به گزارش ادیان نیوز، موضوع اصلی این مقاله، بررسی مهمترین زمینه ها و دلایل رشد صهیونیسم ستیزی در کشورهای غربی است. سوال اصلی این است که جایگاه صهیونیسم و رژیم اسرائیل در افکار عمومی آمریکا و اروپا در مقطع کنونی چه تغییراتی کرده است؟ در پاسخ میتوان گفت با توجه به قرائن و شواهد آماری موجود، جایگاه صهیونیسم و اسرائیل در آمریکا و اروپا روبه افول است.
در این زمینه میتوان به رشد اقدامات ضد صهیونیستی در کشورهایی چون آمریکا، انگلیس و فرانسه اشاره کرد که اصولاً با آمارهای گذشته قابل قیاس نیستند. این اقدامات شامل اقدامات تحریمی، برگزاری تظاهراتهای ضد صهیونیستی و حتی اقدامات عملی چون حمله و تخریب اموال و داراییهای صهیونیستها نیز میشود. با توجه به اهمیت این موضوع که میتواند عامل مهمی برای افول رژیم صهیونیستی در سطح جهان و عملاً زمینه مهمی برای تاسیس فلسطین تاریخی شود، مقاله حاضر قصد دارد این موضوعات را در سه بخش به روش توصیفی و تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. به گزارش بولتن نیوز متن این مقاله بدین شرح است:
مقدمه
طی چند سال گذشته و به خصوص بعد از به قدرت رسیدن دست راستیها در فلسطین اشغالی، روند صهیونیسم ستیزی در سطح جهان رو به گسترش نهاده است. نگاهی صرفاً گذارا به اخبار و تحولات کشورهای غربی نشان میدهد که حتی این کشورها که مهمترین حامیان رژیم صهیونیستی هستند، دیگر در سطح رسمی نمیتوانند به راحتی از اقدامات دولت اسرائیل دفاع کنند. در این زمینه میتوان به رای بسیاری از مجالس کشورهای اروپایی اشاره کرد که عملاً فلسطین را به رسمیت میشناسند و رژیم صهیونیستی را به دلیل اقداماتش مورد انتقاد قرار میدهند. علاوه بر اینها در سطح کشورهای اروپایی و حتی آمریکا اقدامات، برنامهها و فعالیتهای ضد صهیونیستی رو به گسترش است. در این زمینه میتوان به آمار متعدد و رسمی موسسات مختلف اروپایی و آمریکایی اشاره کرد.
در این راستا سوال اصلی این گونه مطرح میشود: «جایگاه صهیونیسم و اسرائیل در افکار عمومی آمریکا و اروپا در مقطع کنونی چه تغییراتی کرده است؟» در پاسخ میتوان گفت با توجه به قرائن و شواهد آماری موجود، جایگاه صهیونیسم و اسرائیل در آمریکا و اروپا روبه افول است. برای بررسی این سوال و پاسخ اولیه داده شده، ابتدا در ارتباط با نقش افکار عمومی و تاثیر آن بر سیاست بحث خواهد شد. در بخش بعدی، تاریخچهای از روند یهودستیزی و سپس صهیونیسم ستیزی ارائه میشود. در ادامه به ذکر دلایل و زمینهها اشاره میشود و در نهایت برای تایید گسترش روند صهیونیسم ستیزی به آمارهای رسمی کشورهای غربی استناد خواهد شد. در نهایت، جمعبندی و نتیجه گیری مطرح میشود.
چارچوب نظری: گسترش نقش افکار عمومی در سیاست
افکار عمومی تقریبا با شکلگیری اولین دموکراسیهای غربی اهمیت یافت و با انتشار روزنامهها و بعدها به کارگیری رادیو و تلویزیون، اهمیت آن هر روز بیشتر و بیشتر شده است. اما تحولات پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب ارتباطات، افکار عمومی را از چنان اهمیتی برخوردار ساخته است که میتوان به عنوان بازیگری جدید در عرصه تصمیمسازیهای سیاسی بینالمللی از آن نام برد. به واقع، قبل از ظهور رسانههای همگانی، افکار عمومی در خصوص یک موضوع به کندی شکل میگرفت و اغلب در محدوده کوچکی مانند روستا یا منطقه باقی میماند یا از بین میرفت. با ظهور و گسترش تدریجی رسانههای همگانی، امروزه افکار عمومی توانسته است تا سطح بینالمللی و جهانی بسط پیدا کند و بهطور روزافزونی به دلایل مختلف از جمله نیاز دولتها به مشروعیتبخشی خویش در نزد مردم، اهمیت پیدا کند.
اهمیت افکار عمومی و نیاز به بررسی آن، منجر به ابداع روشهای بررسی و تحلیل افکار عمومی خصوصا در قالب نظرسنجی شده و این روشها بهصورت یک رشته مستقل، هویت پیدا کرده است. از جمله کسانی که در ارتباط با اهمیت افکار عمومی و نقش آن در سیاست صحبت کرده است، یورگن هابر ماس است. هابرماس، سیر تاریخی پیدایش یک «حوزه عمومی» را که در آن، افکار عمومی مجال ظهور پیدا کند، در رابطه با نقش رسانهها مورد بررسی قرار داده است. حوزه عمومی، میدانی برای بحث و جدلهای عمومی است که مباحث و مسایل مورد علاقه عموم به بحث گذاشته میشود و عقاید و باورهایی شکل میگیرد. به نظر هابرماس، حوزه عمومی، نخست در لندن، پاریس و سایر شهرهای اروپایی شکل گرفت. مردم گرد هم میآمدند تا درباره مسایل روزی که غالبا در خبرنامهها و روزنامهها درج میشد. بحث و جدلهای سیاسی با وجود تعداد اندکی از جمعیت، اهمیت خاصی داشت زیرا برای شکلگیری دموکراسی، حیاتی بود و فکر حل کردن مسایل سیاسی از طریق گفتگوی عمومی از همانجا پدید آمد.
هابرماس نتیجهگیری میکند که امروزه، حوزه عمومی توسط رسانههای گروهی و سرگرمیهای تودهای از اصالت و حقیقت تهی شده است. افکار عمومی از رهگذر بحث و گفتگوی عقلانی شکل نمیگیرد بلکه با دستکاری و کنترل ساخته میشود مثل تبلیغات. البته رسانههای گروهی در کنار این تاثیر منفی باعث شدهاند که اولاً افکار عمومی حالت ملموستری به خود بگیرد و ثانیا به عنوان یک نیروی سیاسی در جامعه ایفای نقش کنند.(گیدنز، ۱۳۸: ۶۶۹-۶۶۸) با این حال حتی هابر ماس نیز برای افکار عمومی، نقش مهمی در ساخت سیاست قایل است. به باور وی، دولتها در کشورهای غربی به واسطه وجود دموکراسی مجبورند به افکار عمومی توجه جدی داشته باشند.
اهمیت روزافزون افکار عمومی به عنوان یک واقعیت اجتماعی و بازیگر سیاسی، تحقیق در خصوص شناخت و مطالعه آن را به دنبال داشته است. تحقیقات پیمایشی، معمولترین روش برای مشاهده و مطالعه افکار عمومی بهشمار میروند. عمومیترین شکل این روش در تعیین مخالفت یا موافقت مردم با یک موضوع مورد استفاده قرار میگیرد. لکن به علت برابر نبودن سهم و تاثیر همه افراد جامعه در افکار عمومی، به منظور شناخت عمیقتر ماهیت افکار عمومی، روشهای تکمیلی همچون «تحلیل محتوای» خطمشی سیاسی احزاب و گروهها و انجام «مصاحبه عمیق» خصوصا با افراد بانفوذ در جامعه ضروری است(لازار، ۱۳۶۰: ۱۶۵).
افکار عمومی را میتوان به دو بخش بنیادی و نمادی تقسیم کرد. وجه بنیادی آن در واقع تمام علل و عواملی را دربر میگیرد که بنیانهای زندگی جمعی را تشکیل میدهند و به عبارتی، بخش سختافزاری افکار عمومی محسوب میشوند، مانند عقاید مذهبی و ملی یک جامعه که در طول تاریخ شکل گرفته و قوام پیدا کرده است. بخش نمادی و نمایشی افکار عمومی، تظاهرات و تجلی افکار عمومی به مناسبت یک رویداد یا در واکنش به یک امر خاص است. به عنوان مثال، اعتراض یا واکنش افراد یک جامعه در برابر اهانت به مقدسات آنها. بخش بنیادی افکار عمومی باید در سیاستگذاری عمومی مورد توجه قرار گیرد و تمام بازیگران سیاسی نیز باید آن را به عنوان یک عنصر دایمی در کنش خود لحاظ کنند.(لازار، ۱۳۶۰: ۱۶۶)
بخش نمادی، هم مانند یک بازیگر عمل میکند و هم مانند یک نیروی فشار که ممکن است مورد استفاده یا سوء استفاده هر بازیگری قرار بگیرد.(وینسنت، ۱۳۸۲: ۳۹) در این راستا ما سعی کردیم با نگاهی به آمارها و ارقام موجود در ارتباط با افکار عمومی کشورهای غربی و همچنین اقدامات ضدصهیونیستی در اروپا و آمریکا، جایگاه صهیونیسم و اسرائیل را در آمریکا و اروپا مورد بحث قرار دهیم.
ریشه ها و دلایل صهیونیسم ستیزی
به شکل کلی، یهودستیزی و بعدها صهیونیسمستیزی دارای سابقه طولانی و تاریخی در جوامع مختلف است. کارشناسان مختلف، دلایل متعدد و متنوعی برای یهودی ستیزی مطرح کردهاند. از جمله اینکه برخی به ریشههای تاریخی و مذهبی یهودی ستیزی در جوامع غربی و مسیحی اشاره میکنند. بر این اساس، برخی، یهودیان را عاملی اصلی به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح(ع) میدانند و به همین دلیل سر ستیز با پیروان این دین دارند. به واقع، تاریخ یهودیستیزی در اروپا اساساً با دوران پیدایش مسیحیت و داعیه پیروان آن برای سلطه انحصاری و به رسمیت شناساندن زورمدارانه دین خود به عنوان یگانه مذهب رسمی شروع میشود. اولین گروههای مسیحی در اروپا، یهودیانی بودند که به آیین عیسوی گرویده و با اتکا به انجیل، مسیحیت را به عنوان مذهب جانشین برای آیین یهود و به مثابه وحدت جدید و اسرائیل حقیقی درک میکردند. این اعتقاد به نفی تعلق یهودیان به محدوده متحدان خدا و متهم کردن آنها به آزار و قتل مسیح منجر شد. (Robert, 2014:1200)
یهودیستیزی از قرن دوم میلادی در تاریخ، ادبیات و موعظههای مسیحی با پیگیری دنبال شد و به شکل تحقیر دینی و قومی در آیین مسیحی تکامل یافت. یهودیستیزی اولیه در مسیحیت بر کندذهنی و بردگی یهودیان، تکذیب رسالت مسیح و قتل او توسط یهودیان و نهایتاً طرد آنان از سوی خدا تکیه دارد. البته در انجیل، چشمانداز بازگشت و نجات آخرین بقایای آنها مطرح و از زاویه دینشناسی با از بین بردن یهودیان و تحمیل مسیحیت به آنان مرز بندی شدهاست. یهودیستیزی در قرون ۴ و ۵ که مسیحیت به دین دولتی ارتقا یافت، کیفیت نوینی یافت.
در این دوره، تخریب کنیسهها، حملات دایمی به یهودیان، تصویب قوانینی بر مبنای ممنوعیت گرویدن مسیحیان به دین یهود، جلوگیری از ازدواج میان یهودیها و مسیحیان و محروم کردن یهودیان از شرکت در مراجع رسمی و دولتی رایج شد. یهودیستیزی با گسترش مسیحیت در جوامع اروپایی از محدوده محافل دینی خارج و به بخشی از اعتقادات مذهبی- خرافی عوام تبدیل شد. اوهامی از قبیل به صلیب کشیدن کودکان مسیحی و استفاده از خون آنها برای مراسم مذهبی و شفای بیماران، مسموم کردن چشمههای آب توسط یهودیان حتی تا میانه قرن بیستم، برای برانگیختن خشونت عمومی در میان تودههای مسیحی علیه پیروان دین یهود، مؤثر واقع میشدند. (Avnery, 2015: 1-5)
خصومت ضدیهودی در قرون ۱۳ و ۱۴ میلادی در اروپای مرکزی به تخریب بسیاری از مراکز مسکونی و عبادی یهودیان و کشتار جمعی آنها منجر شد. بدینترتیب، گرچه از دیدگاه بسیاری از پژوهشگران، اختلافات عقیدتی، ریشه خصومت ضدیهودی و عدم پذیرش اجتماعی آنها در تاریخ هزار ساله قرون وسطی در اروپا را تشکیل میدهد، اما محروم کردن آنان از مشاغل کلیدی دولتی، مصادره زمینهای آنها توسط زمینداران بزرگ وابسته به کلیسا، ممنوعیت فعالیت آنها در حرفههای صنعتی توسط صنوف، به غارت کشیدن دائمی اموال و دارایی آنها، سوق دادنشان به خرید و فروش کالا و نزول خواری و نهایتاً تحریک تودههای مذهبی علیه آنها دلالت بر جنگ قدرتی با انگیزههای اقتصادی دارد که با پوشش مذهب میدان را میآراید.
این جنگ هدفمند، قدرتزدایی کامل یهودیان را از حق مالکیت و شرکت برابر در امور و حقوق اجتماعی دنبال میکرد، یهودی به عنوان سمبل معصیت در افکار عمومی تودههای محروم که خود قربانی سودجویی زمینداران و تجار بزرگ بودند، معرفی شد. پروژه یهودی، سمبل گناه از سوی کلیسا و قدرتمندان اقتصادی عصر به گونهای در میان عوام تبلیغ شد که توجهشان از مکانیسم واقعی مناسبات تبعیضآمیز اجتماعی به کینه و نفرت کور علیه «یهودی ذاتاً گناهکار» منحرف شد.
آدرنو و هورکهایمر، این پدیده را در میان انسانها زیر عنوان فرافکنی گمراه در مقابل فرافکنی اندیشمندانه تعریف میکنند. فرافکنی گمراه به معنای انتقال فاقد تامل احساسات، عواطف و آرزوهای سرخورده انسانها برروی یک موضوع، یا یک فرد یا یک پدیده است. فرافکنی گمراه در مثال یهودیستیزی، ساختن تصویری بغایت منفی از یهودی و سپس تعبیه علت تمام ناکامیهای اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی و حسی خود بر روی این کاراکتر شیطانی است.(Avnery, 2015: 1-5)
برخی دیگر به ریشههای اجتماعی و فرهنگی قوم یهود اشاره میکنند که معمولاً در بیشتر کشورها به شکل یک اقلیت مرموز و دارای نفوذ فراوان نگریسته میشوند. بر این اساس، ریشه بدبینی به قوم یهود و در نتیجه یهودی ستیزی به نگاه منفی اکثریت جوامع غربی نسبت به اقلیتی برمیگردد که به شکل مرموزی قابلیت جذب در اکثریت را ندارند. به واقع یهودیان از جمله اقوامی هستند که از منظر مذهبی چندان تداخلی با سایرین ندارند و شرط یهودی بودن را توارث میدانند. همین مسأله باعث شده تا یهودیان، کمتر در جوامع میزبان خود با سایرین تداخل پیدا کنند و جذب اکثریت شوند؛ در نتیجه همیشه به عنوان یک اقلیت دارای قدرت مرموز شناخته شدند. ضمن اینکه معمولاً یهودیان در جوامع میزبان خود از منظر اقتصادی، موفقیتهایی به دست میآورند که همین موضوع باعث میشود در سطح سیاسی، توانایی تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند. همین موضوع یکی دیگر از دلایل بدبینی به یهودیها عنوان شده است.
با توجه به مطالب یاد شده باید گفت که در کنار این دلایل تاریخی، مذهبی و اجتماعی، مطرح شدن ایده صهیونیسم و به خصوص تشکیل ظالمانه و ناحق رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ بر حجم یهودی ستیزی و به خصوص صهیونیسمستیزی در سطح جهان افزود. به هر حال تشکیل اسرائیل در خاکی که به مدت صدها سال در اختیار اعراب فلسطینی بود، آن هم با خشونت و نسلکشی گسترده، تاثیرات گسترهای بر گسترش یهودی ستیزی و صهیونیسمستیزی در سطح جهان به دنبال داشت.
تشکیل رژیم صهیونیستی را باید آغاز گسترش صهیونیسم ستیزی در سطح جهان ارزیابی نمود؛ هرچند همانگونه که گفته شد، یهودی ستیزی، سابقهای طولانی در تاریخ به خصوص تاریخ جوامع غربی دارد. این موضوع به خصوص طی چند دهه گذشته با جنگهای مختلف اعراب و اسرائیل و به خصوص ظلمهای گسترده رژیم صهیونیستی در حق مردم مظلوم فلسطین رو به گسترش نهاده است.
نقطه عطف دیگر در تاریخ یهودیستیزی و صهیونیسمستیزی، به قدرت رسیدن دولت دست راستی نتانیاهو است که باعث شد جهان، شاهد بیسابقه ترین سطح صهیونیسمستیزی، حتی در کشورهایی متحد این رژیم در اروپا و آمریکا باشد. در این راستا سیاستهای تندروانه شخص نتانیاهو چنان صهیونیسمستیزی را در کشورهای اروپایی و آمریکا افزایش داده است که حتی برای برخی از رهبران این کشورها قابل پیشبینی نبود. به هر حال، جنگهای چند سال گذشته دولت نتانیاهو علیه مردم مظلوم فلسطین که تصاویر آن لحظه به لحظه در سطح جهان منتشر میشد، نوعی آگاهی جهانی نسبت به نیات، اقدامات و در نهایت ماهیت تجاوزگرانه و وحشیانه رژیم صهونیستی ایجاد کرده است. در این راستا رسانهها از طریق بازتاب حقایق جنایات و کشتار مردم بی گناه و مظلومیت مردم فلسطین را بیش از گذشته به دنیا نشان داده و افکار عمومی مردم جهان را نسبت به اقدامات جنایت کارانه رژیم صهیونیستی در خاورمیانه آگاه و شفاف ساختند. بنابراین، حداقل میتوان دو علت اساسی را برای گسترش صهیونیسم ستیزی در کشورهای اروپایی و آمریکا مطرح کرد.
دلیل اول، سیاستهای غیرانسانی و جنایتکارانه دولت دست راستی نتانیاهو میباشد که ماهیت رژیم صهیونیستی را برای جهانیان آشکار کرده است. این سیاستها شامل توسل به ابزاری نظامی برای سرکوب فلسطینیها، دوری از مذاکرات و زدن بر طبل جنگ، ادامه سیاست شهرکسازی و تقریبا هر اقدام و سیاستی است که به شکلی، خلاف تمام اصول و موازین حقوقی میباشند.(Rabkin, 2006: 25-30) این موضوع به حدی جدی است که باعث اختلاف اسرائیل با کشورهای متحدی چون کشورهای اروپایی و آمریکا شده است. در این زمینه میتوان به انتقادات دولت اوباما و کشورهای اروپایی از رژیم صهیونیستی اشاره کرد که در چند دهه گذشته، بیسابقه به نظر میرسد.
دلیل دوم، انقلاب رسانهها و به خصوص رسانههای آزاد است که بلافاصله اقدامات و فجایع صورت گرفته توسط رژیم صهیونیستی را آشکار میکنند.(Rabkin, 2006: 25-30) دیگر مثل سال ۱۹۴۸ نیست که یهودیها مردم مظلوم فلسطین را قتل و عام کنند و رسانهای، اخبار و تصاویر آن را به شکل لحظهای گزارش نکند. تا چند دهه پیش افکار عمومی آمریکا و اروپا از طریق رسانههای بزرگ و عمدتا متمایل به نگرشهای صهیونیستی، با مقوله اسرائیل و فلسطین آشنا میشد. این رسانهها نیز فلسطینیان را گروهی تروریست آدمکش و اسرائیلیها را ملتی مظلوم و در حال دفاع از جان و مال خود نشان می دادند.
با این حال، با ورود کانالهای ارتباطی مستقل و ایجاد شبکههای مجازی که همچون خبرگزاریها و شبکه های رادیو و تلویزیونی به پخش بی واسطه اخبار مبادرت میورزند، چهره واقعی اسرائیل برای مردم آمریکا یا حداقل نسل جوان آن آشکار شده است. اکنون، نسل جوان و مردم آمریکایی و اروپایی میبینند که کودکان غزه چگونه کشته میشوند؛ خانههای فلسطینیان چگونه تخریب میشود؛ مساجد، بیمارستانها و حتی مدارس تحت پوشش سازمان ملل چگونه مورد حمله قرار میگیرد، افزایش فشار، تنگتر کردن محاصره غزه، عمیقتر شدن خصلت نژادپرستانه و آپارتایدی این رژیم در کرانه باختری و تهدید به کاهش حقوق عربهای ساکن در سرزمینهای اشغالی و… نمیتوان در برابر این نسلکشی غیر قابل کتمان، سکوت کنند.
روندی که از حدود ۱۵ سال پیش در آمریکا و اروپا شروع شده است، نشان میدهد که قدرت تفوق اسرائیل و جریان صهیونیسم جهانی بر افکار عمومی رو به زوال گذاشته است. به همین دلیل، شرکتهای اسرائیل فعال در سرزمینهای اشغالی سال ۱۹۶۷ از سوی اروپائیان تحریم میشوند؛ یا اینکه برخی دانشگاههای آمریکا همکاری خود با دانشگاههای اسرائیل را قطع کرده اند،جنبشها، تظاهرات، بایکوتها و… در اروپا و آمریکا ایجاد شده و ماهیت تجاوزکارانه این رژیم در جهان آشکار شده است.(Phyllis, 2005: 320)
اعتراضات اروپاییها به اقداماتی مانند شهرکسازی، تشکیل گروههای مختلف حامی فلسطین، تظاهرات و راهپیماییهای اعتراضی، ایجاد صفحات مجازی اینترنتی ضدصهیونیستی و برچسب زنی محصولات شهرکهای اسرائیلی، راهاندازی کمپین تحریم، بایکوت و سرمایهبرداری، فشار بر حکومتها و نهادهای تصمیمگیرنده برای اتخاذ شیوههای جدّیتر در سطوح دیپلماتیک علیه اسرائیل و… از جمله مهمترین مواردی است که نشان میدهد افکار عمومی اروپا نسبت به رژیم صهیونیستی منفی است و در نتیجه، این فشار افکار عمومی است که بسیاری از موسسات مالی، بانکها و شرکتهای اقتصادی مجبور به تجدیدنظر در روابط خود با این رژیم شدهاند. (Phyllis, 2005: 321)
باید براین نکته اذعان داشت که دو موضوع یاد شده یعنی اوج افراطگرایی و تندروی در اسرائیل و انقلاب اطلاعات که پیامدهای این سیاستهای غیر انسانی را آشکار میکند، نتیجهای جز گسترش نفرت و صهیونیسم ستیزی در سطح جهان حتی در کشورهای متحد اسرائیل نداشته است. بر این اساس در ادامه ضمن بررسی روندها، اطلاعات، دادهها و آمارهای موجود، نشان داده میشود که سطح یهودی ستیزی و صهیونیسمستیزی طی چند سال گذشته در سطح اروپا چنان افزایش یافته که دیگر رهبران این قاره نمیتوانند آن را نادیده بگیرند. به تعبیری دیگر رهبران اروپایی و آمریکا در نتیجه تغییر افکار عمومی خود در حمایت از فلسطین و تنفر از صهیونیستها، چارهای جز روی آوردن به تغییرات ندارند. این تغییرات شامل به رسمیت شناختن فلسطین در مجالس کشورهای اروپایی طی چند سال گذشته و همچنین در اولویت قرار گرفتن تحریمهایی علیه رژیم صهیونیستی در آمریکا است که انتظار افزایش آنها طی سالهای آینده به جد وجود دارد.
رشد صهیونیسم ستیزی در آمریکا
جنایتهای گسترده رژیم صهیونیستی در جهان به خصوص در فلسطین و غزه در ۱۰ سال گذشته، افکار عمومی جهان را نسبت به خود تغییر داده است. بسیاری از مردم در کشورهای مختلف از جمله آمریکا نسبت به سیاستهای تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی، واکنشهای بسیار جدی از جمله تظاهرات، راه اندازی جنبشهای تحریم و کمپینهای ضد صهیونیستی نشان داده و بازتاب این گونه اقدامات در رسانههای بینالمللی، نشان از این نکته دارد که افکار عمومی نسبت به اسرائیل تغییر کرده و مردم بر خود واجب میدانند که جنبشهای مردمی نظیر مجازات و تحریم اسرائیل را برای اعمال فشار و ایجاد تغییر در سیاستهای کشورشان ایجاد کنند.(archive.adl, 2013)
برایان بکر، هماهنگکننده ملی ائتلاف «انسر» در گزارشی بیان داشت که افکار عمومی مردم آمریکا در ۱۲ سال گذشته، علیه اسرائیل و در حمایت از مردم فلسطین تغییر کرده است. در طی ۱۲ سال گذشته که با تهاجم مجدد اسرائیل به کرانه باختری در مارس ۲۰۰۲ آغاز شد و پس از آنکه اسرائیل، وارد یک جنگ تهاجمی دیگر شد، بمباران لبنان در سال ۲۰۰۶، تهاجم و بمباران غزه در سالهای ۲۰۰۸- ۲۰۰۹، بمباران غزه در سال ۲۰۱۲ و تهاجم به غزه در تابستان ۲۰۱۴، افکار عمومی آمریکا بیش از پیش به مخالفت با اسرائیل و رد سیاستهای این رژیم و حمایت از مردم فلسطین گرایش پیدا کرد و به دنبال این تغییر، درخواست بیشتری از سوی مردم به دولت آمریکا مطرح شد تا فعالیتهای خود را در حمایت از اسرائیل نیز تغییر دهد.(archive.adl, 2013)
وی درباره جنبش ده ساله تحریم کالاهای رژیم صهیونیستی در آمریکا که هم اکنون در دانشگاههای این کشور شتاب گرفته است، بیان داشت که حرکت، حول و حوش جنبش مجازات و تحریم اسرائیل، بخشی از یک تغییر عمده بزرگتر است که در افکار عمومی آمریکاییها روی میدهد؛ آمریکاییهایی که زمانی تمام اقدامات اسرائیل را صرف نظر از اینکه چقدر ظالمانه، خشونتآمیز و وحشیانه هستند، تایید میکردند.(Tarek, 2011: 243)
در آمریکا، کشوری که دولت آن، عمدهترین حامی اسرائیل قلمداد میشود، ۵۱ درصد جوانانش حمله این رژیم به غزه را غیر قابل توجیه میدانند. در اوج کشتار مردم غزه به دست ارتش اسرائیل، موسسه افکارسنجی گالوپ، نتایج تحقیقی را منتشر کرده است که نشان میدهد جوانان آمریکایی از جنایات اسرائیل در حق مردم فلسطین خشمگین هستند. بر اساس این تحقیقات، ۵۱ درصد از جوانان ۱۸ تا ۲۹ سال آمریکایی، حملات اسرائیل به غزه را غیرموجه میدانند. در حالیکه فقط ۲۹ درصد از بزرگسالان ۵۰ تا ۶۴ ساله این کشور، با حملات اسرائیل به غزه مخالف هستند.
همچنین در برابر ۵۳ درصد از بزرگسالان در آمریکا که منطق اسرائیل در این حمله را میپذیرند، فقط ۲۵ درصد از جوانان زیر ۳۰ سال این حملات را موجه میدانند. انتشار نظرسنجی گالوپ در کشوری که لابیهای اسرائیلی در آن، نفوذ بی حد و حصری دارند، از تغییر نگرش افکار عمومی به موضوع فلسطین و جنایات رژیم صهیونیستی در جهان حکایت میکند.
از یک قرن پیش و حتی سالها قبل از تاسیس رژیم صهیونیستی، حمایت از یهودیان در میان شهروندان آمریکایی بسیار قویتر از اروپا بوده است. در حالیکه اروپا در نیمه نخست قرن گذشته، شاهد کشتار یهودیان به دست فاشیستهای آلمانی بود، در آمریکا، یهودیان به کانونهای اصلی قدرت و ثروت دست یافتند و توانستند موثرترین لابیهای حمایتی از آرمان صهیونیسم جهانی را بوجود آورند. این روند تا جایی ادامه یافت که چند میلیون شهروند مسیحی آمریکایی، خود را مسیحیان صهیونیستی مینامند و در حمایت از اصول صهیونیسم همچون تاسیس دولت یهود در ارض موعود، تخریب مسجدالاقصی و کشتار مسلمانان فلسطین، از برخی تندروترین جریانهای سیاسی و مذهبی داخل اسرائیل نیز افراطیتر میاندیشند. (archive.adl, 2013)
به گزارش اتحادیه ضد افترا، تظاهرات ضد صهیونیستی در ایالتهای مختلف آمریکا در سال ۲۰۱۴ رو به گسترش نهاده است. در این سال در کالیفرنیا، ۱۹ اعتراض مردمی علیه اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی در غزه برپا شد. آمار سایر ایالات به این گونه است: در نیویورک ۵ مورد، در اوهایو و واشنگتن ۹ مورد، در تگزاس ۸ مورد، در فلوریدا و واشنگتن دی سی ۷ مورد، در پنسیلوانیا و ماساچوست ۶ مورد. همچنین گزارشهای جدید، حکایت از افزایش ۳۸ درصدی فعالیتهای ضد اسرائیلی در سال تحصیلی ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ در دانشگاههای آمریکا دارد. به نوشته وبگاه صهیونیستی «آی-۲۴»، اتحادیه ضد افترا با انتشار گزارشی هشدار داد که ۵۲۰ مورد فعالیت ضد اسرائیلی در سال تحصیلی ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ در دانشگاههای آمریکا مشاهده شده است که نسبت به سال تحصیلی گذشته، افزایش ۳۸ درصدی را نشان میدهد. آبراهام فاکسمن، رییس اتحادیه ضد افترا مستقر در شهر نیویورک که مهمترین وظیفهاش «مقابله با یهود ستیزی» است، در این باره گفت: «این حوادث، دردسر ساز و باعث نگرانی برای جامعه یهودیان و دانشجویان یهودی در دانشگاههای آمریکا هستند. تاکنون، قطعنامه ضد اسرائیلی در دانشگاههایی چون اورگرین، تولیدو و استنفورد تصویب شده و به زودی در دانشگاههای نیو مکزیکو، مارکته، ایالت اوهایو و دانشگاه تگزاس مورد بررسی قرار میگیرد.(archive.adl, 2013)
رشد اقدامات تحریمی علیه رژیم صهیونیستی در آمریکا
طی سالهای گذشته، برنامه تحریم نهادهای اسرائیلی روز به روز قویتر شده است. نمونهای پررنگ از این حرکت را اخیرا در آمریکا شاهد بودیم که هزاران نفر از جوانان آمریکایی به جنبش مخالفت با سیاستهای رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان پیوستند و خواستار تحریم این رژیم شدند. سردمداران جنبش مخالفت با سیاستهای اسرائیلی، سخنرانیهای تند و آتشینی را در دانشگاههای آمریکا برگزار کرده و به صراحت درباره نژادپرستی و ماهیت استعماری رژیم صهیونیستی افشاگری میکنند. جنبش دانشجویی مخالف رژیم صهیونیستی در تجمعات خود از دولت آمریکا میخواهد با شرکتهایی که زمینه تعامل ناشایست این رژیم با فلسطینیان را فراهم میکند، برخورد کند؛ چراکه این شرکتها به صورت کامل از سیاستهای نژادپرستانه رژیم اشغالگر قدس علیه فلسطینیان و پروژههای اقتصادی این رژیم حمایت مالی میکنند و به این ترتیب، زمینه تقویت اقتصاد اسرائیل، حمایت از پروژههای شهرکسازی و حمایت از مهاجرت فلسطینیان را فراهم میکنند.(Lantos, 2015:10-17)
از جمله این شرکتها میتوان به شرکتهای تلفن همراه، شرکتهای تولید لوازم آرایشی و عطر، شرکتهای تولید مواد غذایی و آبهای معدنی و شرکتهای ارتباطات و رایانه اشاره کرد. یکی دیگر از مصادیق بارز این گرایش ضد صهیونیستی، تجمع دانشجویان آمریکایی نورث وسترن در ایالت ایلینوی بود که در جریان آن، دانشجویان به مدت بیش از ۵ ساعت درباره تحریم شرکتهای مذکور بحث کردند و برخی از آنها با خصومت شدید علیه رژیم صهیونیستی، صحبت و ضمن متهم کردن این رژیم به نژاد پرستی و اشغالگری، حمایت خود از فلسطینیان را اعلام کردند.
مطالعات و تحقیقات صورت گرفته در بیش از ۱۰ دانشگاه آمریکا نشان میدهد هدف این کمپین ضد صهیونیستی، منزوی کردن رژیم اشغالگر قدس و مجازات آن به دلیل سیاستهایش علیه فلسطینیان و اشغال کرانه باختری است. این دانشگاهها صدها دانشکده بزرگ مانند دانشگاه میشیگان، پرینستون، کورنیل و اکثر دانشگاههای ایالت کالیفورنیای آمریکا را در بر میگیرند. کمپین مذکور طی سالهای اخیر آغاز به کار کرده است، اما به تدریج میکوشد در سطح گستردهتری در دانشگاههای آمریکا و اروپا فعالیت داشته باشد. روزنامه نیویورک تایمز آمریکا در اینباره نوشت: «تحرکات دانشجویی، خواستار تحریم جدی رژیم صهیونیستی است؛ چراکه دانشجویان تداوم منازعه فلسطینی- صهیونیستی را عامل تشدید سرکوب فلسطینیان میدانند. این تحرکات دانشجویی، طرفداران و همپیمانان زیادی به خصوص در میان سیاهپوستان، اتباع کشورهای آمریکای لاتین، آسیاییها و اقلیتهای دیگر داشته و مساله فلسطین به مسائل مختلف دیگری مانند خشونت پلیس و مهاجرت و… پیوند خورده و همین موضوع باعث تعجب و شگفتی رهبران یهودی شده است.
به گزارش این روزنامه، نتایج رایگیری در دانشگاه نورث وسترن نشان میدهد ۲۴ نفر، خواستار تحریم رژیم صهیونیستی و ۲۲ نفر مخالف این مساله بودند. در رایگیری دانشگاه تولیدو در ایالت اوهایو نیز ۲۱ نفر، رای به تحریم این رژیم دادند و تنها ۴ نفر با این تحریمها مخالفت کردند. حتی اگر میزان آرای دانشگاه نورث وسترن را نزدیک هم بدانیم، باید گفت اکثر دانشجویان براساس معیارهای دموکراسی، خواستار تحریم و مجازات رژیم صهیونیستی هستند و این گرایش در کشوری که افکار عمومی آن تحت تاثیر رسانههای یهودی مخالف فلسطینیان و حامی صهیونیستهاست، میتواند بسیار معنادار باشد.(Lantos, 2015:17)
اعتراض به اقدامات وحشیانه رژیم صهیونیستی حتی در میان دانشجویان یهودی مقیم آمریکا گسترش یافته است. به عنوان مثال، در دانشکده برنارد نیویورک که دانشجویان یهودی، یک سوم دانشجویان آن را تشکیل میدهند، گروهی از دانشجویان، کمپینی با نام «دانشجویان طرفدار رعایت عدالت در حق فلسطینیان» تشکیل دادهاند و سعی در تحقق عدالت برای فلسطینیان دارند. همزمان با این تحولات، تغییرات چشمگیری میان جوانان و به ویژه قشر دانشجو مشاهده میشود؛ به طوری که برای نخستین بار آنها حساب صهیونیسم به عنوان یک جنبش سیاسی را از آیین یهودی جدا کردهاند. این در حالی است که رژیم صهیونیستی و گروههای یهودی آمریکا همواره سعی داشتند این دو مساله را یکی تلقی کرده و مخالفان سیاستهای اسرائیل را به سامیستیزی متهم کنند. روزنامه الاهرام چاپ مصر با ارائه گزارشی از حرکت دانشجویان آمریکایی در پایان نتیجه گرفت: «صرف نظر از نتایج بحثها و رایگیریهای صورت گرفته در دانشگاههای آمریکا، گرایش جدید را میتوان سرآغازی برای آشنایی افکار عمومی جامعه آمریکا با چهره واقعی رژیم صهیونیستی و افشاگری درباره جانبداری رسمی کاخ سفید از سیاستهای دولت عبری دانست.»(Lantos, 2015:16)
رشد صهیونیسم ستیزی در اروپا
باید بر این نکته تاکید داشت که نه تنها در آمریکا، بلکه افکار عمومی کشورهای اروپایی، پس از حملات اسرائیل به نوار غزه تغییر کرده است و با برگزاری تظاهراتهای گسترده در شهرهای اروپایی، احساسات ضد صهیونیستی و ضد یهودی به شدت افزایش یافته است. گسترش تظاهرات مردم در کشورهای اروپایی در حمایت از مردم غزه به همراه تجاوزات دیگر رژیم صهیونیستی باعث شده است اسرائیل دیگر نتواند روی افکار عمومی این قاره حساب کند و دولتمردان غربی نیز مجبور به تبعیت از آرای مردم شوند.
در پی حملات اخیر رژیم صهیونیستی به غزه، از غرب تا شرق اروپا مردم به خیابانها آمدند و شعارهایی از جمله «به اشغالگری پایان دهید» و «اسرائیل دولت تروریست است» سر دادند. از طرفی با افزایش تجمعها و تظاهرات علیه جنگهای اسرائیل، به نوعی مشروعیت این رژیم زیر سوال رفته و در نتیجه، اسرائیل به رژیمی منفور تبدیل شده است و خارج از عرف و نزاکت بینالملل قرار میگیرد. همچنین انزجار از اسرائیل تنها به شعارها و تظاهرات محدود نمیشود، بلکه بسیاری از اسرائیلیها معتقدند دیگر نمیتوانند روی افکار عمومی اروپا و تا حدود کمتری آمریکا حساب کنند و احساسات مردمی به هر سمتی که هدایت کند، سیاستمداران دموکراتیک دیر یا زود باید از آن تبعیت کنند.(Kern, 2014:1-4)
نتایج یک نظرسنجی نشان میدهد که ۷۰ درصد از شهروندان دانمارکی، رژیم صهیونیستی را «کودک کش» میدانند و این کشور در جریان جنگ اخیر ارتش عبری علیه غزه، شاهد همبستگی گسترده مردمی با ملت فلسطین و به ویژه ساکنان غزه بود. به گزارش مرکز اطلاعرسانی فلسطین به نقل از منابع آگاه در دانمارک، شهروندان دانمارکی در جریان جنگ غزه، برنامههای مختلفی در راستای حمایت از ملت فلسطین برگزار کردند که از جمله آنها میتوان به کمپین «۱۱۲ غزه» اشاره کرد که هدف از آن، ارسال آمبولانس و تجهیزات پزشکی به غزه بود. همچنین در جریان جنگ غزه راهپیماییهای باشکوهی در محکومیت جنایتهای رژیم صهیونیستی در شهرهای مختلف دانمارک برگزار شد که فعالان صلح دانمارکی و اقلیتهای عربی و اسلامی، حضور گستردهای در آنها داشتند.(Kern, 2014:1-4)
اعتراضات اروپاییان به اقداماتی مانند شهرکسازی، تشکیل گروههای مختلف حامی فلسطین، تظاهرات و راهپیماییهای اعتراضی، ایجاد صفحات مجازی اینترنتی ضدصهیونیستی و برچسب زنی محصولات شهرکهای اسرائیلی، راهاندازی کمپین تحریم، بایکوت و سرمایهبرداری، فشار بر حکومتها و نهادهای تصمیمگیرنده برای اتخاذ شیوههای جدّیتر در سطوح دیپلماتیک علیه اسرائیل و… از جمله مهمترین مواردی است که نشان میدهد افکار عمومی اروپا نسبت به رژیم صهیونیستی، منفی است و در نتیجه، این فشار افکار عمومی است که بسیاری از موسسات مالی، بانکها و شرکتهای اقتصادی مجبور به تجدیدنظر در روابط خود با این رژیم شدهاند. طرحهای مقامات اروپایی برای تحریم رژیم صهیونیستی نیز در قالب همین فشار افکار عمومی اروپایی قابل ارزیابی است. بنابراین، با در نظر داشتن ظرفیت دموکراتیک افکار عمومی اروپایی برای تاثیرگذاری بر جامعه و سیاست خود و همچنین تعداد قابل توجه مسلمانان در اروپا، جنبش بینالمللی تحریم رژیم صهیونیستی باید توان خود را برای تاثیرگذاری هر چه بیشتر، بر افکار عمومی اروپا متمرکز کند.
افکار عمومی اروپا بعد از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، لبنان، فلسطین و… بیش از هر زمانی آمادگی پذیرش طرحها و ایدههای ضد اسرائیلی را دارد و ساختار دموکراتیک این کشورها این امکان را به افکار عمومی میدهد که با فشار بر دولتمردان غربی آنها را مجبور به تبعیت از آرای خود کنند.در آگوست و سپتامبر ۲۰۰۹، مؤسسه پیو در مورد میزان ضدیت با صهیونیسم در ۱۴ کشور اروپایی یک نظرسنجی انجام داد که از هر کشور، ۱۰۰۰ نفر در این نظرسنجی شرکت کردند. این نظرسنجی قبلاً در سال ۱۹۹۱ نیز انجام شده بود. در جدول زیر، میزان مخالفت مردم کشورهای مختلف اروپایی با صهیونیسم را در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۹ در مقایسه با هم مشاهده میکنید. آمار زیر به درصد میباشد.
رشد اقدامات تحریمی علیه رژیم صهیونیستی در اروپا
طی سالهای اخیر، بسیاری از موسسات دانشگاهی، فرهنگی، اقتصادی و آموزشی کشورهای اروپایی به سبب تداوم منازعه فلسطینی- صهیونیستی و اقدامات ظالمانه این رژیم علیه فلسطینیان، جنبش تحریم بینالمللی علیه آن به راه انداختهاند. جنبش بینالمللی تحریم اسرائیل که در اصل در سال ۲۰۰۵ در اراضی اشغالی فلسطین راهاندازی شد، در تلاش است که با گسترش فعالیتهای خود در کشورهای اروپایی به تحقق اهداف خود که تحریم اسرائیل و بایکوت محصولات صهیونیستها است، بپردازد. در راستای فعالیتهای این جنبش، طبق گزارش روزنامه اسرائیلی هاآرتص، بزرگترین صندوق کمک هلند به نام “PGGM” همه سرمایهگذاریهایش در ۵ بانک بزرگ اسرائیل را ملغی اعلام کرده است.
در اقدامی مشابه، «دانسک بانک» دانمارک، حسابهایش را در بانک «هابوعلیم» اسرائیل مسدود کرده است. بانک مرکزی آلمان نیز هابوعلیم را به سبب حمایت از شهرکسازیهای غیرقانونی در اراضی فلسطینی در فهرست «شرکتهای حامی اقدامات غیراخلاقی» و فهرست سیاه خود قرار داد. از سوی دیگر، کمپانی نفت نروژ نیز سرمایه خود را از چندین بنگاه اقتصادی اسرائیلی خارج ساخته است. این اقدامات پس از آن صورت گرفت که این بانکها و کمپانیها متوجه شدند که بنگاههای یاد شده در زمینه شهرکسازی فعالیت میکنند. (fra.europa.eu/en, 2012)
این جنبش همچنین، موفق شد که شرکت «ویولیا» از بزرگترین شرکتهای فرانسوی را مجبور کند که با تحمل ضرر و زیان فراوان، قراردادهای خود را در اراضی اشغالی فلسطین واگذار کند. این شرکت فرانسوی اعلام کرد که همه طرحهای خود در زمینههای آب، مدیریت پسماند و انرژی را در اراضی اشغالی واگذار کرده و فقط قرارداد مربوط به قطارهای درون شهری باقی مانده است که برای تسهیل عبور و مرور در شهرکهای صهیونیستی اجرا میشود. اقدام انجمن مطالعات اروپا در تحریم موسسات آکادمیک اسرائیل، یکی دیگر از تلاشهای مهم بینالمللی در این زمینه بوده است. از دیگر دستاوردهای این کمپین ضد صهیونیستی، بیارزش ساختن مدارک تحصیلی اخذ شده در دانشگاهها و موسسات آموزشی و عدم مقبولیت مدارک آنها در مجامع بینالمللی است. به عنوان مثال، بیش از ۱۲۰ موسسه تحصیلی ایرلندی، مدارک تحصیلی اسرائیل را فاقد اعتبار دانستهاند. در یکی از آخرین موارد، اتحادیه ملی دانشجویان انگلیس به جنبش تحریم اسرائیل پیوست که باعث خشم مقامهای رژیم صهیونیستی شد.(fra.europa.eu/en, 2012)
سیاست بایکوت محصولات اسرائیل، ضربه سختی به بخش کشاورزی رژیم صهیونیستی وارد ساخته است. بر اساس گزارشها طی سالهای گذشته، شرکتهای زیادی از کشورهای مختلف جهان به جنبش تحریم پیوستهاند که به گفته رمزی گابی، رئیس مؤسسه صادرات اسرائیل، ضربه سختی به کالاهای با مهر «ساخت اسرائیل» از جمله محصولات کشاورزی این رژیم زده است. با توجه به آمارهای ارائه شده، میزان صادرات محصولات رژیم صهیونیستی به قاره اروپا در سال ۲۰۱۱، بیش از ۱۴ درصد کاهش یافت که کارشناسان، این مساله را مرتبط با تحریم محصولات اسرائیلی در کشورهای اروپایی میدانند. صادرات رژیم صهیونیستی به کشورهای پرتغال، ایرلند، یونان و اسپانیا در سال ۲۰۱۱، بالغ بر ۱۴ درصد کاهش یافته است. مرکز آمار رژیم صهیونیستی با ارائه آمار مذکور، افزایش تنفر و تحریم محصولات تولید این رژیم را علت اصلی کاهش صادرات به کشورهای اروپایی ارزیابی میکند.(fra.europa.eu/en, 2012)
همچنین یک شرکت نروژی، تهیه سرمایه برای دو شرکت آلمانی را که در زمینه ساختمانی در شهرکهای یهودینشین فعالیت میکنند، متوقف کرده است. به این ترتیب، شرکت نروژی «کیالبی» نیز به دهها شرکت اروپایی دیگر ملحق شده است که فعالیت در زمینه شهرکسازی اسرائیل را تحریم کردهاند. در همین راستا «سرینی هانسن» یکی از اعضای کمیته نروژی تحریم اسرائیل گفته است فعالان اروپایی تلاش میکنند، شرکتهای اسرائیلی را تحریم کنند؛ به خصوص شرکتهایی که در زمینههای اقتصادی فعالیت و به تحکیم اشغالگری در مناطق فلسطینی نشین کمک میکنند.
هدف آنها این است که نشان داده شود ملت فلسطین حق دارد دولت مستقل خود را داشته باشد و از زیر یوغ اشغالگری خلاص شود. این کمیته تاکنون، فعالیت گستردهای در سطح اروپا در زمینههای مختلف داشته و افراد و شرکتهایی را در نروژ و اروپا ترغیب کرده است که هر طور صلاح میدانند رژیم صهیونیستی را تحریم کنند. این کمیته میگوید که تاکنون، دستاوردهای زیادی داشته و توانسته یک حرکت جهانی را برای تحریم رژیم صهیونیستی به راه اندازد و مجازاتهایی را بر اسرائیل تحمیل کند. همچنین این کمیته، جلو فعالیت شرکتهایی را میگیرد که قصد داشته باشند در شهرکهای کرانه باختری سرمایه گذاری کنند.(fra.europa.eu/en, 2012)
در سطح دولتهای اروپایی و اتحادیه اروپا نیز طرحهایی در دست اجرا است. راهحل اتحادیه اروپا در بحران فلسطین، توقف شهرکسازیها و بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ و همچنین طرح دو دولت مستقل فلسطینی- اسرائیلی است. مخالفت نتانیاهو با طرحهای مذکور سبب شده است تا مقامات اروپایی، رژیم صهیونیستی را به تحریم تهدید کنند. بر اساس گزارش رسانههای غربی، اتحادیه اروپا، سند محرمانهای را میان ۲۸ دولت عضو توزیع کرده که مشتمل بر پیشنویس طرحی برای تحریم رژیم اسرائیل است. بر اساس این طرح، اگر رژیم صهیونیستی در کرانه باختری کاری کند که رسیدن به راهحل «دو دولت» را غیرممکن سازد، اتحادیه اروپا از طریق وضع تحریم و محدود کردن روابط خود با این رژیم به آن پاسخ خواهد داد. تحریمهایی که در سند جدید پیشبینی شده است شامل تحریم کالاهای تولید شده در شهرکهای اسرائیلی، محدود کردن همکاری با رژیم اسرائیل در زمینههای مختلف و حتی محدود کردن توافق نامه تجارت آزاد اروپا با این رژیم است.
در همین راستا، وزیران امور خارجه ۱۶ کشور از ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا، در آوریل ۲۰۱۵ در نامهای خطاب به «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی و امنیتی مشترک اتحادیه اروپا خواستار این شدهاند که محصولات و کالاهای تولیدی در شهرکهای صهیونیستنشین کرانه باختری و ارتفاعات جولان باید برچسب بخورد. در این نامه تاکید شده است که خریداران محصولات اسرائیلی در اروپا باید بدانند کدام یک از محصولات و کالاهای تولیدی در محدوده خط سبز تولید شده و کدام یک تولید صهیونیستها بوده و غیرقانونی است.
به هر حال، این اقدام دولتهای اروپایی به شدت مورد انتقاد مقامات رژیم صهیونیستی قرار گرفته است و آنها از کشورهای اروپایی تقاضا کردهاند که در کنار رژیم صهیونیستی بایستند و از بایکوت رژیم جلوگیری کنند. هر چند اتحادیه اروپا در نظر دارد سیاست واحدی را علیه رژیم صهیونیستی به اجرا بگذارد، اما برخی کشورهای مهم این اتحادیه همچون انگلیس، فرانسه و آلمان ضمن حمایت از سیاست «دو دولت» و مخالفت با شهرکسازی رژیم صهیونیستی، در عمل، روابط استراتژیک خود را با این رژیم حفظ کردهاند اینها نشان میدهد اسرائیل با حرکتی جهانی مواجه و به دلیل تداوم جنایتهایش در معرض فشار گسترده افکار عمومی جهان است.(Reed, 2015: 1-6)
رشد اقدامات ضد صهیونیستی در اروپا
جنبشها و تحرکات ضدصهیونیست و ضدیهود در اروپا بسیار قدیمی و ریشه دار بوده و سابقه آن به قرن نوزدهم میلادی بازمیگردد. با این حال این اقدامات طی چند سال گذشته، رو به گسترش نهاده است. در ادامه به برخی آمار موجود در این زمینه در برخی از کشورهای اروپایی اشاره میشود. بر اساس آمار رسمی موجود، در اتریش، تعداد حوادث ضدصهیونیستی از ۱۵ واقعه در سال ۲۰۰۷ به ۲۳ واقعه در سال ۲۰۰۸ رسیده است. این در حالی است که تعداد وقایع غیررسمی به مراتب، بیشتر از وقایع رسمی ثبت شده است. وقتی به آمار حوادث ضدصهیونیستی از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ نگاهی میاندازیم متوجه میشویم که تعداد این وقایع در سال ۲۰۰۸ به اوج خود رسید. تحریمهای گروهی، نشان دادن علامت ممنوع و نقاشیهای دیواری از این دست حوادث است.(fra.europa.eu/en, 2012: 5)
در مورد بلژیک نیز وضع به همین منوال بوده است. «گروه برابری ملی فدرال» و «مرکز فرصتهای برابر و مبارزه با نژادپرستی» دادههایی را در رابطه با وقایع ضد یهودی در بلژیک جمعآوری کردهاند. دادههای این مراکز نشان میدهند در حالیکه حوادث ضدصهیونیستی در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ تشدید شده است اما، وقایع مذکور بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ از رشد تقریباً یکسانی برخوردار بوده است. این در حالی است که با شدت گرفتن حملات اسرائیل علیه فلسطینیها در سال ۲۰۰۹، این حوادث نیز در این سال افزایش چشمگیری داشته و به ۴۰ واقعه در یک سال رسیده است(fra.europa.eu/en, 2012: 5).
جمهوری چک نیز از جمله کشورهای فعال در زمینه رشد صهیونیسم ستیزی است. در این کشور در سال ۲۰۰۸، ۲۷ حادثه ثبت شد که بیشترین تعداد از سال ۲۰۰۵ بود. «انجمن مبارزه با فعالیتهای ضدیهودی» نیز به جمعآوری این دست از حوادث پرداخته است که دادههای آن نشان میدهد سال ۲۰۰۸ با ۴۴ واقعه ثبت شده، در مقایسه با یک دوره چهار ساله ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ به اوج خود رسید. در دانمارک نیز آمارها رشد جریانها و اقدامات ضد صهیونیسم را نشان میدهد. «سرویس اطلاعات امنیتی دانمارک»، یک انجمن یهودی و «مرکز اسناد و مشاوره در امور تبعیض نژادی»، فعالیتهای ضدیهودی در دانمارک را ثبت میکنند. دادههای این مراکز نشان میدهد در حالی که این وقایع در فاصله بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ در سطح پایینی قرار داشتند، در ماه ژانویه سال ۲۰۰۹ به ۲۰ واقعه رسید که میزان بالایی را نشان میدهد.(fra.europa.eu/en, 2012: 6)
وضعیت فرانسه نیز کم و بیش شبیه سایر کشورهای اروپایی است. داده های ضدیهودی رسمی توسط وزارت کشور فرانسه و دادههای غیررسمی نیز توسط «شورای نمایندگی جوامع یهودی فرانسه» جمع آوری شده است. دادههای رسمی، سطوح بالای حوادث ضدیهودی را بین سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴ نشان میدهد و نرخهای پایینتر متعلق به سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ و از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ است. تعداد حوادث در سال ۲۰۰۸، پایینترین نرخ بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸ است. آمار رسمی ضدیهودی در آلمان توسط اداره پلیس جنایی فدرال جمعآوری شده و سالانه منتشر میشود.
با نگاهی به آمار درمییابیم که این حوادث بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ در بالاترین میزان قرار داشته است. در هلند، اداره خدمات دادستانی عمومی و «مرکز تخصصی در امور تبعیض ملی»، اولین گزارش خود در مورد حوادث ضدیهودی را منتشر کرد. دادههای این مرکز نشان میدهد که این حوادث بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ بین ۴۱ تا ۶۵ بوده است، به استثنای سال ۲۰۰۶ که به ۱۰۸ مورد رسید. حوادث ضدیهودی در سوئد توسط «شورای ملی پیشگیری از جرم» و پلیس امنیتی سوئد جمعآوری شده است. دادهها نشان میدهد که بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ آمار حوادث در سال ۲۰۰۸، به اوج خود رسیده است.(fra.europa.eu/en, 2012: 5)
آمار نیز نشان میدهد که اسپانیا یهودستیزترین کشور اروپا در سال ۲۰۱۰ بوده است. این گزارش حاکی از آن است که در سال ۲۰۱۰، ۴۰۰ حادثه ضدیهودی در اسپانیا اتفاق افتاده است. یک سوم مردم اسپانیا (۳۴.۶ درصد) نسبت به یهودیان احساس منفی دارند. اندونزی با ۶۹ درصد، آلمان با ۶۹ درصد، انگلستان با ۶۸ درصد، فرانسه با ۶۵ درصد، کانادا با ۵۹ درصد برزیل با ۵۸ درصد کره جنوبی با ۶۹ درصد، استرالیا با ۶۵ درصد از کشورهایی هستند که بیشترین تنفر را از اسرائیل دارند. براساس این گزارش، میزان تنفر از اسرائیل در کشورهای اسپانیا، فرانسه، کانادا، استرالیا و آلمان نسبت به سال گذشته افزایش یافته است.(fra.europa.eu/en, 2012: 5)
نتیجه گیری
رژیم صهیونیستی در طول حیات سیاسی خود، میلیونها انسان را آواره کرده، ترورهای بیشماری انجام داده، شکنجههای فراوانی اعمال نموده و دست به کشتارهای دسته جمعی در غزه زده است. این اقدامات از افکار عمومی مردم جهان پنهان نمانده است و به همین دلیل شاهد واکنشهای بسیاری از سوی مردم و حتی دولتمردان در جهان بودهایم. باید بر این نکته تاکید داشت که ادامه و روند سیاستهای تهاجمی نتانیاهو در فلسطین و غزه، جریانهای فکری ضد صهیونیست را در اروپا و آمریکا افزایش میدهد و حتی دولتمردان این کشورها نمیتوانند در مقابل افکار عمومی مقابله کنند و مجبور به اتخاذ سیاستی علیه اقدامات این رژیم می باشند. با توجه به انقلاب اطلاعات و عصر ارتباطات، تجاوزات این رژیم در همه جای دنیا ثبت و ضبط میشود و بهرغم حمایت قدرتهای غربی از اسرائیل، باز هم اقدامات تجاوزکارانه این رژیم از چشم مردم و افکار عمومی در جهان پوشیده نمیماند. ادامه این روند، تمایلات ضد صهیونیستی در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی همچون بایکوت، تحریم، تظاهرات و… را افزایش میدهد. همه این موارد نشانگر آن هستند که رژیم صهیونیستی عملاً با اقدامات و سیاستهای خود در مسیر انزوا، انحلال و در نهایت، فروپاشی قرار گرفته است. به هر حال رژیمی که اساس آن بر پایه ادعایی غلط و با زور و تجاوز باشد، نمیتواند انتظار داشته باشد در بلندمدت پابرجا بماند. این رژیم طی چند دهه گذشته تنها با زور و حمایت نظامی غرب توانسته است به حیات خودش ادامه دهد. با این همه، تجربه نشان داده است که زور نمیتواند تا ابد بر حق مسلم پیروز شود. در این راستا روند موجود در زمینه گسترش یهودستیزی و صهیونیسمستیزی روندی است که در نهایت، هستی رژیم صهیونیستی را از درون فرو خواهد ریخت و فلسطینیان را دوباره به حقشان خواهد رسانید.
برگرفته از شماره ۲۸ فصلنامه مطالعات فلسطین
نویسنده: افسانه رشاد
دکترای روابط بینالملل و مدرس دانشگاه
منبع: مفام