به گزارش ادیان نیوز، سعید عابدینی، در خانواده ای متزلزل و پر مشاجره تولد، رشد و نمو یافت. به واسطه اختلافات شدید پدر و مادرش که به دلیل ارتباطات غیر اخلاقی فراوان پدر سعید، زمان حضور در یک آژانس رانندگی بود ،نامبرده از کودکی دچار ناراحتی های روانی بسیاری شد، البته این ناراحتی ها در دیگر اعضای خانواده اش هم دیده میشد و تمامی اعضای خانواده سعید عابدینی سال ها تحت نظر دکتر خوشنویس در تهران بودند.
به واسطه همین ناراحتی ها از کودکی خواهران و برادر کوچکتر از خودش را مورد ضرب و شتم قرار میداد. ارتباطات خارج از عرف و لجام گسیخته اش حتی به سمت محارم هم سوق پیدا کرد تا جایی که خواهرانش برای رهایی چندین بار دست به خودکشی زدند که بیان دلایل و جزئیات آن مخالف با اخلاق حسنه و شان عمومی جامعه است به خاطر جایگاه ارزشمند قلم از گفتن آن اجتناب می شود.
در همین سال ها بنا به اظهارات همسایگان عابدینی در شهرک نور سعید عابدینی، با جمع کردن دوستان خود اقدام به برگزاری پارتی کرده و با همراهی فردی معتاد به نام و.ز در پشت بام منزل و به بهانه اخراج ارواح شریر از وجود آنها و کبوتر پراکنی گاه و بیگاه، مزاحمت های فراوانی را برای آن ها به وجود آورده که موجب ثبت شکایات متعدد آن ها از او شد.
این رفتارهای سعید عابدینی تا زمان آشنایی با دختری مسیحی آشوری به نام نئولا ادامه یافت. وی که سال ها سودای زندگی در غرب را درسرداشت این بار قصد داشت تا با سوء استفاده از این دختر وارد کلیسای آشوری شود و پلی برای عبور فراهم سازد که جامعه محترم ارامنه کشور خیلی زود به ماهیت او پی برده و با مخالفت با ازدواج این دو و اخراج او از میان آشوریان او را در رسیدن به مطامع جنسی با مستمسک قرار دادن کلیسای آشوریان ناکام گذاشتند. در پی این شکست سعید دست به یک خود کشی نافرجام زد و به این ترتیب برگی دیگر بر زندگی سیاه او اضافه شد.
در این زمان او با فرقه غیر قانونی جماعت ربانی آشنا شد و به واسطه زمینه و بستری که در اعمال خلاف اخلاق داشت خیلی زود مورد توجه سران این فرقه قرار گرفته و به یکی از نور چشمی های سران شناخته شده فرقه جماعت ربانی تبدیل شد. هر چند افراط سعید عابدینی در اعمال خلاف اخلاق حتی اعتراض آنها را هم برانگیخت که اوج این اعتراضات در داستان ازدواج نامبرده دیده میشود.
این زمان در واقع آغاز رشد درون فرقه ای سعید عابدینی به جساب میآید. وی که یک بار در آرزوی رسیدن به غرب ناکام مانده بود اینبار پس از ورود به کلیسای غیر قانونی جماعت ربانی با خانواده منافق پرور شریعت پناهی که دستشان به خون مردم بی گناه این سرزمین آغشته بود و پسر کوچک این خانواده همراز شریعت پناهی در دهه ۱۳۶۰ یک نفر از نیروهای انقلاب را به شهادت رسانده بود، آشنا شد و خیلی زود با نغمه شریعت پناهی که ۶ سال از وی بزرگتر بود و از ناحیه چشم نقص عضو داشت ازدواج کرد در حالی که بسیاری از سران فرقه با این ازدواج مخالف بودند.
وی حتی در مراسم ازدواج خود رسوم معمول کلیسایی را زیر پا گذاشت و چنان فضای آلوده ای در کلیسا به وجود آورد که کشش وقت سوریک سرکیسیان و بسیاری دیگر از بزرگان مراسم را به حالت قهر ترک کردند.
لاز م به ذکر است که سعید حتی پس از ازدواجش به رغم مخالفت همسرش باز هم از برقراری روابط خارج از عرفش دست برنداشت فساد اخلاقی به جزء جدایی ناپذیر این مجرم هرزه، تبدیل شده بود و با وجود ازدواج تشکیلاتی با نغمه شریعت پناهی، با افراد مختلفی روابط نامشروع برقرار می کرد و بر خلاف اعتقادات مسیحیت، سرگرمی معمول وی نوشیدن مشروبات الکلی تا حد دائم الخمری بود.
وی به همراه یکی از شرکای جنسی اش، سفرهای زیادی به خارج از کشور داشت و این در حالی صورت می گرفت که منبع تامین هزینه های آن، به صورت آشکار معلوم نبود؛ ولی قطع یقین آنکه از عهده خود او خارج بوده و از سازمانی مشخص با توان مالی بالا تغذیه می شده است.
این قبیل اعمال شرم آور و خلاف انسانیت از سعید عابدینی در تمام سال های حضور در ایران دیده شده و بسیاری از آسیب دیدگان از او افشاگری های بسیاری درباره این گونه رفتارهای زننده وی که ناشی از بیماری روانی او و رشد در یک خانواده نامناسب بود، به عمل آوردهاند.
لازم به ذکر است که وی پس از خروج از کشور و در زندگی مشترک هم سوء رفتار با خانواده خود و همسرش را ترک نکرد و حتی در جریان یک مشاجره صورت پدر همسرش را زخمی کرد که به همین دلیل نغمه وی را از منزل بیرون کرد و سعید مدتی را پیش یکی از فواحش قدیم ایران به نام لاله که در این زمان در آمریکا زندگی میکرد گذرانید.
نکته این جاست که وی که به واسطه همین اعمال و نیز فعالیت های فرقه ای چندین بار تذکر گرفته بود و شکایات متعددی علیه این فرد از سوی افراد مختلف به عمل آمده بود اما او با گستاخی تمام افدامات خود را ادامه داد و از طریق ایجاد محافل زیر زمینی اعمال منافی عفت بسیاری را مرتکب شد.
اگر چه او مدعی بود که این محافل برای انجام مراسم به اصطلاح پرستشی است اما در واقعیت اعضا این مکان های غیر قانونی عده ای جوان بوده که برای بزرگزاری جشن های مختلط دور هم جمع شده و آنچه در این دور همیهای شبانه دیده نمیشد اعمال پرستشی بود.
به خاطر برگزاری چنین مجالسی و آزا و آذیت همسایگان در پی شکایات متعدد مردمی سرانجام دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران او را بازداشت و در دادگاه صالحه به هشت سال زندان محکوم کرد.
عابدینی حتی پس از بازداشت هم در داخل زندان رفتارهای خارج اخلاق خود را ترک نکرد و بارها موجبات اعتراض هم بندی هایش را فراهم کرد تا جایی که به خاطر ازدیاد در رفتار جنسی و اعتیاد جنسی بیماری مقاربتی متعددی پیدا کرد. این مسئله حتی صدای زنش را که در همین زمان به خاطر اعتیاد یاد شده از او جدا شده بود درآورد و وی رسما اعلام کرد که همسرش انواع بدرفتاری ها از قبیل آزار جنسی به سبب اعتیاد به تصاویر مستهجن و آزارهای فیزیکی و روانی را علیه او انجام داده است.
حال این فرد در پی درخواست های مکرر دولت آمریکا آزادشده اما نکته این است که چرا دولت اوباما برای آزادی او این همه تلاش کرده است و به راستی چه چیزی در پشت پرده فعالیت های عابدینی در ایران وجود داشته و کدام بخش از منافع آمریکا توسط وی تامین شده که اوباما تمام تخم مرغ هایش را در سبد سعید عابدینی قرار داد در حالی که در تمام مدت یازداشت وی هیچ یک از همپیالگان عابدینی یعنی اعضای فرقه جماعت ربانی به دنبال آزادی او نبودند و حتی خانواده اش هم از بازداشت او نفس راحتی میکشیدند.
به یقین عابدینی ماموریت خاصی را در ایران دنبال میکرده که دولت آمریکا حاضر شده تا برای آزادی او این همه هزینه کند و بارها درخواست آزادی یک فرد فاسد الخلاق با سابقه روان پریشی را از دستگاه دیپلماسی کشور بنماید.
خاطر نشان میسازد به زغم تمامی مباحث پشت پرده، دستگاه قضایی کشور با صدور حکم آزادی این فرد نه تنها محیط زندان را سالم سازی کرد بلکه در یک مبادله دو سر برد فردی را به دولت آمریکا کادو داد که تنها ره آوردش برای جامعه آنها ترویج بیشتر فساد است.
منبع: انجمن رهپویان هدایت