هدف
اصلی از تدوین این کتاب چه بوده است و چرا پرداختن به افراطگرایی را ضروری میدانید؟
افراطگرایی
دینی یکی از پیچیدهترین چالشهایی است که تقریباً همه ادیان و مذاهب جهان با آن دست
به گریبان هستند. نمونههای مختلفی از آن در کتاب مقدس و عالم یهودیت و مسیحیت دیده
میشود. از نصگرایی و تفسیرهای متفاوت فرقههای صدوقیان، فریسیان و زیلوتهای یهودی
گرفته تا اختلافات کلیساهای شرق و غرب و درگیریهای مذهبی آنان و شکلگیری الهیات بنیادگرایان
مسیحی و انجیلیکنها و نگرش عجیب و غریب برخی از فرقههای پروتستانیسم مسیحی، نمونههایی
از افراط گرایی در طول تاریخ است. موارد مهم آن نیز در دوران ما عبارتاند از: اقدامات
افراطگرایان یهودی در فلسطین، القاعده در افغانستان، بودائیان در میانمار، هندوها
در هند و… است. خشونت و افراط واژههایی است که در پوشش نصگرایی، ظاهرگرایی صرف و
بدعتگذار دانستن دیگران در غالب ادیان ریشه دوانیده که این اتفاقات ضرورت گفتگوی ادیان
برای چارهاندیشی برابر این اقدامات افراطگرایانه را بیش از هر زمان دیگری متذکر میشود.
به نظر میرسد حوادث و رخدادهای اطراف ایران، زنگ خطر آن را در کشور به صدا درآورده
است و لازم است به بررسی و ارائه راهکارها و راهبردها برای در امان ماندن از آن پرداخته
شود. بنابراین خدمت شما عرض شود هدف اصلی ما در تألیف این کتاب، بررسی وضعیت تنش و
افراطگرایی مذهبی در جامعه ایران اسلامی بوده است.
بسیاری
از حوادث کشورهای منطقه و ایجاد واگراییهای قومی و مذهبی باعث تأثیرگذاری آن در جامعه
ایران شده است و متأسفانه سخنان برخی بزرگان کشور و رواج اطلاعات نادرست در جامعه باعث
ایجاد تنش در جامعه شده است که این مسئله هم میتواند از منظر امنیتی برای جامعه خطرناک
باشد و هم مانع پیشرفت کشور به ویژه در بعد فرهنگی آن شود. از این رو ما در این کتاب
ابتدا به بررسی عوامل و ریشههای افراطگرایی در منطقه پرداختیم و سپس وضعیت درونی
کشور و مسائلی که در رابطه با تنش شیعه و سنی در داخل کشور وجود دارد را مورد بررسی
قرار دادیم.
افراطگرایی
در دین به چه معناست و از چه زمانی این افراطگرایی نمود برجستهای داشته است؟
برخی
افراطگرایی را به معنای دگماتیسم و اساس آن را جمود اعتقادی و بسته بودن فضای فکری
دانستند. برخی آن را یکی از صورتهای بنیادگرایی تعریف کردند. بعضی نیز نگرش سلفیت
را مصداق بارز آن دانستند. در این باره باید دانست همه این موارد یکی از ویژگیهای
افراطگری است و برخی خصوصیات وجود دارد که افراطگرایی را از تعاریف بیان شده متمایز
میسازد که مهمترین آن خشونت است. بنابراین باید گفت افراطگراها همان جزمگراها و
بنیادگراهایی هستند که برای تحمیل باورها، ایدئولوژی یا ارزشهای اخلاقی خود بـه
دیگران به خشونت متوسل میشوند.
برای
تعریف افراطگرایی در دین، بهترین روش شناخت تشابهات و بنیانهای مشترک افراطیگری
دینی است که از اهم آن طرد دیگران، انحصارگرایی، عاطفهگرایی شدید و عقلانیت گریزی،
تحجرگرایی، دنیاگریزی، توهین و ناسزاگویی، ظاهرگرایی، خشونتطلبی، سلفیگری، برخورد
متناقض با عناصر مدرنیته، خاصگرایی و خودپسندی شدید، جهتگیری سیاسی داشتن، اشاعه
ترس، فرافکنی پیامدهای منفی، جنبش دفاعی از سنت به روش سنتی، نظام پدرسالاری و نگاه
جنس دوم به زن، اعتقاد به خطاناپذیری تفسیر خود از متون مقدس، تفکر دوگانهای حق و
باطل داشتن، تهور نه شجاعت، انزواگرایی، گمان بد نسبت به مردم، تحمل ناپذیری، نقض حق
حیات، تفسیر شخصی و انحرافی از جهاد، رد کثرتگرایی، ایدئولوژی اعتراضی، دشمن تراشی
و … است؛ در مجموع ۴۳ مورد از تشابهات در این کتاب طبق پژوهشهای صورت گرفته جمع آوری
شده است که میتوان با این موارد تعریفی جامع از واژه افراط گرایی دینی ارائه داد.
با این شاخصها میتوان به آسانی تفاوت میان افراط گرایی با عدالت خواهی، حق طلبی و
اسلام گرایی واقعی را دریافت.
افراطگری
در دین تقریباً با شکلگیری شریعت در ادیان و جدا شدن آن دین و مذهب از چهره بنیانگذار
و کاریزماتیک آن شکل گرفت. در اسلام نیز دقیقاً بعد از رحلت پیامبر اسلام به صورت رسمی
و در غالب جنبش ایجاد شد هر چند در حیات نبی مکرم اسلام نیز افراط گری در زمینههای
مختلف وجود داشت اما به سبب وجود حضرت به عنوان محور وحدت چندان مهم و کاربردی در جامعه
نبود.
افراطگرایی
در جهان امروز چگونه قوت گرفت؟ در صورت امکان به صورت مصداقی آن را بیان کنید؟
نمود
افراط گرایی در جهان امروز در واقع از زمانی تشدید یافت که استعمارگران شیوه نوینی
از استعمار که همان استعمار فرهنگی بود را آغاز کردند. وقتی آنان از مقابله نظامی و
زورگویی نتیجه نگرفتند به سمت فرهنگ غالب جوامع به ویژه مذهب پیش رفتند. هر چند که
زمینه افراط گری در همه ادیان واضح و مبرهن وجود دارد اما در طول ۱۰۰ سال اخیر در جامعه
اسلامی نمود بیشتری یافته و به نوعی در جامعه غرب، اسلام به عنوان مذهب افراطی نام
برده میشود که خطرناکترین آنها شامل القاعده، داعش، طالبان و جنبشهای افراطی در پاکستان،
مصر، لیبی، عراق، سوریه و افغانستان بوده است.
درباره
نمونه اولیه و مصداقی در شکلگیری افراطگرایی اسلامی، افغانستان را میتوان محل زایش
افراطگرایی و تنش میان شیعه و سنی دانست. در حقیقت جهاد عمومی علیه رژیم کابل در سال
۱۹۷۸ ابتدا قیامی ساده به نظر میآمد؛ اما شاخصه مارکسیست بودن این رژیم، توجه جریانهای
اسلامی را در جهان اسلام به خود جلب کرد. علاوه بر اخوانالمسلمین که از دو حزب بزرگ
اسلامگرای جمعیت اسلامی و حزب اسلامی حمایت مالی و فکری میکرد، جهاد اسلامی مصر،
وهابیت سعودی و جماعت اسلامی پاکستان نیز به معادلات اضافه شدند که بعد از جنگ شوروی،
به شکل القاعده و طالبان رسمیت یافت. این نگرشها به مرور زمان در سایر مناطق که عمدتاً
در اطراف ایران بودند بروز یافت و قوت گرفت که مدل نهایی آن هم داعش و گروههای تکفیری
در عراق و سوریه و لیبی و … بود. یکی از مکانهای پرورش دهنده افراطگری پاکستان است
که روز به روز بر تعداد مراکز افراطیگری در آن افزوده میشود. عوامل درونی و بیرونی
متعددی میتوان برای آن نام برد که میتوان ریشه اصلی آن را شکلگیری گرایشات سلفی
و ایجاد مدارس دینی وهابی در این کشور دانست. کشورهای غربی نیز از این جریان تندرو
که در پاکستان رشد کرده بود بهره برده و با برنامهها و حمایتهای خود، آن را تقویت
کردند. عوامل متعددی را میتوان از عوامل شیوع افراطگرایی در پاکستان دانست که ازجمله
آن، شرایط اجتماعی و اقتصادی نابسامان، بنیادهای زیستی ضعیف، اختلافات قومی، ساختارهای
فرقهای و مبانی اندیشهای، عوامل ژئوپلیتیکی، نظام آموزشی مدارس دینی و همچنین حمایتهای
درونی و بیرونی است.
آیا
عربستان در تقویت افراطگرایی نقش داشته است؟
بدون
در نظر گرفتن غالب جامعه عربستان باید دانست سازمانهای فعال وهابی در این کشور، عامل
اصلی همه این اتفاقات است. در واقع یکی از محورهای اصلی تقویت و تشدید افراطگرایی
مذهبی عملکرد نهادهای وهابی است که با بودجه و حمایت عربستان شکل گرفته است. برای درک
بهتر از سهم عربستان در افزایش تنش مذهبی میتوان نگاهی به هزینههای سنگین این کشور
در مناطق مختلف جهان انداخت. علاوه بر درصدی از فروش نفت، وهابیون عربستانی با سرمایهای
برابر با ۶ درصد سود ناخالص ملی خود و گاهی به ۷٫۷ درصد از آن، به نشر تفکرات تنشزای
خود در ۷۰ کشور جهان پرداخته است. آلسعود جریانها و جنبشهای سوریه و لبنان را در
دهههای سی و چهل میلادی و الجزایر و مصر در دهه پنجاه میلادی را یاری کرده و بخش قابل
توجهی از این سرمایه را از دهه هفتاد تا دوران معاصر، هزینه جریانها و جنبشهای سلفی
افغانستان، پاکستان، فلسطین و کشورهای مختلف آفریقایی میکند.
در این
چند سال اخیر که آنان ایران را بزرگترین دشمن خود میدانند. بسیاری از فعالیتهای این
کشور در ترویج افراطگرایی و تنش مذهبی، برای مقابله و حذف ایران در منطقه است. درواقع
عربستان نگاهی خصمانه به ایران داشته و ایران را در رأس دشمن خارجی خود تصور میکند
و سعی دارد با ایجاد تنش در خاورمیانه با ایجاد تعارضات مذهبی و قومیتی با ایران مبارزه
کند؛ زیرا ایران هویت دینی آلسعود را به دلیل گفتمان اسلام سیاسی شیعه به چالش کشیده
و این مسئله به تشدید تمایزات هویتی بین دو کشور دامن زده است. به همین دلیل، سیاستهای
هویتی عربستان بهویژه در سیاست خارجی، تابعی از همین نگاه و تحول در این هویت بهعنوان
امنیت هستیشناسانه آلسعود بوده است. شما به تاریخ عراق و سوریه توجه کنید. این دو
کشور کمتر درگیر مناقشات افراطگرایانه مذهبی بودند اما فعالیت وهابیون و غربیهای
استعمارگر در کنار اشتباهات مرگبار برخی مسئولان این دو کشور باعث شکلگیری وحشیانهترین
نوع افراطگرایی گردید که مهمترین حامی مالی و فکری آن عربستان یا به نوعی تفکرات وهابیون
بوده است.
شرایط
موجود در منطقه و فرامنطقهای چقدر در کتاب شما مورد بررسی قرار گرفته است؟
در این
کتاب سعی شده است علاوه بر بررسی عوامل افراطگرایی با شیوه کتابخانهای و منابع موجود،
به بررسی هر یک از کشورهای آسیبدیده منطقه بپردازیم. در واقع هر کشوری در منطقه که
میتواند به نوعی در نگرش افراطگونه جامعه ایران تأثیر گذارد مورد بررسی دقیق قرار
گرفت که شامل وضعیت حیات شیعیان و اهل سنت، اختلافات میان آنان، تأثیر مدارس دینی در
این کشورها و آمارهایی از رخدادهای افراطی در آن بوده است که مورد تجزیه و تحلیل قرار
گرفت. تأثیرات استعمار و کشورهای تأثیرگذار در کنار عوامل دیگر همچون مدرنیته، مشکلات
داخلی و قومی کشورهای آسیب دیده از جمله عوامل اصلی شیوع افراطگرایی دانسته شد که
کاملاً به صورت مصداقی و طبق آمارها و گزارشات بیان شد و مورد تحلیل قرار گرفت.
در این
کتاب چگونه به تشریح و توضیح وضعیت داخلی کشور پرداختید؟
در این
کتاب سعی شده است بدون نگاه جانبدارانه به وضعیت اهل تسنن و شیعیان پرداخته شود و تا
حد امکان از مشکلات اقتصادی، فرهنگی و … این دو گروه در مناطق مختلف سخن گفته شد. برای
این منظور ابتدا به قوانین و مقررات در خصوص افراطگرایی و برادری و برابری مسلمانان
در ایران پرداخته شد و سپس مسائلی همچون جمعیت، قومیتها، میزان مهاجرتها، تفاوتهای
مذهبی و فرقههای اسلامی موجود در ایران با نوع مشارکت و فعالیت و خصایص آنان بررسی
شد. همچنین مخاطرات اهل سنت به ویژه علمای آنان مورد بحث قرار گرفت و در این میان بسیاری
از شبهاتی که موجبات تنش درون دینی را در ایران فراهم میساخت با تجزیه و تحلیل آمارها،
گزارشات و دیدگاه نخبگانی پاسخ داده شد. علاوه بر آن شاخصههای مذهبی و قومی هر یک
از اقوام و مذاهب ایران مورد کنکاش قرار گرفت و تعاملات سیاسی و مذهبی اهل سنت با حاکمیت
شیعه ایران و وجود نگاه برادرانه و دلسوزانه مورد بررسی قرار گرفت. با شناخت دقیق از
وضعیت فرقههای اسلامی در ایران، به شیوه فراتحلیل، وضعیت افراطگرایی در ایران با
ذکر عوامل و موانع و راهکارها بیان شد. همچنین گروههای افراطی شیعه و سنی در ایران
به صورت دقیق مورد تحلیل قرار گرفت و در کنار آن اقدامات مثبت و منفی که در ایجاد نزدیکی
و دوستی میان اهل تشیع و اهل تسنن انجام شد تجزیه و تحلیل شد. همچنین طبق یافتههای
به دست آمده سوالاتی جهت رفع تنشهای ممکن از ۱۵ تن از اساتید شیعه و اهل تسنن پرسیده
شد که اهم آن در این کتاب ذکر گردید. طبق تمام اطلاعات و یافتههای به دست آمده سعی
شد به تدوین راهبردها و راهکارهای تحقق آن و همچنین شرح وظایف مردم و مسئولان و رفع
این آسیب از جامعه پرداخته شود. طبق آنچه در این کتاب به آن پرداخته شد کاملاً واضح
است که ایجاد تنش میان شیعه و سنی امری سیاسی بوده و هیچیک از مذاهب چهارگانه اهل
تسنن و مذهب تشیع به این اختلافات نمیپردازند؛ بنابراین ایجاد سیاستهای تفرقهآمیز
توسط استکبار و استعمار و وهابیون و تأثیرپذیری برخی مسئولان و افراد جامعه، موجبات
درگیریها و تنشهایی را در کشور فراهم ساخته است که میتوان با برنامهریزی دقیق بر
آن فائق آمد.
با وجود
این باید تنش میان شیعه و سنی در ایران را آتش زیر خاکستر ترسیم کرد که هر آن ممکن
است با اشتباهات سیاسی توسط علما و مسئولان شیعه و سنی، حوادث ناگواری را ایجاد کند.
بهعنوان مثال برخی علما با مطرح کردن مسئله رشد جمعیتی در کشور، بدون ارزیابی دقیق
از عوامل این رشد، باعث اختلافات و اتهامات به اهلسنت شدند که این مسئله، ساختار وحدتگونه
نظام را در ادامه دچار اختلالاتی خواهد کرد؛ بنابراین باید سعی نمود تا مباحث تنشزا
تا حد ممکن از تریبون عمومی بیان نشود و در این امر خطیر علمای شیعه و سنی دارای جایگاه
ویژهای هستند. طبق تحقیقات صورت گرفته، مهمترین عامل تنش در میان جامعه ایران، ذهنیتی
است که متأثر از کمکاری بخشهای مختلف اجرایی و اداری کشور در زمینههای فرهنگی، سیاسی
و اقتصادی بوده و عملاً فقدان استراتژی مناسب در مناطق سنینشین منجر به واگرایی اهلسنت
و در نتیجه ایجاد تنش شده است. همچنین ناکافی بودن آگاهی شیعیان از دینداری و دینمداری
و ضرورت احترام به ادیان و مذاهب یکی از معضلاتی است که همت مسئولان به ویژه عالمان
دینی را میطلبد.