ادیان نیوز: از آنجا که انسانیت انسانها مشترک است از اینرو برای تعلیم و تربیت انسان، اصول مشترک انسانی وجود دارد که در همه زمانها و مکانها برای همه انسانها مفید و لازم است. تنها در بعضی از مسائل فردی و اجتماعی مسائل جزئی خاص وجود دارد که برای هرکشوری قوانین و نظم خاصی که مخصوص آن کشور هست تنظیم و تصویب کرده و به اجرا در میآورند.
اُشو در صحبتهای خود بر خلاف عقل، مردم را به بینظمی عمومی دعوت میکند: «به یاد داشته باشید که نمیتوان برای همه نظم و ترتیب یکسانی قایل شد هر انسانی باید نظم و ترتیب خاص خودش را پیدا کند. چون هر انسانی موجودی منحصر به فرد است. وقتی شما از یک نظم و ترتیب خاص پیروی کنید پیکرۀ مردهای را بر وجود خود تحمیل کردهاید و نتیجتا به شکل طبیعی رشد نمیکنید در خودتان رشد نمیکنید.
محمد نظم و ترتیب خاص خود را دارد. نظم و ترتیب او برای خود او زیبا بود، اما این ساز و کار تنها برای او زیبا بود به همین دلیل او با آن ساز و کارها رشد کرد؛ او از هیچ نظم و ترتیب دیگری پیروی نکرد. اما اگر شما از آن قواعد پیروی کنید آن قواعد تنها یک ساختار مرده خواهند بود و نشاط زندگی چطور میتواند در یک چارچوب مرده شکوفا شود و خود را نشان دهد.»[۱]
بررسی و نقد:
الف) توصیه به بینظمی در جهان نظم، عین حماقت است؛ زیرا اگر هرکسی نظم و ترتیبی غیر از دیگری داشته باشد. باید در یک زمان (مانند زمان حاضر) قریب به ۶ میلیارد نوع نظم و ترتیب داشته باشیم که هرکس از نظم و ترتیب خاص خود پیروی کند. در این صورت آیا سنگ روی سنگ بند میآید؟! در یک کشور چند میلیونی و دربعضی از کشورهای میلیاردی، چگونه میشود با میلیونها و صدها میلیون نوع نظم و ترتیب آن کشور را اداره کرد؟!
ب) اگر به حرف خود ایمان داشته باشی نباید حرف بزنی؛ زیرا آنچه میگویی طبق حرف خودت فقط به درد خودت میخورد نه کس دیگر. چون آنچه تو بدان رسیده و طبق آن عمل کرده و رشد نمودهای مخصوص تو بوده و به درد دیگری نمیخورد. در این صورت سخن گفتن با دیگران لغو و بیهوده خواهد بود. معلوم میشود که در باطن خودت به گفتهات اعتقاد نداری از اینرو به دیگران نسخهپیچی میکنی و نسخهات این است که به نسخه دیگران توجه نکنید. زیرا نسخه آنان برخاسته از حقیقت وجودی خودشان است، و شما حقیقت وجودی خاص خود را دارید. این حرف تو مانند این است که، کسی بگوید: ای مردم به حرف هیچکس گوش نکنید، چون همه دروغگو هستند. این جمله چه راست باشد و چه غلط در هرصورت بیارزش است. اگر غلط باشد که معلوم، ولی اگر راست باشد خودش را نیز از اعتبار و ارزش میاندازد. زیرا خودش نیز جز همه است، وقتی همه دروغگو باشند پس خودش نیز دروغگو هست. جمله اُشو نیز از این باب است، اگر راست باشد حرف خودش را نیز شامل شده و از اعتبار ساقط میکند اگر دروغ باشد، که دروغ بطلانش با خودش هست.
ج) استناد به دیگران؛ گفتار وی نسبت به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در درستی و نادرستی، دست کمی از گفتار فوقالذکر ندارد. زیرا او چندین بار به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، به قرآن، به پیروان پیامبر چون جناب اویس و افرادی چون منصور حلاج و… استناد کرده است. اگر نظم و ترتیب هرکسی برای خود او ارزش داشته و سودمند است. چرا به نظم و ترتیب آنها استناد میکنی؟ گذشته از همه اینها، کلام وی با رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و قرآن کریم در تعارض است که فرمود: «لَکُم فی رَسُولِ اللهِ اُسوَهٌ حَسَنَهٌ.[الاحزاب/۲۱] رسول الله برای شما الگویی خوبی است.» اُسوه بودن رسولالله برای همه در همۀ زمانها و مکانهاست. هر کس بهتر و بیشتر از نظم و ترتیب موجود در گفتار و کردار وی استفاده کند، بیشتر به او تقرب حاصل کرده است.
د) بهترین راه مبارزه با یک مکتب دفاع غلط از آن است؛ اُشو اول از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و عیسی (علیهالسلام)، اویس و بایزید و ابوسعید و… دفاع کرده و از آنها به بزرگی یاد میکند، سپس میگوید: آن قواعد [قواعد رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله)] تنها یک ساختار مرده خواهد بود.
اشو با این حرف بهطور غیرمستقیم به همه پیروان ادیان الهی میگوید: از دین و مذهب خود برگردید. زیرا با مردن پیامبران راه و روش آنها نیز میمیرد و دیگر نباید سراغ آنها رفت. این یعنی مبارزۀ با همه ادیان. این یعنی آب به آسیاب استعمار ریختن. این یعنی دشمنی با همه پیامبران در قالب دفاع از عرفان. آنهم چه عرفانی؟! عرفان اُشویی که تنها چیزی که در او یافت نمیشود عرفان واقعی است.[۲]
پینوشت:
[۱]. آواز سکوت، اشو، نشر هودین، اصفهان، ۱۳۸۴، ص ۷۲ و ۷۳.
[۲]. برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: آب و سراب، نقدی بر افکار اُشو، قادر فاضلی، فضیلت علم، ۱۳۸۹، ص ۹۳.
منبع: ادیان نت