به گزارش ادیان نیوز، بهمن ماه سال ۱۳۹۳ همایش علمی ـ پژوهشی سبک زندگی اهل بیت(ع) با همکاری مجمع جهانی اهل بیت(ع) و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سالن همایش های دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد و در آئین اختتامیه از منشورات این همایش رونمایی شد.
پیش از برگزاری همایش علمی ـ پژوهشی سبک زندگی اهل بیت(ع)، نشست ها و گفتگوهایی با صاحب نظران و اندیشمندان انجام شد و مجموع این نشست ها و گفتگوها در قالب ۵ ویژه نامه چاپ شد.
گفتگوی ذیل با حجت الاسلام دکتر «محمد کاویانی» عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است. حوزه فعالیت علمی وی در حوزه روانشناسی است و کتابی با عنوان «سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن» تألیف کرده است. وی در این گفتگو نکاتی را در مورد معنای سبک زندگی اهل بیت(ع) بیان کرده و در مورد شیوه اجرا و کاربردی کردن آن در جامعه راهکارهایی را ارائه دادند.
ـ به نظر شما مراجعه به عملکرد اهلبیت (ع) و استخراج سبک زندگی آنان میتواند برای زندگی امروز ما با توجه به اقتضائات زمان و نیازهای انسان امروز مفید باشد؟ به عبارت دیگر، آیا عمل اهلبیت (ع) و گفتارشان فرازمانی و فرامکانی است یا خیر؟
برای روشن شدن معنای سبک زندگی اهلبیت ابتدا نکاتی را که ترتب منطقی نیز نسبت به یکدیگر دارند به صورت مختصر بیان میکنم.
نکته اول: سبک زندگی اسلامی یا به عبارت دیگر، سبک زندگی اسلامی اهل بیت، یکپارچه است؛ بدین معنا که نگاه واحدی به تمام ابعاد زندگی انسان دارد و اجزای آن مکمل یکدیگر هستند. مانند اجزای یک پازل که مکمل یکدیگر هستند. بنابراین ما نمیتوانیم بخشی از سبک زندگی اهلبیت را به صورت متورم شده به جامعه ارائه دهیم و نسبت به بخش دیگر غافل باشیم. به عنوان مثال نمی شود که بر عبادات اهلبیت، تمرکز داشته باشیمو از جهت گیری های اقتصادیِ آن بزرگان به ویژه راجع به تولید غافل باشیم. در این صورت طبیعی است که افرادی در جامعه بگویند اگر سبک زندگی اهلبیت اینگونه است، برای زندگی امروزی ما کافی نیست؛ لذا باید سیاستگذاران فرهنگی و محققان ما به این نکته توجه داشته باشند که برای ارائه سبک زندگی اهلبیت، حتماً به یکپارچگی آن توجه داشته باشند. باید از زندگی اهلبیت «سبک زندگیای» را استکشاف و اجرا کنیم که ناظر به تمام ابعاد زندگی اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اجتماع، خانواده، اخلاق و … باشد.
نکته دوم: ارائه سبک زندگی از هر کدام از معصومین (ع) به صورت تفکیک شده درست نیست؛ بدین معنا که بگوییم سبک زندگی امیرالمؤنین (ع) یا امام حسن(ع) یا امام حسین (ع) و سایر معصومان (ع) اینگونه است. این کار درستی نیست؛ چون در دوران کوتاه زندگی هر یک از معصومین و شرایط و زمینههای موجود، نمیشود به دنبال همه ابعاد زندگی بگردیم. موقعیت ارائه همه موضوعات زندگی در قالب بیان، رفتار یا تقریر، برای هر یک از معصومین (ع) فراهم نبوده است؛ بنابراین، سبک زندگی همه معصومان (ع) را که همان سبک زندگی اسلامی است، باید به صورت یک مجموعه واحد تلقی کرد که در دنبال یکدیگر قرار دارند و در نهایت پازل ما را تکمیل میکند. بنابراین، برای ارائه فراخوان مقاله نیز باید به این نکته توجه داشته باشیم؛ اگر میخواهیم فراخوان مقاله بدهیم، یا تقسیم کار بکنیم، باید بر اساس تفکیک موضوعی باشد. مثلاً بگوییم سبک زندگی خانوادگی اهلبیت (ع) چگونه بوده است؟ سبک زندگی اخلاقی آن بزرگان چگونه بوده است؟ سبک زندگی اقتصادی آنان چگونه بوده است؟ و همینطور در تمام موضوعات دیگر؛ البته در صورت لزوم میشود هر موضوعی را به چندین موضوع کوچکتر تقسیم کرد و بررسی عمیق تری انجام داد.
نکته سوم:هنگام بحث از سبک زندگی اهلبیت باید به کف زندگی روزمره مردم نگاه کرد، نه اینکه یک بحث انتزاعی را بدون توجه به واقعیات جامعه مطرح کنیم. در غیر اینصورت باید آن را اخلاق عملی یا آیین زندگی نامید. سبک زندگی را باید به عنوان «اصلاح اجتماعی» در نظر بگیریم.
به عنوان مثال، هنگامی که بیماری برای درمان آنفولانزای خود به پزشک مراجعه میکند، اگر پزشک فقط با اتکا به داشتههای ذهنی خود نسخه بنویسد، کافی نیست؛ بلکه باید بررسی کند که بیمار او در کنار آنفولانزا، بیماری دیگری دارد یا خیر و داروی دیگری مصرف میکند یا نه؟ دستگاه گوارش و سیستم عصبی او سالم است یا خیر؟ حتی دارویی که میخواهد تجویز کند در داروخانه وجود دارد یا خیر؟ بلکه باید بررسی کند که بیمار او توانایی خرید آن دارو را دارد یا خیر؟ در این صورت میتوان گفت که او با توجه به واقعیتهای بیمارش، برای او نسخه نوشته است.در ارائه سبک زندگی اهلبیت نیز باید همین معنا رعایت شود؛ یعنی ارائه سبک زندگی اهلبیت باید ناظر به فضای عینی باشد و نمیتوان نگاه ذهنی داشت، بلکه باید نیازهای جامعه را در نظر داشت.
نکته چهارم: برای ارائه سبک زندگی اهلبیت با این نگاه جامع باید یک تقسیمبندی داشته باشیم. بدین معنا که یک قسماز آموزههای اهلبیت، اصول و کلیتهایی است که فرازمانی و فرامکانی است؛ یعنی محتوای این اصول و کلیات به گونهای است که محدودیتی در آن راه ندارد و نمیتوان گفت مربوط به هزار سال قبل یا بعد است؛ یا مربوط به زندگی سنتیِ قدیم، یا زندگی مدرن امروزی است؛ این یک قسم از آموزه های اهلبیت است که باید در سبک زندگیها حضور داشته باشد. به عنوان مثال، اصول اعتقادی و اخلاقی یا برخی از آموزههای فقهی مسلَّمی که در دین ما وجود دارد، فرازمانی و فرامکانی است؛ مثلاً معادباوری، خداباوری، باور به غیب، اصالت معنویت نسبت به مادیت و … از اموری نیستند که به حسب زمان و مکان تغییر کنند. همچنین میتوانیم تمام ارزشهای اخلاقی را در این قسم جای دهیم؛ ارزشهایی مانند ایثار و شهادت، راستگویی، نوع دوستی، امانت داری، شجاعت و … .
قسم دیگر از آموزههای اهلبیت اینگونه نیست که بخواهیم آنها را کلمه به کلمه در تمامی زمانها و مکانها اجرا کنیم. اینها را فروع و جزئیات مینامیم که به حسب زمان و مکان و موقعیت و شرایط مختلف و نیاز و امکاناتی که در جوامع وجود دارد شکل میگیرد و برخورد با آنها نیز متفاوت میشود. مثلاً میتوان به راحتی گفت که لباس پوشیدن در مناطق سردسیر و گرمسیر متفاوت است. لباس پوشیدن در اقوام و قبایل و بین طبقات سنی متفاوت است و حتی از شهری به شهری دیگر متفاوت میشود. این تفاوت ها قابل قبول و قابل توجه است؛البته لباس پوشیدن ما نباید هیچگاه اصول ما را نقض کند. مثلاً اگر یکی از اصول این بود که مسلمانها نباید توسط غیرمسلمانها تحقیر شوند، در مورد لباس هم میگوییم نباید به گونهای باشد که موجب تحقیر مسلمان توسط غیرمسلمانان شود؛ اگر یکی از اصول ما این است که در فضای عمومی جامعه، نباید جلوه گری های شهوانی داشته باشیم، پس لباس ما در بیرون منزل هم باید شهوت انگیزنباشد.
نکته پنجم: قدم بعدی این است که ما چگونه باید اصول را از فروع تشخیص دهیم؟ در جواب باید گفت که اجتهاد به همین معنای متداول و جاری در حوزه علمیه، میتواند در استکشاف تمامی امور مربوط به سبک زندگی اهلبیت جریان داشته باشد.با این وصف ما در هیچ موردی به بن بست نمیخوریم و هیچ سؤال بیپاسخی برای ما باقی نمیماند؛ زیرا هر جایی مسئلهای پیش بیاید از طریق اهم و مهم، عام و خاص، مطلق و مقید، رفع تعارض ادله و … میتوانیم مسائل مان را حل کنیم. همچنان که در بررسیادله نقلی، قواعد «تعادل و تراجیح» داریم، در بررسی ادله عقلی و نقلی و حتی رابطه بین ادله تجربی و نقلی، تجربی و عقلی نیزتعادل و تراجیح داریم و می شود در این مورد تصمیم گرفت.
مثلاً شاید سؤال شود که پوشیدن پیراهن آستین کوتاه برای جوانان جایز است یا خیر؟ اگر در زندگی معصومان دستور مشخصی داشته باشیم به آن عمل میکنیم،ولی اگر با جستجو به این نتیجه رسیدیم که در سیره اهلبیت، دستوری در این خصوص وجود ندارد، باید از طریق اجتهاد به جواب سؤال برسیم.
بنابراین در تنظیم فراخوان و تقسیم کار و مدیریت کلان کارهای مربوط به سبک زندگی اهلبیت، باید اولاً موضوعات به حدی تکثیر شود که تمام موضوعات زندگی را پوشش دهد؛ چون میخواهیم، در تمام زندگی، مورد تأیید اهلبیت (ع) باشیم. ثانیاً اجتهاد و روش اجتهادی، باید در تمام رشتههای علوم انسانی مانند اخلاق، سیاست، اقتصاد و … نیز حضور پیدا کند.
بنابراین، از طریق اجتهاد میتوانیم به تمامی سؤالات پیرامون زندگی امروزی خود جواب دهیم. مثلاً در پاسخ به این سؤال که تکلیف شرعی افرادی که در اثر ازدحام جمعیت در مترو یا اتوبوس ناخواسته با نامحرم برخورد میکنند چیست، نمیتوان فوری گفت از این وسایل استفاده نکنید؛ این مسئله به ظاهر ساده را باید با تمام مسائل جانبیاش در حیطههای «ترافیک شهری»، «آلودگی هوا»، «مدیریت زمان»، «اقتصاد خانواده» و … بررسی کرد و به پاسخی مناسب رسید که تکلیف فرد چیست؟ تکلیف مدیریت مترو چیست؟ تکلیف نهادهای دیگر چیست؟ و اینها در کنار نگاه فنّی مربوط به هر کدام از حیطههای مذکور، نیاز به نگاه اجتهادی اسلامی نیز دارد.
از مجموع مطالب مذکور به این نتیجه میرسیم که منظور از تطبیق سبک زندگی اهلبیت بر زندگی امروز، این است که اصول ثابت زندگی ایشان، را بدون هیچ کم و کاست عمل کنیم و از آن فروگذار نکنیم و فروع و مصادیقی را که مقید به زمان و مکان خاص می شود را مطابق با زندگی امروزی تصمیم بگیریم و عمل کنیم. لکن اجازه ندهیم که اصول ثابت ما را تخریب کنند. همچنین از آنجا که سبک زندگی این بزرگواران، همان سبک زندگی اسلامی است، در موارد نوظهور با استفاده از شیوه اجتهاد احکام میتوانیم حکم آن مسئله را به دست آوریم. لذا میتوان از همه لذتها و امکانات و ظرفیتهای زندگی امروزی استفاده معقول، مشروع و منطقی و منطبق بر سبک زندگی اهلبیت داشته باشیم؛ اما اصول خود را حفظ کنیم؛ میتوان زندگیِ مدرن داشت به گونهای که معادباوی، خداباوری، ایمان به غیب، نوع دوستی، صداقت، ایثار و فداکاری و … از لابهلای همه ابعاد آن جلوهگر باشد. به عبارت دیگر، زندگی مدرن و عصر ارتباطات و تکنولوژی امروزی در ابعاد متعدد و …، تنافی ماهوی با سبک زندگی اهلبیت ندارد. اگر اکنون تنافیهایی به چشم میخورد، به این علت است که مهندسی فرهنگی آن به صورت اسلامی صورت نگرفته است. ما میتوانیم در برنامههای کوتاهمدت و میانمدت و درازمدت، زندگی مدرن داشته باشیم و اصول کلی سبک زندگیاهلبیت را نیز حفظ کنیم.
ـ لطفاً ابتدا راجع به نکته اول خود توضیح بیشتری بدهید و سپس شیوه اجرا و کاربردی کردن سبک زندگی اهلبیت را در جامعه امروزی بیان کنید.
سبک زندگی اسلامی برگرفته از سیستم مفهومی اسلام است. بدین معنا که نمیتوانیم بخشی از سبک زندگی اهلبیت را نادیده بگیریم و سپس بگوییم در جامعه ما عمل نکرد. مثلاً اگر زمانی همه همت ما این باشد که اقتصاد را اسلامی کنیم ولی از اخلاق اسلامی غافل باشیم یا اینکه همه همت خود را بر اسلامی کردن اخلاق بگذاریم ولی از خانواده یا دانشگاه اسلامی غافل باشیم، نتیجه مطلوب را نخواهیم گرفت و حتی شاید باعث آسیبرسانی هم بشود. بنابراین، در نگاه به اجرای سبک زندگی اهلبیت، همه افراد و نهادها و قوای مختلف و کلیّت نظام اسلامی وظایفی دارند. اینگونه نیست که «سبک زندگی» یک موضوعِ بخشی و کوچک باشد که فقط بعضی افراد یا نهادها به آن توجه کنند؛ بنابراین، توقع نداریم که در طول پنج یا ده سال بتوانیم تمام ابعاد سب کزندگی را اسلامی کنیم؛ چون بخشهای مختلف در هم تنیده هستند و هنگامی که تصمیم به اصلاح هر بخش میگیریم، با بخشهای دیگر هم مربوط میشود و موجب میگردد که سرعت پیشرفت بسیار کند شود؛ البته معنای این حرف، این نیست که خدای نکرده مجاز هستیم از اصل کار دست بکشیم، بلکه این نکات ما را متوجه میکند که اگر مثلاً، با صددرصد تلاش در اقتصاد، پنجاه درصد نتیجه گرفتیم، عجیب نیست؛ چون پنجاه درصد بقیه وابسته به شرایط دیگری است که آنها را اصلاح نکردهایم؛ یا اگر راجع به فرهنگ اسلامی تصمیم صددرصد گرفتیم و با توانِ صددرصد وارد عمل شدیم، اما پنجاه درصد نتیجه گرفتیم، عجیب نیست و نباید ناامید شویم؛ چون تا حد زیادی به بقیه عوامل بستگی دارد. بنابراین، باید همه این ابعاد را تا حد ممکن با هم پیش ببریم و طمعورزی و نشاط کاری و اقدام های همهجانبهنگر را در حد اعلا داشته باشیم و در عین حال واقعبین باشیم که اینها دست در گردن هم دارند و باید در طول زمان و با تعاملی که با یکدیگر دارند، اصلاح شوند.
ـ برای کاربردی کردن سبک زندگی و جریان دادن آن در سطح جامعه باید چکار کنیم؟ تا به حال چقدر در این زمینه کار انجام شده است؟
تا به حال کار رضایت بخش به اندازه کافی انجام نشده است؛ بدین معنا که نگاه ما به سبک زندگی، نگاه«اصلاح اجتماعی» نبوده است. منظور مقام معظم رهبری «حفظه الله» این نبوده است که فقط کار نظری کنیم، یا فقط در آیات و روایات جستجو کنیم که مثلاً راجع به وجدان کاری چه روایاتی داریم و سپس آن را به کتاب تبدیل کنیم و حتی به دانشگاهها نیز ارائه دهیم، بلکه منظور این بوده است که آن آیات و روایات و مفاهیم نظری، در زندگی ما حضور پیدا کند.لذا باید مکانیزمها و فرایندهای اجرایی شدن آنها را بیابیم. بنابراین، باید علاوه بر کارهای پژوهشی، همه نهادها و مجموعههای تقنینی و اجرایی کشور هم وارد شوند و با موضوع به صورت واقعی تر درگیر شوند.
تا به حال نگاه جامع به سبک زندگی وجود نداشته است. آنچه که تا به حال در ظرف یکسال و نیم گذشته انجام شده است، اخلاق اسلامی یا نهایتاً اخلاق عملی بوده و ناظر به عینیت های جامعه امروزی ما نبوده است.به نظر بنده راه برای کار سبک زندگی اسلامی این است که نیازها و آسیبها را از سطح جامعه گردآوری کنیم. اگر افرادی در سطح جامعه جستجو کنند و دنبال نیازها بگردند، مطالب زیادی جمعآوری میشود. به عنوان مثال اگر به صورت موردی، زندگی یک شبانه روز بنده را بررسی کنیم، ممکن است:
الف) در بسیاری از موارد اطلاعی از آموزههای اسلامی نداشته باشم؛
ب) در بسیاری از موارد نیز با اینکه اطلاع دارم، ممکن است زمینه اجرای آنها را نداشته باشم؛
ج)ضمناً در مواردی نیز ممکن است زمینههای مربوط به درون خودم مانند تنبلی و هوای نفس وجود داشته باشد. لذا باید برای هر کدام از این سه مانع، برنامه ریزی مناسب داشته باشیم.
مثلاً یکی از آموزههای سبک زندگی اسلامی این است که خوب است شب را زودتر بخوابیم و صبح زودتر بیدار شویم و بینالطلوعین را نیز نخوابیم. ولی چرا ما به این دستوری که مطلوب است عمل نمیکنیم؟ به طور خلاصه باید بگویم نظام اجتماعی که ما جزئی از آن هستیم اینگونه تعریف شده است. مثلاً بعضی از جلساتمان فقط شب برگزار میشود، چون افراد آن جلسه فقط ساعت ۹ تا ۱۰ شب فرصت دارند. یا حتی ممکن است بعضی از برنامههای خوب و مهم تلویزیون، شب هنگام و دیروقت پخش شود؛ لذا کمکم دیر خوابیدن به صورت عادت در میآید و هوای نفس و تنبلیهای فردی ما هم ضمیمه می شود و پس از مدتی این آموزه ارزشمند که از سبک زندگیِ اهلبیت گرفته ایم، به فراموشی سپرده میشود. در کنار اینها وقتی کسی ساعت ۷ صبح تا ۱۰ شب در منزل نیست، لابد لازم است از ساعت ۱۰ تا ۱۲ هم بیدار باشد تا شام بخورد و با اعضای خانوادهاش دیدنی کند و سخنان لازم رد و بدل شود.
در مورد نوع تغذیه و مقدار غذا و نوع غذا نیز به همین صورت است. مثلاً سبک زندگی اسلامی به ما میگوید هر زمان که گرسنه شدی غذا بخور ولی در سبک زندگی معصومان (ع) سه وعده تعریف شده برای غذا خوردن وجود ندارد. در حالی که ما کاملاً مقید به سه وعده غذا در روز هستیم و حتی اگر گرسنه هم نباشیم شام میخوریم و با شکم پر میخوابیم؛ چرا؟ چون عادت و رسم اجتماعی شده است و بقیه این کار را می کنند.بنابراین، باید سبک زندگی ما از مهدکودک و دبستان تا دانشگاه و حوزه اصلاح شود. برای اصلاح این موارد نیز باید توجه به درهم تنیدگی همه این موارد داشته باشیم.
مثال دیگر اینکه سبک زندگی اسلامی به ما میگوید نباید در بازار مسلمانان ربا وجود داشته باشد و این کار محاربه با خداست . ولی اگر نظام اقتصادی ما اینگونه تعریف نشده باشد که ربا را راه ندهد، کار مشکل میشود. یعنی به لحاظ روانشناختی نمیتوانم اثرگذار باشم و به فلان فروشنده بگویم به لحاظ اسلامی شما باید سود کمی بگیری یا اینکه اگر کسی جنسی را خرید و پشیمان شد از او پس بگیری؛ زیرا خیلی راحت به من میگوید هیچ یک از مغازههای اطراف من چنین کاری نمیکنند و حتی خریدار هم چنین توقعی از من ندارد و عمدهفروش هم از من قبول نمی کند .مثال دیگر اینکه، در سبک زندگی اهلبیت (ع)، لقمه حرام به هیچ وجه قابل توجیه و قابل قبول نیست. این یک اصل است و نباید از آن کوتاه بیاییم. همه اینها بدین سبب است که نظام اجتماعی و اقتصادی اسلامی تدوین نشده است.
البته باید تأکید کرد که کار اصلی با «تک تک افراد» است و برای این کار باید ابتدا از خانوادهها شروع کرد. برای این کار، باید سبک زندگی اسلامی به یک دغدغه و مطالبه عمومی و ملی تبدیل شود. مطالبهای همانند دفاع مقدس یا انرژی هستهای که همه مردم خواهان آن بودند. در این راه باید بزرگان جامعه، نقش خودشان را ایفا کنند و سبک زندگی را دغدغه مردم کنند. صدا و سیما و حوزه علمیه و مبلغان دینی سهم بزرگی را در این راه دارند. حتی جا دارد کهمبلغان دینی ما بخش عمدهای از مطالب منبر خود را به تبیین سبک زندگی اسلامی با رویکرد جدید اختصاص دهند.
به طور کلی مسئولیتها و تکالیف در اسلام، فردی است و کسی نمیتواند بگوید دیگران کار را انجام دهند و به من ربطی ندارد. یعنی اگر کاری وجود دارد که دو نفر میتوانند انجام دهند ولی این کار را نکردند، همه افرادی که میدانند، خلاف کردهاند. بلکه در سبک زندگی اسلامی بسیار توصیه شده است که در کارهای خیر از یکدیگر سبقت بگیریم . بنابراین، در اجرای سبک زندگی اسلامی نیز همه ما مکلف هستیم؛ بعد از فرد و در مرحله بعد، نوبت به خانواده ما میرسد. مثلاً ما نمیتوانیم شیوه تلویزیون را عوض کنیم، ولی میتوانیم در خانواده خود به این توافق برسیم که به دلیل مصالحی که در رعایت سبک زندگی اسلامی وجود دارد، بعد از ساعت ده شب بیدار نمانیم. صدا و سیما نقشی بسیار اساسی دارد و اگر خود مسئولان آن به این تصمیم برسند میتوانند سلسلهجنبانِاین موضوع، در تمام بخشهای دیگر جامعه باشند؛ لکن ظاهراً هنوز به این نتیجه نرسیدهاند.
اینها نقاط شروع است. ولی باید حوزه علمیه ما یک نگاه جامع داشته باشد و به این باور رسیده باشد که باید همه ابعاد اسلام، اعم از فقه و فلسفه و اعتقادات و عرفان و تفسیر و حدیث و … را در این سبک زندگی پیاده کنیم. هدف نهایی حوزههای علمیه باید این باشد و این است که سبک زندگی مردم در سطوح مختلف اسلامی شود و برای این هدف، باید هر کاری که مسانخت با حوزه دارد، برعهده گرفته شود، وگرنه نباید بگوییم که کار اسلامی میکنیم. بلکه باید گفت من به دلیل لذت شخصی خودم، عرفان اسلامی میخوانم و به دیگران درس میدهم؛ فلسفه اسلامی میخوانم و درس میدهم؛ فقه و اصول اسلامی میخوانم و درس میدهم؛ اگر تدریسو تدرّس ما در درسهای اسلامی نتواند در زندگی فردی و اجتماعی ما حضور پیدا کند، شاید نتوان بر آن نام اسلامی گذارد.
ما باید به آنچه میدانیم عمل کنیم و به تدریج با تحقیقات به سایر مطالب نیز علم پیدا کنیم. مثلاً باید یکی از نگرشهای ما در سبک زندگی اسلامی این باشد که تلاش خود را انجام دهیم و مشکلات را آزمایشی بدانیم که کسی را مفرّی از آن نیست و موجب آبدیده شدن مؤمن میشود. آنها را به عنوان نعمتی از جانب خداوند بدانیم که باعث رشد انسان و بخشیده شدن گناهان میشود. بنابراین، اگر خانه من را دزد برد، در صورتی که اصول ایمنی را رعایت کردهباشم و کوتاهی از جانب من نبوده است، دیگر نیاید غصه بخورم؛ زیراغصه خوردن برای مسائل دنیایی در سبک زندگی اهلبیت جایی ندارد.
منبع: ابنا