به گزارش ادیان نیوز، کتاب موهن تاریخ نود ساله آذربایجان که درسال ۱۳۶۴ در باکو توسط نویسندگان “تقی شاهین” و “شوکت تقی اوا” منتشر شده بود، در تبریز با ترجمه پرویز زارع شاهمرسی به نشر رسیده است.
در بیان سابقه نویسندگان این کتاب می توان اشاره کرد که اسم تقی شاهین در لیست همراهان پیشه وری در تشکیل فرقه دموکرات ذکر شده است که چندی قبل در باکو در گذشت و همیشه بعنوان یکی از افراد مخالف نظام فعالیت می کرد؛ شوکت تقی اوا نیز که از طرفداران فعالیت های ضد ایرانی و تجزیه گرایانه است از اساتید دانشگاهی آذربایجان می باشد و معلوم نیست که چه شده است که این دو تن شروع به تاریخ نگاری درمورد این برهه مهم از تاریخ آذربایجان کرده اند و تعجب برانگیز تر اینکه چه شده که اداره فرهنگ و ارشاد مجوز انتشار چنین کتابی را صادر کرده است!؟
این کتاب در اصل به نام مجعول “رساله ای در تاریخ آذربایجان ج ن و ب ی” در سال ۱۳۶۴ شمسی در باکو به رشته تحریر درآمده است و در دی ماه سال ۹۴ نیز در تبریز با ترجمه پرویز زارع شاهمرسی منتشر شده است.
توضیح مترجم این کتاب در مقدمه به روشنی نشان می دهد که حتی مترجم نیز از جهت گیری های ضد دینی این کتاب کاملا مطلع بوده است و سعی کرده تا به نوعی خود را از اتهامات بعدی درباره انتشارکتاب تبرئه کند. مترجم کتاب در ذیل پیشگفتار مترجم این کتاب آورده است: “دیدگاه نویسندگان کتاب از رویه تاریخ نگاری حاکم بر شوروی سابق نشأت می گیرد و مورد قبول ما نیست. با این وجود کتاب دارای منش پژوهشی قابل قبولی است.” و جالب تر اینکه در ادامه نیز مترجم عایدات معنوی ! ترجمه کتاب ضد دینی را به روح پدرش تقدیم می نماید و بدین گونه کتاب را که ابتدا از تایید آن سرباز می زد دارای ارزش های معنوی معرفی می نماید.
دیدگاه کلی ضد دینی و ضد روحانیتی در کتاب
تاریخ آذربایجان همیشه مملو از مبارزات ضد استعماری و ضد بیگانه بوده که همیشه نیز با رهبریت روحانیون همراه بوده است و بدین ترتیب می توان به جرأت گفت که روحانیت در تاریخ آذربایجان نقش بی بدیلی در حفظ قالب دینی و مبارزه با استعمار داشته است. اما در این کتاب فارغ از مشی ضد دینی که دارد و شاید به گفته ی مترجم از دیدگاه های کمونیستی نویسندگان نشأت می گیرد، در برخی موارد نیز جنبه سیاه نمایی درمورد روحانیون دارد و عجیب تر آنکه این کتاب ضد دینی و ضد روحانیت در داخل ایران و به مجوز اداره ارشاد چاپ شده است.
به عنوان نمونه در بخشی از کتاب در باره روحانیت آمده است:”در آذربایجان نیز همانند تمام ایران، روحانیون به عنوان اداره املاک وقفی درآمد اساسی این املاک را در اختیار گرفته و از این رو ثروت فراوان کسب می کردند؛ “می بینیم نویسنده در این متن به صراحت اعلام می کند که روحانیون در تمام ایران به عنوان چپاول گران املاک و اموال وقفی بوده اند و از این طریق به قدرت و ثروت رسیده اند!
در ادامه نیز نویسنده با وقاحت تمام سعی می کند تا تیر آخر را بزند و می نویسد: “املاک رسمی وقفی به طور طبیعی غیر قابل فروش یا واگذاری بودند ولی در آذربایجان نیز مانند تمام ایران روحانیون با عنوان عوض کردن املاک وقفی با املاک بهتر، می کوشیدند تا این املاک را به مالکیت غیر محدود خود درآورند. “توضیح فقهی این موارد مجالی دیگر می طلبد تا متخصصین درباره آن توضیح دهند اما جمله بندی کاملا ضد دینی و ضد روحانیتی در آن موج می زند و جای تعجب است که این موارد همه از زیر ممیزی اداره ارشاد عبور کرده و چاپ شده اند.
در بخش دیگری از کتاب روحانیون عالی رتبه، مجتهدان و ائمه جمعه به عنوان صاحبان قدرت و فئودال های بزرگ منطقه ای معرفی شده اند که به همراه اشراف زادگان، علاوه بر مالکیت خصوصی امتیازات متعدد دیگری نظیر تیول از دولت می گرفتند یعنی از طریق مالیات املاک واگذار شده از طرف پادشاه مال اندوزی می کردند.
نویسنده کتاب در حالی این موضوعات را به روحانیون در آذربایجان و کل ایران نسبت می دهد که همیشه در طول تاریخ روحانیون در متن جامعه و همراه با مشکلات و فقر و تنگدستی مردم بوده اند و هرگز دست اندازی در اموال موقوفه ای را نداشتند چه برسد به اینکه رهبران مبارزه با زورگویی دولتی در آن زمان به زد و بند با دولت مشغول شوند!
نوع متن و نگارش کتاب نشان می دهد نه تنها این کتاب مشی پزوهش گری مورد ادعای مترجم را ندارد بلکه در بسیاری از موارد نیز سعی دارد تا به جعل تاریخ و نسبت بهتان به روحانیون بپردازد.
به عنوان نمونه در متن کتاب در مورد زمین دار بودن روحانیون آن زمان در تبریز آمده است:”روحانیون تبریز چنان ثروتمند شده بودند که تعداد روستاهای تحت مالکیت هر مجتهد از ۵۰ تا ۲۰۰ روستا می رسید … زمین داران بزرگ در برخی مناطق به احتکار غلات مشغول بودند و تعدادی از روحانیون بزرگ تبریزی هم که آن زمان از زمین داران بزرگ بودند به احتکار غله مشغول بودند.”
نوشتن در ردّ ادعاهای نویسنده کتاب چندان سخت نیست و به راحتی می توان با بیان مشی زندگی برخی از روحانیون بزرگ در آن زمان، کذب بودن ادعاهای فوق را ثابت نمود اما همچنان جای تعجب و سوال پابرجاست که چگونه مترجم و اداره ارشاد متوجه این همه توهین و افترا نشده اند؟
روحانیت ضد پیشرفت و تحصیل
نویسنده در جاهای متعدد کتاب سعی کرده است تا روحانیت را به عنوان گروهی مرتجع و ضد پیشرفت معرفی کند و می گوید «روحانیون» ادعا می کردند فرهنگ نوین با اسلام ضدیت دارد” یا در جایی دیگر در ضدیت روحانیون با مطالعه نشریات آورده است “برخی روحانیون مطالعه نشریات را حرام و گناه دانسته بودند.”
در ادامه نیز نویسنده کمونیست کتاب، روحانیون را به عنوان آلت دستی برای حفظ قدرت شاهان معرفی می کند و می گوید”در برخی حالات مطبوعات به وسیله ای در دست مرتجعان و حاکمان و برخی روحانیون تبدیل می شد تا آنان سلطه ی خود را حفظ کرده و مردم را در جهالت نگه دارند.” همانطور که از متن های کتاب بر می آید نویسنده سعی داشته است تا حدالامکان روحانیون را به عنوان دشمنان مردم معرفی کند که همیشه سعی کرده است تا مردم را در جهالت نگه دارند تا به منافع خود برسند و این در حالی است که تمام حرکت های ضد استعماری در ایران با روشن گری های روحانیت آغاز شده است و در رأس تمامی حرکت ها، روحانیون شاخص بوده اند.
سانسور نقش های مثبت و تاثیر گذار روحانیت درتاریخ
علاوه بر سیاه نمایی هایی که از نقش روحانیت در تاریخ شده است، همچنین نویسنده سعی کرده است تا نقش رهبری برخی از روحانیون مبارز را نیز از مثلا پژوهش خود حذف نماید. چنانچه در جنبش تنباکو و مشروطیت حتی نامی از آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی معروف به میرزای شیرازی نبرده است و این در حالی است که جنبش تنباکو به واسطه فتوای تاریخی میرزای شیرازی مبنی بر تحریم توتون و تنباکو شکل گرفت و حتی تا دربار ناصرالدین شاه نیز نفوذ کرد اما ظاهرا دیوارهای بلند کمونیزم مانع از آن شده است که اوصاف این همه نقش مثبت و کلیدی به گوش این حضرات کمونیست برسد!
مطالعه کم و عدم شناخت کافی از حرکت ها و جنبش های مردمی زمان قاجار توسط نویسنده و احتمال غرض و عنادی که وی با روحانیون داشته است موجب شده است در مورد شیخ فضل الله نوری هم با غرض و کینه اعلام نظر کند و شیخی فضل الهی را که معتقد به حکومت مشروطه ی مشروعه بود به حمایت از حکومت شاهان متهم نماید.
بابی گری و ادعای بابی شدن روستاهای آذربایجان
نویسنده کتاب درمورد فرقه باب نیز تفکرات منحرفی دارد و شورش بابی ها را به عنوان واکنش مردم محروم در مقابل بی عدالتی ها تفسیر کرده و می گوید: “کار با بیان با اعدام باب به پایان نرسید و آنها قیام خود را گسترش دادند. در آذربایجان نیز تعداد زیادی از پیروان باب قرار داشتند … نفوذ باب در آذربایجان به حدی رسیده بود که همه روستاها این عقیده را پذیرفته بودند.”
نمود نگرش “دین افیون ملت هاست” در نوشته های نویسنده
در این کتاب دین گرایی به عنوان ضعف حرکت های فرهنگی در آن دوره معرفی شده است: “حرکت فرهنگی آن دوره یک نقطه ضعف دیگر داشت و آن عدم تجرید تفکر اجتماعی از آموزه های دینی بود. در اینجا فعالیت فرهنگی و اجتماعی در محیطی دینی و شرایط نفوذ روحانیون انجام می گرفت.”
همان گونه که می بینیم کتاب سعی کرده است تا آموزه های دینی را ناتوان در پاسخ گویی به مسائل اجتماعی نشان دهد و از دیگر جهت نیز بار دیگر به روحانیون به عنوان نمادی از دین تاخته است.
معرفی قراردادهای گلستان و ترکمانچای از دیدگاه نویسنده
فصل اول این کتاب در مورد قراردادهای گلستان و ترکمانچای با این سطر آغاز می شود: “قرارداد های گلستان و ترکمانچای عامل اساسی تاثیر گذار بر رشد اقتصادی آذربایجان بود …”
البته این نوع دیدگاه درباره مسلمات تاریخی منطقه آذربایجان از مدت ها پیش توسط برخی نویسندگان آذری مطرح بوده حتی در برخی موارد به متن کتاب های درسی مدارس نیز رسوخ کرده است.
آنچه بیش از پیش مورد تعجب است نگارش کتابی ضد دینی و ضد روحانیت در جمهوری آذربایجان توسط نویسندگانی کمونیست و تجزیه طلب نیست چرا که این افراد همیشه و در عرصه های مختلف سعی کرده اند تا عناد خود را با اسلام و آموزه های دین و روحانیت نشان دهند بلکه چیزی که به شدت باعث تاسف می شود ترجمه و انتشار این کتاب در ایران و مجوز انتشار آن توسط اداره ارشاد است. جای بسی تعجب دارد که اداره ارشادی که برای انتخاب یک نام ساده برای یک شرکت کلی تعلل و به قول خودشان بررسی می کنند تا خدای ناکرده! یک نام ترکی بر روی یک شرکت گذارده نشود، چگونه چشم خود را بر روی این همه توهین به اسلام و روحانیت بسته اند تا کتاب با رعایت اصل امانت داری ترجمه و منتشر شود؟
منبع: آناج