موضوع معرفت نفس؛ شخصیّت انسان«جلسه یازدهم» سخنان مهمی بیان داشته است
؛متن سخنان ایشان بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاه والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم
محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء
وَالمُرسَلین سیّما بقیه الله فی الأرضین و لَعنه الله عَلی اعدائهم
أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و
شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» است؛ اظهار ارادت
کنید خدمت آقا با سه صلوات.
بحث ما دربارۀ شخصیّت انسان بود که از بحثها فهمیدیم پروردگار عالم خیلی
به انسان شخصیّت داده است و واجب کرده است که ما این شخصیّت را حفظ کنیم و
آقا و عزیز باشیم و با ابهت باشیم. گفتم کار و تلاش و کوشش موجب عزت است.
هرکه به هرکجا رسیده است در اثر کار و تلاش و کوشش است. این کار را به پنج
قسم منقسم کردهاند: کار عبادی، کار فرهنگی، کار تولیدی، کار توزیعی و کار
خدماتی.
دربارۀ کار عبادی صحبت کردم و بالاخره رسید به اینجا که قرآن میگوید اگر
میخواهی آقا و عزیز باشی، متّقی باش و اگر کسی بخواهد متّقی باشد،
زیربنایی دارد که مواظبت از آن زیربنا باید باشد و آن تهذیب نفس است. در
اثر کار و تلاش و کوشش درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضیلت به جای آن
بکارد و بارور کند و ریشهدار کند و از میوۀ آن هم خود و هم دیگران استفاده
کنند.
قسمت دوّم کار فرهنگی بود که فهمیدیم کار فرهنگی منحصر به کار عبادی نیست،
بلکه هر کاری که مفید باشد و شایستۀ یک آدم باشخصیت باشد. درباره معنای
«الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» گفتیم ایمان زیربنا و کار و
تلاش و کوشش و هرکاری که مفید برای خود و اجتماع باشد،رو بناست.
راجع به کار توزیعی نیز فی الجمله صحبت شد و راجع به کار تولیدی هم فی
الجمله صحبت شد و بالاخره بحث رسید به اینجا که بنا شد که دربارۀ آن صحبت
کنم و آن مسئلۀ رباست.
این مسئلۀ ربا که الان مصیبت بزرگی در جمهوری اسلامی شده است، شاید مصیبت
بزرگتر از این مصیبت ربا نداشته باشیم. همۀ ورشکستگیها و فلاکتها و
بدبختیها در اثر رباست. در مقابل، قرض الحسنه که چقدر زیباست و چقدر مفید
در اجتماع است، کمرنگ شده است.
قرآن راجع به این ربا خیلی داغ صحبت کرده است. در اواخر سورۀ بقره دو سه تا
جمله دربارۀ این ربا هست که کم پیدا میشود قرآن راجع به خباثتی اینقدر
داغ صحبت کرده باشد. در این سه جمله اولاً گناه رباخوری را جنگ با خدا
میداند و نداریم در قرآن جایی را که جنگ با خدا باشد، اما به رباخور
میفرماید: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ
رَسُولِهِ»[۱]
ربا نخور و گناهش بزرگ است و مفسده خیلی بالاست. بعد میفرماید که رباخوری
گناهش به اندازۀ اعلام جنگ با خداست. کسی علناً با خدا جبههگیری کند و به
خدا بگوید میخواهم با تو بجنگم، این چقدر خباثت میخواهد و گناه بزرگ است
و در اواخر سورۀ بقره این جمله آمده است، «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا
فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»، رباخوری جنگ با خدا و
جنگ با رسول الله است.
جملۀ دیگری هست که آن هم خیلی تاکید دارد و شاید از نظر تأکید منحصر به فرد
باشد، اینکه میفرماید: «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ
إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ
الْمَسِّ»[۲]
در روز قیامت رباخور به صف محشر میآید با وضع عجیبی و شکم او به اندازهای
بزرگ شده که روی زمین کشیده میشود و مثل آدمهای مست و دیوانه با این
حالت به صف محشر میآید و رسوا در صف محشر است و قرآن با تأکید خاصی
میفرماید: ای رباخور! مواظب باش، اگر ربا بخوری و ترک نکنی، در روز قیامت
مثل آدم دیوانه و مستی هستی که گاهی این طرف میافتد و گاهی آن طرف
میافتد و با شکم بزرگ و در حالی که روی زمین کشیده میشود، به صف محشر
میآیی.
در آیۀ سوم از نظر اقتصادی هم اعلام میکند و میفرماید: «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ»[۳]
ربا جامعه را فلج میکند، اقتصاد را بیمار میکند و بالاخره میرسد به آنجا که اقتصاد را نابود میکند.
آنچه اقتصاد سالم درست میکند، قرضالحسنه است. نظیر این سه جمله در
قرآن، آیات فراوانی داریم. نظیر این سه جمله در روایات
اهلبیت«سلاماللهعلیهم»، روایات فراوانی داریم. در اقتصاد سه چیز ناپسند
هست که متأسفانه الان در میان ما هست و فکری هم برای آن نمیشود، لذا
اقتصاد ما ناسالم و مریض است و اقتصاد ما توأم با رباخواری است و این مصیبت
است. از این سه چیز، یکی «تجمّلگرایی» است. تجمّل گرایی یعنی مصرفبازی.
زندگی گاهی ضروری است و این خوب است و گاهی رفاهی است و خوبتر است به این
معنا که اسلام جلوی آن را نگرفته است، اما گاهی تجمّلگرایی و بیجا مصرف
کردن و بیجا خرج و مخارج داشتن است، که در سورۀ واقعه میفرماید:
«وَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ، فِی سَمُومٍ وَ
حَمِیمٍ ، وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ، لاَ بَارِدٍ وَ لاَ کَرِیمٍ ،
إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذٰلِکَ مُتْرَفِینَ ، وَ کَانُوا یُصِرُّونَ
عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ»[۴]
دست چپیها در روز قیامت چقدر شومند و باید زیر دود و هرم جهنّم زندگی کنند
تا حساب و کتاب همه انجام شود و بعد هم به جهنّم بروند، زیرا آدمهای مسرف
و مترف بودند. این تجمّلگرایی که الان دامن ما را گرفته است و این
رباخوری از همین جا پیدا شده است. مثلاً میخواهد دخترش را شوهر دهد و پول
ندارد و مجبور است که رباخوری کند. اگر جهیزیۀ اسلام باشد، احتیاج به
رباخوری ندارد، اما قضیۀ تجمّلگرایی است. یا میخواهد پسرش را زن دهد و
نمیتواند و مجبور است از این طرف و آن طرف وام بگیرد و یک خانۀ محقّری با
وام بخرد. اما کمکم نمیتواند این وام را بدهد و ربای مضاعف میشود و به
قول قرآن ربا روی ربا میشود و ناگهان ورشکسته میشود و زیر دود و هرم
جهنّم میرود. این دود و هرم جهنّم از همین جا پیدا شده است. لذا
تجمّلگرائی نیز نظیر رباخوری، اقتصاد ما را فلج کرده است. از این دو بدتر،
اشاعۀ مواد مخدر است که گناهش خیلی بالاست و گناه آدمکشی است. کسی که
بفروشد و کسی که بسازد و کسی که ترویج کند و کسی که بکشد و کسی که مبتلا
شود و آن کسی که راضی به این کار باشد، همه مثل آدمکشی است.
«وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها»[۵]
آنچه الان مورد بحث است، این رباخواری است. اما باید بدانیم این
تجمّلگرایی هم دست و پا پیچ مردم شده است. باید توجه داشته باشیم که این
مواد مخدر از صهیونیسم است و آنها برای نابودی اقتصاد ما و نابودی کار و
تلاش و نابودی جوانهای ما، ترویج میکنند. این موادّ مخدّر شهرت بهسزایی
در میان ما پیدا کرده است و هر سه گناهش بزرگ است و هر سه موجب بدبختی است و
بالاخره موجب اینست که اقتصاد ما به طور کلی نابود شود.
آنچه الان میخواهم بحث کنم، قضیۀ ربا است. غربیها این ربا را ندارند و
این خیلی عجیب است و ما اگر خون گریه کنیم جا دارد. الان در دنیای غرب نرخ
سود وام آن یک درصد است و در امریکا از یک درصد هم کمتر است و در ژاپن نیم
درصد است. اما در جمهوری اسلامی از چهل درصد شروع میشود تا ببینیم
انصافها و بدبختیها تا کجا کشیده میشود و لاأقل سیزده یا چهارده یا
پانزده درصد است. معنای نرخ سود پانزده درصد، یعنی رباخواری، امّا در میان
ما اینقدر شایع است. ما میگوییم غربیها بد هستند و مواد مخدر را آنها
ترویج میکنند و داعشیها از غرب سرچشمه میگیرند که این امریکای جنایتکار و
صهیونیسمها داعشی درست کردهاند. غربیها بدند و ما را از نظر اقتصادی
فلج کردهاند، اما نرخ سود آنها یک درصد یا نیم درصد است؛ اما ما رسیدهایم
به اینجا که میخواهد دختر شوهر دهد و مجبور است وامی بگیرد و بعضی اوقات
سه چهار میلیون آن، ده میلیون میشود و ربا روی ربا شده و ربای مضاعف شده
است. البته نباید این وامها را بگیرد و نباید اشتباه کند، ولی
تجمّلگرائیها و بدبختیهای اجتماع او را مجبور کرده که این وام را بگیرد و
وقتی ندارد که ماه به ماه بدهد، آنگاه ربای مضاعف میشود. مثلاً باید صد
هزار تومان بدهد و ندارد و ماه بعد دویست هزار تومان میشود و یک سال یا دو
سال طول بکشد، اگر چهار میلیون گرفته، لاأقل باید چندین برابر بدهد و کسی
که برای او ضمانت کرده، گرفتار میشود و این هم بدبخت میشود. این معنای
آیۀ شریفۀ «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ» است. پس ما
بیائیم لاأقل خوبیهای غربیها و از جمله اینکه رباخوری ندارند را یاد
بگیریم. این نرخ سود که ما به آن کارمزد میگوییم و متأسّفانه کارمزدهای ما
خیلی بد شده است. اولاً رباخواری از بانکها به خیریّهها رفته است.
اینها خیلی گریه دارد و کمرشکن است. آهسته آهسته ربا میخوریم و ربا
میدهیم، و به این تقلب در قانون میگویند. به اسم خیریّه و قرضالحسنه و
به اسم بانک منهای ربا و به اسم جعاله و شرکت و غیره، همه رباخور میشوند.
در حالی که قرآن واجب میداند که به کسانی که ندارند، برسند. اگر جهیزیۀ
دخترش را ندارد، هرکه دارد باید بدهد. باید این دختر را با جهیزیهای که
آبرویش حفظ شود، به خانۀ شوهر بفرستند. ما باید پسر عزب نداشته باشیم. ما
اگر پسر عزب داشته باشیم و کمکی به او نکنیم، در روایت داریم که او(کسی که
کمک نکرده) را به صف محشر میآورند و چشمها از ترس به گودی فرو رفته است و
در پیشانی او نوشته شده: «آیِسٌ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ»[۶]
این جهنّمی است و دستهایش از عقب بسته شده و بعد خطاب میشود: این خائن به
خدا و خائن به پیغمبر و خائن به اسلام عزیز است.[۷] بالاخره ندای خائن به
این شخص میشود و بعد علت میآورند که این میتوانست جامعه را اداره کند و
اما نکرد. بعد میگویند: این میتوانست جهیزیۀ این دختر را بدهد اما نداد
یا این پسر عزب را زن بدهد اما نداد. برسد به آنجا که این مجبور شود که ربا
دهد یا نرخ سودش سی و پنج یا چهل درصد شود. خیال نکنید فقط یک روایت است،
بلکه مرحوم کلینی«رضواناللهتعالیعلیه» در اصول کافی بیش از پنجاه روایت
اینگونه نقل میکند و روایات صحیحالسند و ظاهرالدلاله است و به این قانون
مواسات میگوییم و قانون مواسات یعنی قانون برادری. اینکه بین ما مشهور
شده که این اخلاق است، اینطور نیست، علاوه بر اینکه اخلاق است، حکم و فقه
است.
«وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لاَ یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»[۸]
کسانی که پول دارند، اما با وجود خلأ فردی یا اجتماعی اجتماع انفاق
نمیکنند، مصداق همین آیهاند. به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی در
المیزان میفرماید: معنای انفاق اینست که مردم احتیاج فردی یا اجتماعی
دارند و اما این پول را جمع میکند و مصرف نمیکند. همین که مصرف نمیکند،
«یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ» است و همین که پول را جمع میکند و
به دیگران نمیدهد، مصداق «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» است. بعد
میفرماید: در روز قیامت این پولهایی که جمع شده آتش میشود و به بدنش
میگذارند:
«یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ
جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ» پولها را به صورتش و سینهاش و پشتش
میگذارند و اینطور میگویند که: «هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ
فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ»[۹]؛ بچش این پولهایی است که باید به
دیگران میدادی و ندادی!
معمولاً نود درصد مردم خمس نمیدهند و فقط خمس و زکات هم نیست؛ اما در خمس
بازی در میآورند و مثلاً آقایی را پیدا میکند و میگوید پنجاه درصد آن
را خودم میخواهم استفاده کنم و آقا هم اجازه میدهد. بالاخره ده درصد مردم
خمس میدهند و مابقی اصلاً خمس و زکات نمیدهند، اما این خمس و زکات رکن
است؛ یعنی در فروع دین، این خمس و زکات را میشماریم. اما آیۀ کنز مسئله و
حکم نیست، بلکه اخلاق است، البته اخلاقی که اگر به آن عمل نکرد، این گناهان
و آثار را دارد. اگر قانون مواسات در جامعه پیاده شود، جامعه منهای فقر
میشود. اگر جداً قرضالحسنه درست شود، یعنی مثلاً آقا یا خانمی بخواهد
بچهاش را شوهر دهد و جهیزیه ندارد و به کسی بگوید ندارم، اما بعداً
میتوانم بدهم، پس به من قرضالحسنه بده و او هم قرضالحسنه بدهد. یعنی ده
میلیون بدهد و سال بعد همان ده میلیون را بگیرد. قرآن هفتهشتده آیه
دربارۀ این قرضالحسنه دارد و در روایات آمده هر قرضالحسنه هجده برابر
ثواب دارد.[۱۰] شاید به خاطر همین است که قرضالحسنه بهتر اقتصاد را شکوفا
میکند و برای همین قرآن میفرماید: قرضالحسنه خیلی ثواب دارد و روایت
میگوید: هجده برابر ثواب دارد. اگر اینگونه شد، آنگاه جامعۀ ما احتیاج
ندارد. یعنی اگر به راستی قانون مواسات یا قانون برادری درست شود، زندگی
منهای فقر میشود و اقتصاد سالم و عالی و اسلامی میشود.
اسلام اقتصاد دارد. نه اقتصاد فرمولی دنیای غرب، بلکه اقتصاد عملی و اقتصاد
اسلامی دارد و یکی از حرفهای اقتصاد اسلامی همین است که ربا ممنوع است.
بالاتر از این که ربا ممنوع است، باید قرضالحسنه شهرت بهسزایی در میان
همه پیدا کند و روش، روش اهل بیت«سلاماللهعلیه» باشد.
اهلبیت«سلاماللهعلیه» علاوه بر قانون مواسات، قانون مساوات داشتند. یعنی
از خود به دیگری میدادند و خود استعمال نمیکردند و به دیگران میدادند.
مثل حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» که در شب عروسی پیراهن خود را به فقیر
میدهد و با پیراهن کهنه به منزل شوهر میآید و وقتی فردای آن شب پیغمبر از
او سوال کردند پیراهنت کجاست و گفت به فقیر دادم. پیغمبر گفتند: چرا
پیراهن کهنه را ندادی و حضرت زهرا جواب دادند: خدا در قرآن میگوید اگر
میخواهی کمک کنی، خوب را کمک کن. پیغمبر فرمودند: فدای تو! بارک الله! این
سورۀ «هل اتی» راجع به همین قوانین آمده است. اصلاً روش
اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و از جمله حضرت زهرا و
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیهما» علاوه بر مواسات، مساوات بوده است. این دو
قانون است، یکی مساوات است که لازم نیست و مستحب است و استحبابش خیلی
بالاست. یکی قانون مواسات است که این واجب و لازم است. ولو اینکه اگر ندهد
مثل خمس و زکات را اگر ندهد، حکومت اسلامی اگر قدرت داشته باشد از او
میگیرد: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً»[۱۱]
در قرآن هم دو آیه راجع به خمس و زکات بیشتر نیست، یکی آیۀ «خُذْ مِنْ
أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً» و یکی هم آیۀ «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ
مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ…»،[۱۲] اما راجع به قانون مواسات،
لاأقل صد آیه است و در روایات ما لاأقل بیش از چندین هزار آیه هست. مرحوم
کلینی حدود پانصد روایت در این باره نقل میکند. و بالاخره قرآن میگوید:
مسلمان نیست کسی که در زندگی او قانون مواسات نباشد. خودخوری و خودمحوری
ممنوع است، امّا ظلم اقتصادی به دیگری جنگ با خداست. رباخوری جنگ با خداست.
حسابِ ممنوع بودن و گناه کم داشتن و از گناهان کبیره بودن نیست، بلکه جنگ
با خداست. جنگ با خدا به حدّی در میان ما زیاد شده که ربای غربیها یک درصد
و ژاپنیها نیم درصد است و اسمش را کارمزد میگذارند و در میان ما لاأقل
ده درصد و بیست درصد است. متأسفانه این امر ناپسند در خیریهها هم رفته
است. بعضی اوقات به رئیس خیریّهها میگفتم: من شنیدهام یک میلیون به کسی
دادهاید به مدت دو ماه و اما به جای یک میلیون به او هشتصد هزار تومان
دادهاید؟! یعنی دویست هزار تومان به عنوان کارمزد برداشتهاید. این زشت
روی زشت است و به این کار، تقلّب در قانون میگویند.
معنای تقلّب در قانون اینست که بهانهای درست میکند برای ربا خوردن. مثلاً
وقتی بانک منهای ربا یعنی قرض الحسنه درست شد، همه خوشحال شدیم و بعد
دیدیم تقلّب در قانون است. یعنی تقلبی به عنوان مضاربه و مصالحه و امثال
اینها میکند و همان کاری که رباخور میکند، این هم میکند. الاّ اینکه
رباخور تقلب نکرده و میگوید ربا میخورم، اما او میگوید: من بیع و شراع
میکنم. در آیهای که خواندم میفرماید این دیوانهوار به صف محشر میآید
برای اینکه در دنیا اقتصادش دیوانهوار بوده است: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ
قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا»
و قرآن در ادامه میگوید: «وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا»[۱۳]
باید قرضالحسنه باشد و نه اینکه همان کاری که رباخور میکند، همان کار را
به عنوان اسلام و به نام اقتصاد و به نام مضاربه و امثال اینها بکند.
معلوم است که این بدبختی میشود. لذا رباخواری گناهش خیلی بزرگ است، ولی
متأسّفانه مشهور شده است. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»
میفرمودند: در دورۀ آخرالزمان در امت من وضع اینطور میشود. در میان
سنّیها اینطور نیست و سود آنها سه درصد است، ولی از ما سی درصد شده است!
اینها گریه دارد و باید روی اینها کار کرد و همه باید مهیّا شویم و به جای
رباخواری، قرضالحسنه گسترده شود و به جای تقلّب در قانون، به راستی بشود
قانون قرض الحسنه را پیاده کرد و قانون ربا را ملغی کرد.
این بحث مفصّل و دامنهدار است و لاأقل یک ماه باید دربارهاش صحبت شود،
اما چون مصیبتزاست و همه مبتلا هستند و پیغمبر
اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمود: گرد ربا به دامن همه مینشیند.
الان گرد ربا به دامن همۀ ما هست و همه رباخور و ربا ده هستند و همۀ
بانکها و خیریّهها و بازار ما روی ربا میچرخد. همین بازار مسلمانها که
باید قانون مواسات و قرضالحسنه در آن شهرت بهسزایی پیدا کرده باشد، اما
بازار روی چک بازی میچرخد و معنای چک بازی یعنی رباخواری. الاّ اینکه اسم
خرید و فروشی روی آن میگذارند. مثلاً هشتصد تومان چک میهد و یک ماه دیگر
یک میلیون میگیرد. همین کارهایی که بانکها و قرضالحسنهها میکنند.
قرضالحسنه باید در کار توزیعی ما شهرت بهسزا پیدا کند و الاّ کار توزیعی
ما مصیبت برای اجتماع میشود و الان این مصیبت برای اجتماع خیلی بزرگ است.
الان سه مصیبت داریم که خیلی بزرگ است؛ اوّل: فساد اداری و رشوهخواری و کم
کاری و بدکاری در ادارهها. دوم: فساد اقتصادی، همین رباخواریها و تقلّب
در قانون و بالاخره همین مواد مخدر و تجملگرائیها و تجملگرائی در خرید و
فروش؛ اینکه جنس را از غربیها بیاوریم برای اینکه به قول عوام لوکس است و
چندین برابر بفروشیم. در حالی که قرآن حسابی در مقابل اینها ایستاده است.
بدتر از این دو، فساد اخلاقی است. این بدحجابیها و بیحجابیها که به
راستی این فساد اخلاقی، دبیرستان بدتر از دانشگاه و دانشگاه بدتر از
دبیرستان است و در کوچهها و خیابانها و پارکها بدتر است. مسلمان و شیعه
هستیم و شیعۀ اینگونه هستیم که فساد اخلاقی داریم!
[۱]. البقره، ۲۷۹: «و اگر [چنین] نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاستهاید.»
[۲]. البقره، ۲۷۵: «کسانى که ربا مىخورند، [از گور] برنمىخیزند مگر مانند
برخاستنِ کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفتهسَرَش کرده است.»
[۳]. البقره، ۲۷۶: «خداوند ربا را نابود مىکند و بر صدقات مىافزاید.»
[۴]. الواقعه، ۴۱ تا ۴۶: « و یاران چپ؛ کدامند یاران چپ؟ در [میان] باد
گرم و آب داغ. و سایهاى از دود تار. نه خنک و نه خوش. اینان بودند که پیش
از این ناز پروردگان بودند. و بر گناه بزرگ پافشارى مىکردند.»
[۵]. النساء، ۹۳: «و هر کس عمداً مؤمنى را بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن ماندگار خواهد بود.»
[۶]. ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۹۴.
[۷]. ر.ک: الکافی، ج ۲، ص ۳۶۲.
[۸]. التوبه، ۳۴: «و کسانى که زر و سیم را گنجینه مىکنند و آن را در راه خدا هزینه نمىکنند، ایشان را از عذابى دردناک خبر ده.»
[۹]. التوبه، ۳۵: «روزى که آن [گنجینه]ها را در آتش دوزخ بگدازند، و
پیشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ کنند [و گویند:] این است آنچه
براى خود اندوختید، پس [کیفر] آنچه را مىاندوختید بچشید.»
[۱۰]. عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۳۷۸.
[۱۱]. التوبه، ۱۰۳: «از اموال آنان صدقهاى بگیر.»
[۱۲]. الأنفال، ۴۱: «و بدانید که هر چیزى را به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و … است.»
[۱۳]. البقره، ۲۷۵: «این بدان سبب است که آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً
مانند رباست.» و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده
است.»
منبع : شفقنا