مقدمه
در دنیای
کنونی مکاتب و مذاهب اخلاقی گوناگونی وجود دارند و هرکدام مدّعی تضمین سعادت و کمال
بشریتاند و برای نیل به این هدف، نظامی اخلاقی را ترسیم کردهاند. ادیان ابراهیمی
نیز از این قاعده مستثنا نیستند و هرکدام برای خود نظام اخلاقی مختص به خود را دارد.
امّا آنچه در این میان مهم است بررسی دعاوی مطرحشده و عملی بودن طرح هر نظام اخلاقی
در تحقق اهداف خویش یعنی سعادت بشر است.
در همین
راستا بررسی تطبیقی نظام اخلاقی در ادیان ابراهیمی و اهدافی که هریک بهعنوان غایت
فعل اخلاقی برای خود تعریف کردهاند به ما کمک میکند تا میزان کامیابی ادیان مختلف
در سوق دادن اتباع خود به معنویت و اخلاق را بررسی کنیم. اگرچه باید گفت دست یافتن
به نظام اخلاقی واحدی در یهودیت و مسیحیت کار مشکلی است، چراکه نظام اخلاقی این دو
مذهب خیلی واضح و روشن نیست و بعضاً به دین و احکام آن دو مذهب آمیخته است.
ما در این نوشته مروری گذرا خواهیم داشت بر مهمترین
شاخصهها و ویژگیهای نظام اخلاق سه دین ابراهیمی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام و با
نظر به هدف اخلاقی در هریک از آنها میزان کارایی و انسجام آنها را مورد ارزیابی قرار
خواهیم داد.
نظام اخلاقی یهودیت
برای پاسخگویی
به این پرسش که «اخلاق یهودی چیست؟» لازم است تا ابتدا تعریفی از خود یهودیت ارائه
کنیم. امّا این امر کار دشواری است، چراکه تنوع اعتقادات و آئینها در میان یهودیان
بسیار است و همین امر، تعریف یهودیت را دشوار کرده است. بااینحال گرایش معروف و متداول
یهودیان در عدم توافق بر سر موضوعات کلامی و عقاید دینی و درعینحال خارج ندانستن قطعی
یکدیگر از دین و جامعهی یهود، خود میتواند نشانه توجه خاص یهودیان به اعمال و کردار
افراد قلمداد کرد. این توجه ویژه موجب میگردد که موضوع رفتار انسانها (بهویژه موضوعات
اخلاقی) در این دین از اهمیتی محوری و اساسی برخوردار گردند. تأکید و توجه خاص دین
یهود نسبت به رفتار در نقطه مقابل عقیده، باعث گردیده است که ارائه تعریفی از یهودیت
به شیوهای ساده بهعنوان مجموعه هماهنگی از عقاید دشوار گردد و همین امر خود یافتن
تعریف جامعی از اخلاق یهودی را نیز دشوار کرده است.
آئین یهود
دینی است که هدف و جهتگیری آن اساساً به سمت رساندن به تکامل عملی در همین دنیا است
(مخالفان ملامتگر این دین در قرن نوزدهم به کنایه آن را دین قابلمه و ظرف مینامیدند)
چهرهی واقعی ملموس این گرایش به عمل در مجموعه ضوابط و قوانین اخلاقی تدوین شده بر
اساس تورات به نام هلاخا[۱] یا شریعت یهودیت متبلور شده است. بااینکه بخش وسیعی از
قوانین هلاخا به آنچه امروزه آئینهای مذهبی یا عبادی خوانده میشود، مربوط است، بااینحال
هلاخا متضمن قوانین مدنی، جنائی و اخلاقی نیز هست.
بخش اخلاقی
هلاخا از بخشهای دیگر آن بههیچوجه قابلتشخیص و جداسازی نیست، و همچون بقیه تورات،
اعتبار و صلاحیت خود را از فرمانهای الهی به دست آورده است. امّا آیا سنت یهودی، نظام
اخلاقی مستقل و مجزایی از هلاخا را به رسمیت میشناسد و آیا چیزی بهعنوان هنجارهای
اخلاقی خاص یهودیت که در هلاخا ذکر نشده وجود دارد؟
پذیرش
هنجارها و ارزشهای اخلاقی که در هلاخا موجود نیست، سؤالهایی را برای پیش روی یهودیان
قرار میدهد که پاسخگویی به آنها بهآسانی ممکن نیست. سؤالاتی از قبیل:
اگر یهودیت
موجود دو قلمرو حقیقتاً یهودی و درعینحال مستقل یعنی حوزه هلاخا و حوزه اخلاق را به
رسمیت بشناسد، ارتباط آنها با یکدیگر چگونه خواهد بود؟
آیا میتوان
هلاخا را بر اساس مطالب اخلاقی یهودیت اصلاح کرد؟
اگر هلاخا
و اخلاق یهودی هر دو اصیل و معتبرند، آیا میتوان یکی را مقدم بر دیگری دانست؟ و اگر
اینگونه نیست، در هنگام تعارض این دو تکلیف چیست؟
آیا اصول
اخلاقی را میتوان با توجه به قوانین هلاخا اصلاح و تعدیل کرد؟
پاسخ مثبت
به این سؤالات و پذیرش اخلاقی مستقل از هلاخا در نزد آن دسته از یهودیان که هلاخا را
نماد اراده خداوند در زمین و تنها نمایشگر مرحلهی اولیه و آغازین وحی پویا و در حال تحوّل الهی میدانند
غیرقابلقبول است.
اخلاق
یهودی و متون مختلف آن
بهطورکلی
میتوان آنچه اخلاق یهودی نامیده شدهاند را به چهار گروه اصلی تقسیم کرد: توراتی،
خاخامی، قرون وسطای و مدرن.
الف)
اخلاق توراتی
برخی از
دانشمندان معاصر (نشیر اسرائیل افروس و شوبرت سپرو) بر این عقیدهاند که در کتاب مقدس
(عبری) حوزه مجزّا و خاصی از کردارهای انسانی، نظیر آنچه به آن اخلاقیات گفته میشود،
کاملاً مورد توجه بوده است. بااینوجود برخی دیگر از دانشمندان با ردّ این نظر معتقدند
که کتاب مقدس درحالیکه از موضوعات و مطالب اخلاقی سرشار است، هیچگاه قوانین کنترلکننده
رفتارهای اخلاقی را بخش مجزّا و مستقلی از قوانین مربوط به موضوعات مدنی، جنایی و عبادی
موجود در آن نمیداند.
در کتاب
مقدس هیچ کاری تحت عنوان «اخلاق» به معنای مورد نظر وجود ندارد بنابراین آموزش مطالب
اخلاقی در کتاب مقدس به صورت آگاهانه و تحت این عنوان خاص انجام نمیگیرد. بلکه میتوان
گفت تورات یکی از منابع اخلاق یهودی است که هیچگاه بهعنوان متن کتاب اخلاقی شناخته
نشده است.
با این
سخن این پرسش مطرح میشود که آموزههای اخلاقی کتاب مقدس چه میباشند؟
شاید شناختهشدهترین
آموزههای اخلاقی کتاب مقدّس مجموعهای به نام «ده فرمان» باشد (البته این مجموعه به
نام ده فرمان مشهور شده وگرنه تعداد احکام آن بسیار بیش از ده عدد است) این مجموعه
در سفر خروج باب ۲۰ ذکر شده است. از این ده فرمان، دستکم شش مورد آن مستقیماً دارای
محتوا و اهمیت اخلاقی هستند. که عبارتاند از: (۱) به پدر و مادرت احترام گزار،
(۲) قتل نکن (۳) زنا نکن (۴) دزدی نکن (۵) علیه هم نوعت شهادت دروغ نده، (۶) به اموال
نزدیکانت طمع نداشته باش. چهار فرمان باقی مانده (من پروردگار و خدای شما هستم…؛
تنها خدای یگانه باید پرستیده شود، هیچگاه نام خدا را بیهوده و عبث به کار نبرید،
و مراسم روز شنبه را بپادارید) بیشتر به موضوعات کلامی و عبادی مربوط است. این تقسیم
بندی موضوعی ده فرمان چیزی است که بعدها خاخامهای یهودی از متن کتاب مقدس نیز برداشت
کردند؛ یعنی قوانین مربوط به روابط میان تکتک افراد آدمی و اصول مربوط به رابطه انسانها
با خداوند.
طبق آموزههای
کتاب مقدس، انسان به صورت خداوند آفریده شده است، کسب والاترین درجهی ممکن از کمال
و خودشناسی در این است که خود را تا حدّ امکان شبیه به خداوند گرداند، این سخنی را
میتوان پایه و شالوده مهمترین اصل اخلاقی تورات یعنی تقلید کردن از خدا دانست. در
آیاتی چند از تورات به اصل اخلاقی فوق اشاره شده است که برای نمونه به برخی از آنها
اشاره میکنیم:
«شما همگی
مقدّس هستید؛ زیرا من بهعنوان پروردگار شما مقدّسم» «و اینک ای بنیاسرائیل، خداوند
از شما میخواهد که از او بترسید، در مسیر او گام بردارید و به او عشق بورزید و پروردگار
خویش را با تمام وجود عبادت کنید.»
در این
آیات، دربارهی موضوع بحث ما، دو دستور صریح و روشن وجود دارد: یکی مقدّس و پاک شدن
انسان به دلیل مقدّس بودن خدا است و دیگری ضرورت قدم گذاشتن در راه خدا و پیروی کردن
از او. حال این سؤال مطرح است که انسان چگونه میتواند به این اهداف دست یابد؟ در کتاب
مقدس بهطور واضح و روشن به این پرسش پاسخ داده شده است و در سفر لاویان (ح:۱۹) فهرستی
از فرمانهای مختلف خداوند ارائه شده است. این فرمانها دربارهی موضوعات اخلاقی شامل
احترام به والدین، کمک کردن به فقرا، رعایت عدل و انصاف و لطف و عطوفت به محرومان و
مانند آن میباشد.
مضمون
اخلاقی خلق انسان به صورت خدا، خود منشأ بسیاری از توصیهها و فرامین اخلاقی کتاب مقدّس میباشد مانند:
«هم نوعت را مانند خودت دوست دار» (لاویان ۱۹:۱۸) که اینگونه توجیه میشود او را دوست
بدار زیرا او نیز مانند خود تو به صورت خدا آفریده شده است.
ب)
اخلاق خاخامی
پیش از
این گفته شد که کتاب مقدس عبری اخلاقیات را مقوله دینی یا فکری کاملاً مجزایی قرار
نداده است، همین نکته در مورد مجموعه آثار خاخامیای که در میشنا و متون دیگر نوشته
شده و درباره آن گرد آمدهاند، نیز صادق است. در این جا نیز هیچ متن مستقل و مجزای
که به صورت صریح و آشکار موضوعات اخلاقی را مورد بررسی قرار داده باشد وجود ندارد و
اخلاق بهعنوان بخش خاصی از اندیشه و تفکر که باید مستقل از موضوعات دیگر به آن نگریسته
شود به رسمیت شناخته نشده است.
این موضوع
حتی در مورد رساله معروف میشنایی به نام آووت نیز که مجموعهای از پندها و نصایحی است
که ما بسیاری از آنها را آموزههای اخلاقی میدانیم، صدق میکند، به گفته هرفورد، موضوع
اصلی این رساله وصف و تبیین هویت مطلوب و دلخواه میشنا است و از این رو مطالب آن بیشتر
مربوط به پرهیزگاری است تا اصول اخلاقی.
مجموعه
گستردهای از آثار خاخامی، اساساً در پیرامون یک موضوع نگاشته شدهاند که حتی در مقایسه
با کتاب مقدس حجم وسیعتری را دربرمیگیرد، این موضوع عبارت است از اینکه چگونه برانسان
لازم است تا با انجام فرامین الهی، خویشتن را پاک گرداند و در راه خدا قدم گذارد. خاخامها
با وضع مجموعههای وسیع و مفصّل از قوانین برای مهار تمام جنبههای رفتارهای آدمی به
این پرسش پاسخ دادند و نام آن را که در برگیرنده موضوعات اخلاقی است، هلاخا گذاردند.
هر چند موضوعات اخلاقی تنها محدود به آنها نمیشود
به هرحال،
خاخامهای میشنا و تلمود که از ناکافی بودن وضع قوانین خاص برای پاسخگوئی به همه مشکلات
اخلاقی به خوبی آگاه بودند ،برای رفع نیاز، به سراغ طیف گستردهای از قوانین و احکام
کتاب مقدس نیز رفتند. احکامی نظیر «و بر شما لازم است رعایت نیکوکاری» و «آنچه را که
در نزد پروردگار خوب و صحیح است انجام دهید»
در مجموع
علیرغم اهمیت آموزههای
اخلاقی در کتاب مقدس و تلمود، این متون از هرگونه نظام اخلاقی که به صورت آگاهانه و
تحت این عنوان طراحی شده باشد، خالیاند. در دیدگاه این متون، اخلاق حتی بهعنوان مقوله
و موضوع دینی فکری و انسانی مجزا و مستقلی نیز مطرح نیست. تنها در قرون میانه و در
نتیجه تأثیرات آشکار شیوه یونانی در دسته بندی علوم که توسط مسلمانان منتقل گردید،
با اولین مجموعه آثار مستقل یهودیت که آگاهانه و آشکارا صرفاً دربارهی موضوعات اخلاقی
نگاشته شده برخورد میکنیم، این مجموعهها ممکن است در اصل و بنیاد یونانی به نظر رسد
و بررسی رفتارهای اخلاقی و صحیح در آنها قدیمی باشد، ولی آنچه جدید و تازه است ترکیب
و تدوین این متون است که پیرامون رفتارهای اخلاقی خارج از متن و سیاق خشک و دقیق تورات
و هلاخا نگاشته شدهاند.
ج)
اخلاق قرون وسطایی
نوشتههای
این دوره به چهار دسته تقسیم شده است: فلسفی، خاخامی، زهدگرایانه و قبالایی. از نظر
ادبی میبینیم که اخلاق در این دوره در متون فلسفی و عرفانی و در قالب مواعظ و خطابها،
وصیتها و نامهها، قصّهها و حکایات، متون شعری، تفاسیر کتاب مقدس، میشنا و رسالههای
مربوط به رفتارهای اخلاقی، آموزش داده شده است. با نگاهی به اوّلین دسته از گروههای
چهارگانه کتابهای اخلاقی یهودیت در قرون وسطی یعنی نوشتههای فلسفی به نظر میرسد
که موضوع اصلی و شالوده اساسی مباحث اخلاقی در میان فیلسوفان یهودی آن دوران،، پیرامون
ذات و ماهیت خداوند بوده است. بدینسان که به عقیده آنان، میزان اهمیت قائل شدن افراد
نسبت به رفتارهای اخلاقی، بستگی به میزان ارزش گزاری آنان بر ماهیت و ذات انسانی دارد.
فیلسوفان یهودی قرون وسطی، نویسندگانی که عمیقاً و غالباً به سنتها و آموزههای خاخامی
آشنا و وفادار بودند.
به منظور
اثبات این عقیده که متون میشنا و تلمود تأمین کننده همه نیازهای فرد جهت رسیدن به یک
نظام اخلاقی کامل است. دانشمندان یهودی دست به خلق آثار و مقالات اخلاقی متعددی زدند
که کاملاً بر اساس متون میشنا و تلمود تنظیم شده بود. آنان که توصیه و فرمانهای خاخامها
مبنی بر تحقیق و جستجو کردن، تنها در تورات را پذیرفته بودند، اعتقاد داشتند که نیازی
به مراجعه به ارسطو و فلسفه او در تدوین اخلاق، نه در شکل و نه در محتوا نیست، به جای
آن لازم است که شخص تنها به مطالعه و تحقیق در تورات و نوشتههای خاخامی پرداخته از
این طریق اصول اخلاقی را تدوین کند، اخلاق خاخامی پدیدههای منحصراً قرون وسطایی نیست
بلکه نوشتههای و آثار متعدد دیگری از این نوع و در این چارچوب تا به امروز نوشته شد
و در حال نوشته شدن است. جنبش همه جانبهای که در قرن گذشته آغاز گردید و در آن عناصر قابل توجهی
از نوگرای به چشم میخورد و به جنبش موسر معروف است. شاید بهترین نمونه اخلاق خاخامی
قرون وسطایی در زمان حاضر باشد.
یکی از
برجستهترین تحولات عقلانی در تاریخ یهودیت قرون وسطایی، پیدایش و گسترش جنبش صوفیگرایانه
است. از جملهی این جنبشها، نوشتههای اخلاق زهدگرایانه است که به
گروهی از صوفیان و پرهیزکاران یهودی، که به حاسیدهای اشکناز معروف بودند و در قرون
دوازدهم و سیزدهم (میلادی) در کشور آلمان فعالیت داشتند، مربوط میشود همه این نوشتهها
درباره مشکلات خاص و جزئی و موقعیتهای حقیقی و خارجی تدوین شدهاند و در آنها خبری
از بحث و تحقیق درباره اصول و قوانین کلی اخلاق نیست، ویژگی خاص این نوع اخلاق توجه
عمیق به پرهیزگاری، اعتقاد به عناصر خرافاتی و تأکید بر تلاش و کوشش بیشتر در انجام
رفتارهای اخلاقی یا مذهبی است.
امّا بدون
شک یک از مهترین جنبشهای
اخلاقی و عرفانی در قرون وسطی، جنبشی یهودی به نام «قبالا» است. یکی از عقاید قبالههای
که تأثیر مهمی بر اخلاق یهودی گذاشت این بود که اعمال مذهبی میتواند اثر عمیقی بر
نفس و بنای عالم گذارد. البته این نظریه طبق مفاهیم نوعی جهان بینی معنا دار است که
تمامی مظاهر مادی و معنوی عالم را در حال تأثیر گذاری متقابل فعال و همیشگی بر یکدیگر
میداند، طبق این نگرش اعتقاد به وجود نوعی رابطه علّی میان کردار آدمیان و تحوّلات
عالم، منطقی به نظر میرسد.
د)
اخلاق مدرن
تا پیش
از سال ۱۷۸۹م در اروپا و مدتها پس از آن در جهان اسلام، یهودیان بههیچوجه مجاز به
شرکت در کارهای فرهنگی و تهذیب جوامع خویش نبودند. پس از سالها هنگامی که انجام این
امور برای یهودیان ممکن گردید، آنان با شیفتگی زیاد از آن استقبال کردند، این فضای
باز فرهنگی و مشارکت بیشتر مردم در امور فرهنگی یکی از مهمترین ویژگیهایی است که یهودیت معاصر را از یهودیت قرون
وسطی متمایز میکند. دیگر ویژگی ممتاز و متمایز کننده یهودیت این دوران، شیوههایی
است که بر اساس آن، این آیین به جنبشها و گرایشها و حتی فرقههای معتدّد رقیب تبدیل
شده است، ازین رو آنچه یهودیت معاصر را از یهودیت قرون وسطی مجزا میکند ویژگی این
آیین در استقبال از کلیه مشکلات نوگرایی و تجدّد، و پاسخگوی مناسب به آن است؛ پاسخگوئی
که دیگر اثری از یک صدایی در آن وجود ندارد (البته این نظر خلاف عقیدههایی است که
یهودیت را از ابتدا آیین وفاداربه پلورالیزم میداند.)
البته
نظرات یهودیان و آئین یهودی در این زمینه منحصر به خود نیست. بلکه کم و بیش شبیه سایر
ملل و عقایدشان است، واکنش شکننده یهودیت به مسائل پیش آمده در دنیای متجدّد امروز،
به همان اندازه که بازتاب دهنده ماهیت یهودیت است، منعکس کننده طبیعت و خاصیت تجدّد
گرائی نیز هست.[۲]
خلاصهی
کلام آنکه:
اخلاق
یهودی با مبنا قرار دادن این اصل هستی شناسانه که انسان مانند خداوند خلق شده است،
هدف نهایی اخلاق را تشبّه هرچه بیشتر به خداوند قرار داده است که از طریق عمل به فرامین
الهی و شریعت محقّق میگردد. از اینرو در یهودیت، اخلاق و شریعت با یکدیگر رابطهی عمیق و ناگستستنی دارد. اخلاق یهودی ۴ دوره را پشت
سرگذاشته است که عبارتاند از دوره توراتی، دورهی خاخامی، دورهی قرون وسطای و دورهی مدرن. با بررسی دوره توراتی، شاکله کلی از مفهوم
اخلاق در یهودیت به دست میآید. از شاخصههای نظام اخلاقی در یهودیت، عدم انسجام و
نظم بهعنوان الگوی محکم برای پیاده کردن در زندگی روزمره است. در این نظام غالباً
به صورت کلی دستوراتی داده شده و از پرداختن به مباحث پیچیده پرهیز شده است و اخلاقیات
بهعنوان دستوراتی از سوی خدا، لازم الاجرا، دانسته شده و از تفکر و اندیشه در آن منع
شده است.
نظام
اخلاقی مسیحیت
در این
قسمت برآنیم تا نظام اخلاقی مسیحیت را مورد کنکاش قرار دهیم و با این سؤال که آیا مسیحیت
و آموزههای دینی آن یک نظام اخلاقی منسجمی دارد و هدف مشخّصی را دنبال میکند؟ به
بررسی مهمترین شاخصههای
اخلاقی این دین ابراهیمی بپردازیم. [۳]
منشأ فعل اخلاقی از دیدگاه مسیحیان
بحث از
منشأ فعل اخلاقی و اینکه به چه فعلی، فعل اخلاقی گفته میشود یکی از مسائل مهم در فلسفهی
اخلاق است. فلاسفه اخلاق بر حسب پاسخی که به این پرسش دادهاند، مکتبهای مختلفی را
به وجود آوردهاند، صرف نظر از فلاسفه اخلاق، پیروان ادیان ابراهیمی نیز با این مسئله
مواجهه بودهاند و پاسخهای درون دینی مختلفی به این پرسش دادهاند. در سنت مسیحی سه
دیدگاه عمده در این زمینه وجود دارد:
۱- اولین
دیدگاه «اخلاق خدا محور» است» مطابق با این دیدگاه، جهان دارای هدف است و زندگی درست
منوط به تحقق اهداف است. در مسیحیت هدف از خلقت عشق به خدا و انسانها است و در نتیجه
اخلاق و پرستش خدا با هم ارتباط استواری پیدا میکنند، بنابراین منشأ اخلاق را باید
در کلام خدا و متون مقدس جستجو کرد.
بر این
اساس امر اخلاقی امری است که خدا به آن فرمان داده است. این دیدگاه در سنت اسلامی نیز
طرفداری داشته و دارد که از جمله آن اشعریها هستند. این دیدگاه به نوعی منکر حسن و
قبح عقلی است.
۲- دیدگاه
دوم، اخلاق طبیعت محور یا عقل محور است. در این دیدگاه اخلاق مستقیماً با خداوند و
دین ارتباط پیدا نمیکند، خدا طبیعت را آفریده و در نهاد همهی موجودات طبیعی اهدافی
را قرار داده است و عقل انسان توانایی شناخت این اهداف و در نتیجه شناخت اصول اخلاقی
را دارد. در واقع این دیدگاه قائل به حسن و قبح عقلی به شکل افراطی آن است، یعنی معتقد
است که عقل در شناخت امور اخلاقی کفایت میکند، شاید بتوان این دیدگاه را مطابق با
دیدگاه معتزلی در سنت اسلامی دانست.
۳- دیدگاه
سوم، اخلاق مبتنی بر شخص گرایی است. طبق این دیدگاه، طبیعت دارای اهدافی است اما ممکن
است تحقیق این اهداف مانع رشد و تکامل انسان شود؛ لذا انسان میتواند در طبیعت دخالت
کند و قوانین آن را در جهت تحقیق رشد و تکامل انسان تغییر دهد.
منابع
اخلاق در مسیحیت
الف- کتاب
مقدس
از آنجاکه
مسیحیان عهد جدید را راهنمای تفسیر بقیه کتاب مقدس میدانند و همه فرمانهای عهد قدیم
را در پی این واقعیت که نظام قربانی باید در عیسی تکمیل شود، تفسیر میکنند وهمهی کرامتها در کلیسا پذیرفته میشوند، قوانین اخلاقی
و عبادی که یهودیان را بهعنوان یک قوم خاص از دیگران متمایز میکردند، از سوی مسیحیت
کنار گذاشته شد، بنابراین ۶۱۳ فرمان از عهد قدیم با این رویکرد به نحو اساسی متحوّل
شدند و در اجتماع جدید و عمدتاً غیریهودی کلیسا، این اصول سرچشمه هدایت اخلاقی خود
را نه از مجموعه قوانین مکتوب بلکه از زندگی عیسی گرفتند. بااینحال چنین نیست که تورات
اهمیّت خود را از دست داد، بلکه در حیاتی مشخص تحقق پیدا کرد و منبع الهام اخلاقی مهمی
برای مسیحیان شد. بر این اساس، همهی آن فرمانها
بهعنوان راهنمای کامل اخلاقی باقی ماندند. اما از نظر مسیحیان تمامی آنها در این اصل
واحد که «خدا را با تمام قلب دوست بدارید و دیگران را مانند خود دوست بدارید» خلاصه
میشوند. (رساله به رومیان۸: ۱۳-۱۰)
بسیاری
از پروتستانهای سنتی بسیاری از احکام عهد جدید را فرمانهایی میدانند که هرگز نباید
دچار تغییر شوند و نباید کنار گذاشته شوند، بعد از فرمان به اطاعت خدا، مهمترین فرمان
این است که انسان باید حیات انسانی را محترم شمارد و از آنجا که انسانها به صورت خدا
آفریده شدهاند، از بین بردن حیات انسان به معنای از بین بردن صورت خدا است. تأکید
مسیحیان بر تقدّس حیات انسانی یک بینش فوق العاده مهم اخلاقی است.
ب)
حقوق طبیعی
در واقع
میتوان گفت در تاریخ کلیسای مسیحی تعالیم اخلاقی به ندرت مستقیماً از متون کتاب مقدس
گرفته شدهاند، همیشه تصوّر میشد که این متون بسیار پیچیده و غالباً از جهت تعالیم
اخلاقی، موقت میباشند. مبنای معمولی تعالیم اخلاقی مسیحی حداقل در سنت کاتولیک چیزی
بوده که «حقوق طبیعی» نامیده میشود، حقوق طبیعی شامل آن اصول اخلاقی است که آدمی بدون
کمک وحی و تنها با استفاده از عقل میتواند بشناسد، بنابراین دیدگاه مهم مسیحی این
است که اصول اخلاقی به وسیلهی عقل قابل شناختاند و حقیقت یا منزلت آنها بستگی به
دین ندارد، بااینحال این دیدگاه انسان را ملزم به رعایت قانون اخلاقی میکند و اموری
را با وحی به آن اضافه میکند، بدون اینکه آن را نقض کند.
تمام اخلاقیات
بر این تمایلات ساده خدادادی بنیان نهاده میشود، تمایل طبیعی و هدف موجودات زنده حفظ
خود است، بنابراین حفظ حیات نوعی خیر طبیعی است که باید به آن میل داشت.
جاذبه
دیدگاه طبیعی این است که اخلاق را کاملاً مبتنی بر تفسیر متون نمیکند، اصولاً اخلاق
چیزی است که هرکس میتواند آن را ادراک کند، بااینحال مشکل این دیدگاه آن است که قبول
این که واقعاً مجموعه واحدی از اصول اخلاقی وجود دارد که همهی عقلا آن را درک میکنند
دشوار است. بدون شک همهی عقلا قبول دارند، حفظ حیات بهطورکلی، کار نیکوی است، اما
آیا همه قبول دارند که فقط حیات انسانی باید حفظ شود؟ یا اینکه آیا تحت شرایطی میتوان
حیات بیگناهی را از بین برد یا سقط جنین کرد که به نوعی از بین بردن زندگی یک انسان
بیگناه محسوب میشود. بنابراین در چنین مواردی باز هم مرجعیت تعلیمی کلیسا اهمیت زیادی
پیدا میکند. نتیجه کلی این روی کرد در سنت کاتولیک، نوعی برداشت نسبتاً گسترده و انسانی
از اخلاق بوده است که به یک معنا دیگر بسیار مضیق و محدود به وحی کتاب مقدسی نیست،
بلکه رفاه انسانی و عدالت اجتماعی پیوسته اساس آن تلقی شدهاند.
۳-
تشخیص موردی
بااینحال
بسیاری از مسیحیان از سنت حقوق طیبعی، دست کم با تفسیر سنتی آن، ناخرسندند و دلیل آن
تا حدی این است که نسبت به اعتبار گزارههای اخلاقی که کلیسا در گذشته بیان داشته تردیدهای
خاصی وجود دارد، برای مثال واکسیناسیون و ممنوعیت استفاده از ابزارهای مصنوعی جلوگیری
از حامگی به دلیل این که در مقابل حقوق طبیعی بودند در دورهای ممنوع شده و مجازاتهای سنگینی برای عاملین آن در نظر گرفته
شد، امّا امروزه این احکام اخلاقی کاملاً فراموش شده و به همین دلیل بسیاری از مسیحیان
شک دارند آیا یک رویه روشن و مبتنی بر کتاب مقدس برای واگذاری قدرت ارائه تعالیم معتبر
اخلاقی به یک نهاد رسمی وجود دارد یا خیر؟
خلاصه
آنکه:
پراکندگی
و عدم ابتناء بر نظریّهای
واحد از جمله ویژگیهای
اخلاقی مسیحی است و مسیحیت نیز از ارائه یک نظام اخلاقی منسجم عاجز است و کتاب مقدس
و عهد جدید در این باب به یک سری فرمانهای کلی بسنده کرده است و به مفاهیم پیچیده
و دشوار نپرداخته است. لذا نمیتوان از «مسیحیت» یک نظام اخلاقی جامع و کلی را انتظار
داشت. بااینحال میتوان گفت بهطورکلی نظام اخلاقی مسیحیت هم جنبهی دنیوی و مادی
دارد و هدف برتر و معنوی را دنبال نمیکند. اگر از یک مسیحی سؤال شود که چرا فلان ارزش
اخلاقی را مراعات میکنی، او در پاسخ خواهد گفت برای احترام به حقوق دیگران، برای بهره
بیشتر، برای احترام به قانون و… اما او هیچگاه «خوشنودی پروردگار» را مورد نظر ندارد
و در پی حصول آن نیست.
نظام
اخلاقی اسلام
برخی از
دانشمندان فلسفهی اخلاق با مشاهدهی تنوّع مکاتب مختلف اخلاقی و تفاوت ارزشی موجود در
مکاتب اخلاقی و اختلاف آنها در معرفی امور ارزشی فراگیر به این نتیجه رسیدهاند که امور ارزشی تابع قراردادهای جمعی
و احساس و علایق شخص است و نمیتوان یک نظام اخلاقی جامع و قابل قبول برای همه معرفی
کرد.[۴]
اما آیا به واقع چنین است؟ آیا واقعاً نمیتوان نظام
اخلاقی صحیح و قابل قبولی یافت که قادر باشد ارزشهای واقعی را معرفی نماید و سعادت
انسان را تضمین نماید؟
حقیقت
آن است که دستیابی به یک نظام اخلاقی صحیح امکانپذیر است. اما برای رسیدن به یک نظام
صحیح لازم است آن را از پشتوانه نظری قوی برخوردار سازیم، بهترین پشتوانه قوی که میتوان
بهعنوان زیر ساخت یک نظام اخلاقی صحیح یافت، تعیین هدفی مطلوب است که تأمین کنندهی
سعادت بشر باشد. آن مکتب و نظام اخلاقی قابل قبول و صحیح است که مطلوب نهایی انسان
را به درستی بشناسد و سپس ملاک صحیحی برای ارزیابی افعال انسان به دست دهد.
معین کردن
هدف مطلوب برای گزارههای اخلاقی این نتیجه را نیز همراه دارد که پسندیده بودن و واقعیت
داشتن افعالی که در جهت آن نتیجه و هدف مطلوب هستند، مشخص میشود و از سوی دیگر ناپسند
بودن و غیر واقعی بودن افعالی که ما را از هدف مطلوب دور میکند، معلوم میگردد. ذکر
این نکته ضروری است که این هدف مطلوب باید به گونهای باشد که هیچ چیز نتواند مطلوبیت
و ارزشی بیش از آن برای انسان داشته باشد و نه هیچ امر مطلوب و ارزشمندی از حوزه شمول
آن خارج باشد.
مطلوب
نهایی اخلاق از نظر اسلام
با بررسی
مکاتب و نظامهای اخلاقی درمییابیم که نظام اخلاق اسلام، بهترین و کاملترین هدف و
مطلوب نهایی را بهعنوان پشتوانه گزارههای اخلاقی خود معرفی میکند. مطلوب نهایی در
نظام اخلاقی اسلام «قرب الی الله» است، این مطلوب نهایی بر اساس جهان بینی الهی و با
استفاده از اصول موضوعه در اخلاق معنا پیدا میکند، پیش از توضیح دربارهی قرب الی
الله شایسته است، بدانیم که نظام اخلاقی اسلام بر چه اصول موضوعه خاصی مبتنی است.
برخی مهمترین
این اصول را چهارده اصل میدانند که مجموعهای از معرفتشناسی، هستی شناسی، روان شناسی
فلسفی و روان شناسی تجربی را تشکیل میدهد، شناخت کامل ما از این اصول، کمک میکند
تا با ابعاد مختلف، ظرفیتها و امکانات وجودی انسان آگاه شویم. همهی اصول موضوعه در
نظام اخلاقی اسلامی مورد تأیید و تأکید آیات و رویات میباشد.
این چهارده
اصل عبارتاند از: (۱) واقعگرای در اخلاق (۲) ضرورت بالقیاس میان فعل اختیاری و نتیجهی
آن (۳) پذیرش روح و جاودانگی آن (۴) اصالت روح (۵) تکامل روح (۶) نقش اختیار و انتخاب
آگاهانه در تکامل اخلاقی انسان (۷) حبّ ذات (۸) گرایش روح به سمت بینهایت (۹) مراتب
طولی و عرضی روح (۱۰) نقش توجه نفس به مراتب و شئوون خود در طلب کمال آنها (۱۱) لزوم
جهتگیری کمالات قوای نازلهی نفس به سوی کمال نهایی (۱۲) نقش نیت در تکامل نفس(۱۳)
تناسب نیت با شکل کار (۱۴) انگیزههای طولی.
با استفاده
از این اصول موضوعه و نیز بر اساس جهان بینی الهی، قرب الی الله هدف نهایی در نظام
اخلاقی اسلام میباشد و در پرتو این مطلوب نهایی، انسان به رشد، کمال و سعادت میرسد
چراکه گرایش انسان به سمت کمالات بینهایت بوده و مستجمع جمیع کمالات هم ذات نامتناهی
خداوند است. خلاصه آن که هیچ چیز دیگری غیر از قرب الی الله نمیتواند مطلوب نهایی
در عمل به گزارههای
اخلاقی باشد و تنها این مفهوم است که مطابق واقعیت هستی و فطرت انسانی بوده و سعادت
و آخرت او را تأمین میکند.
توضیحی
در قرب الی الله
بدیهی
است منظور از قرب و نزدیکی به خدا، نزدیکی مکانی یا زمانی نیست، زیرا خداوند متعال
زمان و مکان ندارد تا این که کسی بتواند فاصله زمانی یا مکانی بیشتر یا کمی نسبت به
او داشته باشد، بلکه منظور نوعی ارتباط خاص وجودی است که از انواع ارتباطات جسمانی
و بدنی نیست، ولی از این جهت که در نزدیکی به خدا، رابطه وجودی کامل و عمیق بین مخلوق
با خالقش برقرار میشود، اصطلاحاً به قرب الی الله تعبیر میشود.
در آموزههای
دینی به این ارتباط با عبارات مختلفی اشاره شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره
میکنیم:
۱-
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه[۵]
هان! ای
نفس مطمئنه، به سوی پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.
۲-«
فی مقعد صدقٍ عند ملیک مقتدر»[۶]
(پرهیزگاران)
در مقام و منزلتی راستین در نزد (قرب) خداوند، فرمانروای توانا هستند.
در همین
رابطه شواهد روایی زیادی نیز در دست میباشد، این گونه روایات را میتوان بیشتر در
مناجات ائمه (علیه السلام) یافت، چنانکه در مناجات شعبانیه میخوانیم: «الهی هب لی
کمال الإنقطاع الیک و أنر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب
النّور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلّقه بعزِّ قدسک… و ألحقنی بنور عزّک
الأبهج فاکون لک عارفاً…»[۷]
(معبودا!
به من بریدن از همه و پیوستن به خود را عطا کن و چشم دلمان را به روشنی نظاره به خودت
منوّر گردان تا چشمان دل پردههای نورانی را درنوردیده به سرچشمهی عظمت برسند و روحمان
به مقام عزت قدسیات راه یابد… و مرا به نور عزّت شادی بخشتر خود ملحق ساز تا به
تو معرفت یافته و از غیر تو کناره گیرم.)
هم چنین
در مناجات المحبّین امام سجاد (علیه السلام) میخوانیم:
«الهی
فاجعلنی ممّن اصطفیته لِقُربک… و مَنَحتَه بالنظر الی وجهک و حبوتَه برضاک أعذتَه
من هجرک و قلاک و بَوّأتَه مقعد الصدق فی جوارک…»[۸]
خدایا!
مرا از کسانی قرار ده که برای قرب خود برگزیدی… و نظاره به سوی خدا را بدانها بخشیدی
و خشنودیت را عطایشان کردی و از هجران و دوری خود پناهشان دادی و در جایگاه راستی در
جوار خود جایگزینشان ساختی… و برای مشاهده خودبرگزیدی!
در پایان
بحث چند تا از ویژگیهای نظام اخلاقی اسلام را فهرست وار برمیشماریم:
۱- فراگیری
و شمول: انسان در طول حیات خود در ارتباط با خودش، خداوند، دیگران و یا طبیعت است و
نظام اخلاق اسلام برای هر یک از این ارتباطات انسان، باید و نبایدی را مشخص کرده و
هیچ فعلی را بلاتکلیف نگذارده است.
۲- انسجام
و هماهنگی درونی: ارزشهای مختلف و متنوّع اخلاقی در مکتب اخلاقی اسلام، با هم هماهنگ
بوده و مجموعاً یک نظام واحدی را تشکیل را میدهند وهدف واحدی را دنبال میکنند.
۳- قابلیت
تبیین عقلانی: از جمله ویژگیهای مثبت نظام اخلاقی اسلام آن است که مجموعه نظراتش از
پشتوانه فلسفی و استدلالی برخوردار است و میتوان از طریق برهان و استدلال آنها را
تبیین عقلانی کرد.
۴- نگرش
معتدل به انسان: یکی دیگر از امتیازات نظام اخلاقی اسلام، لحاظ همهی ابعاد وجودی انسان و انجام توصیه با نظر به اقتضاءات
و کمالات هر یک از این ابعاد اوست. از اینرو تعهّد و عمل به نظام ارزشی اسلام تکامل
و رشد همهجانبهای را برای انسان به ارمغان میآورد.
نتیجه
۱- اخلاق
یهودی چهار دوره را پشت سرگذاشته است که عبارتاند از دورهی توراتی، خاخامی، قرون
وسطایی و مدرن.
۲- از
شاخصههای اخلاقی یهودی آمیختگی شدید آن با شریعت و عدم انسجام و نظم و نگاه دنیای
به آن است. آیین یهود دینی است که هدف و جهت گیری آن اساساً به سمت رساندن به تکامل
عملی در همین دنیا از را ترغیب به تعهّد در قبال شریعت و فرامین الهی است.
۳- با
نظر به منشأ فعل اخلاقی، سه دیدگاه عمده در دنیای مسیحیت به وجود آمده است؛ اخلاق خدا
محور؛ اخلاق مبتنی حقوق طبیعی اساس اخلاق ؛ اخلاق شخص گرا
۴- نظام
اخلاقی اسلام جامعترین و کاملترین نظام اخلاقی است چراکه از نظر اسلام هدف غایی اخلاق،
«قرب الی الله» است. منظور از قرب، نوعی ارتباط خاص وجودی است که که بین بندگان و خداوند
ایجاد میشود. فراگیری و شمول، انسجام و هماهنگی درونی، قابلیت تبیین عقلانی، نگرش
معتدل به انسان، از جمله ویژگیهای نظام اخلاقی اسلاماند.
منابع
۱- قرآن
مجید
۲- ابن
طاووس، علی بن موسی بن طاووس، اقبال الاعمال، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ش.
۳- جان،
ر، هینلز، راهنمای ادیان زنده (ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی)، قم، بوستان کتاب، چاپ
سوم، ۱۳۸۷ش.
۴- حسام
الدین متقی هندی، کنزالعمال، حیدرآباد، هند، چاپ دوم، ۱۹۵۱م.
۵- حسینی زاده، سید علی، درآمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی،
نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
۶- مجلسی،
محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق.
۷- مطهری،
محمد مرتضی، آشنائی با علوم اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۲ش.
۸- نوری،
میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۹- ابن
مسکویه، تهذیب الاخلاق، بیروت، دارمکتبه الحیاه، ۱۹۶۱م.
۱۰- در
تهیه بخش مسیحیت و اخلاق، اخلاق در یهودیت از مجله آسمان استفاده شده است.
[۱]. در
آیین یهود، به مجموعه مدون شریعت شفاهی و تفاسیر خاخامها تلمود گفته میشود. این کتاب
در دو بخش سامان یافته است، میشنا که حاوی شریعت شفاهی به زبان عبری و در ۶۳ فصل است
و گما را که نوعی تفسیر میشنا و اصل آن به زبان آرامی است ، گما را خود دارای دو بخش
است: هلاخا که حاوی مجموعه قوانین است و هگادا که جنبه ادبی دارد.
[۲]. در
تهیه این بخش از مقاله، از نوشتهی اخلاق یهود، مناخیم کلنر، ترجمه حبیب اللهی، مهدی،
که مجله هفت آسمان (بهار، ۱۳۸۲، شماره۱۷، ص۲۳۵تا۲۵۰) استفاده شده است.
[۳]. در
تهیه این بخش از مقاله کیت وار، بهعنوان مسیحیت و اخلاق، ترجمه قنبری، حسن، استفاده
شده است که در مجله هفت آسمان، زمستان ۱۳۸۱، شماره۱۶، صفحه ۱۲۳تا۱۱۴ به چاپ رسیده است.
[۴]. آشنائی
با علوم اسلامی، مرتضی مطهری، ص۳۶۴-۳۵۶.
[۵]. فجر/۲۷و۲۸.
[۶]. قمر/۸۸.
[۷]. اقبال
الاعمال، سید بن طاووس، ص۶۸۷.
[۸]. بحارالانوار،
علامه مجلسی، ج۱۹، ص۱۴۸.
منبع:
نشریه الکترونیکی تحصیلات تکمیلی