نگاه به زندگی بود و به راهی برای پیدایش شناخت راستین و آرامش درونی، آشتی
و سازش با هازمان (جامعه) و با جهان فراختر تبدیل شد.
فرد بودایی با
یاری کاهنان میتوانست این را بیابد یا میتوانست به تنهایی این کار را
انجام دهد و و به گونهی فردی از راه دستیابی به فرزانگی در پی رستگاری
برآید. از اینرو هرکس این توانایی را داشت که به دستاویز سرنوشت خویش
تبدیل شود.
آیین بودا بر زندگی و آموزههای
مردی استوار بود که به بودا، به معنای «روشنروان» نامور (مشهور) شد.
جزییات راستین زندگی او را هالهای از رمز و راز و افسانه پوشانده است.
بخشهایی از سرگذشتی که در آیین هندی به او نسبت داده میشود ممکن است تا
اندازهای درست باشد در حالی که بخشهای دیگر گویا همراه با بزرگنمایی است.
این سرگذشت با زایش او با نام «گوتَمَه سدهارته» شاهزادهی یکی از
فرمانرواییهای شمالی هند، آغاز میشود. تاریخ روایی این رخداد ۵۶۳ پیش از
میلاد است، ولی بسیاری از پژوهشگران امروزی گمان میکنند که او زمانی
دیرتر، گویا نزدیک به ۵۰۰ پیش از میلاد زاده شده است.
سدهارته در روزگار کودکی و
جوانی در دربار فرمانروایی زندگی آسودهای داشت و از وجود بیماری، رنج و
مرگ هیچ نمیدانست. ولی در ۲۹ سالگی کاخ را ترک گفت و در گوشه و کنار شهر و
بیرون از آن به گشت و گذار پرداخت. در آنجا، سالخوردگی و ناتوانیهای
ناشی از آن، بیماری و مرگ را دید که او را تکان داد و هراسناک ساخت و آموخت
که اینها جنبههای طبیعی و ناگزیر زندگی است.
این آزمون زندگی خود، سدهارته
را برای همیشه دگرگون ساخت؛ بر آن شد خود را وقف خلوتنشینی و مراقبه کند،
چنانکه راهبان هندو چنین میکردند. زندگی خویشتندارانه و نفسشکنانهای
را پیش گرفت، از تن خود رویگرداند و به آن آزار رساند، به این امید که این
شیوه به او یاری کند تا ذهنش را بهتر بر یافتن راستیهای زندگی متمرکز
سازد. ولی سپس دریافت که بدرفتاری با بدنش بیفایده است و تنها اندیشهی او
را تیره و تار میسازد. سپسها به پیروانش گفت که رنج، پریشانی و
اندیشههای بیمارگونه به بار میآورد. بهتر است بدن را سالم نگه داریم و از
این راه ذهنمان را نیرومند و روشن سازیم.
راههای هشتگانه
به درستی سدهارته احساس میکرد
یافتن شوند(دلایل) رنج و اندوه و چگونگی فرونشاندن آن کلید دستیابی به
فرزانگی راستین است. او زمانی دراز در جستوجو بود و سپس روزی به گونهای
کشف و شهود و دریافت ناگهانی دست یافت. از اینرو چون به روشنبینی رسیده
بود، به بودا (روشنروان) تبدیل شد. دید که چهار فرهود(حقیقت) ارزشمند و
بنیادین وجود آدمی را گرفته است. فرهود نخست آن است که زندگی سرشار از رنج
است.
دوم آنکه رنج برآیند خودپسندی، تنپروری و آزمندی است. سوم اینکه این
شرها گریزناپذیر نیستند و میتوان بر آنها چیره شد. چهارمین و ژرفترین
فرهودی که بودا از آن پرده برداشت دربرگیرندهی راههای چیرگی بر شوندهای
رنج بود. این فرهود دربرگیرندهی آدب رفتاریای میشد که او آن را راههای
هشتگانه نامید.
هشت گام در این را عبارتند از: برداشتهای درست، خواست و
ارادهی درست، گفتار درست، رفتار درست، پیشه و زندگانی درست، کوشش درست،
اندیشهی درست (یا هوشیاری) و ژرفاندیشی درست (یا تمرکز و مراقبه).
همچنین
به گفتهی او انسانها نباید هیچ جاندار زندهای را میکشتند، نباید دزدی
میکردند، دروغ میگفتند، مَست میکردند یا پیوند جنسی خارج از خانواده
میداشتند. بودا بر این باور بود که شخص با پیروی از این گامها و رفتارهای
نیک میتواند به جایگاه نیروانا (حالت از خودگذشتگی، آرامش و خوشبختی)
دست یابد.
منبع: سایت امرداد