۱) آخرت شناسی دین سیک
آخرت شناسی دین سیک به معادشناسی دین هندویی بسیار نزدیک است. دین سیک مانند دین هندویی به نظریه کارما و تولد دوباره معتقد است. مانا یا آتمن انسان، فناناپذیر است و پس از مرگ طبق کارماهای گذشته خود به بدن تازه دیگری درمی آید. اگرچه در دین سیک به گونهای دقیق اشاره نشده که چه نوع کارما با چه نوع تولدی انطباق دارد، اما این اندازه روشن است که تولد در شکلهای متفاوت نتیجه و مناسب با کارماهای گوناگون است. اینکه دین سیک به تولدهایی به اشکال متفاوت قائل است از این متن به روشنی معلوم میشود: «ای پروردگارم چه کسی عظمت تو را درمی یابد؟ هیچ کس نمیتواند گناهان مرا برشمارد. بارها به صورت درخت متولد شدهام یا به صورت حیوان، بارها به شکل مار و بارها بسان پرنده پرواز کردم…» به هر حال، تولد دوباره به هر شکلی نتیجه اعمال غیراخلاقی و ناپسند است. اگر کسی در زندگیاش اعمال نیک انجام دهد، با اتحاد با خداوند از دور تولد و مرگ نجات مییابد.
گاهی اوقات به نظر میرسد که دین سیک، تا حدی به شیوه مکتب پورانی دین هندویی یا ادیان سامی، به محاسبه نهایی اعمال خوب یا بد انسان پس از گردش از سوی خداوند و مقدر کردن رهایی یا تولد دوباره او معتقد است. گاهی اشاراتی به جهنم و شهر «یمه: yama» نیز در دین سیک یافت میشود. به هر حال روشن نیست که آیا جهنم و دوزخ به معنای مکان مشخصی برای گناهکاران است یا به ورطه رنج و آلام اشاره دارد که شخص پس از تولد مجدد باید آن را تحمل کند. از آنجا که دین سیک به تولد مجدد معتقد است، تفسیر دوم به نظر قابل قبولتر است، در هر صورت افرادی که به اعمال پسندیده و عشق و ایمان به خداوند، اشتغال دارند از چرخه تولد و مرگ رهایی مییابند. چنین افرادی با خدا متحد شده و به سعادت کامل دست مییابند.
روشن است که در دین سیک، سرنوشت نهایی انسان، آزادی از زنجیره تولد و مرگ و اتحاد با خداوند است؛ بنابراین هر دو جنبه مثبت و منفی را داراست: نفیا آزادی از چرخه تولد و تولد دوباره و اثباتا اتحاد با خدا. اما اینکه دقیقاً معنای اتحاد با خدا چیست، چندان روشن نیست. گفته میشود که مقام و مرتبهای است ورای توصیف انسانی و تنها میتواند تجربهای شخصی و شهودی باشد. با این همه، کوششهایی برای توصیف این مقام از طرف گوروهای سیک صورت گرفته و به دو طریق به تفسیر آن پرداختهاند: گاه به سادگی به مفهوم تشبه به خداوند و گاه به معنی یکی شدن. به هر حال آنچه مسلم است این است که با رسیدن به آزادی، تناسخ و تمام رنجهای بعدی آن برای همیشه متوقف میشود. اگرچه اتحاد محدود در این زندگی حاصل میشود، اتحاد واقعی تنها پس از مرگ صورت میگیرد و همچنین هنگامی که روح انسان از تمام امیال پاک شده باشد.
آیین سیک برای رسیدن به رهایی این راهها را پیش مینهد: انجام دادن اعمال نیک و کوشش برای تهذیب نفس از تمام تمایلات ناپسند، تکرار اسم خداوند در قلب، پناه بردن به گورو و غیره. اما علیرغم همه این تلاشها رهایی بدون لطف خداوند میسر نیست. لطف او حتی برای شکل دادن به کوششهای خالصانه فرد برای آزادی ضروری است. اما در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن اینکه چگونه و چرا خداوند لطف ازلی خود را به یکی ارزانی میدارد و به دیگران نه؟ پاسخ این است که این موضوع تا حد زیادی یک راز است. انسان شناخت کاملی از مقدرات خداوند ندارد. با همه اینها به عنوان دستورالعمل کلی برای کسب لطف خداوند اشاره میشود که کوشش انسان بر اساس عشق و ایمان به خداوند چنین لطفی را ایجاب میکند. همچنین به نظر میرسد تا آنجا که به مسأله نیل به رهایی مربوط میشود، گورو (معلم دین سیک) نقش مهمی در دین سیک دارد و بدون کمک او، سعادت و رهایی در دین سیک تصورپذیر نیست. بیعت با گورو برای رهایی ضروری است و بدون یاری او مصاحبت با سانت (مرشد روحانی)، رهایی ممکن نخواهد بود…
۲) حیات پس از مرگ از نگاه جینیسم
نظر دین جین درباره زندگی پس از مرگ مشابه به دیدگاه دین هندویی است. انسان از روحی فناناپذیر در درون خود برخوردار است که با مرگ جسمانی نمیمیرد. بلافاصله پس از مرگ بدن جسمانی، روح به بدن جدیدی نقل مکان میکند. انتقال به بدن جدید با تمام شرایط آن، به «کارماهای» زندگی قبلی بستگی دارد. هر چیزی از حیات خانوادگی، وضعیت جسمانی، موقعیت اقتصادی و اجتماعی و… جدید به کارماهای گذشته فرد وابسته است و بر اساس آنها تعیین میشود. کارماهای کاملاً بد
مانند آن کارماهایی که با اغراض گناه آلود، خدعه، احساس دلبستگی شدید و غیره انجام گیرند، به تولد انسانی منتهی میشوند. گوتراکارما و ناماکارماهایی وجود دارند که به ترتیب تولد خانوادگی و ساختمان بدنی را تعیین میکنند.
این موارد موجب تولد در خانوادههایی پایین میشوند: بدگوئی نسبت به دیگران، خودستایی، پوشاندن صفات نیک دیگران، نسبت دادن فضایلی به خود که واقعیت ندارد و مانند اینها، همین طور کژاندیشی و فساد، شخصیت به داشتن جسمی معیوب و بیمار منجر میشود، در حالیکه صفات متضاد آنها به داشتن بدنی با وضعیت جسمانی خوب میانجامد.
از این رو دین جین به تفصیل به بیان علتهای خاص انواع تولد دوباره میپردازد. در دین جین، اشاراتی به تولد در بهشت یا جهنم شده است، اما احتمالاً این اشارات شاید به سادگی به معنای تولد در شرایط سعادت آمیز یا نامطلوب زندگی باشد. در هر صورت، اگر روح به واسطه اعمالی که از روی دلبستگی و علاقه در زندگی قبلی انجام داده، آثاری از «کارماها» به جا گذاشته باشد، باید دوباره تولد یابد.
بر طبق آیین جین علایق کاسایاهایی (مواد چسبنده) هستند کهاتم های ماده (پود کالا) را به خود جذب میکنند و بنابراین روح که اسیر امیال و علایق ناپسند شده و تحت تأثیر آنها عمل میکند، مجبور به تولد دوباره به صورت مادون انسانی و یا انسانی بر طبق اعمال خود میشود. فقط روحی که بدون دلبستگی «کارماها» یا اعمال را انجام داده است، راه ایمان درست و معرفت درست و رفتار درست را دنبال و زندگی همراه با گوشه نشینی و ترک تعلق را پیشه کرده، دوباره متولد نخواهد شد. چنین روحی از همه تعلقات آزاد میشود.
آزادی مرتبه روحانی نیل به کمال است. در این مرتبه روح ماهیت لایتناهی و روحانی اصلی خود را باز مییابد و مجبور نیست دوباره متولد شود؛ در نتیجه از تمام آلام رهایی یافته و به آرامش مطلق دست مییابد.
سرنوشت نهایی بشر بر طبق دین جین، «موکشا» یا «کیوالیا» است. چون اسارت نتیجه ارتباط روح با ماده است، طبیعتاً موشکا جدایی کامل روح از ماده است. این جدایی تنها زمانی کامل است که:
الف) مادهای که با روح درآمیخته کاملاً نابود شود.
ب) از هرگونه نفوذ (یا سوراخ) بیشتر ماده کاملاً جلوگیری شود.
پس به نظر میرسد که جایی برای «جیوان موکتی» در دین جین وجود ندارد. موکشا به مفهوم واقعی زمانی میسر است که قالب جسمانی نابود شود و امکان انتقال به بدن دیگری وجود نداشته باشد.
به تعبیر سلبی، موکشا قطع کامل تولد و تولد دوباره و همه آلام ناشی از آن است و به طور اثباتی، نیل به مقام کامل مطلق و آرامش است. در مرتبه موشکا، روح دوباره مقام اصلی قدرت و علم و… نامتناهی را باز مییابد. بنابراین، «کوالی» (یعنی فردی که به کیوالیا رسیده)، قادر مطلق و عالم به همه چیز است. تا زمانی که انسان در قید اسارت است فقط قادر است به معرفت نسبی (ساپکشا جنانا) دست یابد، ولی کوالی به معرفت کامل (نیراپکشا جنانا) دست مییابد.
درست همانطور که خورشید با کنار رفتن ابرها با درخشش کامل خود نورافشانی میکند، همین طور روح پس از رسیدن به موکشا، ماهیت اصلی کمال و معرفت خود را باز مییابد و کاملاً از جهل که علت تمام آلام و مصائب است آزاد میشود و به چهار کیفیت نامحدود (آنانتاچا توستایا): قدرت، معرفت، ایمان و آرامش نامتناهی دست مییابد؛ بنابراین روح به خداگونگی (الوهیت) دست مییابد.
در اینجا میتوانیم به طور روشن ببینیم که تصور پیروان دین جین از موکشا نه تنها منفی نیست، بلکه کاملاً مثبت است، موکشا نه فقط پایان رنج و آلام، بلکه علاوه بر آن دستیابی به سعادت و آرامش نامتناهی است.
دین جین برای نیل به موکشا راههای مشخصی پیشنهاد میکند. به طور کلی، با پیروی از راههایی که به نام «سامیاگ دارشان» (ایمان درست)، «سامیاگ جنانا» (دانش درست)، و «سامیاگ چاریترا» (رفتار درست)، خوانده میشوند انسان میتواند به موکشا دست یابد. این سه راه در دین جین به «تری راتنا» (سه گوهر) معروفند./ طهور
منبع: مرضیه (لوئیز) شنکایی-
دین شناسی تطبیقی- کدرنات تیواری- صفحه ۲۱۸-۲۱۴ و صفحه ۹۶-۹۴