دین او را محکوم کرده و مقصر می دانند. درحالی که اگر این فرد پیرو یک دین
دیگری باشد رفتار خشونت آمیز او را به بی ثباتی های شخصی خودش نسبت می
دهند!
آیا فکر می کنید مسلمانان می توانند به خاطر الهام از دین شان بلکه
برخلاف آن اخلاقی زندگی کنند؟ یک تجربه ای که اخیرا در هلند اتفاق افتاد
این بود که تعدادی از افراد عادی از همه گروه های سنی درمعرض یک آزمایش
ساده قرار گرفتند. به این صورت که عباراتی مملو از خشونت و نفرت نسبت به
زنان را که از یک متن مذهبی گرفته شده بود برای آنها قرائت کردند. آنها در
نخستین برخورد گفتند این ها آیاتی از قرآن است! شنیدن این عبارات به گفته
خودشان موجب وحشت و تنفر آنان شده است. یک زن در واکنش به آیات می گفت: چه
کسی می تواند این ها را باور کند؟ تعدادی نیز اظهار نظر می کردند که انجیل
مسیحیان در مقایسه با سایر کتاب های مذهبی کمتر خشن بوده و دیدگاهی مثبت تر
داشته و دست کم نسبت به زنان تا این حد تنفر انگیز نیست. بعد به آنها گفته
شد که آنچه را شنیده بودند آیاتی از انجیل بوده است نه قرآن. آنها درحالی
که می خندیدند نمی توانستند حیرت خود را پنهان کنند. هرچند دیگر آن وحشتی
را که سابق ابراز داشته بودند، نشان نمی دادند.
یکی از شنوندگان بعد از این ماجرا به طرزی هوشمندانه اشاره کرد این نشان
می دهد که در درون ما چه پیشداوری هایی نهفته است و ما از آنها خبر
نداریم. بدون اینکه افرادی از ما قرآن را خوانده باشد این تصور را داریم که
قرآن مملو از خشونت طلبی است. ما بر این تصور هستیم که اگر مسلمانی کار
خیری انجام می دهد به دلیل الهام گرفتن از مذهبش نیست بلکه از روی علاقه
شخصی خودش است. درعوض این گروه های تندرو و افراطی هستند که قرآن را بهتر
می فهمند و در واقع آنها هستند که اسلام را خالصانه پیروی می کنند.
درست است که ما برداشت خودمان را درباره اسلام از هیچ نمی گیریم. این
برداشت ها از مشاهده مسلمانانی گرفته می شود که در نقاط مختلف جهان زندگی
می کنند. همان هایی که عبا یا لباس های گشاد می پوشند یا ریش های بلند
دارند و برای انجام هر عمل خشونت آمیز خود را وامدار قرآن می دانند.
به صورت احساساتی اگر بخواهیم قضاوت کنیم این قابل درک خواهد بود که
چنین افرادی قبل از هرچیز خود را وابسته به یک کیش یا عقیده معرفی می کنند و
اعمال شان را به آن نسبت می دهند. اما باید دانست که این کیش یا مذهب همان
اسلامی نیست که محمد (ص) آورد. بلکه یک برداشت غلط از طریق خواندن آیاتی
است که از فضای اصلی متن خود خارج شده اند تا توجیه گر یکسری اعمال این
جهانی ازجمله کسب قدرت یا فتح سرزمین ها یا انباشتن ثروت باشد.
قرآن خود کسانی را که به دنبال مادیات هستند و می خواهند از روح مذهب در
این جهت استفاده کنند محکوم می کند. در قرآن ذکر شده است تنها کسانی به
خداوند دست خواهند یافت که حقیقت خواه باشند و به دنبال برتری جویی یا سلطه
جویی در زندگی نباشند. این واقعیت دارد که به منظور کسب آرزوهای دنیایی
باید افراد خود را وابسته به بالاترین قدرت جامعه شان بدانند. در فضای
مذهبی اسلام این قدرت برتر جامعه همان قدرت خداوند و آموزه های کتاب مقدس
است. در جهان غرب این قدرت برتر اجتماعی قدرتی است که معمولا از طریق ایده
های اصیل مانند آزادی، دموکراسی و عدالت نشات می گیرد.
هر حمله ای که گروه داعش انجام می دهد یا هر سربریدنی که در عربستان
سعودی صورت می گیرد ما بلافاصله وسوسه می شویم که اسلام را به خاطر آنها
محکوم کنیم. با این حال برداشتی عقل گرایانه حکم می کند تا به خاطر آوریم
که اسلام یک آموزه است و بنابراین باید براساس آن چیزهایی که آموزش می دهد
مورد قضاوت قرار گیرد نه به خاطر اعمال و رفتار یک مشت انسان های فاسد یا
گروه های تروریستی که چهارده قرن بعد از تاسیس این دین مرتکب چنان اعمالی
می شوند.
بعضی از آدم ها ذاتا خشونت طلب هستند. به این معنا که اگر اسلام هم
نباشد آنها قطعا تفکرات یا ایده ئولوژی های دیگر را دستاویز خود قرار
خواهند داد تا سرزمینی را فتح کرده یا به قدرتی دست یابند. این کاملا ساده
اندیشانه خواهد بود که تصور شود گروه های تندرو اسلامی در جهت خدمت به دین
شان عمل می کنند. درست مثل اینکه تصور شود گروه های تندرو مسیحی مانند
(KKK) خالصانه برای خدمت به مسیح دست به اعمال خشونت آمیز می زنند.
این غم انگیز خواهد بود که اغلب وقتی مسلمانی دست به عمل خشونت آمیزی می
زند فورا دین او را محکوم کرده و مقصر می دانند. درحالی که اگر این فرد
پیرو یک دین دیگری باشد رفتار خشونت آمیز او را به بی ثباتی های شخصی خودش
نسبت می دهند. تجربه هلند کاملا نشان داد آن چیزی که ما باید از آن بترسیم
پیشداوری هایی است که بدون علم و اطلاع انجام می دهیم. باید از آن چیزی که
ما نسبت بدان ناآگاه هستیم ترسید.
منبع : شفقنا