به گزارش ادیان نیوز، مبلغان فرقه مسیحیت تبشیری از آغاز فعالیت در کشورهای اسلامی و شرقی خصوصا ایران بر سه موضوع “آموزشی”، “پزشکی” و “تبلیغ مستقیم مسیحیت” تکیه داشتند.
با توجه به عقبماندگی کشورهایی چون ایران در قرون گذشته، سرمایهگذاری بر روی مسائل آموزشی و فرهنگی میتوانست یکی از بهترین شیوههای جذب غیرمستقیم به مسیحیت در نظر گرفته شود.
از این رو بود که تا جنگ جهانی اول در سراسر کشورهای اسلامی بیش از ۳۰۱۸۵ مدرسه ابتدایی بهوسیله مبلغان پروتستان و کاتولیک دایر شد.[۱]
“ساموئل زومر” رئیس هیأت میسیونری عربی در بحرین و مدیر کنفرانس عمومی مبلغان پروتستان در سال ۱۹۰۶ عقیده داشت، مدارس بهترین تکیهگاه میسیونرهای مسیحی در تماس با مسلمانان است.[۲]
مبلغان مسیحی برای جذب هر چه بیشتر دانشآموزان به مدارس آنها، سبک و شیوه آموزش خود را متفاوت از آنچه در کشورهای اسلامی انجام میشد، انتخاب میکردند و در این راستا آموزش رایگان و اقدامات شبانهروزی دانشآموزان در دستور کار قرار گرفت.
این کار باعث میشد “مُدرسانِ مُبلغ” ارتباط بیشتری با دانشآموزان داشته باشند و از این طریق میتوانستند مبلغانی بومی برای فرقه مسیحیت تربیت کنند.
حساسیت این موضوع ما را بر آن داشت تا برای افشای پشت پرده فعالیتهای آموزشی و فرهنگی میسیونرهای مسیحی در ایران چند گزارش تولید کند که در نخستین بخش به عملکرد این افراد در تهران پرداخته میشود.
آغاز فعالیت آموزشی میسیونرهای مسیحی آمریکایی در تهران را باید به تاریخ ششم مارس ۱۸۷۳ میلادی دانست که میسیون آمریکایی، آموزشگاهی در نزدیکی دروازه قزوین تأسیس کرد و “لازار” نخستین آموزگاری بود که به منظور تدریس استخدام و مجموعه به اصطلاح آموزشی وابسته به آنها، به “مؤسسه البرز(کالج البرز)” موسوم شد.
تأسیس این مدرسه با انگیزه تبلیغ مسیحیت آنقدر روشن بود که صدای اسقف اعظم جلفا را نیز درآورد و او نزد ناصرالدین شاه قاجار زبان به شکایت گشود که آمریکاییها مسلمانان را از عقیده و ایمانشان منحرف میکنند.
در سال ۱۸۸۷ “سموئل وارد” برای عمق بخشیدن به فعالیتهای آموزشی مسیحی از آمریکا به تهران آمد و مدرسهای را در شمال شهر ایجاد کرد و کودکان مسلمانان را بهصورت علنی برای تحصیل در این مدرسه و یادگیری اصول مسیحی پذیرش کرد.
تصویری از فارغالتحصیلان مدرسه آمریکایی به همراه سموئل جردن در سال 1919 م
علاوه بر میسیونرها، چهار معلم ایرانی نیز به استخدام درآمدند و زبانهای انگلیسی، ارمنی و عبرانی نیز تدریس میشد و برای هر ناظر بیطرفی این سؤال پیش میآید که یادگیری زبانهای ارمنی و عبری به چه منظوری میتوانست صورت بگیرد؟
آیا به جز برای آشنایی با کتاب مقدس و فرقه مسیحیت تبشیری هدف دیگری پشت این آموزشها قرار داشت؟ حتی اگر کسی جواب منفی به این سؤال بدهد، اما گفتههای “جان الدر” جای شکی برای او باقی نمیگذارد.
او سال ۱۸۹۲ را از حیث تجدد دینی شاگردان یکی از درخشانترین فصول تاریخ مدرسه میشمرَد و درباره علت این نامگذاری مینویسد:”قریب سینفر از آنها در طی سال به مسیحیت گرویدند.” [۳]
شعبه اول شبانهروزی مدرسه عالی آمریکایی سال ۱۹۱۶م
با توجه به اینکه مقاومت جدی در برابر فعالیت میسیونرهای مسیحی آمریکایی در ایران صورت نگرفت و پادشاهی قاجار نیز هیچ ارادهای برای برخورد با این پدیده از خود نشان داد، در سال تحصیلی ۷-۱۸۹۶ نیمی از یکصد و سی و چهار دانشآموز مدرسه آمریکاییها مسلمان بودند.[۴]
در سالهای مدیریت آمریکاییها بر کالج البرز، آموزش مبانی مسیحیت بهطور جدی دنبال میشد و دانشآموزان موظف به آموختن انجیل و سرودهای مذهبی مسیحی بودند. بر سر در کالج جملهای از انجیل با این مضمون نوشته شده بود: “حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد.”[۵]
تصویری از دانشآموزان مدرسه آمریکایی در سال ۱۳۲۳ قمری
ایجاد مدارس دخترانه نیز از جمله فعالیتهای فرهنگی میسیونرهای مسیحی آمریکایی برای جذب افراد به مسیحیت بود. به همین منظور در تاریخ بیستوچهارم آوریل ۱۸۷۴ نخستین مدرسه دخترانه متعلق به آمریکاییها در ایران با نام “ایران بتئیل”- مدرسه عالی دماوند و بعدها دانشکده دماوند- اعلام وجود کرد.
به فاصله ده سال از تأسیس این آموزشگاه بنا به گزارشهای تاریخی پنج نفر از دختران مدرسه به فرقه مسیحیت تبشیری پیوسته و جذب کلیسای انجیلی تهران شدند و حتی با جدیت فراوانی افراد خانوادههای خود را به مسیحیت رهبری کردند.[۶]
نکته تأسفبار و قابل تأمل آنکه “ناصرالدین شاه قاجار” بهجای آنکه از فرهنگ و اعتقادات مردم مسلمان ایران دفاع کند و جلوی فعالیت این مدارس را بگیرد، پس از بازدید از مدرسه دخترانه آمریکایی وعده داد سالی یکصد تومان نیز به بودجه آموزشگاه کمک کند.
پس از او مظفرالدینشاه قاجار در سال ۱۹۰۳ فرمان داد که تمام خانوادههای مسلمان دخترانشان را از این مدارس بیرون ببرند، اما عمر این دستور بیش از ده روز نبود و دوباره دختران مسلمان به این آموزشگاههای تبشیری برگشتند.
نتیجه آن شد که در سال ۱۹۰۵ از ۹۵ محصل ۲۴ نفر-بیش از ۲۵ درصد- و در سال ۱۹۱۳ از ۳۴۵ دانشآموز ۱۵۴ نفر-نزدیک به ۴۵ درصد- دختران مسلمان بودند.[۷]
این مـدرسه در زمـان رضاشـاه به مدرسه “نوربخش” تغییر نام داد و تا ۱۳۱۹ شمسی که فعالیت کلیه مدارس خارجی در ایران از طرف حکومت پهلوی اول تعطیل شد، به کار خـود ادامه داد و پس از ده سال تعطیلی(۱۳۲۹ شمسی) بار دیگر مدرسه “ایران بتئیل” برای تدریس زبـان انـگلیسی تـجدید حیات یافت.
فعالیت این مدرسه بهعنوان مرکزی برای تدریس زبان انگلیسی برای دختران تا سالها بعد به کـار خود ادامه داد تا اینکه در ۱۳۴۷ شمسی و در پی درخواست هیأتی که خود را هیأت مؤسس میخواند- حسن دهقانی تفتی، محمود بدیع و موسی صبی- “بنیاد فرهنگی ایران بـتئیل”تأسیس شد.
بعدها نام “مدرسه عالی دماوند” برای آن انتخاب شد و در مـدت زمان انـدکی جـای مناسب و ساختمانی تازه در اختیار گرفت که همه از حمایتهای “محمدرضاشاه” نشأت میگرفت؛ چرا کـه او دسـتور داده بـود تا بیست هکتار از اراضی ملی شده قلعه سردار جهت احداث ساختمان به ایـن مـدرسه اخـتصاص یابد.[۸]
در پی این گزارش و با دستور محمدرضا پهـلوی مـقرر شد که وزارت منابع طبیعی زمینی را برای ایجاد کالج در اختیار مسئولان آن قرار دهـد[۹] و سـرانجام نـیز قطعه زمینی به مساحت تقریبی نه هکتاردر اراضی ازگل به مدرسه عالی دمـاوند واگـذار شد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، فردی بهنام “دولیتل” به کمک دوستان آمریکایی و ایرانی خود که بیشتر آنها عضو کانون فارغالتحصیلان مدرسه ایران بتئیل بودند، “کالج دماوند یا مدرسه عالی ترجمه” را بنیاد نهادند.[۱۰]
با وجود همه خوشخدمتیهای پهلوی دوم به آمریکا، اما استادان آمریکایی مدرسه به مسائل دینی و اسلامی دانشجویان دانشکده دماوند خرده میگرفتند و حتی بیش از آن به پیشوایان دینی توهین میکردند و علاوه بر آن به تبلیغ مسیحیت میپرداختند.
در بخشی از گزارش وزارت علوم و آموزش عالی به ساواک در تاریخ نهم بهمن ۱۳۵۰ آمده است: “یک عده از اتباع آمریکا که مدرسه عالی دماوند را اداره مینمایند، پایبند مقررات آموزشی نیستند و در کلاسهای درس به جـای تـدریس زبان انگلیسی اغلب مشغول تبلیغ مسیحیت میباشند و یک دانشجوی مسلمان مجبور است تمام جزئیات دیانت مسیح را فرا گیرد و استادان از تکذیب دیانت اسلام و توهین به پیشویان دینی مضایقه ندارند. حتی به پیغمبر اسـلام اهـانت و اظـهار شده که شیطان چند مـرتبه حـضرت مـحمد(ص) را گول زده است؛ که باعث ناراحتی دانشجویان مسلمان گردیده و دادن نمره به دانشجویان نیز روی همین تعصبات مذهبی میباشد و منظورشان گرفتن شهریه سنگین و تبلیغ دین مـسیح است.[۱۱]
دو سال پس از پیروزی انـقلاب اسلامی، دانشکده دماوند بـه هـمراه چند دانشکده، آموزشگاه و مدرسه عالی که در مـجموع دوازده مـرکز آموزشی میشدند در هم ادغام شده و مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی را تشکیل دادند و در سال ۱۳۶۳ ایـن مـجتمع با مجتمع دانشگاهی علوم اداری و بازرگانی ادغـام و “دانـشگاه عـلامه طباطبایی” تأسیس شد.[۱۲]
میتوان گفت راهاندازی مدارس آموزشی در دوران قاجار و ادامه فعالیت آنها در دوران پهلویها توسط میسیونرهای مسیحی آمریکایی نه با هدف فرهیخته کردن دانشآموزان ایرانی، بلکه برای پرورش و تربیت نسلی بیدین و سستعقیده بود تا بدین وسیله راه نفوذ و حضور استعمارگران را در کشور هموارتر کنند.
[۱] الارشدی، عبدالامیر،الاسلام و دسائسالاستعمار، قم، مطبعهالشهید، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م، ص ۴۴
[۲] شاتلیه، لو، الغاره علیالعالمالاسلامی، ترجمه محبالدین خطیب، بیروت، اسامهبن زید، ۱۳۸۵ق، ص۳۷
[۳] الدر، جان، تاریخ میسیون آمریکایی در ایران، مترجم سهیل آذری، تهران، انتشارات نور جهان، ۱۳۳۳، ص ۳۷
[۴] همان
[۵] همراز، ویدا، مبلغان مسیحی در ایران از صفویه تا انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۱، ص ۱۹۳
[۶] الدر، جان، همان، ص ۳۹
[۷] همان، ص ۴۱
[۸] روزنامه اطلاعات، شمـاره ۱۵۰۶۲(تیر ۱۳۵۵)، صـص ۱۱ و ۱۳
[۹] گزارش وزارت جنگ به شمـاره ۴۳۴/۷/۴/۳/۱۳/۱۵۰۲/۴۷، مورخ ۲۴/۱/۱۳۴۹
[۱۰] همراز، ویدا، همان، ص ۱۹۶
[۱۱] بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،گزارش از وزارت علوم و آموزس عالی شماره ۴۴۳۸، مورخ ۹/۱۱/۱۳۵۰
[۱۲] فهرست مستندات اسامی مؤسسات و سازمانهای دولتی ایران، به کوشش مهوش بهنام، تهران، مرکز اسناد و مدارک علمی ایران و کتابخانه ملی ایران و کـتابخانه مـلی ایـران، چ دوم، ۱۳۶۸، صص ۱۵۵ ،۲۵۷ و ۲۶۶
منبع: انجمن رهپویان هدایت