ادیاننیوز: “نکته پایانی که میخواهم بهعنوان
یک درس اخلاقی دیگر از عاشورا یاد کنم احترام به شخصیتها و آدمها حتی افراد
مخالف است. امام حسین (ع) درعینحال که با دشمن خود روبرو است اما در مشی ایشان بیاحترامی
حتی به دشمن هم جایی ندارد بنابراین با نهایت ادب و احترام با دشمن خود سخن میگوید.
زمانی که حر بن یزید ریاحی امام را محاصره میکند لشکر او هزار نفر بودند و امام
دستور میدهد به همه افراد و حتی اسبها آب بدهید چون مسیر طولانی را تا اینجا آمدهاند
و تشنهاند. در روز عاشورا میبینید که امام درنهایت احترام با لشکر مقابل حرف میزند
و هرگز از دایره ادب و انصاف بیرون نمیآید. در سوی دیگر حضرت زینب (س) را میبینیم
که با امام سجاد (ع) و اهلبیت از شام به سمت مدینه برمیگردند. حضرت به دنبال آن
است که به نماینده یزید که آنها را به سمت مدینه آورده هدیهای بدهد. توجه میکنید؟
این احترام و حرمت نهادن در جان انسان معنوی وجود دارد و درسی برای همه ماست که
نگاه کنیم و ببینیم چقدر به رقبا و مخالفان خود احترام میگذاریم. “
آنچه در ادامه میآید بخش دوم و پایانی گفتگوی
ما با حجتالاسلاموالمسلمین حسین علوی مهر، رئیس انجمن قرآنپژوهی حوزه علمیه و
عضو هیئت علمی «جامعه المصطفی العالمیه» است.
شما در بخش پیشین گفتگو از مدار صبر در منظومه
رفتاری حضرت زینب (س) سخن به میان آوردید که فیالمثل چطور همان غذای کم یک وعده
در شبانهروز را که در کاروان اسرا میدادند نمیخوردند و به کودکان میدادند.
حضرت در واقع این رفتارها را در خانه پدر بزرگوارشان دیدهاند و مسبوق به سابقه
است. وقتی سه روز پشت سر هم غذای افطار را به تنگدستان میدهند.
بله اینها یکشبه به وجود نیامده است و مسلماً
ماحصل یک تربیت اخلاقی است.
نکته دیگری که میخواهم عرض کنم داشتن زبان حق
گو بهعنوان یک مؤلفه مهم در شخصیت امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) و صحابه است. ممکن
است کسی اهل صبر باشد اما ساکت باشد و از گفتن و بروز حقایق امتناع کند اما شما میبینید
امام حسین (ع) و یاران حضرت درعینحال که صبور و خویشتندار هستند اما حقایق را هم
بازگو میکنند. اینطور نیست که بگویند ما میرویم شهید شویم و کارمان را انجام میدهیم.
نه! آنها از کوچکترین فرصتها برای افشای حقیقت بهره میبرند. در طول مسیر هر
زمان که فرصت و موقعیتی برای بازگو کردن حقایق وجود دارد پردهها را کنار میزنند
و افشای حقیقت میکنند و ساکت نمینشینند.
شما ببینید در روز عاشورا چقدر از یاران حضرت
قبل از شهادت احتجاج میکنند و با قوم عمر سعد و لشکر او از در احتجاج وارد میشوند
که مگر شما نبودید که نامه نوشتید به حسین. وقتی این احتجاج ها مطرح میشود عمر
سعد به یکی از یارانشان میگوید جواب اینها را بده و او در پاسخ میگوید من خجالت
میکشم چون آنها راست میگویند چون ما نامه نوشتیم و از حسین دعوت کردیم که به
کوفه بیاید؛ بنابراین امام و یارانشان در هر موقعیتی از ابراز و افشای حقایق کوتاهی
نمیکنند.
نکته مهم اخلاقی دیگر توجه به قرآن و دعا و نیایش
یا همان ذکر یا یاد خداست. جان آگاه امام و یارانشان نمیتواند برکنار از ذکر و یاد
حق باشد. کدام جان آگاهی را سراغ دارید که به آگاهی رسیده باشد اما خود را بینیاز
از راز و نیاز بداند؟ شما وقتی به نهضت عاشورا نگاه میکنید میبینید روح و درونمایه
این نهضت همان ذکر و یاد حق است. هیچ انگیزه نفسانی در این نهضت وجود ندارد و همین
درونمایه الهی و عارفانه است که به آن جلا میدهد. شما وقتی امام حسین (ع) را در
مدینه میبینید در ابتدای شروع نهضت میبینید که در کنار قبر پیامبر نشستهاند و
در حال راز و نیاز هستند. در مکه، در حج در دعای پرسوز عرفه این غلبه روح عارف و
روح متصل به راز و نیاز را میبینید که چطور عاشقانه با معبود سخن میگوید. شما در
شب عاشورا میبینید که امام وعده میگیرند تا دعا و مناجات کنند و آن شب به نماز خواندن
و راز و نیاز و ذکر حق و قرآن خواندن میگذرد. چرا؟ به خاطر اینکه امام میخواهد از
آخرین ساعات و دقایق عمرشان هم نهایت استفاده را ببرند و جانشان را جلا دهند. شما میبینید
تا آخرین لحظات عمر شریف وقتی میخواهند سر حضرت را از تن مبارک جدا کنند این مناجات
را از زبان حضرت میشنویم که: إلهِی رِضًی بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا
مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ. این واپسین جملات امام حسین (ع) در کالبد
زمینی است و در تمام مقاتل هم آمده است.
بعد از امام حسین (ع) حضرت زینب (س) را مشاهده میکنیم
که با تمام سختیها، رنجها، گرسنگیها و تورم پاها نماز شب را ترک نمیکنند و در
شب یازدهم نماز شب را نشسته میخوانند و این ذکر و یاد خدا و مناجات تا آخرین
لحظات عمر ترک نمیشود.
همچنان که اشاره کردید انسان معنوی نمیتواند برکنار
از مناجات و نیایش باشد. در حقیقت آن جانی که استقامت میورزد بهواسطه این معنا و
راز و نیازهاست. درست است؟
بله خداوند در قرآن میفرماید: الا بذکر الله
تطمئن القلوب / آگاه باشید که قلبها بهواسطه یاد حق آرام میگیرد. فقط یک قلب
آرام و مطمئنه است که میتواند در سختترین لحظات زندگی همچنان تسلیم حق باشد و
رضایت خود را از معبود اعلام کند و لب به شکوه نگشاید و جانش فقط مملو از سپاس حق
باشد. اینچنین است که سر بریده این انسان در بالای نیزه قرآن میخواند و الگویی
برای همه آزادهها و جانهای حقیقتجو در هر مرام و مسلکی میشود.
نکته پایانی که میخواهم بهعنوان یک درس اخلاقی
دیگر از عاشورا یاد کنم احترام به شخصیتها و آدمها حتی افراد مخالف است.
امام حسین (ع) درعینحال که با دشمن خود روبرو
است اما در مشی ایشان بیاحترامی حتی به دشمن هم جایی ندارد بنابراین با نهایت ادب
و احترام با دشمن خود سخن میگوید. زمانی که حر بن یزید ریاحی امام را محاصره میکند
لشکر او هزار نفر بودند و امام دستور میدهد به همه افراد و حتی اسبها آب بدهید
چون مسیر طولانی را تا اینجا آمدهاند و تشنهاند. در روز عاشورا میبینید که امام
در نهایت احترام با لشکر مقابل حرف میزند و هرگز از دایره ادب و انصاف بیرون نمیآید.
در سوی دیگر حضرت زینب (س) را میبینیم که با امام سجاد (ع) و اهلبیت از شام به
سمت مدینه برمیگردند. حضرت به دنبال آن است که به نماینده یزید که آنها را به
سمت مدینه آورده هدیهای بدهد. توجه میکنید؟ این احترام و حرمت نهادن در جان
انسان معنوی وجود دارد و درسی برای همه ماست که نگاه کنیم و ببینیم چقدر به رقبا و
مخالفان خود احترام میگذاریم.
نقل از: شبستان