ادیان نیوز/ سروران من، لطفاً
بیایید به موجودیت اهل سنت در ایران، به چشم امنیت ملی و حقوق شهروندی و مرام
انسانی بنگریم. هر کس که در ایران به دنیا آمده است، بدین معنا است که خداوند روزی
و سهم او را در این آبوخاک نهاده است؛ نه در جایی دیگر. پس بهاندازهٔ سهمی که از
زادگاهش دارد، باید از قدرت، ثروت، حرمت، دولت، مجلس، مجمع تشخیص مصلحت، رسانهها،
حقوق طبیعی، حقوق اساسی، منابع زیرزمینی و امکانات تبلیغی آن برخوردار باشد. کشور،
مسجد یا کلیسا نیست که محلی برای پیروان مذهبی خاص باشد و پیروان ادیان و مذاهب دیگر
از آن سهمی و در آن جایی نداشته باشند یا کمتر داشته باشند.
گره زدن
سرنوشت اخروی و حقوق میلیونها هموطن و صدها میلیون مسلمان در جهان، به ماجرای سقیفه
و کربلا و هر گوشهای دیگر از تاریخ، غیر از آنکه هیچ مبنای علمی و عقلی و تاریخی
ندارد، شکافها را بیشتر میکند و این شکافها، لانهٔ فساد و نزاع و ناامنی و
ناآرامی و شکستهای پیدرپی در زمینههای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و گفتمانی
خواهد شد.
به گفتهٔ رسول
گرامی اسلام (ص)، مقصود نخست دین، اخلاق است و عمود خیمهٔ اخلاق، انصاف است و پایینترین
مرتبهٔ انصاف، ادب و مهربانی با همنوعان است.
اگر فلان شخص
را رهبر مذهبی اهل سنت هم نمیدانیم، دستکم بپذیریم که او یکی از شخصیتهای مذهبی
محبوب در میان برادران و خواهران اهل سنت ما است و اگر کسی این واقعیت را شایعه میداند،
چند روز در شهرهای اهل سنت گشتوگذار کند. پس حرمت او را حرمت بخشی از هممیهنانمان
بدانیم و در نقد او ادب و انصاف را از کف ندهیم و در حل هیچ مسئلهای، نخست به
راهکار جنگ نیندیشیم.
در میان اهل
سنت، جریانها و شخصیتهایی دیگر هم هستند که با ایشان مخالفاند اما بدانید که
دشمنان اصلی کسانی چون او، نه در میان شیعیان، بلکه کسانی از همکیشان تندرو اوست
که وی را به مماشات با نظام و مجیزگویی متهم میکنند و هر روز علیه او در برخی
شهرهای مرزی، تبلیغات زهرآگین دارند. اگر روزی جایگاه او در میان اهل سنت به دست
مخالفانش بیفتد، قدرش را بیشتر خواهیم دانست.
هر ایرانی با
هر مرام و مذهب و قومیت، حقوقی دارد که ذرهای کمتر از حقوق بلندترین مقامات مذهبی
در قم یا عالیترین مقامات سیاسی نیست؛ مگر آنکه در دادگاهی به جرمی محکوم شده
باشد که در این صورت نیز بهاندازهٔ جرمش، باید جریمه شود. همین و نه بیشتر.
اگر با چشم
قانون و از منظر منافع ملی و نوعدوستی به مسائل کشور نگاه نکنیم و جلو تندرویها
و خامیها را نگیریم، دور نیست که آنچه بر صفویه رفت و ایران را تا زمان نادرشاه
دستخوش کشتارها و سنگدلیهای باورنکردنی کرد، بر ما نیز برود. گناه کشتارها و
آنچه در دوران محاصرهٔ اصفهان و بعد از آن و ویرانی ایران در سالهای پس از انقراض
صفویه رخ داد، بر گردن کسانی است که در دورهٔ شاهان مقتدر صفویه، کشور را وارد
نزاعهای مذهبی کردند و گمان بردند که این تاجوتخت تا ابد پابرجا است.
در عصر صفویه،
مذهب تشیع بر ایران مستولی شد؛ اما در اکثریت بودن شیعیان در ایران صفوی، این کشور
شیعی را از فروپاشی خونین در امان نگه نداشت و بلایی بر سر ایرانیان آمد که گمان
نمیکنم هیچ انسانی، آن مقطع از تاریخ ایران را بخواند و در دل نگرید یا بغض در
گلوی او سنگ نشود. ایران، نه مسجد است و نه کلیسا و نه کنشت. کشور است؛ کشوری که
مسجد و کلیسا و کنشت و جمکران، فرزندان او هستند و او نباید میان فرزندانش فرق
بگذارد.
دور باد و
هرگز مباد! اما روزی که بلایی بر سر این کشور فرود آید، از هیچکس نمیپرسد که تو
بر کدام مذهبی.