداوند یعنی جانشین او بر زمین می داند احادیث بیشماری از معصومین نیز دلالت بر قداست و مقام شامخ انسان دارد. انسان کامل می تواند مظهر تمام عیار اسماء و صفات خداوند باشد و این موهبتی است که به هیچ یک از مخلوقات دیگر داده نشده است. نشانه عبد کامل و بنده خالص او بودن همان اجازه تجلی و ظهور صفات الهی در اوست. به نظر می رسد دین اسلام بیشترین ارزش را برای انسان قائل است و در عین حال بزرگترین مسئولیت را متوجه او می داند. بر طبق این دین انسان کاملا آزاد و در فطرت اولیه اش پاک و بی آلایش است. هر آنچه بخواهد می تواند انجام دهد. خداوند کاملا او را آزاد آفریده که خوب یا بد را انتخاب کرده، بر طبق آن عمل کند. البته خداوند از انسان می خواهد که راه خیر را انتخاب کند. بر طبق دین هندوئی و بودایی و جین انسان به سبب تیرگی غبار جهل و سنگینی بار کارما های گذشته تولد می یابد، اما برحسب دین اسلام انسان کاملا پاک و بی عیب و با آزادی کامل اراده متولد می شود، از این رو انسان برای هر عملی که انجام می دهد کاملا مسئول است. در دین هندوئی و بودایی و جین، انسان با محدودیتهای خاصی به دنیا می آید و از این رو به یک معنا او نه کاملا آزاد است و نه می تواند مسئولیت کامل اعمال خود را برعهده گیرد.
- مهمترین اشکال در باور بودا و به دنبال آن در اندیشه دالاییلاما، انکار دو عنصر مهم در خداشناسی و انسانشناسی، یعنی خدا و روح است
کامل نبودن اخلاق بودایی
یکی از ملاحظات کاملاً جدی به آیین بودایی، این است که اخلاق در این آیین بیشتر جنبه سلبی دارد تا ایجابی. دستورات اخلاقی بودا، اغلب بر رهایی از اوصاف رذیله تأکید میورزد، نه پرورش ویژگیهای فضیله. این در حالی است که در اخلاق اسلامی، تزکیه نفس از تمایلات و پاکسازی آن از اوصاف رذیله، جنبه مقدمی دارد؛ یعنی تزکیه نفس، بر پرورش صفات حمیده مقدّم است. بدین معنا که وقتی نفس از صفات و ملکات زشت اخلاقی پاک شد باید با کمک ملکات خوب اخلاقی، آن را پرورش داد تا به کمال حقیقی خود برسد. بنابراین انسان کاملی که در آیین بودا مطرح میشود، در مقایسه با انسان کاملی که در فضای اسلامی به تصویر کشیده میشود، کاملاً متفاوت است. انسان کامل بودایی، حداکثر انسانی است رهاشده از همه تمایلات و صفات مذموم اخلاقی؛ در حالیکه انسان کاملِ اسلامی ـ افزون بر خودداری از کمالات انسان کامل بودایی، خود را به صفات حمیده و فضایل ناب اخلاقی زینت بخشیده است و با تعبد و بندگی نسبت به آفریننده هستیبخش، به قرب حضرت حق ـ جل جلاله ـ نایل آمده که بدین وسیله با کمک خدای رحمان و هدایتهای او توانسته است به صفات حضرت حق متصف، و به همه یا بخشی از کمالاتی که مقدور و میسور نفس او بوده، دست یابد.
مهمترین اشکال آئین بودا
مهمترین اشکال در باور بودا و به دنبال آن در اندیشه دالاییلاما، انکار دو عنصر مهم در خداشناسی و انسانشناسی، یعنی خدا و روح است. البته هرچند بودا روح را نپذیرفت، اما وجود حالات پیدرپی در انسان را که در مجموع زندگی یک انسان را میسازد انکار نکرد. قابل ذکر اینکه بودا رهبری است که خود را صرفاً یک انسان معمولی دانسته و ادّعای خدایی، تجسد الوهی، پیامبری و الهام گرفتن از خداوند را نداشته است. بنابراین جایگاهی که پیروان بودا برای او قائلند و نوعی از الوهیت و جاودانگی که به او نسبت میدهند با توصیف بودا از خویش سازگاری ندارد.
کلام آخر:
آنچه در این مقاله بیشتر مورد توجه بود، معرفی اجمالی نظام اخلاقی آیین بوداست. مشخص شد که آیین بودا، یک ساختار نظاممندِ اخلاقی دارد که از مبانی، غایت، قلمرو، و راهکارهای عملی برخوردار است. یکی از مهمترین مبانی این نظام اخلاقی، این است که زندگی انسان در این دنیا همراه رنج است که علت آن، تشنگی و امیال شدید نفسانی است. نظام اخلاقی بودا با همه مباحث گستردهای که دارد، از پشتوانه محکمی برخوردار نیست. تصور آنها از کمال و رستگاری و نیز راهکارهای عملی برای رسیدن به آن، جامعیت و انسجام کافی ندارد.
در مقالات بعد به صورت گسترده تر به نقد این آیین انحرافی می پردازیم.
منبع : تبیان